ریشه‌های صهیونیسم و آپارتاید

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پاپ اعظم کلیسای ویرجینیا واتر در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرگزاری فارس، به بررسی تفصیلی ریشه‌های صهیونیسم، نژادپرستی و آپارتاید پرداخت.

 

«استفان سایزر»، پاپ اعظم کلیسای «ویرجینیا واتر» در «ساری» انگلستان استاد دانشگاه، نویسنده، متخصص الهیات و مبلغ در1953 دیده به جهان گشود. پروفسور سایزر از محققین برجسته «صهیونیسم مسیحی» و از مدافعان حقوق فلسطینیان می‌باشد. وی در حال حاضر رئیس انجمن بین‌المللی کتاب مقدس است و کتاب وی پرخواننده ‌ترین ترجمه انگلیسی کتاب مقدس در انگلیس به شمار می‌آید. اخیرا انجمن بین‌المللی کتاب مقدس با Send The Light (مرکز پخش کتب مسیحی به سراسر جهان) ادغام شده است.

پدر استفان نجار بود. از 1971 تا 1973در وزارت بهداشت به عنوان افسر مراقب در شرق لندن خدمت می‌کند. از 1973 تا 1976 در دانشگاه ساسکس به تحصیل جغرافیای آفریقا و آسیا پرداخته و در همان دور به مکتب مسیح ایمان می‌آورد. پس از دریافت مدرک تحصیلی به عنوان مدیر پردیس و مشاور دانشجویان در دانشگاههای لندن، لیورپولو ساسکس به فعالیت آکادمیک خود ادامه می‌دهد. در 1980 جهت آموزش به عنوان یک کشیش کلیسای انگلستان پذیرفته شده و مدرک الهیات خود را در کالج Trintiy Bristol دریافت می‌کند. در 1994 مدرک کارشناسی ارشد الهیات را از دانشگاه آکسفورد و درسال 2003 دکتری خود را از کالج الهیات Oak Hill دانشگاه میدلسکس کسب می‌کند.

در سال 2004 تز دکتری خود را در کتاب «صهیونیسم مسیحی، نقشه‌ی راه به سوی آرماگدون» مطرح می‌کند.

وی معتقد است صهیونیسم مسیحی اشباع شده از ایدئولوژی سیاسی نومحافظه‌کاران، میلیونها مسیحی گمراه را به جهتی هدایت کرد تا جهان را با سیستم نظامی خود به سمت خطرناکی ببرند.

پروفسور سایزر بر این باور است که صهیونیسم مسیحی سابقه تاریخی ندارد و اینکه بخواهیم فکر کنیم خداوند به مسیحیانی که از دولت لائیک اسرائیل دفاع می‌کند برکت می‌دهد غیر مسئولانه است. وی همچنین با سازمان یهودی ضد صهیونیستی Neturei Karta همکاری می‌کند.

اصطلاح صهیونیسم مسیحی نخستین بار توسط تئودور هرتزل بنیانگذار صهیونیسم در توصیف هنری دونان پایه‌گذار صلیب سرخ در اولین کنگره صهیونیسم بکار گرفته شده که در واقع بیانگر حمایت مسیحیان از صهیونیسم است.

 

کتاب "صهیونیسم مسیحی" دربردارنده ریشه‌های تاریخی، شالوده‌های الاهیاتی و پیامدهای سیاسی صهیونیسم مسیحی است که در ضمن پنج فصل بیان شده است. نویسنده در فصل اول مفاهیمی همچون صهیونیسم و صهیونیسم مسیحی را تعریف کرده و اهمیت جنبش صهیونیسم مسیحی را باز می‌یابد. وی در فصل دوم علاوه بر معرفی سازمان‌های مهم صهیونیسم مسیحی و چهره‌های بانفوذ آن، ریشه‌های تاریخی جنبش صهیونیسم مسیحی را از ابتدای قرن نوزدهم پی می‌گیرد. در فصل سوم اصول و شالوده‌های الاهیاتی صهیونیسم مسیحی مورد بحث و ارزیابی قرار می‌گیرد.فصل چهارم به معرفی تفصیلی پیامدهای سیاسی محورهای فصل قبلی اختصاص یافته و فصل پایانی نیز عهده‌دار معرفی انواع صهیونیسم مسیحی و نقطه نظرات متفاوت آنان و نیز ارزیابی نقادانه این مکتب می‌باشد.

پدیدآورندگان در این مجموعه، با هدف آشنا کردن طلاب علوم دینی با ادیان شرقی، چهره‌ای جامع و بی‌طرف از ادیان ارائه کرده و مجال اندیشیدن، ارزش داوری و مقایسه موضوعی میان ادیان را فراهم آورده‌اند.

ایشان در ضمن مقدمه، ضرورت، فایده و اهداف مطالعات ادیان را بیان کرده و تقسیمات ادیان به شرقی و غربی و نیز اهمیت مطالعه ادیان شرقی را توضیح می‌دهند. محورهای مورد بررسی در مطالعه هر یک از ادیان عبارتند از:خاستگاه دین، رشد و توسعه دین، متون مقدس و ادبیات دینی، مفاهیم محوری و اندیشه‌های اساسی دینی، مهم‌ترین اعمال، آداب و آیین‌ها.

یکی از ویژگی‌های مهم کتاب، ارائه پرسش‌هایی در پایان هر بخش برای تعمیق و تثبیت داده‌ها و نیز معرفی منابعی برای مطالعه بیشتر می‌باشد. آیین هندو، آیین جینه، آیین بودا، آیین سیک و آیین زرتشت از جمله ادیانی هستند که در این پژوهش معرفی شده‌اند.

همانند دیگر منتقدان سیاست‌های غیر انسانی اسرائیل دکتر سایزر را به «مسیحی یهودی ستیز» متهم کردند.   Melanie Phillipsاز خبرنگاران انگلیسی حامی اسرائیل از منتقدان سرسخت دکتر سایزر و نوشته‌هایش به شمار می‌رود اسم Geoffrey Alderman از دیگر مورخان یهودی انگلستان و Jacob Prasch را نیز نباید در لیست مخالفین افکار دکتر سایزر فراموش کرد.

شخصیتهای برجسته‌ی دانشگاهی که خود همانندخاخام سابق یهودی Dan Cohn-Sherbok و مورخ یهودی خاورمیانه Norton Mezvinskyاز کتب و نوشته‌های سایزر حمایت کرده است.

وی عضو بنیانگذار «موسسه‌ی مطالعات صهیونیسم مسیحی» عضو شورای مشاور «پروتستان‌ها برای درک خاورمیانه» عضو هئیت امنای موسسه Amos Trust، عضو هئیت مرجع انگلیس برای موسسات آموزشی مارالیاس در اعبلین شهر الجلیل است که موسس آن اسقف الیاس چاکور می باشد. عضو هیئت تحریریه مجله Living stones و مؤسسات و بنیادهای دیگری است. پروفسور سایزر همچنین برای روزنامه‌ها و مجلاتی من جمله Third way, Evangelicals Now، Plain truth و Friend of Al Aqsa می‌نویسد.

وی همچنین در برنامه‌های منظمی در پرس تی وی،Premier Radio و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان تحلیلگر و استاد دانشگاه شرکت می‌کند. شبکه‌های المنار،Syrian TV،(BB2) Newsnight نیز از وی دعوت می‌کنند تا در برنامه‌هایشان حضور پیدا کند.

 

آنچه در ادامه می‌خوانید مصاحبه اختصاصی خبرگزاری فارس با دکتر سایزر است.

 

 

 

جناب دکتر سایزر قبل از هر چیز بابت پذیرش این مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری فارس از شما ممنونم.

فارس: در طول قتل عام اخیر مردم فلسطین توسط رژیم کودک کش و وحشی صهیونیستی و حمایت رژیم های غربی و در صدر آنها آمریکا، لطفا کمی در خصوص «صهیونیسم: پاسخ جمعی یهودیان» توضیح دهید.

 

دکتر سایزر: در دسامبر سال 2010، هیئت نمایندگان یهودیان بریتانیا یک مجموعه مقالات 30 صفحه‌ای تحت عنوان «صهیونیسم: پاسخ جمعی یهودیان» منتشر کرد که رهبران مسیحی را خطاب قرار می‌داد و تلاشی سخیف بود برای پاکسازی وجهه مخدوش اسرائیل بعد از تاخت و تازهای نظامی اخیر آنها در غزه و لبنان، ادامه اشغال فلسطین، توسعه شهرک سازی‌های صهیونیست نشین و ایجاد اردوگاه‌هایی تفکیک شده برای فلسطینیان و نگه داشتن آنها پشت حصارهای اسرائیلی. آنها در این مجموعه اینطور نوشتند که:

«همدردی مسیحیان با اسرائیل کاهش پیدا کرده است و آنها کمتر خود را صهیونیست می‌نامند و بیش از یک چهارم از آنها صهیونیسم را چیزی جز استعماری که نتیجه آن تبعیض نژادی است نمی‌دانند.»

اینها یافته‌های اصلی تحقیقاتی است که به مناسبت انتشار این جزوه از سوی تعدادی از خاخام‌ها و متفکران هیئت نمایندگان یهودیان بریتانیا انجام شده است. این جزوه سعی دارد تا افزایش نگرانی‌ها در میان یهودیان بریتانیا را مورد توجه قرار دارد؛ نگرانی از اینکه صهیونیسم مسیحی را نه به عنوان یک حرکت سیاسی حاشیه‌ای در میان یهودیان بلکه به عنوان هسته اصلی و شاخصه هویت یهودی بشناسند.

«صهیونیسم: پاسخ جمعی یهودیان» دقیقا یک سال بعد از انتشار مجموعه‌ای از اسناد از سوی رهبران مسیحی فلسطین با عنوان کایروس فلسطین در بریتانیا منتشر شد. این اسناد هرگونه ارتباط میان یهودیان و سرزمین اسرائیل را رد می‌کرد و به کرات در تصمیمات متدیست‌های بریتانیا (یک فرقه مسیحی) برای تحریم کالاهای اسرائیلی به آن ارجاع داده می‌شد.

لوسین هادسون، ویراستار این جزوه و رئیس یهودیت لیبرال، گفت "این جزوه برای این طراحی شده بود که نشان دهد یهودیان در این جامعه همگی صهیونیسم را مترادف یهودیت می‌دانند. ما امیدواریم که این جزوه به دست اعضای عادی کلیسا برای مطالعه برسد."

دیوید گیفورد، مدیر اجرایی شورای مسیحیان و یهودیان، گفت: "یقینا در جهان مسیحیت نقاط مبهم بسیاری در مورد صهیونیسم وجود دارد. این جزوه به روحانیت مسیحی کمک می‌کند تا مخصوصا معنای صهیونیسم را در الهیات یهودی بشناسند." او اضافه می‌کند: "من فکر می‌کنم مسئله فلسطین و اسرائیل بیش از موضوعات دیگر نمود پیدا کرده و تا حد زیادی گفتمان میان مسیحیت و یهودیت را تحت تأثیر قرار داده که این خوب نیست. ولی این کتابچه نشان می‌دهد که صهیونیسم در بطن تفکر یهودیت قرار دارد."

 

فارس: گیلاد آتسمون بر این باور است که رژیم صهیونیستی از آپارتاید نیز بدتر است. شما این رژیم نامشروع را در قیاس با آپارتاید آفریقای‌جنوبی چگونه می‌بینید؟

دکتر سایزر: چالشی که هئیت نمایندگان و صهیونیست‌های مسیحی حامی آنها با آن روبرو هستند این است که صهیونیسم اسرائیلی به سرعت در حال تبدیل شدن به جنبش شکست خورده ناسیونالیستی آفریقای‌جنوبی در دوران آپارتاید است. در واقع برخی در خود اسرائیل تأکید دارند که آپارتاید اسرائیل بدتر از آپارتاید آفریقای‌جنوبی است.

کلمه آپارتاید واژه‌ای هلندی آفریکانس است که از ریشه آپارت به معنی جداسازی و آید به معنی پوشش گرفته شده است. در مورد آفریقای‌جنوبی، این کلمه برای توصیف جداسازی قانونی و سازمانی ساکنان اروپایی از غیراروپاییان استفاده می‌شد. این دقیقا همان کاری است که دولت‌های اسرائیلی از زمان تهاجمات سال 1967 در غزه، کرانه باختری و بلندی‌های جولان در نواحی اشغالی، الحاقی و استعماری انجام دادند.

 

فارس: اساسا توجیه رژیم‌های آپارتایدی چیست؟

دکتر سایزر: توجیه آپارتاید بر اساس منابع وابسته به کتاب مقدس اولین بار در دهه چهل میلادی از سوی کلیساهای اصلاح شده در آفریقای‌جنوبی مطرح شد. یوهان دی تنجلدر اینطور می‌نویسد:

"آپارتاید از حمایت سه کلیسای اصلی در آفریقای‌جنوبی برخوردار بود: کلیسای اصلاح شده هلندی، کلیسای اصلاح شده هلندی آفریقای‌جنوبی، و کلیسای اصلاح شده آفریقای‌جنوبی. در نتیجه آنها هم این دیدگاه را رواج دادند که ارزش‌های فرهنگی اروپایی در آفریقا بایستی به هر قیمتی حفظ شود، فرهنگ سیاهان آفریقا نبایستی نابود شود و اعطای حقوق شهروندی سیاسی و اقتصادی به سیاهان بایستی به تدریج انجام شود. آنها همچنین پا را فراتر گذاشته و از حقوق آپارتاید مانند ممنوعیت ازدواج‌های میان نژادی حمایت کردند. آنها آپارتاید را براساس متون انجیل توجیه می‌کردند. آنها دیگر به کلیسا به عنوان تجسم شهودی انسان‌های آزاده خداوند نگاه نمی‌کردند. آنها فکر می‌کردند که خود خدا خواسته که مردم به طور ساختاری در کلیسای او از هم جدا باشند و در نژادها و طبقه‌های مختلف دیده شوند."

توجیه مذهبی ضروری برای آپارتاید (به معنای جدایی نژادها) را میتواند در متن‌هایی مانند این یافت:

1. از آن‌ سبب‌ آنجا را بابل‌ نامیدند، زیرا که‌ در آنجا خداوند لغت‌ تمامی‌ اهل‌ جهان‌ را مشوش‌ ساخت‌. و خداوند ایشان‌ را از آنجا بر روی‌ تمام‌ زمین‌ پراکنده‌ نمود. (پیدایش11: 9)

2. و اینکه‌ دختران‌ خود را به‌ اهل‌ زمین‌ ندهیم‌ و دختران‌ ایشان‌ را برای‌ پسران‌ خود نگیریم‌. (نحیمیا 10:30). در جملات 23 تا 27فصل 13 نحیمیا، انجیل ازدواج با زنان خارجی را یک شرارت افتضاح و خیانت به خدا می‌خواند.

3. سخنان پُل به آتنی‌ها بخش دیگری از توجیه آپارتاید را تشکیل داد آنجایی که پُل گفت خداوند خود مرزهای سرزمینش را تعریف کرده است. (و هر امّت انسان را از یک خون ساخت تا بر تمامی روی زمین مسکن گیرند و زمانهای معیّن و حدود مسکنهای ایشان را مقرّر فرمود (رسولان 17: 26))

در کتاب مسیحیت و آپارتاید، یک کتابشناسی مقدماتی (1980)، آیروین هگزام ریشه‌های بحث‌های مذهبی در آفریقای‌جنوبی را دنبال می‌کند.

"آخرین کتابی که در این زمینه به چاپ رسیده، «روابط انسانی و صحنه آفریقای‌ جنوبی تحت لوای کتاب مقدس (منتشر شده در کیپ تاون از سوی انتشارات D.R.C. در سال 1976) است. این کتاب در حقیقت یک ترجمه رسمی از گزارشی با عنوان «نژاد، مردم و ملت و مردم: متحد از نظر کتاب مقدس» است که به تأیید شورای کل کلیسای اصلاح شده هلندی رسید. این گزارش یکی از معتبرترین اسناد موجود درباره بحث نگرش‌های معاصر در میان مسیحیان آفریقای‌جنوبی است....

بسیاری از جنبه‌های این مباحث حتی از نظر منتقدان سرسخت آپارتاید اعتراض ناپذیر است. در حقیقت این گزارش تا حدی پا را از وفاداری به کتاب مقدس فراتر گذاشته و ادعاهایی مانند آنهایی که آفریقایی‌ها را فرزندان هم Ham می‌دانند را رد می‌کند. این گزارش همچنین خلاصه‌ای متوازن از آموزه‌های کتاب مقدس در مورد نژاد ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که در حقیقت انجیل مقدس حرف زیادی در مورد آنچه امروز به عنوان نژادهای بشری شناخته می‌شود در خود ندارد. با این وجود اگر این گزارش در ظاهر نژادپرستی علنی را رد می‌کند، در تلاش است تا سیاست‌های آفریقای‌جنوبی را به نوعی توجیه کند و این کار را به بهانه نیاز به تنوع فرهنگی انجام می‌دهد و به شدت به مخالفت با امکان ازدواج‌های بین قومی در آفریقای‌جنوبی می‌پردازد و اساس مخالفت خود را اصولی برمی‌شمارد که این نوع ازدواج‌ها را غیر بی‌فایده می‌داند.در نتیجه و با توجه به اظهارات مطرح شده، این گزارش کاملا مسیحیان آفریقای‌جنوبی را متعهد به حمایت از سیاست‌های دولت ملی گرا می‌داند.

اگر کارهایی که از یک تلاش گروهی نشأت گرفته‌اند را کنار بگذاریم و به مواردی بپردازیم که به صورت فردی در مورد آفریقای‌جنوبی نوشته شده‌اند می‌توانیم به کتاب «آفریقای‌جنوبی سفیدتر» نوشته پروفسور اچ ای. کیت توجه کنیم. این کتاب را انتشارات داشنگاه استلنبوچ در سال 1956 منتشر کرد که با دلایل محکم و خیره کننده آپارتاید را رد می‌کند.در این کتاب پروفسور کیت بازخوانی دقیقی از بحث‌های مختلفی که برای تأیید سیاست‌های آپارتاید به کار گرفته شده را ارائه می‌دهد و آنها را یکی پس از دیگری رد می‌کند و غیر مسیحی و غیر منصفانه بودن آنها را به اثبات می‌رساند. او سپس این بحث را مطرح می‌کند که از منظرگاه ماهیت کلیسا و اثرات آپارتاید بر زندگی اجتماعی، آپارتاید نه تنها می‌تواند اعتقادات مسیحی را در آفریقای‌جنوبی از بین ببرد، بلکه قادر است تمام آنهایی را که قرار بوده حمایت کند را نیز از جمله خود آفریقایی‌های جنوبی را نیز از بین ببرد.

 

در همان سالی که این حمله به آپارتاید منتشر شد، یک کتابچه غنی به نفع آپارتاید با عنوان «آپارتاید-جداسازی نژادی- آنچه کتاب مقدس می‌گوید» در شهر ورینیگینگ و از طرف گروه اکلیزیا اونجلیستیک آماده شد و بوسیله انتشارات F.W.C. Meser در 1956 منتشر شد. در این کتاب کم‌حجم، نویسنده سعی بر آن داشت تا آپارتاید را بر اساس کتاب مقدس طوری توجیه کند که مورد تأیید مسیحیان انجیلی قرار گیرد. یک تلاش کارشناسانه‌تر که به همین منظور انجام شد از طرف پروفسور اس. دو توی در کتاب «کتاب مقدس و روابط نژادی» صورت گرفت که در سال1960 و از سوی انتشارات  Pro lIegeو در شهر پتچفستروم منتشر شد. در اینجا، بحث بر سر موضوع هویت ملی به عنوان بخشی از مراقبت‌های آینده نگرانه خدا برای بشر بود. اینکه دو توی چقدر در کار خود موفق بود به میزان اهمیت ارجاعات انجیل به کلمه ملل و معانی آن بستگی دارد. جامع‌ترین دفاعی که از سیاست‌های نژادپرستانه آفریقای‌جنوبی بر اساس متن کتاب مقدس صورت گرفت را پروفسور جی.سی.جی کوتز در کتاب «اصول و روش در روابط نژادی» انجام داد. این کتاب در شهر استلنبوچ و از سوی انتشارات S.C.A. در سال 1962 منتشر شد. در این کتاب تفسیر انجیلی به همراه تأملات عمیق بر الهیات اصلاح شده و ملاحظات عملی، دفاعیه‌ای کامل و مبسوط از آپارتاید را ایجاد کرده است.

 

فارس: با عنایت به مطالبی که ارائه دادید آنها به نوعی از آپارتاید مذهبی اعتقاد دارند. جنابعالی به عنوان یک کشیش مسیحی چگونه می‌توانید دلایلی برای رد آپارتاید مذهبی بیاورید؟

دکتر سایزر: در سال 1982، اتحاد جهانی کلیسا‌های اصلاح شده امتیازات عضویت کلیسای اصلاح شده هلندی (NGK) را به علت حمایت از آپارتاید در آفریقای‌جنوبی معلق کرد.

تصمیم این تعلیق از سوی شورای عمومی بیست و یکم این اتحاد در اوتاوای کانادا گرفته شد. این شورا با بیانی قوی اعلام کرد که آپارتاید یک گناه بوده و توجیه اخلاقی و مذهبی آن تعبیری مسخره از انجیل است و کاملا بر خلاف کلام خداوند و یک ارتداد مذهبی به شمار می‌آید.

براساس این اعلامیه، دو کلیسای سفیدپوستان در آفریقای‌جنوبی از امتیازات خود معلق شدند که یکی همان کلیسای اصلاح شده هلندی بود و دیگری کلیسای Nederduitse Hervormde Kerk بود که پس از این تصمیم خود را از عضویت این اتحاد خارج کرد. این دو کلیسا، به گفته مقامات شورا، نه تنها در قبول بلکه در توجیه نظام آپارتاید با استفاده‌ی نادرست از جملات انجیل و اقرار اصلاح شده، ضد اصولی رفتار کرده بودند که موظف به انجام آنها بودند. این موقعیت منجر به وضعیتی شد که شورا اعلام کرد برای عضویت در اتحاد هر کدام از کلیساهای عضو باید اقرار مسیحی عمومی انجام دهد (Status confessionis) زیرا تمامیت انجیل مسیحی به خطر افتاده بود.

در ماه اوت سال 1997، این اتحاد اولین قدم برای رفع تعلیق را برداشت. در ماه اکتبر سال بعد، کلیسای اصلاح شده هلندی دومین قدم را برداشت. شورای کل کلیسای اصلاح شده هلندی با اکثریت قریب به اتفاق اعضا قطعنامه‌ی مشترکی را به تصویب رساند که اتحاد آن را در بیست و سومین نشست خود در دبریکان در سال 1997 خواستار شده بود. در این قطعنامه این کلیسا آپارتاید را رد کرد و آن را غلط و کفرآمیز خواند که اثرات، عملیات‌ها و به طور کلی ماهیت آن غیرمنصفانه بود.

دکتر میلان اوپزینسکی، دبیر کل وارس در این باره گفت: من از این بیانیه بسیار مهم استقبال می‌کنم. برای چند دهه، کلیسای اصلاح شده هلندی از حمایت آپارتاید دوری کرده است و تلاش برای حمایت از آن را بر اساس اصول مذهبی و انجیلی که در سال 1986انجام می‌داد کنار گذاشته و خود را با آفریقای‌جنوبی جدید و چندنژادی آشتی داده است. ولی این اولین باری است که شورای کلیسایی کل، که بزرگترین دادگاه کلیسایی به شمار می‌رود، به روشنی و وضوح اعلام کرده که آپارتاید از ریشه غلط بوده است.

در سال 1995، کمیسیون حقیقت و آشتی به موجب قانون ارتقای اتحاد ملی و آشتی برگزار شد تا شهادت دهد، ضبط کند و یا مورد عفو قرار دهد کسانی را که جرایمی مربوط به نقض حقوق بشر، جبران خسارت‌ها و توانبخشی انجام داده بودند. آخرین گزارش آنها تصدیق کرد که:

بعضی از کلیساهای مسیحی اصلی حمایت خود را از نظام آپارتاید اعلام کردند و بسیاری از طرفداران آن با افتخار خود را مسیحی می‌نامیدند. در واقع، نظام آپارتاید از مأموریت کلیسا ریشه گرفته بود. جوامع مذهبی هم در زمان آپارتاید رنجور بودند و فعالیت‌های آنها مختل شده بود، رهبرانشان مورد آزار قرار می‌گرفتند و زمین‌های آنها غصب می‌شد. کلیساها، مساجد، کنیسه‌ها و معابد که در خود تفاوت‌هایی داشتند، تخم دشمنان اصلی آپارتاید را پخش کردند که انگیزه اصلی آنها از ارزش‌ها و هنجارهای مخصوص به مذاهب خود ریشه گرفته بود. (آخرین گزارش کمیسیون حقیقت و آشتی، جلد چهارم فصل 3).

 

فارس:ارتداد از صهیونیسم مسیحی چگونه قابل بررسی است؟

دکتر سایزر: در حالی که مراجعی مانند سفارت مسیحیت بین الملل تلاش کرده‌ند تا صهیونیسم را بر اساس متون انجیلی توجیه کنند، روسای کلیساها در بیت‌المقدس صهیونیسم و صهیونیسم مسیحی را به عنوان اینکه ذاتا نژادپرستانه است رد کرده‌اند. آنها در بیانیه بیت‌المقدس اصرار کردند که:

صهیونیسم مسیحی حرکتی سیاسی و مذهبی مدرن است که شدیدترین مواضع ایدئولوژیک صهیونیسم را پذیرفته و در نتیجه مانع ایجاد یک صلح پایدار و متوازن میان فلسطینیان و اسرائیلی‌ها شده است. برنامه صهیونیسم مسیحی یک جهان‌بینی را ارائه می‌دهد که در آن انجیل با دیدگاه سلطنت، استعمار و نظامی‌گری شناخته می‌شود. در این حالت افراطی، صهیونیسم مسیحی تأکیدی بر رخداد‌های آخرالزمانی دارد که منجر به پایان تاریخ خواهد شد به جای اینکه به دنبال زندگی‌ای سرشار از عشق و مساوات باشد که مسیح آن را می‌خواسته.

ما به طور کلی با دکترین صهیونیسم مسیحی به عنوان یک آموزه‌ی دورغین که پیام‌های انجیلی عشق، مساوات و آشتی را به فساد می‌کشاند مخالف هستیم.

ما همچنین اتحاد حال حاضر رهبران صهیونیسم مسیحی و سازمانهای مختلف با عناصری در دولت‌های اسرائیل و آمریکا را رد می‌کنیم که مرزهای انحصاری و یکطرفه خود را بر فلسطین تحمیل کرده‌اند. این به طور حتم به چرخه‌ای بی‌نهایت از خشونت ختم خواهد شد که امنیت همه مردم را در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان به خطر می‌اندازد.

ما با آموزه‌های صهیونیسم مسیحی که این سیاست‌ها را گسترش و حمایت می‌کند مخالف هستیم زیرا آنها جنگ دائمی نژادپرستانه را گسترش می‌دهند به جای اینکه آن عشق جهانی که در انجیل از آن صحبت شده، و سعادت و آشتی که در آموزه‌های عیسی مسیح به وفور یافت می‌شود را گسترش دهند. به جای این که جهان را تا روز جنگ آرماگدون محکوم کنیم، ما همه‌ی انسان‌ها را دعوت می‌کنیم تا خود را از جهان‌بینی‌های نظامی‌گری و اشغال رها سازند. بگذاریم مردم به دنبال التیام ملت‌ها باشند."

سوال اساسی که صهیونیسم مسیحی هرگز نمی‌تواند به آن پاسخ دهد این است: برقراری حکومت خداوند در جسم حضرت عیسی چه فرقی می‌کند که در کجا و در مورد کدام مردم صورت گیرد و چه کسی گفته که حتما باید مطابق با آرزوهای سنتی یهودیت باشد؟ آیا قضیه برآورده کردن یا به عقب انداختن این آرزوها نیست؟ صهیونیسم مسیحی به نظر می‌رسد اعتقاد دارد که ظهور مسیح فرق زیادی برای آرزوهای ملی گرایانه و ارضی یهودیت در قرن اول نداشته است.

تمام موفقیت صهیونیسم مسیحی بر سر تأویل آینده نگرانه و لفظی وعده‌های عهد عتیق است که برای یهودیان باستان داده شده بود تا در کشور اسرائیل امروز برآورده شود. به نظر می‌رسد که این طرز فکر متون عهد جدید را نادیده می‌گیرد، به حاشیه می‌راند یا بی تفاوت از کنار آن می‌گذرد که این وعده‌ها را تنها در صورت ظهور مجدد عیسی مسیح و یارانش محقق می‌داند.

روند تاریخ رستگاری‌بخش حرکتی مناقشه‌آمیز از عدم به وجود را نشان داده است. سرزمینی که خدا زمانی به نقاط خاصی با اهداف رستگاری‌بخش خود محدود کرده بود در عهد جدید به اندازه کل کیهان گسترش پیدا کرد. مسیح به پاخواسته شده بر تمامی جهان سلطه دارد که از بیت‌المقدس آسمانی آغاز می‌شود. دیگر وجود به عدم اجازه خودنمایی نمی‌دهد زیرا در اراده خداوند است که سایه (عدم) دیگر وجود نخواهد داشت. نور از عیسی مسیح ساتع می‌شود: وقتی این عهد را جدید خواند عهد اول را منسوخ کرد و چیزی که منسوخ و قدیمی شده باشد به زودی از بین خواهد رفت (هب: 8:13). در نتیجه انتخاب بین دو مذهب است: یکی بر اساس عدمی که در عهد قدیم وجود داشته و دیگری بر اساس وجودی که در عهد جدید بیان شده. صهیونیسم مسیحی مذهبی انتصاری ارائه می‌دهد که توجهش صرفا به یهودیان است و توجهی به ناجی جهان یعنی عیسی مسیح ندارد. برای اثبات اشتباه صهیونیسم مسیحی، به کتاب «صهیونیسم مسیحی: نقشه راه تا آرماگدون و «سربازان مسیحی صهیون:انجیل، اسرائیل و کلیسا» رجوع کنید.

 

فارس: به عنوان نتیجه گیری جنبش های ضد صهیونیسم را چگونه می بینید؟

دکتر سایزر: بحث علیه صهیونیسم و اینکه یکی از اعتقادات اساسی در یهودیت است از سوی تعدادی از نویسندگان به شدت به چالش کشیده شده است. این نویسندگان شامل یاکو رابکین با کتاب «تهدیدی از داخل: یک قرن مخالفت یهودیت با صهیونیسم»، آلن هارت با کتاب «صهیونیسم: دشمن واقعی یهودیان» (در سه جلد)، نرمن فینکلنشتاین با کتاب «ورای جسارت: درباره سوء‌استفاده از یهودی ستیزی و سوء‌استفاده از تاریخ» می‌شوند. نویسندگانی که نشان دادند صهیونیسم نه تنها نژادپرستانه بلکه شکلی از آپارتاید است اینها هستند: جیمی کارتر با کتاب «فلسطین: صلح نه آپارتاید»، مایکل پرایر با کتاب‌های «صهیونیسم و کشور اسرائیل» و «انجیل و استعمار»، یوری دیویس با کتاب «آپارتاید اسرائیل»، و بن وایت با کتاب «آپارتاید اسرائیلی: یک راهنما برای تازه‌کاران».

همانطور که ییتزهاک لائور در هاراتس اظهار کرد، آپارتاید اسرائیل بدتر از آپارتاید آفریقای‌جنوبی است زیرا نظامی که از این آپارتاید محافظت می‌کند نا نجیب تر است چون با این دورغ مسلح است که این آپارتاید موقتی خواهد بود.

سخنگوی اردوگاه آشتی به ما داستانهای وحشت‌آوری از کشوری دو ملیتی در آینده می‌گوید. ولی یک کشور دو ملیتی همین الان اینجاست. همانطور که دادگاه عالی آن از بین می‌رود این کشور یک نظام آپارتاید حقوقی خشک دارد. سیستمی که از این آپارتاید حمایت می‌کند از آنچه در آفریقای‌جنوبی بود بی عفت تر است. در آفریقای‌جنوبی سیاه‌ها به عنوان نیروی کار دیده می‌شدند که حداقل می‌توانستند درآمدی برای زندگی خود داشته باشند.

صهیونیسم به عنوان یک سیستم سیاسی بایستی به روشنی از یهودیت و آرزوهای سنتی مردم یهود برای مهاجرت به سرزمین اسرائیل و برگشتن به سرزمین پدران خود تمییز داده شود. این دومی لزوما برخلاف آرزوهای مردم فلسطین برای رسیدن به عزم داخلی یا قوانین بین الملل نیست. همچنین ضد صهیونیسم نباید با ضد یهودیت مساوی در نظر گرفته شود.

درست است که در زمان‌هایی در گذشته کلیساها و رهبران کلیساها یهودی ستیزی را تحمل می‌کردند و یا آن را موجب می‌شدند و در مواردی حتی به یهودیان حمل می‌کردند. نژادپرستی هیچ دلیل خاصی ندارد. یهودی ستیزی باید در کل رد شود و دفاعی برای آن نیست. با این وجود، انتقاد از یک سیستم سیاسی به آن اندازه نژادپرستانه لزوما نژادپرستانه نیست. یهودیت یک نظام مذهبی است. صهیونیسم یک نظام سیاسی است. این دو با هم برابر نیستند. ما می‌توانیم به یهودیت احترام بگذاریم، یهودی ستیزی را رد کنیم.

تاریخ نشان می‌دهد که تلاش برای توجیه نژادپرستی بر اساس متون مذهبی در آفریقای‌جنوبی شکست خورد، همانطور که در بریتانیا، ایالات متحده و هر جای دیگری که خود را قدرت اروپایی مسیحی می‌خواند شکست خورد و در اسرائیل هم در نهایت شکست خواهد خورد. با کمال احترام، هر چیزی که هئیت نمایندگان یهودیان بریتانیا یا حامیان صهیونیسم مسیحی آنها به توصیب برسانند هم نمی‌تواند تغییری در این واقعیت ایجاد کند.

مصاحبه از: حامد قشقاوی – پژوهشگر آمریکای شمالی و اروپای غربی


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:5 مرداد 1393 - 0:30

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد