رجعت، برای تصاحب جام مقدس! / تحلیل انیمیشن Fate/Zero +تصاویر

(بسم الله الرحمن الرحیم)
حتما همه شما درمورد جام مقدس و خواص معجزه آسای آن مطالبی را شنیده و یا خوانده اید. جامی که باعث جوانی و جاودانگی می شود، آرزوها را برآورده می کند، زخم ها را شفا می دهد، صاحبش را از آینده مطلع می کند و...

 

Jame-Moghadas-3


این موضوع در میان غربی ها از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار است که در سال 1989، اسپیلبرگ در اثر معروف خود: "ایندیاناجونز و آخرین جنگ صلیبی" هم به موضوع جام مقدس و خاصیت جادویی آن اشاره کرد. فیلمی که در آن دکتر جونز برای يافتن جام مقدسی كه گفته مي شود "هركس آن را بنوشد ناميرا مي شود" سفری مخاطره آمیز را آغاز می کند...

indiana-jones-holy-grail-1


البته نمونه این دست فیلم ها، بازی های رایانه ای، انیمیشن ها و کتاب ها بسیار زیاد هستند و پرداختن به همه آن ها زمان بسیار زیادی را می طلبد، اما در ادامه این متن قصد دارم یکی از انیمیشن های بسیار معروف و محبوب، که با محوریت جام مقدس ساخته شده است را مورد تحلیل و بررسی قرار دهم.
انیمیشن Fate Zero در سال 2011-2012 توسط کمپانی Type-Moon، به نویسندگی گن اوروباچی (Gen Urobuchi) و کارگردانی تاکشی تاکئوچی (Takashi Takeuchi) تولید و به بازار عرضه شد.

آغاز داستان
تاریخچه شکل گیری نبرد جام مقدس:
مبارزه برای به دست آوردن جام مقدس، یک تشریفات مذهبی است که قدمت آن به دو هزار سال پیش باز می گردد. این مراسم در ابتدا توسط سه خاندان جادوگر به نام های توهساکا (Tohsaka)، ماتو (Matou) و آینزبرن (Einzbern) پایه گذاری شد که طی این مراسم آن ها به آکاشا (Akasha) دست می یابند.
آکاشا مکانی ویژه و دارای نیرو های ماوراطبیعی است که در آن تمام اطلاعات و احتمالات مربوط به گذشته، حال و آینده یکجا ذخیره شده است و مکانی است که ارواح قهرمان های پیشین در آنجا متولد شده و پس از مرگ دوباره گرد هم می آیند. در اصل آکاشا منبع همه رویدادهای این جهان به حساب می آید.
درواقع انگیزه اولیه برای به دست آوردن جام مقدس بازیافت یک جادوی باستانی بسیار قوی به نام "جام آسمان" (Cup of Heaven) بود، جادویی که اجداد خاندان آینزبرن آن را در گذشته از دست داده بودند.

* جام مقدس چیست:
درمورد جام مقدس داستان ها و افسانه های متعددی در ملل مختلف وجود دارد که در هر یک از آن ها صحبت از جامی مادی، با قدرت های ماورایی به میان آمده است. به عنوان نمونه می توان به داستان جام مقدس در موارد زیر اشاره نمود:

Jame-Moghadas-2

جام مقدس در اساطیر آسیایی
در نظم و نثر پارسی بارها از جامی به نام جام جهان‌نما، جام کی‌خسرو، آیینه سلیمان، آیینه سکندر، و غیره یاد کرده‌اند و فرهنگ‌نویسان گفته‌اند:
جامی بوده است که احوال خیر و شر عالم از آن معلوم می‌شده است. جام جم یا جام جمشید که ساخته فرزانگان بوده است از هفت فلک در او معاینه و مشاهده کردی (شرفنامه منیری).
پیاله جم و پیاله یا آئینه سلیمان و یا اسکندر که همه عالم در آن بنا بر افسانه نموده می‌شد.
بنابراین جام جهان‌نما در نظر مؤلفان "خدای‌نامک پهلوی" که مبنای تألیف شاهنامه قرار گرفت، جامی بوده است که صورت‌های نجومی و سیارات و هفت کشور (هفت‌اقلیم) زمین بر آن نقش شده بود و دارای نیرویی اسرارآمیز بوده است و هر واقعه‌ای که در پهنه جهان اتفاق می‌افتاده روی آن منعکس می‌شده است.

جام جهان‌نما در افسانه‌های اروپایی
جام فرنگی در زبان‌های اروپایی "گریل" یا "سنگرآل"، به جامی اطلاق می‌شود که گویند عیسی مسیح در آخرین شامی که با حواریون صرف کرد، آن را به دست گرفت. یکی از حواریون به نام "یوسف رامه‌ای" خونی را که بر اثر ضربت دشمن به پهلوی وی جاری می‌شد در آن جام ریخت.
افسانه‌های مربوط به این جام اندکی پس از رواج مسیحیت بر سر زبان‌ها افتاد و پیش از قرن دوازدهم میلادی نشانی از آن نیست. در همین قرن "روبر دو بورون" منظومه‌ای در باره یوسف رامه‌ای به نام "مرلین پرسوال" سرود و این افسانه مسیحی را با روایات قوم سلت و شام فصح را درهم آمیخت. گویند جام مزبور را به انگلستان بردند و قرن‌ها در آن جا پنهان ماند تا عاقبت "پرسوال" قهرمان "گالی" آن را یافت.
از این افسانه، بسیاری تقلید کردند و شاخ و برگ‌هایی به آن افزودند. "ولفرام اشنباخ" شاعر آلمانی در منظومه حماسی خود به نام پارسیفال، جام مزبور را مرکز تخیلات عرفانی خود قرار داده است. ریچارد واگنر موسیقیدان قرن نوزدهم آلمان، نیز "جام گریل" را موضوع درام غنایی "پارسیفال" قرار داده است.

یا در جای دیگر داستانی در باره رابطه شاه آرتور و جام مقدس می خوانیم:
آرتور شاه محافظ و نگاهبان جام مقدس(جامی که حضرت عیسی در شام آخر از آن نوشید و بعداً یوسف رامه ای خون مسیح را در آن جمع کرد)، به سبب زخمی که بر ران خود داشت نمی توانست خود به تنهایی حرکت کند و این زخم درمان نمی شد. همگی از درمان این زخم ناامید شده و قطع امید کرده بودند. در داستان آمده است که در حالیکه آرتور شاه تنها و غمگین روی تخت نشسته است فرد احمق و ساده لوحی از راه می رسد و از پادشاه می پرسد که آیا چیزی نیاز دارد یا خیر؟ پادشاه عنوان می کند که بسیار تشنه است و گلویش خشک شده است. فرد از راه رسیده نگاهی به اطراف می کند و جامی را در کنار تخت پادشاه پیدا می کند که بلا استفاده مانده است. در آن جرعه ای شراب که اشاره به خون مسیح دارد و نماد آگاهی است ریخته و برای رفع عطش پادشاه به وی می دهد. آرتور شاه در حین نوشیدن متوجه می شود که تشنگی اش که بر طرف می گردد همزمان دردش نیز تسکین می یابد و به جام که می نگرد متوجه می شود این همان جام مقدس است و وقتی از فرد احمق می پرسد که چگونه جام را برداشته و به واسطه آن دردش را علاج کرده است در پاسخ فرد ساده لوح با بی توجهی می گوید شما تشنه بودید پس برایتان در این اطراف به دنبالِ جام گشتم! و بدین صورت پادشاه مملکت به صورت بیرونی و درونی نجات یافته و شفا می یابد و سلطنت و تاج و تخت پادشاهی آرتور شاه را به وی برمی گرداند و حکومت وی جانی دوباره می گیرد.

تئوری دن براون درمورد جام مقدس:
دن براون در کتاب کد داوینچی، فرضیه ای جدید درمورد ماهیت اصلی جام مقدس مطرح می کند. ماجرای داستان کتاب وی حول یک تئوری خاص در مورد تاریخ مسیحیت است که پیش از این کتاب نیز در موردش صحبت شده است و تاریخ‌دانانی با آن موافقند.
کتاب "خون مقدس، جام مقدس" منبع اصلی براون برای این تئوری‌ها بوده است. طبق این تئوری عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرده است و صاحب فرزند شده است و کلیسای کاتولیک و واتیکان با اطلاع از این قضایا قصد در پنهان کردن آن‌ها داشته‌اند!! در ضمن جام مقدس نه یک شیئی، بلکه خود مریم مجدلیه است. (لازم به ذکر است که تئوری براون در راستای هدفی خاص مطرح شده و برخلاف تصور مختص خود او نیست. جیمز کمرون در مستندی (بخوانید تحریفی) به نام "مقبره گمشده مسیح" به چنین موضوعی دامن می زند و به آن وجهه ای تاریخی می بخشد! با طرح چنین ادعای بزرگی - به این دلیل بزرگ که این موضوع برای جامعه مسیحیت بسیار مهم است! – این موضوع مطرح می شود که آیا مسیح واقعا همان فردی است که بشریت می شناسد (پیامبر الهی) یا واقعیت وجودی او خلاف باورهای بشریت را ثابت می کند؟ پس در این صورت باید نسبت به سایر پیامبران هم دیدگاه مشابهی داشت و آن ها را از منظر دیگری مورد بررسی قرار داد تا حقایق ماهیت آن ها نیز کشف شود!! و این دقیقا همان پروژه ای است که به تازگی هالیوود با ساخت زندگی پیامبران آن را کلید زده است.)

Zouken-Makiri

ادامه داستان
در سال 1970 جاستیزیا لیزلیهی ون آیزنبرن(Justizia Lizleihi von Einzbern)، به همراه ناگاتو توهساکا (Nagato Tohsaka) و زوکن ماکیری (Zouken Makiri) تصمیم به بازیابی جادوی جام آسمان می گیرند. جادویی که باعث بازگشت ارواح مردگان به دنیای مادی و زندگی جاودان آن ها در این دنیا می شد.
برای این منظور آن ها ابتدا دروازه ای برای ورود به آکاشا به وجود می آورند، اما در همین حین با مخالفت کلیسا مواجه شده و پس از آن انجمن جادوگران به همراه کلیسا درگیر جنگی کشنده می شوند.

* لازم به ذکر است که در این داستان دو رویکرد متفاوت در برخورد کلیسا با جادوگران مطرح می شود، یکی برخورد سلبی و دیگری برخورد حمایتی! بدین شکل که در ابتدا کلیسا طبق رسم معمول (پیشینه تاریخی خود) به مبارزه با جادو و نمادهای آن می پردازد، اما در ادامه به یکباره طرح همکاری با جادوگران را مطرح کرده و در نبرد جام مقدس وظیفه داوری را عهده دار می شود. ظاهرا کلیسا پس از آمیخته شدن موضوع جادو با یک موضوع مذهبی (جام مقدس) صلاح را بر این می بیند که با جادوگران کنار آمده و از مزایای احضار جام بهرهمند شود!!! حتی در ادامه کلیسا پا را فراتر نهاده و یکی از اعضای خود را به میدان مبارزه جام هم می فرستد. البته در همین کلیسا نیروهای ویژه ای برای مبارزه با جادو هم وجود دارند که در اصطلاح آن ها را "جلاد" خطاب می کنند. کار این جلادها نابودی اثرات جادوی سیاه و جادوگرانی است که از آن استفاده می کنند. در این جا هم یکبار دیگر مانند سری داستان های "هری پاتر" جادوگران به دو دسته خوب و بد تقسیم شده اند. جادوگرانی که هدفی والا دارند و وجودشان در جوامع بشری لازم است! و جادوگرانی که فقط درصدد گسترش شر هستند و حتی با جادوگران خوب هم مشکل دارند!!!

Maraseme-Ehzar-1

در همین زمان در جایی در شرق دور و به دور از چشم کلیسا، آیزنبرن به کمک علم کیمیاگری مکانی را برای تحقق اهدافشان آماده کرده و درصدد خلق ظرفی برای تحقق وجودی جام بر می آید و چهار روح خدمتکار را برای این منظور به دنیای مادی فرا می خواند. ماکیری هم به کمک جادو امکان تثبیت این ارواح در دنیای مادی را فراهم کرده و جادوهای فرمانی را به وجود می آورد که به وسیله آن ها امکان کنترل ارواح خدمتکاران به وجود می آید.
سپس نبرد جام مقدس توسط "جاستیزیا" ابداع می شود و خود او به بخش مهمی از این مراسم تبدیل می شود. او با قرار دادن خود در مرکز جادو، بدن خود را به مدیوم پذیرای جام تبدیل کرده و نطفه شکل گیری جام در وجود او پدیدار می شود. به این ترتیب خاندان آیزنبرن تبدیل به ظرفی برای شکل گیری جام شدند.
در این بین تنها توهساکا بود که به آشاکا فکر می کرد و آیزنبرن و ماکیری به فکر احیای جام و بازیابی جادوی باستانی بودند.

Maraseme-Ehzar-2

آکاشا چیست؟
* در متافیزیک، آکاشا نامی برای کتابخانه کیهانی است - ﺑﻌﺪی پنهان که بخشی از ﺑﻌﺪ آسترال (Astral) محسوب می شود- اما سطح فرکانسی کاملا متفاوت با 7 سطح فرکانسی ﺑﻌﺪ آسترال دارد. آکاشا دربردارنده تمام تاریخ موجودات و حوادث کهکشان ما و حتی دورتر است و اگرچه می توان از ﺑﻌﺪ آسترال به آن دسترسی یافت، اما آکاشا از طریق یک مکان مخصوص در ﺑﻌﺪ فیزیکی نیز می تواند مورد دسترسی قرار بگیرد. این مکان مخصوص، شهر شامبالا(Shambala) نام دارد که درواقع پایتخت پادشاهی زیرزمینی بنام آگارتا (Agharta) است. در شامبالا، ورودی ای به کتابخانه آکاشا وجود دارد که شهروندان شامبالا می توانند از طریق آن وارد شده و دانش صحیح از هر موضوعی را به دست آورند.


* در یوگا آکاشا اینطور تعریف می شود که: اتـر، فضـا، اولین عنصر مادی از پنج عنصری که جهان مادی را تشکیل داده است. گاهی برای اشاره به فضای درونی یا فضای آگاهی (موسوم به سید – آکاشا) نیز به کار گرفته می شود.
* همچنین در بودیسم و علم هاله خوانی آکاشا عبارت است از:
هاله در طول زمان توسط افراد مختلف دیده شده و نام های مختلفی گرفته است. مثلا در ادیان باستانی آن را "آکاشا" می نامیدند. زرتشتیان به آن "آتش ذیروح یا آتش جاویدان" می گفتند. در زبان سانسکریت نام "آر" به معنی پرده چرخ را برایش انتخاب کرده بودند، چراکه این امواج شبیه چرخی از جسم به بیرون ساطع می شد. انگلیسی زبان ها لغت "Aura" به معنی هوا را مناسب نامگذاری هاله دانستند. اطریشی ها به آن "اود" به معنی خود می گویند. روس ها آنرا "انرژی بیوپلاسمیک" و چک ها به آن "سایکوترانیک" لغب داده اند.

Maraseme-Ehzar-3

ادامه داستان
بعد از مراسم بازیابی جادو، مشخص می شود که جام مقدس (که حاوی جادوی باستانی است) تنها قادر به برآوردن یک آرزوست و همین موضوع باعث ایجاد اختلاف میان سه خاندان و شروع سلسله جنگ هایی که به "نبرد جام مقدس" شهرت یافت می شود.
پس از آن جام مقدس بنا به دلایلی (آرزوهایی که افراد در دل دارند) هفت فردی که با جادو سر و کار دارند را به عنوان سرور (Master) انتخاب کرده و با قدرتی که در اختیار آن ها قرار می دهد، به آن ها اجازه می دهد تا هفت روح را (قهرمان و ضد قهرمان) به عنوان خدمتکار (Servent) به خدمت خود درآورند.

Namade-Ehzar

هر زوجی که بتواند در این نبرد پیروز شود، جام آرزوی هر دوی آن ها را برآورده خواهد کرد. اما این روند در جریان سومین نبرد، با احضار خدمتکاری غیر عادی توسط یکی از اعضای خاندان آینزبرن، دستخوش تغییر شد. او که خود را در آستانه شکست می دید با احضار "انگره‌مَینیو"، ماهیت جام را دستخوش تغییر نمود و آن را به ماهیتی پلید و سیاه تبدیل کرد. به این ترتیب که انگره‌مَینیو با به کارگیری قدرت جادوی ویژه خود همه پلیدی های عالم را در وجود جام جمع نمود و درحالی که خودش جذب وجود جام شد، آن را از حالت مقدس به حالت پلید تغییر ماهیت داد. پس از این رویداد بود که دیگر جام مقدس از حالت بی رنگ خود به حالتی جسمانی و به صورت ماده ای لزج و سیاه رنگ تبدیل شد و از آن پس تنها برای برآوردن آرزوهای خوب به کار گرفته نشد و خدمتکاران پلید و آرزوهای شوم هم راه خود را به مبارزات باز کردند.


طبق قانون جام، در این مبارزات خدمتکاران در 7 کلاس:
شمشیرزن (Saber)، سوارکار(Rider)، نیزه زن (Lancer)، کماندار (Archer)، جادوگر (Caster)، وحشی دیوانه (Berserker) و قاتل (Assassin) با یکدیگر وارد نبرد می شدند.

Tavalode-Seventha

جام این اجازه را به سرورها می داد تا با بخشیدن پرانا (Prana) به ارواح، آن ها را احضار کرده و جسمانیت ببخشند. هرچه مقدار این پرانا بیشتر باشد، روح خدمتکار قوی تر بوده و قادر است تا از قدرت ویژه خود به بهترین شکل استفاده نماید. با پرداخت پرانا به جام، ابتدا جسمی به شکل جنین درون جام شکل می گیرد و سپس این جسم مراحل رشد را به سرعت طی کرده و پس از حلول روح احضار شده در جسم جدید (که معمولا به شکل جسم خود فرد در زمان حیات بوده)، به صورت خدمتکار در خدمت سرور احضار کننده قرار می گیرد. البته این جسم همانند جسم معمولی آسیب پذیر است و درصورت نابودی آن، روح خدمتکار جهان مادی را به مقصد آکاشا ترک می کند.
هر خدمتکار دارای جادوی ویژه ای است که به آن نوبل فانتازم (Noble Phantasm) می گویند. این قدرت درواقع به موقعیت خدمتکار در زمان حیاتش بستگی دارد و از آن نشات می گیرد. مثلا نوبل فانتازم آرتور، اکس کالیبر و یا نوبل فانتازم گیلگمش، دروازه بابل است.

پرانا چیست؟
* پرانا یا نیروی حیات، یکی از مفاهیم مطروحه در پزشکی مشرق زمین و آئین یوگا بوده که به انرژی مأخوذه از خورشید و ارتباط دهنده عناصر کیهانی در اطراف خورشید اشاره دارد. اهمیت پرانا در اغذیه جات در حدود دو هزار و پانصد سال پیش توسط فیثاغورث مورد اشاره واقع گشت و طبق باور وی، این نیروی حیاتی در اغذیه گیاهی بیشتر بوده و هم از این رو اتخاذ مسلک گیاهخواری موجه تر خواهد بود.

ادامه داستان:
برخی از مشهورترین ارواح قهرمانی که در این نبردها به دنیا احضار شدند عبارتند از:

Angra-minu

* اهریمن - Angra Mainyu- (در اوستایی انگره‌مَینیو) بدنهاد است. اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می‌کند ولی چون دون و پست مایه‌است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است، پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره می‌شود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید. در این میان انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان (فرشته) و موجودات نیک (مزدا آفریده) که همگی آفریده اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه‌ها (دیوها) که موجودات و پدیده‌هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند. اهریمن را در پارسی اهرِمن هم می‌گویند. می‌شود او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.

Hassan-Sabah-1

* حسن صباح (Hassan-i Sabbah): از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخه‌ای از پیروان امامان است اما به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را موعود (آخر الزمان) و امام آخر می‌دانستند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند. شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته می‌شد، به نام فدائیان معروف بود. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله می‌دانستند و به خود اجازه می‌دادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند.

Hassan-Sabah-2

البته بعضی آن‌ها را به نام حشاشین می‌شناسند که اشتباه است زیرا حشاشین، حشیش فروش بودند وحشیش رابه صورت دارو می‌فروختند نه برای آدم کشی آن‌ها هیچ‌گاه از زهر و تیر استفاده نمی‌کردند و هیچ‌گاه از پشت به کسی خنجر نمی‌زدند، اگر چه گاهی اوقات گرفتار مامورین می‌شدند یا کار آن‌ها با زهر و تیر راحت تر می‌شد. (لازم به ذکر است که این افراد در ادامه نسبت به اسلام کافر شدند و مسیری کاملا انحرافی را در پیش گرفتند. به همین دلیل ارتباط دادن آن ها به شیعیان به هیچ وجه صحیح نیست.)

Gilgamesh-2

* گیلگمش (Gilgamesh): پنجمین شاه اوروک و پسر لوگالباندا بود که در حدود ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در یک دوره ۱۲۵ ساله بر سومریان حکمرانی می‌کرد.

Gilgamesh-Real

افسانه‌ها مادر او را ایزدبانویی به نام نینسون دانسته‌اند. طبق افسانه ها او پادشاهی خودکامه و پهلوان بود که نیمی از وجودش ‌آسمانی و دوسوم دیگرش ایزدی و یک‌سومش باقی اش انسانی بود.

Lancelot

* لنسلات (Lancelot): شوالیه‌ای افسانه‌ای و مشهورترین شهسوار از جمع شوالیه‌های میز گرد و دوست شاه آرتور و بهترین شوالیه او بود که "گوئینویر"، ملکه و همسر آرتور را به معشوقگی خود گرفت. دلیری برخاسته از خاک در برابر دلیری ناشی از عشق قرار می‌گیرد و سِر "گالاهاد"، پسر لنسلات از "اِلن"، دختر شاه پلسِ، نگهدارنده جام مقدس، جایگزین پدرش به‌عنوان شوالیه‌ای کامل می‌شود. در ادامه، عشق زناکارانه لنسلات به گوئینویر سبب شکست او در یافتن جام مقدس شده و سلسله اتفاقات بعدی ناشی از این عدم موفقیت، به نابودی اتحاد شهسوارانه میز گرد می‌انجامد. (جالب است که در این انیمیشن این شخصیت تطهیر شده و از طرف آرتور (آرتوریا) مورد بخشش قرار می گیرد. آرتوری که خودش زن است و معلوم نیست که نویسنده این داستان با نمایش چنین هجو بزرگ و بی معنی به دنبال چه بوده است!)

Gilles-de-Rais-3

* گیلِس دی رایس (Gilles de Rais): ملقب به ریش آبی، شوالیه بریتون و رفیق جنگجوی "ژاندارک" که مردم را به نام دین مسیحیت می‌کشت.
پس از آنکه دوران نظامی ‌خود را پشت سر گذاشت، سلیقه های گران قیمت و عجیب و غریب او سبب شد تا ثروت خانوادگی او از دست برود و او را تقریبا به مرحله بی بضاعتی برساند. امّا استراتژی او برای بازگرداندن این ثروت چه بود؟ روح خود را به شیطانی به نام "بارون" فروخت و کودکان زیبا را برای او قربانی می‌کرد. کاملا روشن نیست که آیا بارون پیش از مرگ کودکان، مناسک پیش از مرگ سادیستی را روی کودکان اجرا می‌کرده است یا خیر. آن ها ابتدا حسابی غذا می‌خورند و بعد کاملا مست می‌کردند، سپس کودک را به طبقه بالا برده و او را مورد آزار و اذیت شدید قرار می‌دادند، سرش را می‌بریدند، دست و پایش را قطع می‌کردند، و گلویش را می‌شکافتند.

Gilles-de-Rais-Real

اگرچه دادگاه گیلِس با شور و هیجان فراوانی از سوی کسانی که او را متهم کرده بودند، دنبال شد (زیرا او به تنهایی متهم به قتل 600 تا 800 نفر بود)، امّا تنها در طول بازرسی ها از خانه و املاک او در سال 1437، حداقل چهل جسد پیدا شد. گیلِس در اظهارات خود، اینگونه اعتراف کرد:
"هنگامی‌که این کودکان می‌مردند، به سمت آن ها رفته و می‌بوسیدمشان. بخصوص آن هایی که پاها و سرهای نازتر و زیباتری داشتند. آن ها را تحسین می‌کردم. سپس بدن آن ها را به طرزی وحشیانه می‌شکافتم و با شوق و هیجان ارگان های داخلی بدنشان را تماشا کرده و در می‌آوردم. هنگامی‌که کودکان در حال جان دادن بودند، روی شکم هایشان نشسته و به آن ها می‌خندیدم ...".

Eskandare-Maghdooni

* اسکندر مقدونی (Alexander the Great): اسکندر سوم مقدونیه، معروف به اسکندر کبیر و در متون زرتشتی ایران معروف به اسکندر گجستک (ملعون)، پادشاه مقدونیه باستان بود. او در سال ۳۵۶ ق م در شهر پلا متولد شد و تا سن ۱۶ سالگی تحت تعلیم ارسطو قرار داشت. اسکندر توانست تا پیش از رسیدن به سن سی سالگی یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های دنیای باستان را شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود.

Eskandare-Maghdooni-Real

او در جنگ‌ها شکست‌ناپذیر می‌نمود و هرگز شکست نخورد. از اسکندر به عنوان یکی از موفق‌ترین فرماندهان نظامی در سرتاسر تاریخ یاد می‌شود.

Arthuria-2

* شاه آرتور (King Arthur): آرتور پسرِ "اوثِر پندراگون"، پادشاه بریتانیایی و "ایگرِینِه"، همسرِ "گورلوا"، دوک کورنوال بود. نطفه آرتور، نامشروع بسته شد و پس از تولد، به‌دست مرلین جادوگر بزرگ شد. مرلین نابغه، قبلاً برای اوثر دژ شگفت‌انگیزی طراحی کرده بود و میزگرد مشهور را در مرکز آن قرار داده بود. صد و پنجاه شهسوار می‌توانستند همزمان دور این میز بنشینند. این میز عجیب احتمالاً ارتباطاتی با یوسف رامه‌ای دارد، چرا که پشت آن میز، محل مشخصی برای جام مقدس در نظر گرفته شده بود.
می‌گویند هنگامی که یوسف رامه‌ای در فلسطین در زندان بود، جام مقدس او را زنده نگه داشت. او بعدها جام را به بریتانیا آورد. اما بعد جام در اثر گناهان مردم، مفقود شد. بنابراین یافتن دوباره جام، به رسالت عظیم شهسواران آرتور مبدل شد. (به نظر می رسد این بخش داستان زندگی آرتور شاه، الهام بخش ساخت سری انیمیشن Fate باشد.)

Arthuria-Real

پس از مرگ اوثر پندراگون، شهسوارهای میز گرد نمی‌دانستند چه کسی پادشاه بعدی آن‌ها خواهد شد و برای مشورت نزد مرلین رفتند. مرلین جادوگر به آن‌ها گفت کسی جانشین اوثر خواهد بود که بتواند شمشیر جادویی را که به شکلی اسرارآمیز در لندن ظاهر شده بود از سنگی بیرون بکشد. شهسوارهای زیادی سعی کردند شمشیر را از سنگ بیرون بکشند، اما موفق نشدند.
پس از چند سال، آرتور برای حضور در مسابقات پهلوانی به لندن رفت. قرار بود شهسواری که مرلین به پدرخواندگی آرتور انتخاب کرده بود در این مسابقات شرکت کند. اما ناگهان متوجه شد که آرتور شمشیر او را نیاورده‌است. بنابراین او را فرستاد تا شمشیری برای او پیدا کند. آرتور بدون اینکه متوجه اهمیت شمشیرِ در سنگ باشد آن را بیرون کشید و به شهسوار بهت‌زده داد. بدین ترتیب، وارث تاج ‌وتخت اوثر مشخص شد.
آرتور بی‌تردید مشهورترین قهرمان سلتی است. او در قرون وسطا اشتهار زیادی داشت و دستاوردهای یاران او، شهسواران میز گرد، در سراسر اروپای غربی ورد زبان‌ها بود.
کلیسا با اندک تردیدی پذیرفت که نسخه مسیحی‌شده این اسطوره سلتی، جایگاه ویژه‌ای در تخیل قرون وسطا اشغال کند. اما کلیسا نگرانی‌اش را از داستان جام مقدس یا "سَن‌گرئال" (که یوسف اهل رامه آن را به بریتانیا آورده بود) از دست نداد، چرا که ویژگی‌های معجزه‌آسای این جام به‌وضوح از دیگِ سلتی، ظرف فراوانی و تولد دوباره، گرفته شده بود.
شدت علاقه مردم به اسطوره آرتور را از واقعه شورش سال ۱۱۱۳ در شهر بُدمین در کرنوال می‌توان حتی فهمید؛ منشأ شورش آن بود که خدمه فرانسوی یکی از اشراف مهمان در آن منطقه، برخاستن آرتور را از مرگ انکار کرده بود. (جالب است که فخر کشور انگلیس پادشاهی حرامزاده است که داستان زندگی او سراسر خیانت و جنایت است! البته در این انیمیشن سعی شده تا وجهه مثبتی به شخصیت آرتور داده شود. به همین دلیل او را پادشاهی عادل، نجیب زاده! پایبند به اصول و اخلاقیات و... معرفی می کند!! حال چرا چنین شخصیتی از چنین جایگاه و اهمیتی در میان مردم انگلیس - و جهان!! - برخوردار است، خود جای سوال دارد؟)

Sasaki kojiro

* ساساکی کوجی‌رو (Sasaki Kojiri): وی خدمتکاری قدیمی و باوفا از طایفه هوسوکاوا و سرشناس‌ترین شمشیرباز در کیوشوی شمالی بود.

 Hercules

* هرکول (Hercules): به معنی شکوه "هرا"، نام قهرمان اسطوره‌ای یونان و روم باستان فرزند پادشاه خدایان زئوس و آلکمنه بود. او نام‌آورترین قهرمان اسطوره‌ای یونان است. هرکول آخرین پسر فناپذیر زئوس و همچنین تنها کسی بود که از مادری فانی به دنیا آمده بود و پس از مرگش تبدیل به خدا شد. هرکول در ابتدا توسط والدینش آلکیدس نام‌گذاری شد، اما بعدها نام او فقط برای خشنودی نامادری اش هرا به هراکلس یا شکوه هرا تغییر یافت. استعداد او قدرت شگفت‌انگیز و شجاعتی بود که داشت، اما از دانش و خرد بهره چندانی نداشت. هنگامی که در گهواره بود دو مار را خفه کرد و در سنین نوجوانی توانست شیری را از پا درآورد. از مشخصه‌های هراکلس می‌توان به سلاحش که گرزی بود از جنس چوب زیتون و لباسی که از پوست شیر درست شده بود اشاره کرد.

Medea

* مدئا (Medea): نام زنی در اسطوره‌ها و داستان‌های یونانی است که از اهالی منطقه کولخیس در گرجستان بود. او یکی از برترین ساحرین جهان باستان و طرفدار "هکاته" بود. مدئا دختر آئیتس و ایدویا و نوه هلیوس، خدای خورشید بود.

Ibn Gabirol

* ابو ایوب، سلیمان بن یحیی بن جبیرول (Solomon ibn Gabirol): شاعر عبری‌زبان، نویسنده و فیلسوف اسپانیایی و از بزرگان فلسفه یهودی که در سال ۱۰۲۱ میلادی در مالاگا بدنیا آمد و در سن ۳۶ و یا ۳۷ سالگی در والنسیا درگذشت. او از فلاسفه مهم یهودی اسپانیا به شمار می‌رود و اشعاری هم از او باقی‌مانده است. کار اصلی او "چشمه زندگی" است که تاثیر زیادی در علمای دوره واسکولاتیسیسم گذاشته است. وی آیین یهود را با تعالیم ارسطو و فلسفه نو افلاطونیان درهم آمیخت و مانند افلاطون اعتقاد داشت علم نوعی یادآوری بیش نیست و آنچه در دنیا وجود دارد دارای صور و مثل است.

و همچنین افرادی چون:
کوهولین (Cúchulainn) رستم ایرلندی، رابین هوود (Robin Hood)، مدوسا (Medusa)، لی شو ون (Li Shu Wen)، هانس کریستین اندرسون (Hans Christian Andersen)، تامامو نو مائه (Tamamo-no-Mae)، الیزابت بتوری (Elizabeth Bathory)، ولاد سیخ کش (Vlad III the Impaler)، کارنا (Karna)، فرانسیس درک (Francis Drake)، گاواین (Gawain)، نرون کلاودیوس کایسار آوگوستوس گرمانیکوس(Nero Claudius Caesar Augustus Germanicus)، بودا (Buddha)، آتلانتا (Atalanta)، کایرون (Chiron)، جک قاتل (Jack the Ripper)، سمیرامیس (Semiramis)، هیولای فرانکشتین (Frankenstein's monster)، اسپارتاکوس (Spartacus)، شکسپیر (Shakespeare)، آشیل (Achilles)، آستولفو (Astolfo)، ژان دارک (Joan of Arc)، آماکوسا شیرو (Amakusa Shirou Tokisada)، موردرد (Mordred)، زیگفرید (Sigurd)، کینتارو (Kintarō)، بنکئی (Benkei)، جرجیس (Saint George)، th Beast666، پرسیوس (Perseus)، الکساندر دوما (Alexander Dumas)، انکیدو (Enkidu)، لوبو (Lu Bu) و... از دیگر خدمتکاران احضار شده در سری داستان های Fate هستند.


ادامه داستان
اما تغییر ماهیت ناگهانی جام مقدس و حضور شومی و پلیدی در دنیای انسان ها باعث شد تا در نبرد بعدی جام، کلیسا به اجبار دخالت کرده و از نبرد دوم جام به بعد، کار داوری را عهده دار شود. اما انتخاب استادهای ناباب (که هدفی غیر از هدف اصلی سه خاندان جادوگر دارند و شرور هستند) از طرف جام در هر دوره باعث شد تا سرانجام در چهارمین نبرد، کلیسا به همراه عضو ارشد خاندان توهساکا به فکر راه چاره ای افتاده و نقشه ای برای برون رفت از این وضع طراحی کنند.

Etehad-Kotomine-Va-tohsaka

در خود انیمیشن در این مورد اینطور توضیح داده می شود:

- توهساکا: جام هفت تا جادوگر رو به عنوانِ سرور خدمت کارها انتخاب می کنه. خیلی غیرعادیه که کسی مثل توکه هیچ ربطی به جادو و جادوگری نداره، به این زودی انتخاب بشه. (لازم به ذکر است که کوتومینه یک کشیش است که به عنوان سرور انتخاب شده.)

Neshan-4


- کوتومینه: هنوزم برام عجیبه که روحِ قهرمانان باستانی رو احضار کنی تا برات بجنگن.
- توهساکا: می دونم باور کردنش سخته. قهرمانانِ دوره ها و ملت های مختلف دوباره به پا می خیزن و همدیگه رو می کشن تا به پیروزی برسن. این جنگ جام مقدسه...
- کشیش اعظم: قانون نانوشته ای بین همه طرف های درگیر هست که مبارزات باید مخفیانه انجام بشن و برای اینکه مطمئن بشیم مخفی می مونه، ما کلیسای مقدس، یه شاهد می فرستیم.
- کوتومینه: یعنی واقعا کسی از ما می تونه توی مبارزه بین جادوگرا قاضی باشه؟
- توهساکا: جادوگرِ عضوِ جامعه جادوگرا نمی تونه بی طرف باشه برای همین، پدرت مثل شش سال قبل به مبارزه هامون نظارت می کنه.
- کوتومینه: پدرم به شهر فویوکی میاد؟ اما اینکه پسرِ قاضی یکی از شرکت کننده های جنگه، مشکلی درست نمی کنه؟
- کشیش اعظم: کوتومینه، فکر کنم دیگه وقتشه باهات روراست باشم. تا الان هر چی که شنیدی به بقیه شرکت کننده ها هم گفته می شه، اما یه دلیل دیگه ای وجود داره که من امروز تو و توهساکا توکیومی رو خبر کردم بیاید.
- کوتومینه: چه دلیلی ؟
- توهساکا: راستش، سال ها قبل ما فهمیدیم که جام مقدسی که توی شهر فویوکی پیداش می شه اثرِ افسانه ایِ پسرِ خدا نیست.
- کوتومینه: فکرشو می کردم.
- توهساکا: اگه واقعا اون اثر افسانه ای پسر خدا بود باید به ما، هشتمین گروهِ سوگندِ مقدس داده می شد (یعنی رسما کلیسا هم وارد نبرد جام می شد) اما جام مقدسِ شهر فویوکی اونقدر قویه که نمی تونیم نادیده بگیریمش. اون وسیله می تونه آرزوها رو برآورده کنه. معلوم نیست اگه دستِ آدم نااهلی بیوفته چه مصیبتی به بار بیاد. برای همین، برای اطمینان باید کاری کنیم که حداقل دستِ آدم درستی بیوفته وگرنه توی بد مخمصه ای میفتیم.
- کشیش اعظم: خاندان توهساکا جادوگرن، اما جادوگرایی که دوستی دیرینه ای با کلیسا دارن. ما توکیومی رو خوب می شناسیم و مهم تر از اون معلومه که اگه جام رو بدست بیارن چه آرزویی دارن.
- توهساکا: رسیدن به ریشه "درخت دانش".

cilinton

* درخت دانش چیست:
در افسانه ها درخت دانش کنایه از درختی است که گفته می شود بخشی از علم خداوند در میوه های آن ذخیره شده بود و شیطان آن را برای اولین بار به انسان معرفی نمود. انسان با تغذیه از میوه آن عالم به علم خداوند شد، اما از بهشت هبوط کرد!! گفته شده کل علم خداوند در ریشه های این درخت ذخیره شده است و دارنده ریشه می تواند کل علوم را یکجا در اختیار داشته باشد! این باور را می توانید در داستان بازی هایی مانند Darksiders و El Shaddai: Ascension of the Metatron هم ببینید. (واقعا مانده ام که این داستان های بی معنی از کجا به فکر بشر رسیده است...)

- این تنها چیزیه که خاندان توهساکا می خواد. اما خانواده های اینزبرن و ماتو اون آرزوی مشترکمون رو یادشون رفته. بقیه سرور ها که دیگه هیچی... معلوم نیست چه نقشه پلیدی ممکنه برای جام داشته باشن.
- کوتومینه: پس می خواید بگید دلیل شرکتِ من توی این جنگ اینه که توهساکا توکیومی هر جوری شده پیروز بشه.
- توهساکا: البته طبیعتا جلوی بقیه ما دشمنِ همدیگه ایم، اما مخفیانه با هم کار می کنیم. تا پنج تا سرور دیگه رو شکست بدیم و پیروزی قطعی رو بدست بیاریم. نقشه اینجوریه، کوتومینه، تو از کلیسا به جامعه جادوگرا
منتقل می شی و اونجا شاگرد من می شی. کاغذ بازی هاشو خودم انجام دادم. تو باید بری ژاپن و جادوگری یاد بگیری و اینقدر توی جادوگری قوی بشی که تا سه سال دیگه توی جنگ جام مقدس یه خدمتکار تحت فرمانت باشه. خب، سوالی داری؟
- کوتومینه: فقط یه سوال... جام موقع انتخابِ سرورها چه چیزی رو در نظر می گیره؟
- توهساکا: جام بیشتر دوست داره کسایی رو انتخاب کنه که بیشتر از همه به جام نیاز دارن.
- کوتومینه: پس یعنی همه سرورها به یه دلیلی دنبالِ جام هستن؟
- توهساکا: الزاما نه. می گن توی جنگای قبلی مورد هایی بودن که علامتِ فرمان روی دستِ کسایی که هیچ کس فکرشونو نمی کرده ظاهر شده.
...

بدین ترتیب مقدمات نبرد چهارم آغاز شده و جام شروع به انتخاب سرورها می کند. در این نبرد هم همانند قبل هفت سرور انتخاب می شوند و نشان جادویی روی دست آن ها نمایان می شود. این هفت نفر عبارتند از:

Emiya-Kiritsugu

1- امیا کریتسوگو (Kiritsugu Emiya):
همسر ایریسیول ون آیزنبرن (Irisviel von Einzbern) و پدر ایلیاسویل ون آیزنبرن (Illyasviel von Einzbern). او سرور خدمتکار کلاس شمشیر زن، یعنی آرتوریا است.

Pedare-Emiya

امیا فرزند جادوگری بود که روی جادوی ممنوعه زامبی ها مشغول به کار بود. اما در یکی از روزها آزمایش مخفی او موجب آلوده شدن مردم روستا و تبدیل شدن آن ها به زامبی می شود. در این بین دوست دوران کودکی امیا هم به زامبی تبدیل شده و توسط تیم اعضامی کلیسا (موسوم به جلادها) کشته می شود.

Jaladha

امیا برای گرفتن انتقام دوست خود به سراغ پدرش می رود و او را به قتل می رساند. سپس توسط یکی از مزدوران به نام ناتالیا کامینسکی (Natalia Kaminski)، تعلیم دیده و به قاتل جادوگران تبدیل می شود. او فردی بسیار بی رحم و بی عاطفه است و برای رسیدن به هدفش حاضر است همه کس و همه چیز حتی عزیزترین اعضای خانواده خود را نیز قربانی کند.

Natalia-Kaminski

* ایریسیول ون آیزنبرن، همسر امیا درواقع انسان نیست و مخلوقی است که به وسیله علم کیمیا خلق شده تا به عنوان ظرف پذیرای جام مورد استفاده قرار گیرد. نکته مهم در این مورد خلق موجودی مانند انسان به وسیله علم کیمیا و امکان برقراری ارتباط جنسی انسان ها با او و حتی باردار شدن وی از انسان هاست! نمایش چنین صحنه ای می تواند به پذیرش باور امکان برقراری ارتباط با موجودات غیر اورگانیک و تولید نسل از این طریق را در ذهن مخاطب نهادینه کند. موضوعی که این روزها غرب به شدت در صدد رواج آن است. به فیلم ها، بازی ها و انیمیشن هایی که زوج هایی انسانی و غیر انسانی در آن ها دیده می شوند توجه کنید... دقت کنید که ارتباط با جنیان هم در همین مقوله جای می گیرد.

Kayneth-Archibald-El-Mello

2- کینث آرچیبالد ال ملوی (Kayneth Archibald El-Melloi):
استاد دانشگاه جادوگری در لندن. قدرت های باد و آب را در خدمت دارد و تخصص اصلی او در ارتباط با مرده ها، احضار و کیمیاگری است. او سرور خدمتکار کلاس نیزه زن، یعنی دیارموید دویبن (Diarmuid Ua Duibhne) است.

Diarmuid

کینث استاد ویور ولوت در درس جادوگری نیز هست.

Kotomine-Kirei

3- کوتومینه کری (Kirei Kotomine):
پسر قاضیِ جنگ. سه سال زیرنظر توکیومی توهساکا تمرین جادوگری کرده است. از بچگی دنبالِ پدرش راهِ مذهبی را پیش گرفته بود. از دبیرستان سنت ایگنشسِ شهر مانرِسا فارغ التحصیل شده و با دو سال جهشی خواندن، به عنوان دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل شده بود. اما به یکباره راهِ مرفهین را رها کرده و داوطلبِ ورود به کلیسای مقدس می شود. او یکی از اعضای گروهِ هشتمین پیمانِ کلیسای مقدس نیز هست. تا به حال سه بار موقعیتش را عوض کرده، حتی زمانی جلاد هم بوده است.
او قدرت کیمیاگری، غیب گویی، احضار، ارتباط با مرده ها و درمان را داراست. او سرور خدمتکار کلاس قاتل است. (این هم کشیشی که در این انیمیشن معرفی می شود. حال خودتان حساب کنید که پس از این دیدگاه نسبت به کلیسا و کشیش ها چگونه خواهد بود.)

Tohsaka-Tokiomi

4- توکیومی توهساکا (Tokiomi Tohsaka):
رئیس خاندان توهساکا. جادوگری با قدرت آتش، متخصصِ جادوی جواهر و بسیار قوی. او استاد کوتومینه، پدر رین و سرور خدمتکار کلاس کماندار، یعنی گیلگمش است.

Waver-Velvet

5- ویور ولوت (Waver Velvet):
شاگرد کلاس جادوگری کینث و سرور خدمتکار کلاس سوارکار، یعنی اسکندر است.

Kariya-Matou

6- کاریا ماتو (Kariya Matou):
پسر زوکن ماکیری که به دلایل اختلاف با پدرش خانواده را ترک کرده و از جادو کناره گرفته است. او پس از اطلاع از وضعیت نابسامان دختر توهساکا (که به این خاندان سپرده شده بود) تصمیم می گیرد که وارد نبرد جام شود.

Kariya-Matou-2

او سرور خدمتکار کلاس وحشی دیوانه، یعنی لنسلات است.

Ryuunosuke-Uryuu

7- ریونسوکه اوریو (Ryuunosuke Uryuu):
قاتلی زنجیره ای که علاقه زیادی به کشتن کودکان دارد. او آخرین فردی است که جام او را به عنوان سرور انتخاب می کند. ریونسوکه سرور خدمتکار کلاس جادوگر، یعنی گیلِس دی رایس است. (سرور و خدمتکار خوب با هم جور شده اند!)

Assassin

اولین حمله این دوره از طرف کوتومینه کری به محل زندگی توهساکا با هدفی از پیش تعیین شده صورت می گیرد. در این بین خدمتکار وی (از کلاس قاتل) به دست گیلگمش کشته شده و او طبق قانون به ناچار برای محافظت از جانش به کلیسا پناهده می شود. البته تمام این رویداد اتفاقی ساختگی و از قبل هماهنگ شده بود تا دیگر سرورها متقاعد شوند که یکی از رقبا از دور خارج شده تا او بتواند در خفا ماموریتش را به انجام رساند. درواقع کوتومینه کری بیش از یک خدمتکار در اختیار داشت (این قابلیت مخفی کلاس قاتل است که می تواند به تعداد زیاد تکثیر شود) و کشته شدن یکی از آن ها او را از درجه سروری ساقط نمی کرد. البته این موضوع از سایرین پنهان بود.

Assassins

در ادامه داستان نبردهای مختلفی میان سرورها و خدمتکارهای آن ها در می گیرد، اما در این بین مشکل بزرگی موجب تغییر در روش معمول نبرد می شود.
ارباب و خدمتکار کلاس جادوگر، اقدام به ربودن کودکان و قتل عام آن ها می کنند که همین امر موجب تشکیل اتحادی از سرورها علیه آن ها می شود. طی نبردی سخت، سرانجام متحدان موفق می شوند ریونسوکه اوریو و خدمتکار او گیلِس دی رایس را از بین ببرند.

Gilles-de-Rais-Ghatle-Bacheha-2

پیش از آخرین نبرد این زوج، میان ریونسوکه و گیلس درمورد خداوند و فلسفه خلقت صحبت های قابل تاملی رد و بدل می شود که بسیار تامل برانگیز است:

- ریونسوکه: شاید زیادی خوش گذروندیم. شاید هم خدا مجازاتمون کرده.
- گیلس: این حرفو از من بشنو، ریونوسکه. خدا هیچ وقت انسان ها رو مجازات نمی کنه، هیچ وقت... فقط باهاشون بازی می کنه.

Gilles-de-Rais-Ghatle-Bacheha

- ریونسوکه: آ - آقا ؟
- گیلس: یه زمانی، اینقدر جرم و جنایت کردم که دنیا تا به حال به خودش ندیده بود! اما هر روزی که آدم کشتم و بی حرمتی کردم بازم هیچ مجازاتِ الهی ای در کار نبود و چیزی که بعدش فهمیدم این بود که اکتشافاتم توی اعماقِ شیطان برای هشت سال تمام نادیده گرفته شده. آخرش هم این خدا نبود که نابودم کرد بلکه خودخواهی آدمایی مثل خودم بود. کلیسا و دولت منو بخاطر کارای اشتباهی که کردم اعدام نکردن، برای تسخیر ثروت و زمینام اعدام کردن. چیزی که کارای شیطانیم رو به پایان رسوند به هیچ عنوان به قضاوت و همچین چیزایی ربطی نداشت یه دزدی ساده بود، همین. (در اینجا دو مسئله مهم مطرح می شود: اول این که خداوند هیچکس را به دلیل انجام گناه مجازات نمی کند و این موضوع افسانه ای ساخته ذهن بشر است! و دوم این که اگر کلیسا فردی مانند گیلس را به جرم جنایت مجازات نمود، درواقع علت اصلی آن تصاحب مال و ثروت وی بوده است. پس در نتیجه اینطور می توان گفت که در این تعبیر کلیسا (به نمایندگی از دین) خود را کاسه داغتر از آش کرده و در لوای آنچه مذهب خوانده می شود، اهداف مادی خود را دنبال می کند. این هم دیدگاه دیگری درمورد عذاب خداوند و اعتبار کلیسا، که در این انیمیشن به صراحت از آن صحبت می شود!)

Ghatle-Gilles-de-Rais

- ریونسوکه: اما، خدا که... وجود داره، مگه نه ؟
- گیلس: چرا تو که تو زندگیت یه معجزه هم ندیدی همچین فکری می کنی؟ (در این دیدگاه ملاک باور وجود خدا دیدن معجزه است!!!)
- ریونسوکه: چون دنیا اولش به نظر خیلی کسل کنندس. اما اگه نگاه کنی، می تونی یه عالمه چیز جالب پیدا کنی. همیشه اینجوری فکر می کردم. دنیایی با اینهمه چیزای جالب هیچ وقت نمی تونه اتفاقی به وجود اومده باشه. اگه فقط می خوای ازش لذت ببری بهتر از این دنیا جایی برای سرگرمی پیدا نمی کنی. مطمئنم یه نفر هست که داستان 5 میلیارد آدمو می نویسه و دنیا رو سرگرم می کنه. اگه بخوای همچین کسی رو توصیف کنی "خدا " تنها کلمه ایه که برازندشه. (خدای قصه گو... خالقی که فقط برای سرگرمی و بدون رضایت انسان ها آن ها را خلق کرده و از رقم زدن ماجراهای مختلف و حتی عذاب دادن آن ها لذت می برد... چقدر این جملات برایم آشنا هستند و خدا می داند که چندین مرتبه از زبان جوانان تحصیلکرده (و به اصطلاح روشنفکر) اینگونه تعبیر ها را شنیده ام. آیا همه این ها اتفاقی است؟)

Gilles-de-Rais-2

- گیلس: پس ریونوسکه، فکر می کنی خدا آدما رو دوست داره؟
- ریونسوکه: با کله عاشق آدماس. اگه دقیقه دقیقه ی این دنیا رو صرف داستان نوشتن برای این دنیا می کنه، پس معلومه اگه عاشق نباشه همچین کاری نمی کنه. مطمئنم بدجوری عاشقمونه. با اینکه از کارِ خودش لذت می بره از چیزایی که آدما رو قشنگ جلوه می ده، مثل شجاعت و امید، خوشش میاد و از جیغ و خون هم همینقدر خوشش میاد وگرنه چرا باید دل و روده ی آدما اینقدر خوش آب و رنگ باشه ؟ پس مطمئنم عشق خدا دنیا رو پر کرده. (خداوندی که خود در تضاد است... هم از خصایل والا مانند شجاعت و امیدواری و... لذت می برد و هم خونریزی و عذاب را می پسندد. واقعا چنین دیدگاهی با ذهن مخاطب چه خواهد کرد؟)
- گیلس: توی دوره ای که مردم دیگه اعتقادی ندارن و دولت هم خدا رو بی خیال شده اصلا فکرشم نمی کردم اینجا همچین ایمانِ جدیدی ریشه دوونده باشه. تحسینت می کنم، ریونوسکه. ارباب من.
- ریونسوکه: منو کشتی از خجالت.
- گیلس: اما اگه همه اینا درست بود، یعنی اونهمه کفری که گفته بودم، یه مشت چرند بوده؟
- ریونسوکه: نه. می دونی، یه سرگرم کننده خوب می تونه از شرارت هم خنده تولید کنه. اگه از من بپرسی، خدا عاشق اینه که جلوی نقش تو، نقش خودشو بازی کنه. (پس خدا فقط وقتی معنا پیدا می کند که وارد میدان شده و سعی دارد تا در مقابل نقش بندگانش نقش خودش را ایفا نماید! حال این نقش بنا به نقش بنده می تواند عادلانه یا ظالمانه باشد! )

Gilles-de-Rais-Ghatle-Bacheha-3

- گیلس: پس می خوای بگی کفر و ایمان جفتشون برای خدا عبادت حساب می شن؟ (این هم از دیگر جملات کلیدی و خطرناکی است که در این انیمیشن و تولیداتی از این دست بارها به آن اشاره می شود) ریونوسکه ! واقعا فلسفه جدیدی رو درست کردی. خدایی که همه آدما رو برای سرگرمی خودش عروسک کرده و خودش هم یه دلقکه. که اینطور. پس خشونتش هم معنایی داره. خیلی خب، پس بیا باغ خدا رو بازم با رنگِ ترس و وحشت رنگ کنیم. به داستان نویسی که توی بهشت نشسته نشون می دیم که خدا تنها کسی نیست که سرگرم کردنو بلده... (در سرتا سر این دیالوگ ها نقش پر رنگ تفکر اومانیسم قابل مشاهده است)

* پیش از ذکر ادامه داستان لازم است تا کمی درمورد ماهیت خدمتکاران توضیح دهم. نکته مهم درمورد خدمتکاران، داشتن حافظه گذشته آن هاست. آن ها به خوبی گذشته خود را به یاد دارند و پس از احضار همچنان سعی در ادامه مسیر گذشته و یا جبران خطاهای خود دارند! انگار که زندگی برای آن ها هیچگاه متوقف نشده و همواره در جریان است.
اما احضار ارواح گذشتگان و قرار گرفتن آن ها در جناح خیر و شر یادآور یک باور مذهبی نیز هست. باور "رجعت" که در اسلام به آن نگاه ویژه ای شده است. درواقع می توان ساخت چنین صحنه هایی در بازی ها، انیمیشن ها و فیلم ها را به نوعی تحریف باور رجعت نیز دانست. توجه داشته باشید که بحث رجعت با بحث تناسخ مطرح شده در بودیسم تفاوت اساسی دارد، به همین دلیل نباید آن ها را با هم اشتباه گرفت. نظیر چنین اتفاقی را نیز می توان در انیمیشن "ناروتو" هم مشاهده کرد. استفاده از جادوی Reincarnation Jutsu و زنده کردن افراد بد و خوب برای شرکت در یک نبرد سرنوشت ساز اشاره ای واضح به موضوع رجعت دارد. شاید دلیل نمایش چنین صحنه هایی در سرگرمی های عامه، کم کردن اهمیت موضوع رجعت و تحریف باور رویدادهای پس از آن باشد.

reincarnation-jutsu

* حال ببینیم رجعت چیست و چه کسانی را شامل می شود:
رجعت، در لغت به معنای بازگشتن، و برگشتن است و در اصطلاح به این معناست که عده ای از افراد (مومنین خالص و مشرکین محض) پس از مردن و قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر می گردند.
اعتقاد به رجعت از جمله معتقدات مذهب اهل البیت است و مستند به آیات و روایات متعدد است.


وقوع رجعت در آیات و روایات
الف) آیات:
ازتدبر در آیات قرآن می توان نتیجه گرفت که قرآن کریم به دو گونه به مسأله رجعت اشاره نموده است:
الف) آیاتی که به وقوع رجعت در آینده اشاره دارد مانند، آیه شریفه 82 از سوره نمل که خداوند در این آیه می فرماید:
"(به خاطر آور) روزى را که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى‏کردند محشور مى‏کنیم؛ و آن ها را نگه مى‏داریم تا به یکدیگر ملحق شوند!".
بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسأله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز مى‏دانند، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد تعبیر به من کل امة فوجا ( از هر جمعیتى، گروهى ) صحیح نیست، زیرا در قیامت همه محشور مى‏شوند، چنان که قرآن در آیه 47 سوره کهف مى‏گوید:
"ما آنها را محشور مى‏کنیم و احدى را ترک نخواهم گفت".
ب) آیاتی که به وقوع حوادثی در امت هاى پیشین اشاره می فرماید که در واقع نوعی رجعت محسوب می شود، مانند این آیات:
1 – آیه 259 سوره بقره. در باره پیامبرى است که از کنار یک آبادى عبور کرد در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود و از خود پرسید چگونه خداوند این ها را پس از مرگ زنده مى‏کند، اما خدا او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردى؟ عرض کرد یک روز یا قسمتى از آن، فرمود نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت. این پیامبر، عزیر باشد یا پیامبر دیگرى تفاوت نمى‏کند، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا.
2 - آیه 243 سوره بقره. سخن از جمعیت دیگرى به میان مى‏آورد که از ترس مرگ (و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و) از خانه‏هاى خود بیرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آن ها را زنده کرد.
3 - آیه 55 و 56 سوره بقره. در باره بنى اسرائیل مى‏خوانیم که گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، سپس خداوند آن ها را به زندگى بازگرداند تا شکر نعمت او را بجا آورند.
4 - آیه 110 سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات عیسى (علیه‏السلام) مى‏فرماید:
"تو مردگان را به فرمان من زنده مى‏کردى"
این تعبیر نشان مى‏دهد که مسیح (علیه‏السلام) از این معجزه خود (احیاى موتى) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع ( تخرج ) دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت براى بعضى محسوب مى‏شود.
5 : آیه 73 سوره بقره در مورد کشته‏اى که در بنى اسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، است و این گونه مى‏گوید :
دستور داده شد گاوى را با ویژگی هایى سر ببرند و بخشى از آن را بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد ( و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد).
علاوه بر این پنج مورد، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده مى‏شود هم چون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود و داستان مرغ هاى چهار گانه ابراهیم (علیه‏السلام) که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسان ها براى او مجسم سازند که در مسأله رجعت نیز قابل توجه است.
ب) روایات:
امام صادق(ع) در مورد (رجعت ) می فرماید:
"به خدا سوگند که روزها و شب ها به سر نیاید تا آن که خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش باز گرداند و دین برگزیده خود را بر پای دارد و بر جهان حاکم گرداند."
هم چنین مأمون به امام رضا(ع) عرض کرد:
"ای اباالحسن نظر شما درباره رجعت چیست؟ حضرت فرمودند: رجعت حقیقت دارد. در میان امت های پیشین نیز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به میان آورده و رسول خدا(ص) فرموده است: هر چه در امت های گذشته بوده در میان این امت نیز عینا و مو به مو پیش خواهد آمد.
البته روایات در این زمینه فراوان است ولی به جهت اختصار به همین دو روایت بسنده می کنیم.

وقوع رجعت از منظر عقل و فلسفه
در اینجا لازم است به چند مورد از حکمت و فلسفه امر رجعت اشاره نمائیم:
1- رسیدن به تکامل: عالم دنیا ظرف فعلیت یافتن قوه ها و تکامل استعدادها است و برای رسیدن به آخرت خلق شده است تا موجودات را در دامن خود پرورش داده به تکامل مطلوب برساند، اما از آنجایی که عده ای از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهای غیر طبیعی از ادامه این مسیر معنوی باز مانده‌اند. حکمت خدای حکیم ایجاب می‌کند که آنان به دنیا بر گردند و سفر تکاملی خود را به پایان برسانند. چنان چه امام صادق علیه السلام می‌فرماید:
"هر مؤمنی که کشته شده باشد به دنیا بر می‌گردد تا بعد از زندگی مجدد به مرگ طبیعی بمیرد و هر مؤمنی که مرده باشد به دنیا بر می گردد تا کشته شود (و به ثواب شهادت برسد)."

2- کیفر دنیوی:
چه بسا افرادی در این دنیا بودند که از تمامی حقوقشان به عنوان های مختلفی محروم گشته و مظلومانه به قتل رسیده‌اند بدون این که حق او گرفته شده باشد، از حکمت های رجعت این است که خداوند، هر دو طرف را به دنیا بر می گرداند تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگیرد. از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود:
"مردمی که مرده اند به دنیا بازگشت خواهند کرد تا انتقام خود را بگیرند، به هر کس آزاری رسیده به مثل آن قصاص می‌کند و هر کس خشمی دیده بمانند آن انتقام می‌گیرد و هر کس کشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود می‌کشد و برای این منظور دشمنان آنان نیز به دنیا بر می‌گردند تا آن ها خون ریخته شده خود را تلافی کنند و بعد از کشتن آن ها سی ماه زنده می‌مانند، سپس همگی در یک شب می‌میرند، در حالی که انتقام خون خود را گرفته و دلهایشان شفا یافته است، دشمنان آن ها به سخت ترین عذاب دوزخ مبتلا می‌شوند."
بنا بر این هدف از بازگشت مجدد این دو گروه، تکمیل یک حلقه تکاملی برای دسته ی اول و تنزل به پست ترین درجة ذلّت برای دسته ی دوم است و با توجه به این که رجعت عمومی نیست و اختصاص به مؤمنان خالص و کافران محض دارد، چنان چه امام صادق علیه السلام فرمود:
"رجعت جنبه عمومی ندارد، بلکه اختصاص دارد به کسانی که به ایمان کامل و شرک خالص رسیده باشند." معلوم می‌شود که این دو مورد از حکمت های اساسی رجعت است.

3- یاری دین و شرکت در تشکیل حکومت عدل جهانی
از آیات و روایات متعدد استفاده می‌شود که دین اسلام و حکومت عدل الهی به دست توانمند و با کفایت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله جهانگیر می‌شود، خداوند می‌فرماید:
"همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا و روزی که شاهدان بر خیزند، یاری خواهیم کرد"
از ظاهر این آیه استفاده می‌شود که این نصرت دسته جمعی انجام می‌شود نه به صورت فردی اما از این که چنین نصرتی هنوز تحقق پیدا نکرده است، قطعاً در آینده محقق خواهد شد، زیرا وعده الهی تخلف ناپذیر است. لذا امام صادق علیه السلام در تفسیر همین آیه می‌فرماید:
"به خدا سوگند این نصرت در رجعت است چرا که بسیاری از پیامبران و ائمه علیهم السلام در دنیا کشته شدند و کسی آن ها را یاری نکرد؟ و این مطلب در رجعت تحقق خواهد یافت"
و نیز امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه:
"هو الذی ارسل...: یعنی او کسی است که رسول خود را با دین حق برای هدایت بشر فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند. فرموده: یظهره الله عزوجل فی الرجعة: یعنی خداوند دین حق را در رجعت بر سایر ادیان برتری می دهد."

زمان وقوع رجعت
روایاتی در این خصوص وارد شده است که رجعت با اندک فاصله بعد از ظهور ولی عصر(عج) و پیش از شهادت آن حضرت و بر پا شدن قیامت واقع خواهد شد.
امام صادق(ع) در این باره می فرمایند:
"چون زمان قیام قائم (عج) فرا رسد در ماه جمادی الآخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانی ببارد که مردم مانند آن را ندیده باشند، سپس خداوند به سبب آن باران، گوشت و استخوان مؤمنان را در قبرهایشان برویاند، گویی آنان را می نگرم که از طرف جهینه می آیند و گرد و غبار موهایشان را می تکانند."
نکته ی پایانی این که: بر اساس روایات اولین رجعت کننده حضرت سیدالشهدا(ع) است و از خود آن امام (ع) این چنین نقل شده که:
"من نخستین کسی هستم که زمین شکاف می خورد و از آن بیرون می آیم و این همزمان است با رجعت امیرالمؤمنین (ع) و قیام قائم ما (عج)"
به همین مضمون روایتی ازامام صادق(ع) نقل شده که می فرماید:
"نخستین کسی که به دنیا بر می گردد، حسین ابن علی(ع) است، او چندان فرمانروایی می کند که بر اثر پیری، ابروانش روی چشمانش فرو می افتد." (وبگاه اسلام کوئست)

ادامه داستان
پس از حذف جادوگر و سرورش از دور مسابقات، دوباره مبارزات به حالت عادی خود باز می گردند. اما در این بین ناگهان اتفاق پیش بینی نشده ای رخ می دهد.

Ghatle-Keshish

کینث آرچیبالد ال ملوی، که در نبرد با امیا کریتسوگو به شدت آسیب دیده، به سراغ داور مسابقه (کشیش اعظم و پدر کوتومینه) می رود و برای جلوگیری از انتقال نشان های فرمان اضافی به دیگر سرورها، او را به قتل می رساند.
(پس از حذف شکرت کنندگان در نبردهای گذشته، تعداد نشان های باقیمانده – استفاده نشده- آن ها به داور مسابقات سپرده می شود تا درصورت صلاحدید آن را در اختیار سرورهای جدید قرار دهد. تعداد نشان های فرمان هر شرکت کننده محدود و سه عدد است. اما داور مسابقه می تواند درصورت صلاحدید، پس از مصرف نشان از طرف سرور، نشان او را بازیابی نماید.)

Neshan-Keshish

با کشته شدن داور، این وظیفه به عهده کوتومینه کری قرار می گیرد، با این تفاوت که او درحالی که همچنان جزو شرکت کنندگان مبارزه محسوب می شود، حالا چندین نشان فرمان اضافی هم در اختیار دارد.

Neshan-Ezafeh-Ali

* درمورد نشان فرمان کوتومینه نکته ای وجود دارد: این که خدمتکار وی در اصل حسن صباح (و افراد تحت فرمان وی) است و با توجه به این که به باور غربی ها و (شرقی ها) او فردی شیعه مذهب بوده، جادوی روی دست کوتومینه هم چیزی شبیه به کلمه "علی" طراحی شده است. موردی که نظیر آن را در بازی Assassins Creed هم شاهد بودیم. البته این فقط یک حدس است و ممکن است اتفاقی! این شباهت به وجود آمده باشد!

Lancelot-2

نبردها همچنان ادامه می یابند و سرانجام کینث آرچیبالد ال ملوی هم به دست امیا کریتسوگو کشته شده و از دور مسابقات حذف می شود. درحالی که تعداد کمی از شرکت کنندگان باقی مانده اند، توهساکا تصمیم می گیرد تا نقشه نهایی خود برای تصاحب جام را عملی نماید، اما در کمال ناباوری توسط شاگرد و شریک خود، کوتومینه کری به قتل می رسد!

Ghatle-Tohsaka

(البته گیلگمش در قتل توهساکا نقش مهمی برعهده داشت. زیرا او خباثت درونی کوتومینه را بیشتر مطابق با خلقیات و اهداف خود می دید، لذا او را تشویق به حذف توهساکا و بستن پیمان با خود نمود. نکته قابل تامل همراستایی اهداف پادشاهی خونریز مانند گیلگمش با یک کشیش تربیت یافته کلیسا است!)

Eskandar-Noble-Phantasm

در ادامه اسکندر، خدمتکار ویور ولوت به دست گیلگمش و لنسلات، خدمتکار کاریا ماتو به دست آرتوریا از دور مسابقات حذف می شوند و در نهایت رقابت میان دو گروه ادامه می یابد. کوتومینه کری و گیلگمش در یک سو و امیا کریتسوگو و آرتوریا در سویی دیگر...

Ghatle-Kotomine-Kirei

نبرد سختی میان سرورها و خدمتکاران در می گیرد و در نهایت امیا موفق می شود کوتومینه را شکست داده و او را بکشد.

با مرگ کوتومینه، جام کم کم شکل مادی به خود گرفته و آماده برآوردن آرزوی سرور و خدمتکار پیروز می شود. اما در این بین حقیقتی برای امیا آشکار می شود... او متوجه می شود که جام مقدس برخلاف تصور آرزوها را برآورده نمی کند، بلکه او خصلت درونی افراد را بازتاب بیرونی داده و جامعه را درگیر آن می نماید! چیزی که امیا به هیچ وجه انتظار دیدن آن را نداشت؛ مرگ، خونریزی و خشونت، ارمغان هایی بودند که جام قصد بازتاب آن ها به بیرون را داشت.

Jame-Moghadas

امیا از پذیرش جام سرباز می زند و در اقدامی جسورانه به خدمتکار خود (آرتوریا) دستور می دهد تا جام را نابود نماید. آرتوریا به دستور امیا عمل کرده و با استفاده از جادوی ویژه خود به جام حمله می کند، اما جام در آخرین لحظات کوتومینه را به عنوان برنده انتخاب کرده و با عرضه خود به وی، درونیات او را بازتاب می دهد و شهر را در آتش و ویرانی فرو می برد.

Gate-of-babylon-2

با این اتفاق کوتومینه از مرگ نجات می یابد (با کمک قدرت جام زنده می شود!!) و جسمانیت خدمتکار او نیز تکمیل تر شده، طوری که می تواند تا نبرد بعدی جام به حیات مادی خود روی زمین ادامه دهد! این درحالی است که سرور او سودای دستیابی به انگره‌مَینیو را در سر می پروراند.

Zende-Shodane-Kotomine-Kirei

(باز هم می بینیم که کلیسا و فردی که پرورش یافته آن است، به عنوان خطرناکترین و شرورترین افراد معرفی می شود. بازتاب خصلت درونی وی به حدی زشت و پلید است که شهر را به نابودی می کشاند و هدف نهایی او هم همپیمانی با خود اهریمن معرفی می شود. استفاده از نام کلیسا و نماد صلیب برای چنین فردی، فقط و فقط می تواند یک دیدگاه را در مخاطب به وجود آورد: دین عامل شر و بدبختی بشریت است. به ظاهر موجه آن توجه نکنید، درون آن بسیار سیاه و پلید است!!! و این همان چیزی است که سازندگان این انیمیشن به شدت در پی اثبات آن هستند.)

Gate-of-babylon

امیا که دیگر بازمانده از واقعه است در میان ویرانه ها به دنبال انسان های گرفتار شده می گردد، اما فقط و فقط با اجساد بی شمار آن ها روبرو می شود. سرانجام در لحظه ای که احساس ناامیدی بر وی قالب شده بود، موفق به یافتن بدن نیمه جان پسر بچه ای می شود که بعدها او را به فرزند خواندگی قبول کرده و نام او را نیز امیا شیرو می نهد. فردی که در نبرد بعدی جام، نقش کلیدی و مهمی را ایفا می کند. بدین ترتیب پرونده چهارمین نبرد جام مقدس بسته می شود.

Emiya-Shiro

جالب است که می بینیم برای ساخت یک انیمیشن به ظاهر سرگرم کننده تا چه حد تحقیقات انجام می شود و چه مقدار از مفاهیم مذهبی، علمی و... در آن گنجانده می شود. مثلا همانطور که دیدید در همین انیمیشن، ما ردپایی از شیطان پرستی، جن گیری، اومانیسم، بودیسم، مسیحیت، یهودیت، اسلام، تاریخ کشورهای مختلف، سیاست روز جهان و... را به وضوح شاهد هستیم. حال با این توضیحات آیا باز هم باید فقط به عناون یک سرگرمی به همه چیز نگاه کرد؟

 Enjil 22


  • محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:1 فروردین 1393 - 14:03

نظر شما...
    • مهمان رضا

      هیچ چیز بهتراز این نیست که انسان انسان ه محقق باشد
      ازاینکه منو به تحقیق واداشتید ممونم
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد