سید جمال فراماسونر نماند

(بسم الله الرحمن الرحیم)

سید رفته به لژ اما وقتی که متوجه اشتباه خودش شده و فهمیده این یک نقطه ضعف جدی است خارج شده یعنی دیگر نخواسته ادامه دهد.

 

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شخصیت سید جمالدین اسد آبادی در تاریخ ایران به عنوان یکی از ستون اصلی استقلال و ایجاد کننده هویت اسلامی در کشورهای شرق به خصوص جهان اسلام شناخته می شود.حضور سید جمال در کانوهای همچون لژ فراماسونری در تاریخ ایران یکی از مباحث جنجالی و چالشی است که بسیاری را به مخالف با این مسئله واداشته است و سعی در انکار این موضوع دارند.این مسئله چارچوب بحثی است که درگفتگوی پیش رو با دکتر موسی نجفی به آن می پردازیم.

*همانطور که مستحضر هستید یکی از مهمترین مباحث مربوط به زندگی و افکار سید جمال نحوه مواجهت سید با غرب به خصوص انگلیس می‌باشد نظر شما در اینباره چگونه است؟ آیا برخورد سید یک برخورد بومی است یا یک برخورد وابسته و عاری از حس استقلال؟

ببینید برخورد با مدرنیته و انگلیس دو حرف متفاوت است. انگلیس یک بحث دیگر است و مدرنیته خود یک بحث دیگر که کاری به هم ندارد. سید جمال از نگاه شخصیتی به نظر من صفات شخصیتی فوق العاده ای دارد. یعنی انسان بسیار فعال، با هوش و پر تحرکی است. تاثیرات و جاذبه شخصیت او به گونه ای است که هرجا برود توانسته اثرگذار باشد منتها باید دقت کنیم  که پیرامون این اثرگذاری غلو نشود. برخی از اینهایی که به نام سید جمال مطرح هستند و خط سید جمال را در تاریخ دنبال می کنند راجع به این تاثیرات غلو می کنند. مثلا در تاثیری که در قیام تحریم تنباکو داشته است غلو آمیز است. سید تاثیری در تحریم تنباکو نداشته است یک نامه ای به میرزای شیرای نوشته است که این نامه هیچ ربطی به حکم میرزای شیرازی نداشته است. اصلا اینها دوتا خط فکری متفاوت هستند. راجع به شخصیت ایشان به نظر من یک سید شخصیتی ضد انگلیسی و ضد استعماری است اما ضد انگلیسی بودن یعنی ضد استعمار انگلیس بودن دلیل بر این نیست که ضد غرب هم باشد من در این قضیه احتیاط می کنم و می گویم هرجا که استعمار انگلیس به طور خشن و پر زور و پر رنج وارد شده است در زمان سید،درواقع او مبارزه کرده است از طرف دیگر هم به همان مقدار که سید ضد انگلیس است ضد فرانسه نیست یک نکته مهمی است که باید توجه داشت.

*یعنی در نگاه سید غرب یک کلیت نبود بلکه متشکل از اجزاء متفاوت و مختلف بود؟

ببینید بحث این مسائل نیست بلکه بحث بیشتر مبارزات سید است یعنی به همان میزانی که علیه انگلیس مبارزه کرده است علیه فرانسه مبارزه و مقاومت نداشته است. تا اینجا ما دو بحث داشتیم یکی درباره شخصیت سید که گفتیم شخصیتی گیرا جذاب باهوش و فوق العاده دارد و از طرفی هم این شخص کسی است که علیه استعمار انگلستان به طور عمیق در جنبه های سیاسی مبارزه می کند اما همه اینها یک پارادوکس های هم دارد مثل فراماسون بودن سید که تقریبا قطعی است.

*شما چه سندی دارید برای اینکه نشان بدهید به طور قطع سید عضوگروه فراماسونی در ایران بوده است؟

سند هست سندش چاپ شده است و در کتابهای تاریخی بسیار است. در آن دسته اسنادی که در خانه امین الضرب که چاپ شد قسم نامه فراماسونی سید هم هست و در آنجا ذکر شده که سید در لژ کوکب شرق عضویت داشته است این امری بدیهی است.

 *شما اگر این قضیه را در بطن تاریخ ببرید فکر نمی کنید  وابستگی به فراماسونری در آن دوران تاریخی یک ابزار برای ورود به دنیای جدید بود و بار سیاسی که الان دارد آن زمان نداشته است؟

چرا همان موقع هم داشته است همان زمان هم یک بار سیاسی و بار معنای خاصی داشته است. ببینید من راجع به شخصیت سید صحبت کردم و گفتم که فوق العاده بود سیاست مدار بود گیرا و جذاب و پر حرارت بود اما ما یک نقطه ضعف جدی در شخصیت سید داریم و آن هم جاه طلبی سید است. واقعیت امر این است که سید  جاه طلب بود و این جاه طلبی کار دستش داده بود. به هر حال رفتن به لژ فراماسونری برای یک شخصیت سیاست مدار و مبارز  یک ضعف محسوب می شود با هر تحلیلی که به کانون فراماسونری رفته باشد این یک ضعف به حساب می آید. کسانی که طرفداران افراطی سید هستند در آغاز قصد داشتند این قضیه را پنهان کنند و سندها رو پنهان کنند ولی کم کم شیوع این مطلب و نقدهای زیادی که نوشته شد فهمیدند که نمی توان این موضوع را پنهان کرد فلذا  در ادامه سعی کردند این موضوع را توجیه کنند یکی از این توجیهات همان توجیهی است که شما اشاره کردید به طور مثال می گویند رفته نفوذ کند، آنجا را بشناسد من می گویم اگر قرار باشد که این قضیه را اینگونه بررسی کنیم باید بگویم همه کسانی که در لژها هستند می توانند این توجیه را بکنند اصلا همه خائنین می توانند این کار را بکنند.

*به نظر شما سید خائن بود؟

نه اصلا، من سید را خائن نمی دانم. من در اینجا هرکدام از ابعاد را می گویم ولی اندازه نگاه می دارم. سید وابسته به انگلستان نیست حتی به نظر من سید تا آخر عمر فراماسونر باقی نماند رفته است در لژ اشتباه هم کرده به خاطر جاه طلبی هم رفته است و این نکته بسیار منفی در زندگی این آدم است یعنی هیچ توجیهی من نمی کنم و به نظر من هم اینها قابل پوشش هم نیست اما برای فردی مثل سید حتما نقطه ضعف است. اما باید فکر کنیم ما بعد از صد و سی چهل سال رسیده ایم به این نقطه که درباره تاریخ  راحت تر قضاوت کنیم این تعصباتی که دشمانش هم دارند که این نقشه انگلستان است این را اصلا من قبول ندارم آن حرفهایی که طرفداران افراطی اش هم می زنند که رفته چه می دانم نفوذ کند و مسائل این چنینی هم من قبول ندارم

*آیا به نظر شما این مسئله را نمی توان یک تاکتیک دانست یک تاکتیک مبارزاتی؟

اگر تاکتیکی هم بوده یک اشتباه بوده است تاکتیک غلطی بوده است. برای یک مرد مبارز که در زمینه بیداری اسلامی فعالیت می کند این تاکتیک تاکتیک قطعاً غلطی بوده است یعنی هر مصاحبه ای که سید کرده است اشتباه بوده است من نظر شخصی ام این است اما  اینکه اصلا فراماسون رفته اما فراماسون نمانده است از طرفی هم خود من می گویم این با انگلستان مبارزه کرده است من قبول دارم.

*خب در ذات این موضوع تعارضی وجود دارد و این یک امر پارادکسیکال محسوب می شود چگونه می شود که کسی علیه انگلیس مبارزه کند ولی در لژ فراماسونی فعالیت کرده باشد؟

من برای این مسئله جواب دارم. ببینید همانگونه که گفتم سید از یکسو انسان جاه طلبی است و از سوی دیگر خیلی شلوغ، پر تحرک و باهوش خوب طبیعی است که انسانی با چنین ویژگیهایی اشتباهاتشان هم بزرگ است.

سید رفته به لژ اما وقتی که متوجه اشتباه خودش شده و فهمیده این یک نقطه ضعف جدی است خارج شده یعنی دیگر نخواسته ادامه دهد. این حرکت را دقت کنیم که سید آخر عمر لژ نرفته است در اواسط زندگی اش رفته است و هنوز آن پختگی دهه آخر عمرش را ندارد اصلا رجال سیاسی ممکن است در اول زندگی شان اشتباهات بزرگی داشته باشند در اول انقلاب هم داریم کسانی که در  دهه میانسالی عمرشان اشتباهاتی داشته اند در اواخر عمر جبران کرده اند این می شود اشکال هم ندارد ولی  اینکه ما بگویم درجوانیش مردی ضد فراماسون و ضد انگلیس بوده و این مساله هم دروغ است نه باید گفت اشتباه کرده و اشتباهش هم بزرگ است این اشتباه را دکتر مصدق هم داشته است ولی اینها در دهه آخر عمرشان به نظر می آید که پختگی شان در مبارزه بیشتر شده است و سعی کرده اند که آن اشتباه را جبران کنند.

* اگر این گونه باشد اکثر جریانات بیداری اسلامی در جهان شرق و به خصوص ایران را باید وابسته با فراماسونری بدانیم به نظر شما اینگونه نیست؟

اصلا اینطور که شما می‌گوید نیست. بیداری اسلامی حرکتی واقعی، اصیل و عمیق است که برگرفته از بطن جامعه اسلامی است. من خودم بیداری اسلامی را به چهار مرحله تقسیم کرده ام: 1.مرحله مبارزه نظامی 2.مرحله سیاسی 3.مرحله فرهنگی 4.مرحله چهارم که الان را شامل می شود مرحله تمدنی بیداری اسلامی است. سید جزء پیشگامان مرحله بین اول و دوم بیداری اسلامی است.بیداری اسلامی هم امواج سلبی و هم امواج ایجابی دارد. سید در بین مرحله اول و دوم در مرحله سلبی جزء پیشگامان است تازه رهبر هم نیست یعنی اگر بگوید جز اولین رهبرها من قبول ندارم ولی جزء چند نفر پیشگام که در جهان تسنن پیشگام بوده است نه در تشیع چرا که در تشیع تاثیرگذارترین فرد میرازی  شیرازی است که با تحریم تنباکو حرکت بیداری اسلامی خود را آغاز کرد .سید از یک طرف در جریانات روشنفکری دینی به معنای امروزی اش تاثیر گذار است. ببینید سید یک دهه پیش از پیروزی مشروطه فوت شده است و می توان گفت در مشروطه ایران هم تاثیر مستقیم ندارد.

*مرگ ناصر الدین شاه به هر حال یک قدم در پیرزی انقلاب مشروطه بوده است مگر غیر از این است که میرزا رضا دست پرورده سید بوده است؟

این مسئله قابل تردید است چون ناصرالدین شاه دشمنان مختلفی داشته است از جمله دشمنانش جریانات بهایی و بابی بوده است ببینید قتل ناصرالدین شاه خیلی در جریان فکری علمای شیعه دیده نشده و خود میرزا رضا هم وابسته به جریانات استانبول و عثمانی هستند و فرقه ضاله در عثمانی خیلی فعال است میرزا رضا خودش آدم رنج کشیده و بدبختی بود معلوم نیست تحت چه تحریکاتی این کار را کرده است درنهایت این قتل را در راستای بیداری اسلامی تحلیل نمی کنم. نه ناصرالدین شاه آدم قابل دفاعی است نه این قتل قابل دفاع است. یک مقدار جریانات روشنفکری به خاطر جریان سکولار مشروطه این قضیه را بزرگ کرده اند.

*از این جهت من به این قضیه نگاه می‌کنم که از طرفی اسنادی هست که ارادات میرزا رضا به سید را نشان داده است از طرف دیگر یکی از پایه های مشروطیت از بین بردن یک دیکتاتور است به همین جهت می توان گفت این یک حرکتی در راستای پیروزی مشروطه و به نحوی بیداری ملل مسلمان بوده است.اینگونه نیست؟

ناصرالدین شاه دیکتاتور نیست مستبد است اینها باهم فرق می کنند رضا شاه دیکتاتور است اما مسبتد نیست دیکتاتور یک مفهوم مدرن است در حالی که ناصرالدین شاه اصلا مدرن نیست یک پادشاه مستبد خود رای داخلی است.

*به هر حال آیا شما نقش سید در قتل ناصرالدین شاه را کمرنگ می دانید؟

نه اصلا، اما معتقدم بعضی در این مسئله غلو می کنند و این مسئله را یک مقطع مهم در بیداری اسلامی نمی  دانم.

 *جایگاه سید را در ایجاد هویت ملی و شرقی چگونه می بینید؟

هیچی. در هویت ملی ایشان هیچ نقشی نداشتند بلکه در ایجاد هویت و وحدت اسلامی نقش داشته اند. وحدت اسلامی ایشان حرکت خوبی است اما پر از اشکال است یک اشکالش این است که در این وحدت طرف عثمانی غلبه دارد. من این قضیه را ایراد می دانم. عثمانی ها از وحدت اسلامی سود زیادی می‌بردند برایشان مهم بود مخصوصا آن زمانی که تضعیف شده بودند سید هم به هر حال به فضاهای عثمانی علیه انگلستان جلوی می‌رود از نظریه وحدت اسلامی هم استفاده می‌کنند اما چون عثمانی ها دایه خلافت عثمانی ها داشته اند پس به نفع آنها هم تمام می شد در همان زمان پخته تر از نظر سید در باب وحدت اسلامی ما در بین میرزای شیرازی و آخوند خراسانی و علما نجف بیشتر می بینیم و خیلی عمیق تر از سید است.

آنها  طوری وحدت را قبول می کنند که عثمانی پرچمدار وحدت اسلامی نباشد اگر وحدت اسلامی که سید مد نظر داشت بدون آسیب پیاده می شد استقلال ایران به باد می رفت به خاطر اینکه ایران با عثمانی ها اتحاد استراتژیک برقرار می کرد و وقتی که بعد از جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی فروپاشی می شد ایران هم قاعدتا تجزیه می شد. یکی از کارهای عاقلانه مراجع شیعه این بود که پی گیر وحدت اسلامی سید نشدند و تنها در حد یک نظریه پذیرفته شد اما در عمل پر از اشکال بود.

 *سید چندین بار به ایران آمد و علما با روی باز با سید برخورد نکردند آیا به خاطر همین قضیه است؟

بله چرا که در مبارزه با ناصرالدین شاه و قاجار حرکت سید را افراطی می دانستند حتی یک تعبیر از میرزای شیرازی درباره سید هست «ما حرف های ایشان را می شنویم ولی کباده ایشان را نمی توانیم تحمل کنیم» حتی مرحوم مدرس نامه ای که سید به میرزا نوشته را توهین آمیز می داند.

 *خیلی ممنون از بیانات شما اگر در نهایت نکته قابل ذکری هست که به نظر شما ناگفته مانده بفرمایید تا بحث را در همین جا به پایان برسانیم.

شخصیت سید جمال الدین اسدآبادی دارای نقاط منفی و مثبت زیادی است. مخصوصا در بحث تقریب دیدگاه های شیعه و سنی نقش مهمی داشتند. سیدجمال در جهان تسنن یک خط اعتدالی است در مقابل سلفیگری و سکولاریستی که بعدها به آتاتورک رسید. درواقع او  خط  وسط این جریانات قرار دارد. این خط در جهان اسلام خوب است که تقویت شود. اما در جهان تشیع این خط در مقابل بیدرای اسلامی مرجعیت که از میرزای شیرازی شروع می شود خط  کمرنگی است. لذا ما  باید این قضیه را در جای تاریخی خودش مورد توجه قرار دهیم. بخش های ضد استعماریش را متوجه بشویم، در این رابطه غلو نکنیم و این تعصبات را که یک عده دارند_چه در رابطه با طرفداران سید و چه در رابطه با مخالفان_ باید به حداقل برسانیم و نقاط قوت و صعف را تومان مورد توجه قرار دهیم.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:21 اسفند 1392 - 20:26

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد