پاسخ: موضوع تشنگى و عطش امام حسين(ع) و اصحابشان در كربلا حقيقتي است كه نه تنها مورخان[1] از آن ياد كرده اند بلكه امام زمان (عج) نيز در زيارت ناحيه مقدسه به آن اشاره نموده، ميفرمايند:«فَمَنَعُوكَ الماءَ وَ وُرُودَه»«پس آب و ورود بر آن را بر تو ممنوع كردند». براى كسى كه اندكى در منابع تاريخى و ادبى سير كند، ترديدى باقى نمىماند كه يكى از ويژگىهاى واقعه عاشورا، محدوديت آب براى اهل بيت(ع) بوده است. مدّت زمان محاصره و قطع راه ارتباط با آب از روز هفتم محرم بوده است؛ و در اين فاصله امام حسين(ع) به طرق گوناگون آب مورد نياز اردوي خويش را تامين ميكرده است. بنابر روايت ابن اعثم و ابن شهراشوب، امام حسين(ع) در جلوي خيمه چاهي حفر كرد كه آب گوارايي داشت. ابن اعثم در اين باره اظهار مي دارد كه: «چون عطش بر ايشان غالب گشت، حسين(ع) تبري برگرفت و از سمت خيمه زنان، نوزده گام به سوي قبله رفت، و زمين را كند. چشمه آبي ظاهر شد، آبي گوارا و شيرين. سپس به اصحابش دستور داد آب بخورند و مشكها را پر كنند».[2]
حفر چاه با آبي گوارا به دست مبارك امام با توجه به مقام امامت آن حضرت امري طبيعي بود؛ زيرا بنابر رواياتي، مردم آن عصر بين آن حضرت و گوارايي و بركت آب، ارتباطي معنادار قايل بودند. بنابر روايت ابن عساكر امام حسين هنگامي كه از مدينه به مكه ميرفتند با عبدالله بن مطيع برخورد كردند كه در حال حفر چاهي بود. ابن مطيع به امام عرض كرد: «اين چاه را من به آب رسانده ام و امروز ابتداي آب دهي آن است كه با دَلْو خارج ميشود پي اي كاش براي ما در آن از خدا بركت ميخواستي». امام فرمودند: «از آب آن بياور» وي نيز چنين كرد و آن حضرت آشاميد و مضمضه نمود سپس آب را به چاه برگرداند. پس آب چاه گوارا و زياد شد».[3]
نتيجه اينكه: امام حسين وقتي كه مشاهده كرد كه دشمن بين او و آب حايل شده است آب مورد نياز اردوي خود را از طريق حفر چاه تامين نمود. و اين مطلب از گزارشي كه براي عبيدالله بن زياد فرستادهاند به خوبي معلوم ميشود. او طي نامهاي به عمر سعد مينويسد: «اما بعد به من چنان رسانيده اند كه حسين و ياران او چاه كنده و آب بر ميدارند، لذا آنان را هيچ فروماندگي نيست. چون بر مضمون نامه وقوف يابي بايد كه حسين و ياران او را از كندن چاه منع كني و نگذاري كه به آب دست يابند».[4]
براي ما به درستي معلوم نيست كه سرنوشت چاه چه شده است. اما با توجه به اينكه امام حسين(ع) سي تن از سواران و بيست تن از پيادگان سپاه خود را به فرماندهي برادرش حضرت عباس(ع) جهت آوردن آب به سوي فرات فرستاده و آنها با درگيري با محافظانِ شريعه فرات موفق شدند بيست مشك آب براي امام و يارانش بياورند مي توان به اين نتايج رسيد:
1- امكان استفاده از چاه (حفر شده توسط امام) وجود نداشته و الا معنا نداشت كه امام ياران خود را براي آوردن تنها بيست مشك آب به سوي فرات بفرستد.
2- از اينكه پنجاه تن از ياران امام به سمت فرات حمله ميكنند و حتي با لشكر دشمن درگير ميشوند، اما اقدام به كندن چاه نميكنند ميتوان استفاده نمود كه امكان حفر مجدد چاه هم وجود نداشته، زيرا اگر چنين امكاني وجود داشت ياران امام به جاي درگيري با لشكر دشمن در شريعه فرات، براي حفر چاه با آنان درگير ميشدند.
3- با رسيدن نامه عبيدالله مبني بر منع امام حسين از حفر چاه آنان با حساسيت ويژهاي تكرار نشدن اين عمل را به هر قيمت ممكن دنبال ميكردند تا آنجا كه اصحاب امام به شريعه فرات دست يافته آب بر ميدارند اما ديگر سخني از حفر چاه در تاريخ به ميان نميآيد.
4- آنگونه هم كه براي شما نقل شده (كه با كندن 1 متر در كربلا ميتوان به آب رسيد) نيست. زيرا امام و يارانش در شب عاشورا خندق بزرگ و عميقي را در اطراف خيمه ها حفر كردند[5] تا به هنگام جنگ، دشمن نتواند از پشت سر به آن ها حمله كند. اگر اينگونه بود كه براي شما نقل شده بايد اين خندق مالامال از آب ميشد.
[1]. در اين مورد علاوه بر منابع متعدد تاريخى، ميتوان به انبوهى از ادبيات شكل گرفته پس از واقعه كربلا نيز اشاره كرد؛ يعنى، موضوع به قدرى مسلّم و جدّى بوده است كه، شاعران نامدار، براساس آن شعر سرودهاند. براى مطالعه بيشتر ر.ك: 1- طبرى، تاريخ الامم والملوك، (م310)ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ج7، ص 2963 به بعد؛ 2- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، (م 356)، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفة، بى تا، ص84 به بعد؛ 3- أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، 4- البداية و النهاية، (م 774)، بيروت، دار الفكر، 1407ق، ج8، ص 174 به بعد؛ 5- سيد ابن طاووس، اللهوف في قتلى الطفوف، قم، انوارالهدي، 1417ق، ص47 به بعد؛ 6- ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، تحقيق: جواد قيومي، نشرالفقاهه، 1417ق؛ 7- علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 149 - ج 101، ص 46.
[2]. ابن اعثم كوفي، كتاب الفتوح، مصحح: طباطبايي مجد، مترجم: مستوفي هروي، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893؛ ، ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب،مصحح: رسولي محلاتي، موسسه انتشارات علامه، بيتا، ج4، ص50.
[3]. ابن عساكر، ترجمه الامام الحسين من تاريخ مدينه دمشق، مصحح: محمودي، موسسه المحمودي للطباعه و النشر، بيروت، 1398ق، ص 155. اين امر در مورد ساير ائمه نيز صادق است كه در اين مورد ميتوان به روايات شيخ صدوق و ابن شهراشوب اشاره نمود.
[4]. ابن اعثم كوفي، كتاب الفتوح، مصحح: طباطبايي مجد، مترجم: مستوفي هروي، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893.
[5] . مجلسي، بحار الانوار، ج45، ص4.