علل غیبت امام زمان(عج)

(بسم الله الرحمن الرحیم)


سرّى از اسرار الهى
غیبت امام زمان - عجل الله تعالی و فرجه شریف - از امورى است كه عقل بشر به تنهایى از كشف همه اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فكرها را مشغول نموده است، ولى باید توجّه داشت كه بر اساس برخى روایات علّت و فلسفه واقعى غیبت امام مهدى - علیه السلام -سرّى از اسرار الهى است كه حكمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم- علیهم السلام - كسى نسبت به آن اطلاع كافى و كامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد. لذا پیامبر اكرم- صلى الله علیه وآله - مى فرماید: (یا جابر! انّ هذا لأمر من أمراللّه و سرّ من سرّ اللّه، مطوّى عن عباده فایّاك و الشّك فى أمر اللّه فهو كفر)[1]
«اى جابر! (غیبت امام زمان) سرّى از اسرار الهى مى باشد كه بر بندگان پوشیده است، مبادا در امر خدا شك كنى، چرا كه تردید در امر خدا كفر است.»
و چنانكه عبداللّه بن فضل هاشمى روایت كرده كه از امام صادق - علیه السلام - شنیدم مى فرمود: « همانا براى «صاحب الامر» غیبتى تخلف ناپذیر است، به طوریكه اهل باطل در آن تردید مى كنند.
عرض كردم: یابن رسول اللّه! چرا غیبت مى كند؟
فرمود: به علّتى كه به ما اجازه نداده اند آشكار سازیم.
عرض كردم: چه حكمتى در غیبت اوست؟
فرمود: همان حكمتى كه در غیبت حجّتهاى پیش از او بوده است، حكمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى - علیه السلام -ظاهر نگشت، مگر موقعى كه خواستند از هم جدا شوند.» [2]
بنابراین هر چند نمى توان به همه اسرار آن حضرت پى برد، امّا با استفاده از روایات معصومین- علیهم السلام - به برخى از این علل و حكمتها اشاره مى كنیم:
الف) آزمایش مردم
چنان كه مى دانیم یكى از سنتهاى ثابت الهى آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاكان است، به طورى كه صحنه زندگى همواره صحنه امتحان و آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروى از اوامر خداوند تربیت یافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد. لذا در برخى از روایات آمده است كه فلسفه غیبت امام زمان - عجل الله تعالی و فرجه شریف - آزمایش مردم است، در این زمینه به چند روایت توجه فرمائید:
1) رسول اكرم - صلى الله علیه وآله - مى فرماید: «ذاك الّذى یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبهً، لا یثْبت فیها على القوْل بامامته الاّ من امْتحن اللّه قلْبه للاْیمان».[3]
یعنى: او (امام زمان - علیه السلام -) كسى است كه از یاران و شیعیانش غایب مى شود، غیبتى كه در آن غیبت كسى در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمى ماند، مگر كسى كه خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
2) امام على- علیه السلام - مى فرماید:
(اما و اللّه لاقتلنّ انا و ابناى هذان، ولیبعثنّ اللّه من ولدى فى آخر الزمان یطالب بدمائنا، و لیبعثنّ عنهم تمییزاً لأهل الضلاله حتى یقول الجاهل: ماللّه فى آل محمد من حاجه)[4]
«به خدا قسم من، و این دو فرزندم (حسن و حسین) شهید خواهیم شد، خداوند در آخر الزمان مردمى از فرزندانم را به خونخواهى ما بر خواهد انگیخت و او مدتى غایب خواهد شد تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند، تا جایى كه نادان مى گوید: خداوند دیگر نیازى به آل محمد ندارد.»
3ـ امام حسین- علیه السلام - مى فرماید: «براى امام مهدى - عجل الله تعالی و فرجه شریف - غیبتى است. در این غیبت برخى از دین بر مى گردند و برخى ثابت قدم مى مانند، هر كس در این غیبت صبر كند و بر مشكلاتى كه از سوى دشمنان ایجاد مى شود استقامت كند، به قدرى از اجر خداوند بهره مند مى گردد كه انگار در كنار پیامبر- صلى الله علیه وآله - با شمشیر با دشمنان جنگیده است.»[5]
4ـ پیامبر اسلام- صلى الله علیه وآله - ضمن حدیث مفصلى مى فرماید: «مهدى از دیدگان پیروانش غایب مى شود و جز كسانى كه خدا دلهاى آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمى مانند.»[6]
5ـ امام صادق- علیه السلام - فرمود: این غیبت امام مهدى - عجل الله تعالی و فرجه شریف - امتحان پیروان و شیعه است. (ان اللّه عزوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعه)[7]
6ـ امام موسى بن جعفر- علیه السلام - مى فرماید: هنگامى كه پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید، مبادا كسى شما را از دین خارج كند. او ناگزیر غیبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقیده خویش بر مى گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش مى كند...»[8]
7ـ امام موسى بن جعفر- علیه السلام - در روایت دیگر مى فرماید: (انّما هى من اللّه ـ عزّوجلّ ـ امتحن بها خلقه)[9]«غیبت امام مهدى - عجل الله تعالی و فرجه شریف - خود مایه امتحان بندگان خداوند بزرگ است.
شیخ طوسى(رحمه الله) مى گوید: از سخنان پیشوایان اسلام بر مى آید كه آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدى - عجل الله تعالی و فرجه شریف - از سخت ترین آزمایش هاى الهى است.[10]
ب) آزادى از بیعت طاغوت هاى زمان
در برخى از روایات اسلامى آمده است كه علت و حكمت غیبت امام مهدى- علیه السلام - این است كه آن حضرت بوسیله غیبت از یوغ بیعت با طاغوت هاى زمان آزاد مى شود و تعهد و بیعت با هیچ حاكمى را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود، آزادانه تلاش كند. دیگر امامان از روى تقیه حكومتها را به رسمیت مى شناختند، ولى امام مهدى- علیه السلام - مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حكومت ها و طاغوت هاى زمان بیعت نمى كند، اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنى نیست.
امام حسن مجتبى- علیه السلام - در این باره فرمود: (ما منّا احد الاّ و یقع فى عنقه بیعه لطاغیه زمانه الاّ القائم الّذى یصّلى روح اللّه عیسى بن مریم خلفه فانّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ یخفى ولادته و یغیب شخصه لئلاّ یكون لاحد فى عنقه بیعه اذا خرج ذاك التاسع من ولد اخى الحسین...)[11]
«هر كدام از ما (امامان اهل البیت- علیهم السلام -) در زمان خود بیعت حاكمان و طاغوت هاى زمان را از روى تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدى- علیه السلام - كه عیسى بن مریم به امامت آن حضرت نماز مى گذارد. خداوند ولادت او را مخفى نگه داشت و براى او غیبتى در نظر گرفت، تا زمانى كه قیام مى كند بر گردنش بیعت حاكمى نباشد.»
ج) حفظ جان امام مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه -
خداوند به وسیله غیبت امام دوازدهم- علیه السلام - جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر مسأله غیبت امام مهدى- علیه السلام - مطرح نبود «معتمد» عباسى كه به خون آن حضرت تشنه بود، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، امام مهدى- علیه السلام - را نیز شهید مى كرد و زمین از حجت خداوندى خالى مى شد.
در این باره روایات فراوانى از امامان معصوم- علیهم السلام - به ما رسیده است.
امام پنجم- علیه السلام - فرمود: (انّ للقائم غیبه قبل ان یقوم، قال: قلت: و لم، قال: یخاف.)
«براى قائم ما (امام مهدى- علیه السلام -) قبل از آن كه به پا خیزد غیبتى است.»
راوى پرسید: «براى چه؟» حضرت فرمود: «به جهت این كه ترس از كشته شدن او وجود دارد.»
هـ) آمادگى جهان
ظهور حضرت مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - به عنوان «خاتم الاوصیا» و منجى بشریت و كسى كه در كره زمین دین اسلام را بر تمامى دین ها پیروز مى گرداند، قطعاً به زمینه و آمادگى جهانى نیازمند است. زیرا روش و سیره آن حضرت مبنى بر رعایت امور ظاهرى و حكم به ظاهر نیست بلكه مبنى بر رعایت حقایق و حكم به واقعیّات و ترك تقیّه و مسامحه نكردن در امور دینى و احقاق حقوق و برقرارى عدالت واقعى و اجراى تمام احكام اسلامى است.
معلوم است كه انجام این برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه نیازمند ترقى و رشد بشر در ناحیه علوم، معارف، فكر، اخلاق و آمادگى جامعه براى پذیرش و استقبال این نهضت و لیاقت زمامدارى آن رهبر الهى مى باشد.
از این رو جهان باید زمینه این پذیرش را داشته باشد تا این هدف محقق شود. بنابراین مى توان فقدان آمادگى جهان را یكى از فلسفه ها و حكمت هاى غیبت امام مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - بر شمرد.[12]
نتیجه:
علت و فلسفه واقعى غیبت حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف یكى از رازهاى الهى است، جز خداوند و پیشوایان معصوم- علیهم السلام - كسى نسبت به آن اطلاع كافى و كامل ندارد.
با این حال طبق بیان معصومین- علیهم السلام - راز اصلى غیبت آن حضرت عبارت است از:
1ـ فراهم نبودن شرایط ظهور، براى تحقق بخشیدن به آرمانى بزرگ (گسترش عدل و قسط جهانى و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در تمام كره خاكى). این آرمان بزرگ نیاز به گذشت زمان و شكوفایى عقل و دانش بشر و آمادگى روحى بشریت دارد، تا جهان به استقبال آن امام عدل و آزادى رود. طبیعى است اگر آن حضرت پیش از فراهم شدن مقدمات در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتى مانند دیگر امامان (شهادت) یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ دیده از جهان برخواهد بست.
2ـ محفوظ ماندن از شرّ جباران و ستمگران است.
3ـ در بعضى از روایات حكمتهاى دیگرى از جمله آزمایش مردم و اندازه پایبندى و پایدارى آنان به دین و ولایت بیان شده است. غیبت آن حضرت سبب مى شود تا نفاق پنهان عدّه اى آشكار شود ایمان حقیقى محبّان و شیعیان واقعى امام- علیه السلام - از افراد ناخالص و سست ایمان جدا و پاك شود و در یك جمله مؤمن از منافق معلوم گردد.




  • منبع:مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگی حوزه







  • [1]- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (تهران، المكتبه الاسلامیه)، ج 51، ص 73، باب 1، حدیث 18.



  • [2]- (انّ لصاحب هذا الامر غیبه لابدّ منها یرتاب فیها كلّ مبطل، فقلت: و لم جعلت فداك؟ قال: لأمر لم یؤذن لنا فى كشفه لكم قلت. فما وجه الحكمه فى غیبته؟ قال وجه الحكمه فى غیبته وجه الحكمه فى غیبات من تقدّمه من حجج اللّه ـ تعالى ذكره ـ ان وجه الحكمه فى ذلك لا ینكشف الاّ بعد ظهوره كما لم ینكشف وجه الحكمه فیما آتاه الخضر(علیه السلام)من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسى(علیه السلام) الى وقت افتراقهما)


شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 482.




  • [3]- معجم احادیث الامام المهدى - عجل الله تعالی و فرجه شریف -، ج 3، ص 421 و بحار الانوار، ج 52، ص 101.



  • [4]- الغیبه، نعمانى، ص 141.



  • [5]- «له غیبه یرتدّ فیها اقوام و یثبت على الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فى غیبته على الأذى و التكذیب بمنزله المجاهد بالسیف بین یدى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)» بحارالانوار، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.



  • [6]- «ذلِكَ الَّذى یَغیبُ عَنْ شیعَتِهِ وَ أَوْلِیائِهِ غَیْبَهً لا یَثْبُتْ فیها عَلَى الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اِلاّ مَنِ امَْحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاْیمانِ»


صافى گلپایگانى، منتخب الاثر (تهران، مركز نشر كتاب، 1373 هـ ق) ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.




  • [7]- اصول كافى، ج 1، ص 337، باب فى الغیبه، حدیث 5.



  • [8]- عن موسى بن جعفر(علیه السلام)، قال: «اذا فقد الخامس من ولد فاللّه اللّه فى أدیانكم لا یزیلكم أحد عنها، یا بنىّ إنّه لا بدّ لصاحب هذا الامر من غیبه حتى یرجع عن هذا الامر من كان یقول به، إنّما هى محنه من اللّه عزوجل امتحن بها خلقه...»


شیخ طوسى، كتاب الغیبه، ص 204، نعمانى، الفقیه (تهران، مكتبه الصدق) ص 154. مجلسى، بحارالانوار (تهران، المكتبه الاسلامیه، 1393 هـ ق) ج 51، ص 150، باب 7، حدیث 1.




  • [9]- الغیبه، شیخ طوسى، ص 204، الكافى، ج 1، ص 336.



  • [10]- شیخ طوسى، همان، ص 203، 207. ر.ك: مهدى (علیه السلام) آخرین سفیر، ذبیح اللّه محسنى كبیر، ص 251 الى 267.



  • [11]- بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 51، ص 132.



  • [12]- ر.ك: لطف الله صافى، امامت و مهدویّت، ج 3، ص 143ـ150.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:3 اسفند 1390 - 7:07

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق