تصوير پردازی از شهر عدل موعود

(بسم الله الرحمن الرحیم)

بر اساس مطالعه تطبيقي سنت محمدي، حکومت علوي و سيرت مهدوي

چکيده:

در سنت خالق حکيم، هر مخلوق، موجودي منحصر به فرد است که براي مقصودي ويژه آفريده شده است. بر همين اساس، هر يک از انبيا، اوصيا و اوليا نيز با مأموريتي خاص و در يک زمينه اجتماعي معين حضور يافته و به هدايت مردم پرداخته اند؛ در حالي که همگي رسالتي واحد داشته و نمي توان سنت و حکومت آنان را به طور اصولي متفاوت فرض کرد.
بنابراين هر گونه تفاوت ظاهري در روش ها و شيوه هاي حکم راني را بايد با در نظر گرفتن مقتضيات ويژه زماني و مکاني جامعه آنها تحليل کرد و هنگام بررسي «تفاوت عمل کرد معصومان»، مراتب «تفاوت عمل ايشان» را نيز مطالعه کرد.

 تصوير پردازی از شهر عدل موعود

 

بدين ترتيب راه هاي متعددي در انطباق با صراط مستقيم، شناسايي و معرفي مي شوند که فراخور مقتضيات زمان و مکان قابل الگو برداري هستند.
بنابراين آن چه در سنت، حکومت و سيره معصومان مورد تأکيد قرار مي گيرد، تلاش براي تحقق عدالت اجتماعي است؛ اگر چه راه هاي آن متفاوت باشد؛ مثلاً پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) عليه جاهليت آشکارا با نظام رو به انحطاط زمان خود قيام کرد، در حالي که قيام امام علي (عليه السلام) عليه نفاق، پنهان و در پسِ چهره دين بود؛ نفاقي که نوعي اشرافيت منسوب به مذهب را پوشش جاهليت جديد در بنيان خود ساخته بود؛ اشرافيتي که در دوران گسستگي بيست و پنج ساله حکومت عدلِ معصوم ريشه گرفته بود. قيام امام مهدي (عج) نيز عليه نوعي خرد گريزي نظام يافته، سامان مي يابد. البته با بهره گيري از توان و تمايل جامعه اي صالح و مشتاق تکامل، به تحقق شهر عدل موعود، ميعادگاه صالحان و تجلي گاه تمام خرد و کمال هنر انساني مي انجامد؛ شهري که در آن ملاک هاي عقلانيت و زيبايي به مثابه مباني پيوند علم و هنر و دين، مدنظر قرار مي گيرند و تمدن موعود را از همه مظاهر نازيباي خرد گريزي و خَرَد ستيزي پيراسته مي سازند؛ تمدني که با رنگ باختن نظريه هاي قوم گرايانه و مليت پرستانه و در اجتناب از مظاهر عصبيت مدرن، با افزايش تمايل به عدل جهان گستر، نظام هاي ملي و قومي را در هم مي آميزد و با بهره مندي از ابزارها و تسهيلات تکامل يافته و با تکيه بر شعور و بلوغ اجتماعيِ عامه مردم به تشکيل حکومت عدل جهاني مي انجامد؛ حکومتي که در امتداد حرکت صالحان تاريخ از آدم (عليه السلام) تا خاتم (صلي الله عليه و آله) و از علي (عليه السلام) تا مهدي (عج) دنيا را به آخرت پيوند مي زند و تا قيامت جاودانه و پايدار باقي مي ماند.

واژه ها و مفاهيم رهنما

1. جاهليتِ آشکار و جاهليتِ پنهان؛
2.جاهليتِ مدرن و خِرَد گريزي نظام يافته؛
3. عدالت اجتماعي؛
4. نظام قبيله اي؛
5. شهر صالحان؛
6. عصر دانش و آگاهي؛
7. عصر خردمندي و زيبايي.

مقدمه

ميان هر مبدأ و مقصد فقط يک صراط مستقيم قابل تصور است؛ البته صراطي که در هر حرکت اجتماعي راه هاي متعددي بر آن قابل انطباق است. در سنت خالق حکيم، هر انسان، موجودي منحصر به فرد است و به حدي با هم نوعان خود تفاوت دارد که گويا هر کدام براي مقصودي خاص آفريده شده اند. بر اساس همين سنت، هر يک از انبيا و اوليا نيز با ويژگي هاي خاص خود، با مأموريتي ويژه در زمينه اجتماعيِ منحصر به فرد خود حضور يافته و به هدايت مردم پرداخته اند؛ رهبراني که بر اساس منطقي معين و مقصدي واحد، هدايت گر مردمي بوده اند که در سيستم هاي اجتماعي گوناگون مي زيسته اند. رهبراني که علي رغم تفاوت هاي ظاهري، رسالتي واحد داشته اند. منتها در برابر حوادث گوناگون، برخوردهاي متفاوتي داشته و راه کارهاي متنوعي براي نجات بشريت معرفي کرده اند.
بنابراين، تفاوتي ميان حکومت و سيره انبيا و اولياي الهي وجود ندارد؛ به ويژه چهارده معصوم (عليه السلام) که با جلوه هاي متنوع، نور واحدي را نمايان مي سازند؛ يعني در واقع، مهدي (عج) همان علي (عليه السلام) است با همان شيوه و همان سيره؛ او همان گم شده ي بشريت است که هر که او را به درستي بشناسد شيفته اش مي شود و به شوق ديدار او بس انتظار مي کشد.
بر اين اساس، هرگز تفاوتي اصولي ميان سيره فردي و اجتماعي پيامبران الهي، نبي اکرم، اميرالمؤمنين و امام زمان (عج) يافت نمي شود. لذا با قاطعيت مي توان گفت که تفاوت هاي احتمالي در جريان تطبيق اصول با وضعيت ها و موقعيت هاي متفاوت تصميم گيري و خط مشي گذاري مطرح مي شوند واين دال بر«تفاوت عمل کرد رهبران معصوم» نيست، بلکه معلول «تفاوت شرايط عمل آنان» است؛ بدين ترتيب مسيرها و روش هاي متعددي شناسايي مي گردد که همگي به سوي مقصدي واحد، هم پاياني دارند.
مسيرها و روش هايي که همگي به سوي تحقق «شهر عدل» هدايت مي شوند؛ راه ها و گذرگاه هايي که علي رغم تنّوع و تعدد، بسيار دشوارند و بايد با ظرافت بسيار طي شوند.

1) احياي شهر عدل در عصر نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) اجتناب از جاهليت آشکار

مشي عدالت خواهي در سنت نبي اکرم (صلي الله عليه و آله)، همانند سيره ديگر پيامبران الهي، وجه مميز جامعه ديني از ساير جوامع انساني است. به تصريح قرآن، پيامبران اساساً براي برقراري عدالت و قسط برانگيخته شده اند.(1)
اين امر در مشي و سنت خاتم پيامبران تجلي ويژه دارد؛ زيرا او بايد اساس تمدني خلل ناپذير را بنيان نهد؛ تمدني که در برابر هجمه هاي عدل ستيزان تا پايان تاريخ، تاب مقاومت داشته باشد؛ بنابراين بايد در برابر انواع دسيسه ي ظالمان، جلوه هاي متنوع ظلم ستيزي را نمايان سازد و سنتي را احيا نمايد که تا روزگار آخرين آدميان، روشن گر صراط مستقيم باشد.
احياي جامعه عدل نبوي، با خيزش از تمدن جاهلي آغاز شد؛ جاهليتي آشکار که گويا قرن ها مورد مباهات بود و بدان فخر فروشي مي شد.
بنابراين اجتناب از سنت هاي جاهلي به مدد وحي، و شالوده شکنيِ تمدنِ جهل انگيخته آن در دستور کار جامعه نبوي قرار گرفت؛ جامعه اي که از خانه کوچک پيامبر شکوفا شد و با استمرار حرکت در صراط مستقيم، ضمن توسعه در ميان عامه مردم، شجره ي طيبه اهل بيت را به بشريت معرفي کرد؛ بدين ترتيب آموزه ي عدالتِ حق مدار نبوي و جلوه هاي زيبايي شناسانه و عقلاني آن در متن عصر جاهلي، ابتدا در جامعه اي محدود متجلي شد و به تدريج در سطح وسيع تري از سيستم اجتماعي گسترش يافت.
سنت نبوي، مظاهر آشکار و مباني پنهان ظلم و ستم گري را توأمان مورد حمله قرار مي داد و از بنيان تخريب مي کرد.
مبارزه با شرک و بت پرستي، مبارزه با برده داري و استثمار و مبارزه با ربا خواري و استعمار، از طريق ترويج سنت هاي حسنه ي يکتاپرستي، آزاد سازي بردگان و قرض الحسنه آغاز شد و بنيان قدرت فرهنگي، اقتصادي و سياسي گروه هاي مشرک، کافر و ظالم را مورد حمله قرار داد؛ بدين ترتيب، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با بهره مندي از قدرت هاي اعجاز نبوت، به ويژه تنزيل وحي، جبهه هاي مقاومت اصحاب زر و زور و تزوير را فرا کوفت و شهر زيباي نبوي را در مدينه مستقر ساخت. انسجام داخلي فوق العاده شهر عدل محمدي، هر گونه تعرض خارجي را بي تأثير مي نمود و حتي فزوني تعرضات بيگانگان، به تدريج موجب قوت يافتن وحدت و عوامل انسجام بخش «امت» گرديد.
شکست طرح هاي نفاق و کار شکني هاي منافقين، از طريق وحي، به حدي سريع و صريح بود که گاهي منافقين پس از حرکت هاي انحرافي خود، پيشاپيش منتظر نزول آياتي افشا گر بوده و قبل از تنزيل وحي، خود را مي باختند.(2)
با اين حال، مبارزه در اين دوران بسيار سخت و دشوار بود؛ دوراني که داناترين مخلوق خداوند در ميان جاهل ترين مردم، به احياي دانش و سنت دانشمندي پرداخت؛ در ميان مردمي که به پرورش جهل شهرت يافته بودند،(3) باب علم و دانش را گشود.
در واقع، دشوارترين دوران حيات مصلحان، دانشمندان و آگاهان هر روزگار، دوراني است که در ميان مردم جاهل مي زيسته اند؛ مردمي که تحت تأثير تعصب هاي جاهلي، دختران خود را با نهايت بي رحمي، زنده زنده، مدفون مي ساختند و بدين اعمال ننگين مباهات مي کردند.
تأمل در تغيير عناصر فرهنگيِ چنين تمدني، تا تمدن حق مدار نبوي، که در آن زنان از کرامت برابر مردان يا حتي افزون بر آن (4) برخوردار گشته، در عالي ترين تجمعات سياسي حضور تعيين کننده يافتند، عظمت راههاي دشوار طي شده را نمايان مي سازد.(5)
تمدني که بردگان اگر چه به دليل رابطه اقتصادي مالکانه، هنوز از حيث اقتصادي در گرو خريدار خود بودند، از شأن و کرامت انساني برابر با مالکان خود برخوردار گشتند و فقرا ضمن حفظ متنانت خود در جمع اصحاب صُفه، قرار گرفتند.
زنان، بردگان و فقرا که در تمدن جاهلي از وضعيت بسيار نا مناسبي برخوردار بودند، در تمدن درخشان نبوي به تدريج به حقوق انساني خود دست يافتند و از اقتدار خاصي براي حضور سياسي در جامعه بهره مند شدند و برنامه هاي عملي متعددي براي حذف سريع برده داري در ميان مسلمين تنظيم شد.(6)
تحولات حادث شده در جريان انتقال از تمدن جاهلي به تمدن نبوي، بدون شک در نگرش توحيدي به جهانِ خلقت ريشه داشت؛ نگرشي که با هرگونه تبعيض نسبت به مخلوقات خداي يگانه، و نفي آزادي آنها مغايرت داشت.
بنابراين ترويج اعتقاد برابري و آزادي مبتني بر توحيد، هرگونه تمايل به تبعيض و استکبار را سرکوب مي کرد.(7)
البته شکي نيست که چنين تمايلاتي همواره وجود داشت؛ اما در ساخت اجتماعي جامعه نبوي مجال بروز پيدا نمي کرد؛ جامعه ي مؤمني که در برابر نظام ستم و کفر نفوذ ناپذير شده بود.(8)
جامعه آن روز از انسجام و وحدت بي نظيري برخوردار گشته بود؛ وحدت و انسجامي که، در سايه تدابير پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در برقراري عقد اخوت ميان مسلمانان (9) و از ميان بردن زمينه هاي نابرابري در ميان آنان شکل گرفته بود.
اين اوضاع و احوال تا هنگام رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هم چنان برقرار بود؛ عدالتي فراگير و قاطع بر مبناي برابري حقوق همه ي انسان ها به منزله مخلوقات آزاد خداوند متعال.

2) بازسازي شهر عدل در عصر امام علي (عليه السلام)- ره گيري جاهليت پنهان

پس از رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، حوادثي در جامعه ي نو پاي اسلامي رخ داد که از حيث عبرت آموزي، شايد با کل تاريخ حيات بشري برابري نمايد. حوادثي چون رسوخ انديشه ها و آراي افرادي که در دوران حاکميت نبوي امکان حضور در عرصه اجتماع نداشتند و شيوع خزنده، پنهان و تدريجي عصبيت جاهلي براي متمايز ساختن تيره ها و نژادها و شکل گيري پايه هاي حکومت اشرافي آل اميه که سلسله سلطنتي اموي را مدت ها بر گُرده جامعه مسلمان تحميل نمود و به استکبار اقتصادي مجال جلوه گري داد.(10)
البته با توجه به حضور فعال آيات الهي در ميان مسلمين، امکان جلوه گري آشکار افکار جاهلي وجود نداشت؛ از اين رو تمايلات جاهلي در قالب هاي رفتاري پيچيده تري عرض اندام کردند.
اشرافيتي که نمي توانست به طور مستقيم بر حقوق برابر مردمي که واقف به شأن انساني خويش اند، خدشه وارد سازد، تحت عناويني چون «سابقه خدمت به اسلام»، «مصاحبت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)»، «تجربه خدمت به مسلمين»، «صاحب نظري و دور انديشي و توان مندي»! گروه هاي اجتماعي متمايز از عامه مردم را شکل دادند.
بنابراين، امام علي (عليه السلام) پس از بيست و پنج سال، با جامعه اي مواجه شد که در آن عامه مردم مشتاق احياي تمدن نبوي بوده و او را به مثابه رهنماي سير بازگشت به دوران درخشان گذشته برگزيدند؛ اما طبقات نخبگان در هيئت ها و صورت هاي گوناگون، مسيرهاي متفاوت و گاهي بسيار منحرف را پيش پاي عامه مردم مي گذاشتند.
اهتمام به احياي جامعه عدل در چنين وضعيتي، بدون برخورداري از قدرت بي نظير و قاطع وحي و هم زيستي با مردم که کورکورانه از رؤساي مزوّر قبايل خود تبعيت مي کنند و در جست و جوي حق، به باطل دست مي يابند و در جهل مرکب غوطه ور مي گردند، براي امامي که جز هدايت مردم، دغدغه اي براي حاکميت ندارد، شرايطي طاقت فرسا ايجاد مي کند.
البته عامه مردم پيام روشني دريافت کرده بودند؛ علي (عليه السلام) مي بايست تمدن درخشان نبوي را احيا کند و خفاشان سلطه جو و برتري طلب را نابود سازد؛ از اين رو، همه به ميدان آمدند؛ حتي بانواني که اگر چه در دوره ي جديد زنده به گور نمي شدند، ولي حضور سياسي آنان در جامعه پس از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) محدود شده بود. در واقع صحنه بيعت با امام علي (عليه السلام) دومين صحنه تاريخيِ گزارش شده درباره ي حضور بانوان براي انتخاب رهبر سياسي جامعه بود؛ صحنه اي که پس از حکومت اهل بيت تا قرن ها بعد مشابه نيافت و تکرار نشد. آن حضرت در اين باره مي فرمايد:
«... خوشحالي مردم از بيعت خويش با من به آن جا رسيد که خردسالان شادمانه و پيران لرزان به سوي آن روان شدند و بيماران خود را به سوي آن به سختي افکندند و دختران نو رسيده به سوي آن نقاب از چهره برداشتند».(11)
زيرا به قول يکي از صاحب نظران،(12) چنين در نظر داشتند که به سوي پدر مهربان خويش روان مي شوند؛ پدري که مي دانستند حقوق از دست رفته آنها را باز خواهد ستاند.
بدين ترتيب حکومت علوي با استقبال کم نظير مردم شکل گرفت؛ حکومتي که رسالت صريح و مشخصي پيش روي داشت؛ «احقاق حق و امحاي باطل»؛ برنامه هاي دقيقي براي تحقق اين رسالت مهيا ساخته بود تا عدالت حق مدار را در سراسر جامعه اسلامي متجلي سازد (جدول 1).

ردیف

منبع

متن نمونه سخنان

اصطلاح یا مفهوم رهنما

1

خطبه 152

اهل بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد، سپس به راهی روشن گام نهد.(13)

انتخاب آگاهانه مسیر و مقصد

2

خطبه 188

من بر جاده حق ره می سپرم و آنان در لغزش گاه باطل اند.(14)

تقابل حق و باطل

3

نامه 70

حکومت عدل ما را دیدند و شناختند و آوازه آن را شنیدند و به گوش سپردند. دریافته بودند که در این جا مردم در برابر حق و عدالت برابرند؛ پس به سوی ترجیح خویش گریختند...
اینان از ستم نگریخته اند و به عدل  نیز نخواهند رسید.(15)

اصرار بر عدالت حق مدار و برابری مردم

4

نامه 53 (به مالک اشتر)

و برترین مایه شادمانی والیان، تداوم بر پایی عدالت در بلاد است و پدیدار گشتن مهرورزی مردم با آنان.(16)

اهمیت عدالت برای والی

5

خطبه 37

اکنون هر انسانِ خوار (ستم دیده) در نزد من ارجنمد است تا حقش را برایش بستانم و هر نیرومند (سرکش) در نزد من
ناتوان و حقیر است تا حق ستم دیدگان را از او بستانم.(17)

اصرار بر بازستانی حق مظلومان

6

نامه 27 (به محمد ابن ابوبکر)

همه را یک سان بنگر، اگر یکی را با گوشه ی چشم نگریستی، به دیگری رو در رو نگاه مکن تا بزرگان ازتو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنی و ناتوانان از عدالت تو ناامید نشوند.(18)

مراتب دقت در رعایت عدالت رویه ای

7

نامه 59 (به اسودبن قطبه، فرمانروای حلوان)

هر گاه والی را نسبت به افراد رعیت، میل و هوا گونه گون باشد، بسا از اجرای عدالت باز ماند. پس باید کار مردم، در حقی که دارند، در نزد تو یک سان باشد که از ستم نتوان به عدالت رسید و از هر چه همانند آن را ناروا می شماری، دوری گزین.(19)

تأکید بر عدالت رویه ای و ملازمه ی هدف و وسیله


جدول 1. نمونه سخنان امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درباره ی
ايشان استقرار عدالت و رفع ظلم و ستم از گروه مردم را نيازمند مهلت چنداني نمي دانست. به طوري که نقل شده است، در پاسخ تقاضاي عثمان که براي رفع ستم از مردم مهلت مي خواست فرمودند: «آن چه در مدينه است نيازي به مهلت ندارد و آن چه در خارج از مدينه است، چندان مهلت بايد که فرمان تو به آن جا رسد.»(20)
والي را مسئول اعمال زير دستان خود مي دانست، آن جا که خطاب به مالک اشتر (در نامه 35) مي فرمايند: «اگر در مديران تو عيبي يافت شود و تو از آن غفلت کرده باشي، تو را به آن بازخواست کنند.»
بدين ترتيب حکومت مقدس امام، بر مبناي خواست عامه مردم و براي خدمت به آنان شکل گرفت؛ در حالي که همواره در صدد رفع نيازهاي آنان، در صراط مستقيم بود و هر گونه تمايل انحرافي به چپ و راست را مايه ضلالت و گمراهي مي دانست و با جديت در پيروي از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، هنگام تقسيم منابع اقتصادي بر مساوات اصرار مي کرد (جدول 2).

ردیف

منبع

متن نمونه سخنان

اصطلاح یا مفهوم رهنما

1

نامه 53 (به مالک اشتر)

خدا را، خدا را درباره ی طبقه ی فرودین، کسانی که بیچارگانند از مساکین و نیازمندان، و ..، کسانی را از امینان خود که خدای ترس و فروتن باشند برای نگریستن در کارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.(21)

اهمیت گزارش گیری از وضعیت افشار ضعیف جامعه

2

خطبه 16

اگر به دست راست روی نهی به گمراهی افتاده ای و اگر به دست چپ گرایی باز هم به گمراهی افتاده ای؛ پس راه میانه را در پیش گیر که رهایی در همان است....(22)

نهی از هر گونهن تمایل به چپ و راست

3

نامه 53 (به مالک اشتر)

و باید که دورترین مردم از تو و منفورترین آنها در نزد کسی باشد که بیش از دیگران عیب جوی مردمان است زیرا در مردم عیب هایی است و والی از هر کس دیگر به پوشاندن آنها سزاوارتر است.(23)

نهی از ارتباط با بدخواهان مردم

4

نامه 10 (خطاب به معاویه)

مرا به جنگ فرا خواندی، مردم را به یک سوی نه، خود به تن خویش به پیکار من آی....(24)

نگرانی درباره جان مردم

5

نامه 53 (به مالک اشتر)

نیکوکاران را از آن چه خداوند درباره ی آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت.(25)

اهمیت قضاوت عامه مردم

6

خطبه 30 (درباره عثمان)

خودکامگی نمود و در این خودکامگی بد کرد؛ شما نیز ناشکیبایی کردید و در این ناشکیبایی بد رفتار نمودید.(26)

ضرورت پرهیز از خودکامگی در حکومت

7

نامه 53 (به مالک اشتر)

زنهار از این که به نیکی کردن، منت بر مردم نهی، یا درباره ی آن چه از جمله اعمالت بوده، بزرگنمایی کنی، یا به مردم  وعده دهی و خلاف آن نمایی؛ که همانا منت نهادن، نیکی را باطل می سازد، و بزرگنمایی، روشنی حق را ببرد، و خلف وعده سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود.(27)

ضرورت پرهیز جدی از خلف وعده و بر انگیختن خشم خدا و خشم مردم

8

نامه 47

خدا را خدا را درباره ی یتیمان، مبادا آن که آنها را روزی سیر نگه دارید و دیگر روز گرسنه، و مباد که در نزد شما تباه شوند.(28)

اهمیت توجه به یتیمان

9

نامه 53 (به مالک اشتر)

چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده ی مردمش نهی، انجام دهند که ویرانی زمین را تنگ دستی مردم آن سبب شود و مردم، زمانی تنگ دست گردند که همت والیان، همه گرد آوردن مال بود و به ماندن خود بر سرکار اطمینان نداشته باشند و از آن چه مایه عبرت است، سود برنگیرند.(29)

جدیت در فقر زدایی و تأکید بر نقش و مسئولیت والیان در این باره

10

خطبه 196 (خطاب به طلحه و زبیر)

اما در باب این که چرا در تقسیم، مساوات می کنم، این هم چیزی است که من به رأی خود یا از روی هوای نفس در آن قضاوت نکرده ام؛ من و شما دیده ایم که رسول الله (صلی الله علیه و آله) در این باب چه حکمی آورده و چگونه عمل کرده است.(30)

 اصرار بر مساوات در پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

11

خطبه 171 (درباره اهل جمل)

حتی اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بی هیچ جرمی کشته بودند، کشتار همه آن لشکر بر من روا بود؛ زیرا همه آنان در کشتن آن مرد حاضر بوده اند و کشتن او را منکر نشمرده اند و به دست و زبان یاریش نکرده اند؛ و حال آن که از  مسلمانان به شماره سپاهیانی که به شهر داخل کرده بودند، کشتار کرده ا ند.(31)

اهمیت امنیت جان مردم

12

نامه 53 (به مالک اشتر)

ستون دین، انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس باید گرایش تو به آنان و میل تو به سوی ایشان باشد.(32)

اهمیت عامه مردم

13

نامه 53 (به مالک اشتر)

پس باید در این باره چنان رفتار کنی که نیکویی گمانت نسبت به مردم برایت فراهم آید. چرا که حسن ظن (به مردم) دردسرهای طولانی را از تو دور می سازد.(33)

اهمیت حسن ظن والی به مردم و هم بستگی این حسن ظن با اعمال والی

14

خطبه 196

خدا بیامرزد کسی را که حقی را ببیند و آن را یاری دهد و ستمی را ببیند و آن را دور سازد و صاحب حق را در گرفتن حقش یار باشد.(34)

اهمیت روحیه ظلم ستیزی و حق گرایی مردم

15

نامه 53 (به مالک اشتر)

من  از رسول الله (صلی الله علیه و آله) بارها شنیدم که می گفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیر دست نتواند بدون لکنت زبان، حق خود را از قوی دست بستاند.(35)

اهمیت صراحت لهجه مردم در برابر والی


جدول 2. نمونه سخنان امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه درباره ی اهمیت توجه به امنیت و وضع اقتصادی جامعه، و هوشیاری مردم در برابر حقوق خویش.
با تأمل بر جدول (2)، ملاحظه مي شود که طرح نهايي حکومت در انديشه امام علي (عليه السلام) طرحي زيبا و عقلاني بود که به پيروي از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بر رفع فقر، جهل و ترس از حريم سيستمِ اجتماعي تأکيد داشت:
اهميت فقر زدايي و توجه به رفع نياز بندگان خدا در سنت امام از مقايسه دو حادثه مشهور تاريخي بهتر ادراک مي شود: واقعه مشهور بيرون آوردن تير جنگي از بافت عضلات پاي مجروحِ امام به هنگام نماز؛ و واقعه انفاق به فرد نيازمند در حالت رکوع (36) گويا اهميت رسيدگي به فقرا و حاجت مندان به حدي است که بايد در همه حال مورد توجه باشد؛ به ويژه مورد توجه ولي مؤمنان؛ و گويا توجه به فقرا با ولايت مؤمنان ارتباط دارد.(37)
در واقع تحقق عدالتِ حق مدار در سنت محمدي و حکومت علوي، ناچار به تأمين امنيت کامل، رفاه نسبي و آگاهي کافي براي آحاد جامعه مي انجامد. اين مهم مستلزم التزام تصميم گيرندگان به رعايت مساوات و اصرار بر احقاق حقوق بوده و تعهد آنان به رعايت عدالت در رويه هاي اجراي تصميمات را بر مي انگيزد؛ زيرا همان طور که در نامه 59 نهج البلاغه تصريح شده است، از ستم نمي توان به عدالت رسيد.
نکته مهم ديگر آن که اجراي عدالت مستلزم برخورداري جامعه از بلوغ عدل پذيري است. منظور از بلوغ عدل پذيري، آمادگي براي استقرار عدالت و حمايت از حکومت عدل است. اين بلوغ را مي توان بر حسب ميزان توانايي مردم در ادراک حقيقتِ عدل و بازشناسي آن از ظلم و ميزان تمايل آنان به احقاق حق و امحاي باطل، مورد ارزيابي قرار داد.(38)
هر چند که جامعه اسلامي در اوايل تشکيل حکومت امام علي (عليه السلام) آمادگي و تمايل زيادي براي تحقق عدالتِ حق مدار نمايان ساخت، ولي به تدريج به ويژه پس از شهادت ياران نزديک امام، گويا راه و روش مردم به سستي گراييد.(39) با تأمل بر تقسيم بندي گروه هاي مردم در خطبه هاي 32 و 179 و حکمت 139 نهج البلاغه، ملاحظه مي شود که تشکيل حکومت عدل در ميان مردم نابالغ ميسّر نيست؛ زيرا حکومت عدل بايد توسط خود مردم و با اشتياق آنان شکل گيرد و در ميان آنها جاري شود.(نمودار1)
جالب آن که در خطبه پنجم نهج البلاغه، گويا تشکيل حکومت عدل در ميان مردم نابالغ به «کشت در زمين ديگران» تشبيه شده است.(40)
جایگاه گروه های متنوع مردم در صحنه تقابل حق ( حجت های الهی، علمای ربانی، و دانشجویان راه نجات) و باطل (همج الرعاع)
همان طور که در نمودار (1) ملاحظه مي شود، همواره ميان جناح حق و اصحاب زر و زور و تزوير (در شرايط توانايي) مخاصمه و جنگ آشکار وجود دارد؛ در حالي که افراد زاهد ريا کار به مجادله لفظي با جناح حق مي پردازند و افراد زاهدِ حقير در حکومت حق بهانه جويي مي کنند و افراد شرورِ منفعل به دنبال فرصت مي گردند، جناح حق به هدايت افراد زاهد حقير (مثل خوارج) مي پردازند و افراد زاهدِ رياکار و شرورِ منفعل را تحمل مي کنند.
جالب آن که افراد شرورِ منفعل همواره توسط اصحاب زر و زور و تزوير، استثمار مي شوند و از آنها پيروي مصلحت جويانه مي کنند. افراد زاهدِ رياکار توسط آنان استحمار مي شوند و از آنها پيروي منفعت جويانه مي کنند و افرادِ زاهد حقير توسط آنان استعمار مي شوند و از آنها پيروي کورکورانه مي کنند.
واضح است که با کاهش تعداد حجت هاي الهي، علماي رباني، و پيروان آنها ( دانشجويان راه نجات)، ظرفيت مجاهدت جامعه براي استقرار و پايداري حکومت عدلِ حق مدار کاهش مي يابد؛ و هر چه عامه مردم، بيشتر در هيئت دانشجويان راه نجات ظاهر شوند، بر ميانگين بلوغ و شعور اجتماع افزوده مي شود و امکان تحقق و پايداري جامعه ي عدل فزوني مي يابد.
در واقع در مکتب امام علي (عليه السلام) مردم بر سه دسته اند: يا از حجت هاي الهي و علماي رباني هستندکه ره يافته اند؛ يا از دانشجويان راه نجات اند که پيروي از گروه اول مي کنند؛ يا چون «همج رعاع» با هر باد و نسيمي به سويي مي روند؛ در واقع گروه همج رعاع طيف وسيعي از مردم گمراه را اعم از ناکثين و قاسطين و مارقين و افراد زاهدِ رياکار، زاهدِ حقير، و شرورِ منفعل در بر مي گيرد.(41) گروهي که گاه آگاهانه و فعال و گاه نا آگاه و منفعل در طريق ضلالت مداومت دارند.
خلاصه اين که تداوم ره گيري جاهليتِ پنهان مستلزم برخورداري عامه مردم از سطح بلوغ و شعور کافي است؛ سطحي از آگاهي که آنان را از گروه «همج رعاع» متمايز کند.

3) بازيابي شهر عدل در عصر امام مهدي (عج) - در انتظار صالحان

با همه ظرافت و دقت لحاظ شده در سنت نبوي و حکومت علوي، فقدان بينش کافي در ميان عامه مردم و عمق ريشه هاي تفکر جاهلي در ميان نخبگان اجتماعي و رؤساي قبايل و طايفه ها، با توجه به ساخت قبيله اي جوامع مذکور و تبعيت سنتي عامه از سران قبايل، شهر عدلِ حق مدارِ اسلامي پايدار نماند و حسرت حيات در جامعه عدل را در انتظار هزاره اي تداوم بخشيد.
از اين پس، سير تاريخ گزارش گر حوادث و وقايعي ناگوار در تعقيب حرکت هاي عدالت خواهانه بوده است؛ از اين رو تأمل بر سئوالات ذيل مفيد خواهد بود:
- اگر گسست بيست و پنج ساله ميان جامعه عدل نبوي و شهر عدل علوي، حرکت اجتماعي را به حدي منحرف ساخت که به صلح حسني انجاميد و صرفاً انتقال پيام رسالت به آيندگان را موکول به جراحي دلخراش تاريخ در واقعه عاشورا نمود، تکليف بشريت در اين گسست هزاره اي چيست؟
- چگونه مي توان جامعه را به گونه اي مهيا ساخت که انتظار را با تأمل بر معناي حقيقي آن درک کنند؟
- آيا منتظران واقعي بايد اثبات کنند که از بلوغ کافي برخوردار گشته اند؟ آيا بايد نشان دهند که لحظه اي حيات در شهر عدل موعود را از هزاره هاي حيات در تمدن هاي ظلماني برتر مي دانند؟
- آيا قرار است که شهر صالحان بر اساس سنت الهي «خارج ساختن زنده از وجود مرده»(42) با حکم او و به جبر، شکل بگيرد يا تحقق اين امر خداوند، موکول به برگشت مردم به سنت هاي حسنه انساني؛ سنت هايي که تغييرشان نعمت هايي را دگرگون مي سازد.(43) همان طور که ذکر شد، به طور اصولي مي توان پذيرفت که همواره تشکيل حکومت عدل در ميان مردم نابالغ، چون کشت در زمين ديگران است که پس از مدتي همه زحمات مجاهدان و پيروان امام (عج) را ميراث ديگران مي سازد؛ تا اين بار با امکانات بيشتر و شيوه هاي پيچيده تر و جديدتر به استثمار، استعمار و استحمار مردمان بپردازند و سلطه ي نامقدس خود را تعميق ببخشند و جناح حق را بر اساس سنت گذشته تاريخ در هيئت اقليتي ضعيف، منزوي سازند. امام (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد:
«اگر پيروان باطل سروري يابند چه شگفت؟ که از روزگاران ديرين، شيوه چنين بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است، بسا، روزگاري برسد که افزون گردد...».(44)
روزي که ناگاه در زمين فراوان گردند و همراه با همه حق طلبان و مجاهدان گذشته، بلکه هم زمان و هم رزم با آنها، دين حق را ياري دهند؛ چرا که در سير حق طلبي، بُعد زمان مانع همراهي مردم نبوده و نخواهد بود و آنان که امروز با معرفت قلبي پيروي از معصومان (عليه السلام) را آرزو مي کنند، گويا همراه و هم رزم معصومان در اعصار گذشته و در رکاب معصوم در عصر آينده بوده اند و خواهند بود.(45)
بنابراين تشکيل حکومت عدل بر عهده صالحان است؛ صالحاني که به تصريح قرآني وارث زمين اند.(46)
از اين رو تشخيص منتظرِ و منتظَر دشوار است!
آن چه مسلم است، شهر عدل موعود، شهر عدالت پايدار است؛ شهر بلوغ يافتگان؛ شهر مردمي که حق را مي جويند و باطل را وا مي گذارند؛ مردمي که بر ارزش حيات در اين شهر وقوف يافته اند؛ مردمي که از پيروي چپ و راست به ستوه آمده اند و ديگر در زير هيچ پرچمي جز بيرق حق گرد هم نمي آيند؛ مردمي که اميدشان فقط و فقط تحقق امر خداوند است؛ امر خداوندي که به آنان وعده خلافت بر زمين را داده است؛(47) خلافت در شهري زيبا و مقيد به اصول عقلاني که پايداري و جاودانگي جامعه عدل را ضمانت مي کند.
شهري که در آن رفتار عامه مردم منطبق با رفتار امام آنها است؛ مردمي که امام خود را به درستي مي شناسند (48) و چون او رفتار مي کنند و تشخص «امام و مأموم» و «رهبر و پيرو» را بسيار دشوار مي سازند؛ مردمي که همراه و هم گام با امام خويش، خلافت زمين را جملگي به ارث مي برند و کمترين امتياز طبقاتي ميان آنان رايج نيست.
کسي را فضيلتي نيست جز به تقواي الهي و خدمت به بندگان خدا؛ فضيلتي که شرط بقاي آن تواضع و اجتناب از برتري جويي است؛ از اين رو هرگز به امتياز طبقاتي تبديل نمي شود.
بدين ترتيب دورنماي يک نظام آرماني بر اساس وعده اي مقرر در چشم انداز رهروان قرار مي گيرد. چشم اندازي که تا تصوير جامعه اي کامل در افق انديشه شيعه، امتداد مي يابد و به حکومت جهاني امام مهدي (عج) ختم مي شود؛ حکومتي فراگير که متضمن برابري انسان ها در برخورداري از مواهب و نعمت هاي الهي و وفور و فراواني است.(49)
شهري زيبا و امن تکامل يافته که مظهر عقلانيت و خرد تامه و هنر کامله است؛ شهري که در آن خردمندي به نهايت مي رسد و زيبايي شناسي به کمال حاصل مي آيد و حقيقت دين ظاهر مي گردد؛ عامه مردم با رموز و اسرار قرآن آشنا مي شوند و طبيعت، مسخّر عبادالله مي گردد و اهل ايمان در زمين تمکن مي يابند؛ جامعه انساني از بلاي جهل و چهره ي زشت فقر و عارضه ي ترس و ناامني پيراسته مي گردد و تمدن و شهري زيبا، امن، و ثروت مند که محل زندگي خردمندان و آگاهان است به وجود مي آيد.(50)
اين پاداش قوي است که صالحان را الگوي خود قرار داده، فعالانه پيروي حقيقي از مصلحِ موعود را انتظار مي کشند؛ موعودي که سيرتش ميانه روي است؛ شبيه ترين مردم به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) است، از هيبت موسي، دعاي عيسي و قضاوت داود و صبر ايوب برخوردار است و چون طاووس اهل بهشت جلوه مي نمايد و مي آيد تا مساوات را برقرار سازد و زمين را آباد نمايد؛ عقول مردم را متمرکز سازد، اخلاقشان را به کمال رساند، به همگان حکمت و علم بياموزد و گنج هاي پنهان عقول آنها را آشکار کند، چراغ راه صالحان گردد و فتنه ها را در هم کوبد و احکام و حدود الهي را احيا نمايد؛ و يقين مردم را استواري بخشد و ستم را ريشه کن سازد و امنيت را مستقر کند؛ و حق جويان را گرد هم آورد.(51) عدالت را خردمندانه و به زيبايي با حقيقت، پيوندي ناگسستني بزند؛ پيوندي که شعور و وجدان آگاه بشريت را به ضمانت گيرد و تا پايان تاريخ حيات آدمي بر زمين، مستحکم و پايدار باقي بماند؛ شهري که از ستون و پايه نگاه انسان هاي فاني تا افق ابديت امتداد مي يابد و جهان محتضر را به جهان باقي متصل مي سازد و همه استعدادها و ظرفيت هاي بالقوه ي نظامِ خلقت را در اجراي اوامر خالق حکيم بالفعل مي سازد.

4) ره يافت تحليل و مقايسه - تصوير شهر عدل در سيره عصمت

با تأمل بر رسالت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در خيزش از تمدن جاهلي و اصرار اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر ره گيري جاهليتِ پنهان، ملاحظه مي شود که ريشه کن ساختن جهل به مثابه بزرگ ترين مانع سير استکمالي انسان، از اولويت خاصي برخوردار است؛ و در اين مسير آشنايي با سيره معصومين (عليه السلام) بسيار ره گشاست.
سيره معصومين (عليه السلام) يکي از منابع شناخت از نظر اسلام است. در واقع اصطلاح «سنت» بر گفتار، سيره، و روش خاندان عصمت دلالت دارد.(52)
البته بايد ميان سيره و سيرت تفاوت قايل شد. سيره بر آن چه از معصوم نقل شده، يا در رفتار او مشاهده شده است دلالت دارد، ولي آشنايي با سيرت يا شناخت رمز و راز رفتارها و سخنان آن بزرگواران، امکان الگو برداري از رفتار آنها براي مواجهه با مسائل و مشکلات جديد را فراهم مي آورد.
در واقع با آشنايي با سنت مي توان به الگوهاي مصداقي و البته قابل تعميم رفتارها و سخنان مورد تأييد خداوند حکيم، پيامبر اکرم، و اهل بيت دست يافت؛ در حالي که با آشنايي با سيرت معصومان (عليه السلام) مي توان با مباني رفتار و سخنان آنها آشنا شد و در صورت مواجهه با مسائل کاملاً جديد، در مسير دانشجوي راه نجات قرار گرفت.
ترديدي نيست که همه پيامبران الهي براي احياي حدود خداوند و برقراري قسط و عدالت اجتماعي در ميان مردم برانگيخته شده اند و البته هر يک، بر حسب مقتضيات زماني و مکانيِ بعثت خود، مشي ويژه اي را بر گزيده اند.
بدين ترتيب مسيرهاي متعددي در انطباق بر صراط مستقيم به بشر آموخته شد. در زمان نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) مصاديق عدل با انزال وحي (قرآن يا حديث نبوي) يا بر حسب تشخيص او در منزلت «مظهر عقل در عالم امکان» تعيين مي شد که در اين حالت مصاديق عدل، کاملا مشخص بود و با حکم صريح ايشان در جامعه محدود آن روز تحقق مي يافت؛ يا از طريق واليان و جانشيناني اجرا مي شد که به طور موقت از سوي ايشان تعيين مي شدند؛ ضمن اين که همواره امکان دادستاني مردم و احقاق حقوق ايشان وجود داشت.
سطح بلوغ اجتماعي رو به افزايش بود ولي ساختار قبيله اي (53) جزيزة العرب و سنت هاي متداول، هم چنان نقش رئيس قبيله را بسيار پر رنگ تر از عامه مردم مد نظر قرار مي داد؛ با اين حال، سير فزاينده ي بلوغ اجتماعي يا قيام عليه جاهليتِ آشکار، تحقق يافته بود.
البته در چنين شرايطي که رفتارها از پيچيدگي کمتري برخوردار بودند، تشخيص حق از باطل براي مردم آسان تر بود.
در زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام)، با توجه به گسستگي بيست و پنج ساله و شکل گيري آداب، رسوم و سنت هاي منفعت مدار جديد در ميان جامعه اسلامي، به ويژه در ميان نخبگان اجتماعي، رفتارهاي اجتماعي، بسيار پيچيده تر شده بود؛ به طوري که توسعه جاهليتِ پنهان و نفاق، امکان تشخيص حق از باطل را براي عامه مردم دشوار مي ساخت؛ به ويژه آن که با تغيير طرز برداشت بسياري از صحابه از مفاهيم زهد، تقوا و حکومت ديني، و تداول رفتارها و تمايلات اشرافي ميان ايشان، احتمال گمراهي مردم در پيروي از اين افراد فزوني مي يافت.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و اله) بر مردمي حکم مي راند که بر جهل خود وقوف يافته، مظاهر و مصنوعات ننگين بقا در جهل و ضلالت را به چشم خويش ديده بودند؛ و طعم زندگي پر ملامت در عصر جاهليت را هنوز در ذائقه داشتند؛ طعم بردگي، قتل، جنايت، دزدي و فرزندکشي.
اما اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر افرادي ولايت يافت که خود را صحابه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي دانستند و با اختلاط مجموعه اي از رفتارهاي درست و نادرست، آميزه اي از علم و جهل را دست مايه ي پيروان خويش مي ساختند؛ بنابراين جاهليتي عميق ولي پنهان شکل گرفته بود.
در اين دوران مردمي پديد آمدند که نه خود به نور علم وقوف داشتند و نه مي توانستند به «راهبري حقيقي» اعتماد کنند، زيرا دست راهبران واقعي بر هدايت آنان بسته شده بود.(54)
جهل عامه مردم و ميدان داري نخبگانِ نفاق پيشه، سه جنگ خانمان سوز بر حکومت عدل علوي تحميل کرد و سپس به صلح ناگزير حسني و شهادت پي در پي خاندان نبوت تا عصر ولادت امام موعود انجاميد. تحليل وقايع تاريخي اين دوران و عصر غيبت، اذهان را متوجه جست و جوي عنصر مفقوده اي مي نمايد که پايداري حکومت عدل را ضمانت کند.
به نظر مي رسد که اين ضمانت از طريق افزايش بلوغ عامه مردم و نخبگي صالحان و پرهيزکاران حاصل مي آيد؛ شرايطي که در آن نتيجه رجوع به آراء عامه مردم و رأي نخبگان اجتماعي و رأي امام (عج) يکي باشد؛ شرايطي که هيچ کس نتواند ديگري را استحکار، استعمار يا استثمار نمايد؛ شرايطي که سيرت مهدي موعود را به سيرت کل سيستم اجتماعي تسري دهد؛ و شأن امامت در هيئت واقعي خود، توسط مردم ادراک گردد؛ و امکان الگو و اسوه قرار دادن امام فراهم آيد.(55)
در جدول شماره (3) به طور خلاصه برخي از جنبه هاي سنت محمدي، حکومت علوي، و سيرت مهدوي و شرايط اجتماعي ويژه آنان مقايسه شده است؛ به طوري که ملاحظه مي شود، با افزايش سطح بلوغ و دانش بشري و نااميد شدن مردم از وعده هاي بي بنياد سران زر و زور و تزوير، شوق بشريت به ادراک شهر عدل موعود فزوني مي يابد.

ردیف

شاخص های مقایسه / عصر 

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

امیرالمومنین (علیه السلام)

امام زمان (عج)

1

وضعیت ساخت اجتماعی

  • شکل گیری در قلمروی کوچک با حفظ نسبی نظام قبیله ای در بافت ساده ی جامعه
  • شکل گیری کشور در قلمروی وسیع با حضور پنهانِ نظام قبیله گرایی در بافت در هم تافته و پیچیده ی جامعه
  • در هم تافتگی نظام های ملی و قومی
  • افزایش تمایل به شکل گیری نظام واحد جهانی
  • رنگ باختن نظریه های ملیت مدار

 

2

ماهیت حرکت اصلاحی

  • احیای شهر عدل اجتناب از جاهلیت آشکار و خیزش از تمدن جاهلی
  • باز سازی عدل ره گیری جاهلیت پنهان و مقاومت در برابر نفاق
  • بازیابی شهر عدل
  • شکل دهی جامعه عدل
  • صالحان و عصر دانش  و آگاهی

3

محدودیت ها

  • جهل فراگیر و مورد مباهات
  • خردستیزی آشکار
  • جهل پنهان و نفاق گسترده
  • خرد گریزی نظام یافته
  • توسعه ابزارها و امکانات فریب مردم توسط دجال سیرتان

4

فرصت ها

  • وجود تعدادی از یاران آگاه و مخلص
  • بهره مندی از وحی و تنزیل قرآن
  • وجود تعدادی از یاران آگاه و مخلص
  • بهره مندی از امکان تأویل و تفسیر صحیح قرآن
  • توسعه شعور و بلوغ اجتماعی و سطح آگاهی های عمومی
  • - بهره مندی از امکان تأویل و تفسیر صحیح قرآن.

5

هدف نهایی اصلاحات

  • تحقق قسط و عدالت اجتماعی
  • ابلاغ رسالت و توصیف جامعه ی عدل نمونه
  • تحقق قسط و عدالت اجتماعی
  • نمایاندن نمونه اعلی حکومت عدل به جهانیان
  • تحقق قسط و عدالت اجتماعی
  • - شکل حکومت عدل جهانی

جدول (3) مقایسه ی برخی از وجوه جامعه عدل درعصر پیامبر اکرم ، امیرالمؤمنین، و ولی عصر (علیهم السلام)
ملاحظه مي شود که اهداف نهايي معصوم در هر سه دوره، تحقق قسط و عدالت اجتماعي بوده است؛ اما با توجه به زمينه جامعه و سطح بلوغ مردم، هدف عيني در زمان رسول الله (صلي الله عليه و آله) به ابلاغ رسالت و وصف مختصات جامعه عدل نمونه و نشان دادن جلوه هايي از آن در عمل، محدود شده است؛ در زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز در تحقق هدف عيني به اثبات امکان پذيري تحقق نظام عدل حق مدار و حکم راني به عدل، و نماياندن مختصات و ويژگي هاي حکومت عدل در عمل، اکتفا شده است؛ اما در عصر امام مهدي (عج)، زمينه اي متأثر از توسعه بلوغ و شعور پيروان، فراهم مي شود و امکان ظهور و استقرار شهر عدلِ حق مدارِ معصوم فراهم مي آيد؛ شهري که تا قيامت جاودانه مي ماند و تجليگاه اسماي حسناي الهي در جامعه انساني مي شود؛ شهري که بر پابه شاخص هايي چون عقلانيت جوهري و زيبايي زوال ناپذير آراسته مي گردد؛ اين چنين است که رسالت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در به کمال رسانيدن مکارم اخلاق در عهد «بقية الله» به عينيت پايدار دست مي يابد.

فهرست منابع تحقيق:
1. قرآن کريم؛ تهران: انتشارات اسوه، وابسته به سازمان اوقاف و امور خيريه (1365).
2. آيتي، محمد ابراهيم (1369)؛ تاريخ پيامبر اسلام؛ تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
3. اصيل، حجت الله (1381)؛ آرمانشهر در انديشه ايراني؛ تهران: نشر ني.
4. پور سيد آقايي، مسعود (1380)؛ پيداي پنهان؛ نگاهي کوتاه به حيات، سيرت و آثار حضرت مهدي (عج)؛ قم: انتشارات حضور.
5. پور عزت، علي اصغر (1382)؛ طراحي سيستم خط مشي گذاري دولتي براي تحقق عدالت اجتماعي؛ بر مبناي مدل حکومت حق مدار علوي در نهج البلاغه؛ رساله دکتراي مديريت سياست گذاري عمومي؛ تهران: دانشکده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس.
6. پور عزت، علي اصغر(1383)؛ «شهر عدل امام مهدي (عج)؛ تجليگاه تمام خرد و کمال هنر انساني»؛ مجله انتظار، شماره 31؛ قم: مرکز تخصصي مهدويت.
7. جوادي آملي، عبدالله (پاييز 1379)؛ تفسير موضوعي قرآن کريم: سيره رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) در قرآن؛ قم: مرکز نشر اسراء.
8. جوادي آملي، عبدالله (1379)؛ تفسير موضوعي قرآن کريم: سيره پيامبران (صلي الله عليه و آله) در قرآن؛ قم: مرکز نشر اسراء.
9. حجازي، سيد جمال الدين (1408 هجري قمري)؛ پيام امام زمان (عليه السلام)؛ مؤسسه الغدير.
10. حکيمي، محمد رضا (1378)؛ جامعه سازي قرآني؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
11. دلشاد تهراني، مصطفي (1380)؛ دولت آفتاب: انديشه سياسي و سيره حکومتي علي (عليه السلام)؛ تهران: انتشارات دريا.
12. الرضي، سيد شريف (گرد آوري)؛ نهج البلاغه امام علي (عليه السلام)؛ ترجمه عبدالمحمد آيتي (1379)؛ تهران: بنياد نهج البلاغه و دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
13. رضي، سيد شريف (گرد آوري)؛ نهج البلاغه؛ ترجمه گويا و شرح فشرده از محمد جعفر امامي و محمد رضا آشتياني (1381)؛ زير نظر ناصر مکارم شيرازي؛ قم: مدرسه الامام علي ابن ابي طالب (عليه السلام).
14. مطهري، مرتضي (1382)؛ سيري در سيره معصومين (عليه السلام)؛ از مجموعه خلاصه آثار استاد شهيد مرتضي مطهري؛ تهران؛ انتشارات دانشگاه امام صادق (عليه السلام).

پي نوشت ها :

1- اعراف (7) آيه 29؛ نساء (4) آيه ي 135 و حجرات (49) آيه ي 9.
2- دکتر آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 630.
3- مانند ابوجهل.
4- حقوق مالي بانوان در اسلام، آنان را در شرايط اقتصادي مطلوب تري نسبت به مردان قرار مي دهد؛ ضمن اين که خانم ها از بسياري از کارها و مسئوليت هاي اجتماعي (چون حضور در جبهه) معاف هستند.
5- دکتر آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 198.
6- براي مثال، کفاره هر روز قضاي عمده ي روزه، آزاد سازي شصت برده يا اطعام کريمانه شصت مسکين، مقرر شد.
7- ر. ک: آية الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن کريم، ص 88- 91.
8- ر. ک: همان، ص 340- 341.
9- دکتر آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 235.
10- ر. ک: دل شاد تهراني، دولت آفتاب، ص 47- 42.
11- نهج البلاغه، خطبه 220.
12- دل شاد تهراني.
13- ر. ک: نهج البلاغه، ترجمه آيتي، ص 347.
14- همان، ص 459.
15- ر. ک: همان، ص 781.
16- ر. ک: همان، ص 731.
17- ر. ک: همان، ص 103.
18- همان، ص 641 و 643.
19- همان، ص 759.
20- نهج البلاغه، خطبه 361.
21- ر.ک: ترجمه آيتي، ص 739 و 741.
22- همان، ص 63.
23- ر. ک: همان، ص 723.
24- ر. ک: همان، ص 617.
25- همان، ص 719.
26- ر. ک: همان، ص 91.
27- ر. ک: همان، ص 749.
28- همان، ص 709.
29- همان، ص 735- 737.
30- همان، ص 477.
31- همان، ص 405.
32- همان، ص 723.
33- همان، ص 727.
34- همان، ص 477.
35- همان، ص 741.
36- مائده (5) آيه ي 55.
37- ابتداي آيه شريفه اشاره دارد بر اين که «ولي شما خدا و رسول او و کساني از مؤمنان اند که نماز بر پا مي دارند و به هنگام رکوع، زکات مي دهند»؛ بنابراين مي توان استفاده کرد که کسي لياقت ولايت بر مؤمنان دارد که در همه حال در انديشه رفع نيازهاي آنان باشد؛ حتي در هنگام خصوصي ترين ارتباط خود با پروردگار متعال.
38- پور عزت، شهر عدل امام مهدي، ص 302- 312.
39- نهج البلاغه، خطبه 771.
40- ر. ک: نهج البلاغه، ص 35 و پور عزت، همان، ص 234 و 235.
41- نهج البلاغه، حکمت 139 و خطبه 32 و 179.
42- آل عمران (3) آيه ي 27.
43- رعد (13) آيه ي 11.
44- نهج البلاغه، خطبه 61.
45- همان، خطبه 12.
46- انبياء (21) آيه ي 105.
47- نور (24) آيه ي 55.
48- نه شناخت ساده انديشانه به نژاد و نسب و صورت، بلکه شناخت حکيمانه به سيرت؛ مردمي که مي دانند امامشان در هر واقعه چگونه عمل مي کند و چگونه مي توانند او را و خداي او را از خويش راضي سازند.
49- حجت الله اصيل، آرمانشهر در انديشه ايراني، ص 85- 95.
50- پور عزّت، شهر عدل امام مهدي (عج).
51- نهج البلاغه، خطبه 1 و 150.
52- شهيد مطهري، سيري در سيره ي معصومين (عليه السلام)، ص 7.
53- اهميّت ساختار قبيله ا ي و تأمل بر آن، در نتيجه مصاحبت با جناب آقاي دکتر ابراهيم برزگر، مد نظر محقّق قرار گرفته است.
54- نهج البلاغه، خطبه 104.
55- قابل تأمل است که اگر چه پيروي از سيره و سنّت فردي معصومان بسيار دشوار و براي انسان هاي عادي ناممکن است (ر. ک: نهج البلاغه، نامه 45)، ولي در پيروي از سيره و سنّت اجتماعي ايشان با عنايت به نقش اسوه و الگو بودن آنان، هيچ گونه راه توجيهي باز گذاشته نشده است. هر چند در اين نامه تصريح شده است که شما نمي توانيد مثل من باشيد، ولي توصيه نشده است که به دشمنان اقتدا کنيد، چنان که زماني مشاهده شود که عده اي از مدعيان ديانت شيعه، چون عمرو عاص و معاويه زندگي کنند.

منبع مقاله :
صافي گلپايگاني، جوادي آملي، فاضل هرندي؛ مقاله ها جواد منصوري- [و ديگران]؛ چکيده ها محمد تقي رکني لموکي... [و ديگران]؛ (1386)، گفتمان مهدويّت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه ي قم)، چاپ دوم
راسخون

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:7 شهریور 1393 - 17:13

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد