‏خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
در این مقاله با توجه به روایات شریفه به خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) می پردازیم:

 ‏خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام)

 

الف) خصوصيات جسمى

1. سن و چهره

عمران پسر حصين مى‏گويد: به رسول خدا(ص) گفتم: اين مرد (مهدى) را برايم توصيف كن و شمّه‏اى از حالات او را بيان فرما. پيامبر(ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائيل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قيام مى‏كند؛ رنگ چهره‏اش به عرب‏ها شباهت دارد؛ قيافه‏اش چون مرد چهل ساله مى‏نمايد؛ صورتش چون پاره ماه مى‏درخشد؛ زمين را پر از عدل و داد مى‏كند؛ آن‏گاه كه آكنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى كفر، چون قسطنطنيه، روم و... را مى‏گشايد..».(1)
امام حسن مجتبى(ع) مى‏فرمايد: «... خداوند عمر حضرت مهدى(عج) را در روزگار غيبت طولانى مى‏گرداند. پس از آن با قدرت بى‏پايانش او را از چهره جوانى كم‏تر از چهل‏سال ظاهرمى‏كند».(2)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «زمانى كه حضرت قائم(عج) ظهور مى‏كند، مردم او را انكارمى‏كنند و كسى بر او درنگ نمى‏كند؛ جز آنان كه خداوند در عالم ذر(3) از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى كامل و موفّق - معتدل - ظاهر مى‏شود».(4)
اميرمؤمنان مى‏فرمايد: «هنگامى كه مهدى(عج) قيام مى‏كند، سن او بين سى تا چهل سال خواهد بود».(5)
مروى مى‏گويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانه‏اش اين كه سن حضرت زياد است؛ ولى از نظر چهره‏جوان مى‏نمايد؛ به گونه‏اى كه اگر كسى به او نظر كند، مى‏پندارد او در سن چهل‏سالگى يا كم‏تر است. نشانه ديگرش اين كه گذشت روزگار او را پير نمى‏كند تازمانى كه اجلش فرارسد».(6)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «به‏طور حتم، ولىّ خدا صد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد كرد و به چهره و رخسار جوانى كامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7)
مرحوم مجلسى مى‏گويد: شايد مراد مدت حكومت و سلطنت حضرت باشد يا اين كه عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى كرده است.
مراد از كلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و كنايه از اين كه در سنين متوسط و يا آخر سنين جوانى است.(8)
درباره سن حضرت به‏هنگام ظهور، اقوال ديگرى نيز هست. ارطات مى‏گويد: حضرت مهدى(عج) شصت ساله است.(9) ابن‏حمّاد مى‏گويد: حضرت مهدى(عج) هيجده ساله است.(10)

2. مشخصات بدنى

ابوبصير مى‏گويد: به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شما شنيده‏ام كه امام زمان(عج) سينه‏اى گشاده و كتف‏هايى باز و عريض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پيامبر(ص) را پوشيد؛ ولى برايش بلند بود؛ به‏طورى كه بر زمين مى‏رسيد. من نيز آن را پوشيدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پايين آن زره كوتاه است؛ به‏طورى كه هر بيننده گمان مى‏كند اطراف آن را گره زده‏اند».(11)
ريان پسر صلت مى‏گويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟
فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى كه زمين را از عدل و داد پرمى‏كند؛ آن‏گاه كه از ستم و بيداد پر شده باشد. چگونه مى‏توانم صاحب آن امر باشم، درحالى كه ناتوانى جسمى مرا مى‏بينى؟ حضرت قائم كسى است كه وقتى ظهور مى‏كند، در سن پيران است؛ ولى به نظر جوان مى‏آيد. اندامى قوى و تنومند دارد؛ به‏طورى كه اگر دست را به سوى بزرگ‏ترين درخت دراز كند، آن را از ريشه بيرون مى‏آورد و اگر ميان كوه‏ها فرياد برآورد، صخره‏ها مى‏شكند و از جا كنده مى‏شود. عصاى موسى و انگشتر سليمان همراه اوست».(12)

ب) كمالات اخلاقى

حضرت مهدى(عج) مانند پيشوايان معصوم ديگر داراى كمالات اخلاقى ويژه‏اى است. از آن‏جا كه معصومين(ع) انسان‏هاى كاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشريت هستند، اخلاق نيكو را نيز در بالاترين حد دارا مى‏باشند.
حضرت رضا(ع) مى‏فرمايد: «مهدى(عج) داناترين، بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسان‏ها بخشنده‏تر، شجاع‏تر و عابدتر است».(13)

1. ترس از خدا

كعب مى‏گويد: خشوع و ترس حضرت مهدى(عج) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شايد مقصود كعب اين باشد كه هر چند عقاب پرنده‏اى قدرتمند است، امّا اين نيرو بستگى تمام به ميزان يارى بال‏هايش دارد؛ اگر بال‏ها لحظه‏اى او را يارى نكنند، از آسمان به زمين سقوط مى‏كند. حضرت مهدى نيز هر چند قدرتمندترين رهبران الهى است، ولى اين قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظه‏اى حضرتش را يارى نكند، توان ادامه فعّاليت را ندارد. از اين رو، حضرتش در برابر ذات الهى، كمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.
طبق نقل ابن‏طاووس‏(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نيزه تشبيه شده است. سرعت عمل و دقت نشانه‏گيرى در كار نيزه بستگى به دو سر آن كه همانند دو بال هستند، دارد و اگر يك سرش كج باشد، نيزه به خطا مى‏رود.
شايد منظور اين است كه قدرت مهدى(عج) از خداوند است و بستگى تمام به يارى حق دارد.

2. زهد

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «چرا در ظهور حضرت مهدى تعجيل مى‏كنيد؟ خدا مى‏داند كه پوشاك او سخت و خشن، خوراكش نان جو و حكومتش، حكومت شمشير است و مرگ در سايه شمشير».(16)
عثمان بن حمّاد مى‏گويد: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصى به حضرتش عرض كرد: على بن ابى‏طالب لباسى سخت مى‏پوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را مى‏پوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمى‏گرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى كه قائم ما قيام كند، نظير لباس على(ع) را مى‏پوشد و از سياست و خط مشى آن حضرت پيروى مى‏كند».(17)

ج) لباس

در روايات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم(عج) به هنگام ظهور ياد شده است؛ گاهى از پيراهن رسول خدا(ص) سخن گفته شده و گاه از پيراهن يوسف(ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
يعقوب پسر شعيب مى‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمى‏خواهى پيراهنى را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچه‏اى را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسى بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خونى بود.
امام(ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر(ص) است و در روزى كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم(عج) در حالى كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مى‏كند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده خود نهادم. آن‏گاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت».(18)
مفضل بن عمر مى‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: «مى‏دانى پيراهن يوسف چه بود؟» گفتم: خير، فرمود: «چون براى ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل براى او پيراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آن‏گاه كه يوسف متولد شد، يعقوب آن را در بازوى يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثى گذشت تا اين كه عزيز مصر شد. چون يوسف آن را در آن‏جا از جلد بيرون آورد، يعقوب(ع) بوى آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآن است كه در حكايت يوسف از قول يعقوب مى‏فرمايد: «و من بوى يوسف را استشمام مى‏كنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهيد»(19) و آن همان پيراهنى است كه از بهشت فرود آمده است».
عرض كردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چه كسى رسيده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آن‏گاه كه ظهور كند». سپس فرمود: «هر پيامبرى كه دانش يا چيز ديگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد(ص) رسيده است».(20)

د) اسلحه

رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام مى‏كند و زمانى كه مأموريت ظهورش فرا مى‏رسد، شمشيرى همراه دارد كه به وى ندا مى‏دهد: اى ولىّ خدا! قيام كن و دشمنان خود را بكش».(21)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «حضرت مهدى(عج) به هنگام ظهور، پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه و زره آن حضرت را كه بر قامت او آراسته است، مى‏پوشد و ذوالفقار (شمشير) پيامبر(ص) را در دست مى‏گيرد و شمشير مى‏كشد و در مدّت هشت ماه از كشته بى‏دينان، پشته‏ها مى‏سازد».(22)
جابر جعفى مى‏گويد، امام باقر(ع) فرمود: «امام مهدى(عج) از مكه بين ركن و مقام به همراه وزير و سى صد و اندى (سيزده) نفر از يارانش ظهور مى‏كند؛ در حالى كه عهد و دستور العمل پيامبر(ص) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آن‏گاه ندا كننده‏اى از آسمان مكه به نام و ولايت حضرتش ندا مى‏دهد؛ به‏طورى كه تمامى اهل زمين آن نام را مى‏شنوند و اسم حضرت، اسم پيامبر(ص) است».(23)

ه ) چهره‏شناسى امام

يكى از ويژگى‏هاى حضرت مهدى(عج) اين است كه شخصيت درونى انسان‏ها را از چهره‏شان مى‏شناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخيص مى‏دهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مى‏رساند.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم، قيام مى‏كند، احدى نمى‏ماند، مگر آن كه حضرت او را مى‏شناسد: كه فردى صالح و نيك است يا منحرف و فاسد».(24)
نيز مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، دشمنان ما را از چهره‏هاى‏شان مى‏شناسد. آن‏گاه آنان را از پيشانى (سر) و پاهاى‏شان مى‏گيرد (و دستگير مى‏كند) و خود با يارانش، آنان را با شمشير به قتل مى‏رسانند».(25)
هم‏چنين مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصى كه دارد، از دشمنانش مى‏شناسد».
معاويه دهنى مى‏گويد: امام صادق(ع) در رابطه با آيه مجرمين از چهره‏هاى‏شان شناخته مى‏شوند، آن‏گاه از سر و قدم‏هاى‏شان گرفته مى‏شوند،(26) فرمود: «اى معاويه! ديگران درباره آن چه مى‏گويند؟» عرض كردم: مى‏پندارند كه خداوند، روز قيامت، گناهكاران را از قيافه‏شان مى‏شناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاى‏شان مى‏گيرند و آنان را در آتش مى‏اندازد. امام فرمود: «خداوند چه نيازى دارد كه مجرمان را از چهره‏شان بشناسد و حال آن كه آنان را آفريده است». عرض كردم: پس معناى آيه چيست؟ فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، خداوند به او علم سيماشناسى عطا مى‏كند و حضرت دستور مى‏دهد، كافران را از سرو پا گرفته و با شمشير ضربات سختى بر آنان بزنند».(27)

و) كرامات

در آخرالزمان هر چند مردم براى روى كارآمدن دولتى قدرتمند و در عين حال پشتيبان ستمديدگان، لحظه شمارى مى‏كنند، ولى به بسيارى از دولت‏هايى كه روى كار مى‏آيند، خوش‏بين نيستند و سخن هر حزب و گروهى را نمى‏پذيرند و اصولاً كسى را قادر نمى‏دانند كه بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنياى پرآشوب را سامان‏بخشد.
از اين رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنيّت در جهان، بايد داراى توانى فوق توان ديگر انسان‏ها باشد و اثبات اين مطلب نياز به نشان دادن كرامات و كارهاى خارق العاده دارد و شايد براى اين است كه حضرت مهدى(عج) در آغاز ظهور، دست به يك سلسله كرامات و معجزات مى‏زند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مى‏كند و او فوراً فرودمى‏آيد و در دست حضرت قرار مى‏گيرد. چوب خشك را در زمين باير فرومى‏برد و آن چوب بى‏درنگ سبز مى‏شود و شاخ و برگ مى‏دهد.
با اين كارها به مردم ثابت مى‏شود كه سرو كار آنان با شخصيتى است كه آسمان و زمين به امر خداوند در اختيار و تحت فرمان اوست. اين كرامات نويدى براى مردمى است كه سال‏ها و بلكه قرن‏ها خود را زير فشار و قهر آسمان و زمين مى‏ديدند. مردمى كه از بالاى سر، مورد تهاجم هواپيماها و موشك‏ها قرار گرفته، ميليون‏ها قربانى داده‏اند و قدرتى را نمى‏يافتند كه مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اينك خود را در برابر شخصيتى مى‏بينند كه آسمان و زمين و آن چه در آنهاست در اختيار اويند.
مردمى كه تا ديروز، چنان در قحطى به سر مى‏بردند كه حتى براى تهيه نيازهاى اوّليه زندگى، رنج‏ها و مشكلاتى را متحمّل مى‏شدند و در اثر خشكسالى و كمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شديدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصيتى قرار گرفته‏اند كه با اشاره‏اى زمين را سبز و خرّم مى‏كند و آب و باران را جارى مى‏سازد.
مردمى كه دچار بيمارى‏هاى بى‏درمان شده‏اند، با كسى رو به رو مى‏شوند كه حتى بيمارى‏هاى غير قابل درمان را نيز علاج مى‏كند و مردگان را زندگى مى‏بخشد. اين‏ها معجزات و كراماتى هستند كه حكايت از توانايى، صداقت و حق بودن گفته‏هاى اين رهبر آسمانى دارد. كوتاه سخن آن كه جهانيان باور مى‏كنند كه اين نويد دهنده با هيچ يك از مدّعيان پيشين شباهتى ندارد و او همان رهايى بخش واقعى و ذخيره الهى و مهدى موعود است.
كرامات مهدى(عج) گاهى براى رزمندگانش روى مى‏دهد كه بر ايمانشان مى‏افزايد و اعتقادشان را استوارتر مى‏گرداند و گاه براى دشمنان و يا ترديد كنندگان است كه سبب ايمان و اعتقاد آنان به حضرت مى‏شود.
اينك به بخشى از آن معجزات و كرامات اشاره مى‏كنيم:

1. سخن گفتن پرنده

اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: «حضرت مهدى(عج) در مسير حركت خود به يكى از سادات حسنى كه دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مى‏كند؛ حسنى در مقام احتجاج برمى‏آيد و خود را سزاوارتر به رهبرى مى‏داند. حضرت در پاسخ او مى‏گويد: «من مهدى هستم». حسنى مى‏پرسد: آيا دليل و نشانه‏اى دارى تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به پرنده‏اى كه در آسمان در حال پرواز است، اشاره مى‏كند و آن پرنده فرود مى‏آيد و در دستان حضرت قرار مى‏گيرد. آن‏گاه به قدرت خداوند لب به سخن مى‏گشايد و بر امامت حضرت مهدى(عج) گواهى مى‏دهد.
براى اطمينان بيشتر سيّد حسنى، امام(ع) چوب خشكى را به زمين فرو مى‏برد؛ آن چوب سبز مى‏شود و شاخ و برگ مى‏دهد. بار ديگر، پاره سنگى را از زمين بر مى‏دارد و با يك فشار آن را خرد كرده، همانند خمير نرم مى‏كند.
سيّد حسنى با ديدن آن كرامات به حضرت ايمان مى‏آورد. خود و همه نيروهايش تسليم امام(ع) مى‏شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروى خط مقدّم مى‏گمارد».(28)

2. جوشش آب و آذوقه از زمين

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه امام(ع) در شهر مكه ظهور مى‏كند و قصد حركت به كوفه را دارد، به نيروهايش اعلام مى‏كند كه كسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت(ع) سنگ موسى(ع) را كه به وسيله آن دوازده چشمه آب زلال از زمين جوشاند، همراه دارد. در مسير راه هر جا توقف مى‏كنند، آن سنگ را نصب مى‏كند و از زمين چشمه‏هاى آب مى‏جوشد. هر كس گرسنه باشد با نوشيدن آن سير مى‏گردد و هر كس تشنه باشد، سيراب مى‏شود.
تهيه آذوقه و آب بين راه سپاهيان به همين ترتيب است تا هنگامى كه به شهر نجف برسند؛ در آن‏جا با نصب آن سنگ، براى هميشه از زمين آب و شير مى‏جوشد كه گرسنه و تشنه‏اى را سير مى‏كند».(29)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(ع) ظهور مى‏كند، پرچم پيامبر(ص) و انگشتر سليمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بين سپاهيان اعلام مى‏شود كه كسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپايان بر ندارد. برخى از همراهان مى‏گويند: او مى‏خواهد ما را به هلاكت بيندازد و مركب‏هاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود كند. اصحاب با حضرت حركت مى‏كنند. به اوّلين جايى كه مى‏رسند، حضرت سنگ را بر زمين مى‏كوبد و آب و غذا براى نيروها و علوفه براى حيوانات بيرون مى‏آيد و از آن استفاده مى‏كنند تا به شهر نجف مى‏رسند».(30)

3. طىّ الارض و نداشتن سايه

امام رضا(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت مهدى(عج) ظهور مى‏كند، زمين از نور خداوند روشن مى‏شود و زمين زيرپاى مهدى به سرعت حركت مى‏كند (و او با سرعت، مسيرها را مى‏پيمايد) و اوست كه سايه نخواهد داشت».(31)

4. وسيله انتقال

امام باقر(ع) به‏شخصى به‏نام سوره فرمود: «ذوالقرنين مخيّر گرديد كه يكى از دوابرسخت و رام را برگزيند. او ابر رام برگزيد و ابر سخت براى حضرت صاحب(ع) ذخيره شد».
سوره پرسيد: ابر سخت چيست؟ حضرت فرمود: «ابرهايى كه در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنين بود، صاحب شما بر آن سوار است. بى‏شك او سوار بر ابر مى‏شود و با آن به سوى آسمان بالا مى‏رود و آسمان‏ها و زمين‏هاى هفت گانه را مى‏پيمايد؛ همان زمين‏هايى كه پنج عدد آن مسكونى و دو تاى ديگر ويران است».(32)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «خداوند، ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخيّر كرد. او ابر رام را برگزيد و آن ابرى است كه در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزيد، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زيرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم(عج) ذخيره كرده است».(33)

5. كُندى حركت زمان

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «چون امام زمان(ع) ظهور كند، به سوى كوفه حركت مى‏نمايد. در آن‏جا هفت سال حكومت مى‏كند كه هر سال آن برابر ده سال از ساليان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده كند، انجام مى‏دهد». گفته شد چگونه سال‏ها طولانى مى‏شود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره كننده آن) دستور مى‏دهد كه از سرعت خود بكاهد. از اين رو، روزها و سال‏ها طولانى مى‏شود».
گفته شد: مى‏گويند اگر كم‏ترين تغييرى در حركت آنها پديد آيد، آنها به هم مى‏ريزند و فاسد مى‏شوند. امام فرمود: «اين سخن افراد مادّى گرا و كافر به خداست؛ ولى مسلمانان (كه عقيده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنين سخنى را نمى‏توانند بگويند».(34)

6. قدرت تكبير

كعب درباره گشودن شهر قسطنطنيه به دست مهدى(عج) مى‏گويد: حضرت، پرچم را به زمين فرو مى‏برد و به سوى آب مى‏رود تا براى نماز صبح وضو بگيرد؛ آب از حضرت دور مى‏شود. امام(ع) پرچم را بر مى‏دارد و به دنبال آب حركت مى‏كند تا آن كه از آن ناحيه مى‏گذرد. آن‏گاه پرچم را در زمين فرو مى‏برد و سپاهيان را فرا مى‏خواند و مى‏فرمايد: «اى‏مردم! خداوند دريا را براى شما شكافت؛ هم‏چنان‏كه آن را براى بنى اسرائيل شكافت». پس سپاهيان از دريا مى‏گذرند و رو به روى شهر قسطنطنيه قرار مى‏گيرند. سپاهيان نداى تكبير سر مى‏دهند و ديوارهاى شهر به لرزه درمى‏آيد.
بار ديگر تكبير مى‏گويند و دوباره ديوارها مى‏لرزد. بار سوم كه صدا به تكبير بلند مى‏كنند، ديوارهايى كه ميان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مى‏ريزند.(35)
رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: «... حضرت مهدى(عج) جلوى قسطنطنيه فرود مى‏آيد. در آن روزگار، آن دژ، هفت ديوار دارد. حضرت هفت تكبير مى‏گويد و ديوارها فرو مى‏ريزد و با كشتن تعداد بسيارى از روميان، آن‏جا به تصرف حضرت مهدى(عج) در مى‏آيد و گروهى نيز به اسلام رو مى‏آورند».(36)
اميرمؤمنان(ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «... سپس حضرت مهدى و يارانش به حركت خود ادامه مى‏دهند و بر هيچ دژى از دژهاى روميان نمى‏گذرند، مگر آن كه با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» ديوارهاى آن فرو مى‏ريزد تا آن كه در نزديكى شهر قسطنطنيه فرود مى‏آيند. در آن جا چند تكبير مى‏گويند و ناگهان خليجى كه در مجاورت آن شهر است، خشك مى‏شود و آب‏هايش در زمين فرو مى‏رود و ديوارهاى شهر نيز فرو مى‏ريزد. از آن‏جا به سوى شهر روميه حركت مى‏كنند و چون به آن‏جا مى‏رسند، مسلمانان سه تكبير مى‏گويند و شهر چون رمل و شن نرم - كه در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مى‏پاشد».(37)
نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «... مهدى(عج) به پيش روى خود ادامه مى‏دهد تا اين كه به يكى از شهرهاى مشرف به دريا مى‏رسد. لشكريان حضرت تكبير سر مى‏دهند و در پى آن ديوارهاى شهر از هم گسيخته شده، فرو مى‏ريزند».(38)

7. عبور از آب

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «پدرم فرمود: هنگامى كه حضرت قائم قيام كند ... سپاهيانى را به شهر قسطنطنيه مى‏فرستد. آن‏گاه كه به خليج برسند، جمله‏اى بر روى پاهاى خود مى‏نويسند و از روى آب مى‏گذرند. روميان چون اين معجزه و عظمت را مى‏بينند، به‏يك‏ديگر مى‏گويند: وقتى سپاهيان امام زمان اين‏چنين باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از اين رو، درها را بر روى آنان مى‏گشايند و سپاهيان حضرت وارد شهر شده، در آن‏جا فرمانروايى مى‏كنند».(39)

8. شفاى بيماران

اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: «... حضرت مهدى(عج) پرچم‏ها را به اهتزاز درمى آورد و معجزات خود را آشكار مى‏كند و به اذن خداوند چيزهايى را از نيستى به‏وجود مى‏آورد. بيماران دچار پيسى و خوره را شفا مى‏دهد و مردگان را زنده، و زندگان‏را مى‏ميراند».(40)

9. عصاى موسى در دست

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «عصاى موسى متعلّق به آدم بوده است كه به شعيب (پيامبر) رسيده و پس از او به موسى بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگى كه من آن را ديدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزى كه از درخت جدايش كردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن مى‏گويد و آن براى قائم ما آماده است و آن چه موسى با آن كرد، حضرت قائم نيز با آن انجام مى‏دهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام مى‏دهد و هرجا افكنده شود، جادوها را مى‏بلعد».(41)

10. نداى ابر

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «... حضرت مهدى(عج) در آخر الزمان ظهور مى‏كند. بر سر آن حضرت ابرى در حركت است و هرجا برود، آن ابر نيز مى‏رود تا حضرت را از تابش خورشيد حفظ كند و با صدايى رسا و آشكار، ندا مى‏دهد، اين مهدى است».(42)
سرانجام طبق فرموده امام صادق(ع): «هيچ معجزه‏اى از معجزات پيامبران و اوصيا نمى‏ماند، مگر آن كه خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مى‏دهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد».(43)

پي نوشت :

1. ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏142.
2. كمال الدين، ج‏1، ص‏315؛ كفاية الاثر، ص‏224؛ اعلام الورى، ص‏401؛ الاحتجاج، ص‏289.
3. عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسان‏ها بر روى زمين است كه خداوند در آن عالم، از انسان‏ها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُم قالُوا بَلى‏شَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اى رسول ما به ياد آ ور هنگامى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلى ما به خدايى تو گواهى‏مى‏دهيم.) برخى مفسران گفته‏اند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهى آنان به توحيد خدا و پروردگارى او در عالم ملك و ملكوت تا آن كه ديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايى خدا) غافل بوديم؛ اعراف(7) آيه 172.
4. نعمانى، غيبة، ص‏188؛ عقد الدرر، ص‏41؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏287؛ ينابيع المودّه، ص‏492.
5. احقاق الحق، ج‏19، ص‏654.
6. كمال الدين، ج‏2، ص‏652؛ اعلام الورى، ص‏435؛ خرائج، ج‏3، ص‏1170.
7. بحارالانوار، ج‏52، ص‏283.
8. بحارالانوار، ج‏52، ص‏283.
9. ملاحم، ابن‏طاووس، ص‏73؛ كنز العمّال، ج‏14، ص‏586.
10. ابن‏حمّاد، فتن، ص‏102.
11. بصائر الدرجات، ج‏4، ص‏188؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏440 و 520؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏319.
12. كمال الدين، ج‏2، ص‏48؛ اعلام الورى، ص‏407؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏314؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏322؛ وافى، ج‏2، ص‏113؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏478.
13. ينابيع المودّه، ص‏401؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏537؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏367.
14. ابن‏حمّاد، فتن، ص‏100؛ عقد الدرر، ص‏158؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏73؛ متقى هندى، برهان، ص‏101.
15. ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏73.
16. نعمانى، غيبة، ص‏233 و 234، با كمى تفاوت؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏354.
17. كافى، ج‏6، ص‏444؛ بحارالانوار، ج‏41، ص‏159، و ج‏47، ص‏55.
18. نعمانى، غيبة، ص‏243؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏542؛ حلية الابرار، ج‏2، ص‏575؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏355.
19. يوسف (12) آيه 94.
20. كافى، ج‏1، ص‏232؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏674؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏327.
21. كفاية الاثر، ص‏263؛ بحارالانوار، ج‏36، ص‏409؛ عوالم، ج‏15، بخش‏3، ص‏269؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏563.
22. نعمانى، غيبة، ص‏308؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏223؛ ر. ك: ارشاد، ص‏275.
23. الاصول الستة عشر، ص‏79؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏588؛ بحارالانوار، ج‏26، ص‏209؛ مستدرك الوسائل، ج‏11، ص‏38.
24. كمال الدين، ج‏2، ص‏671؛ خرائج، ج‏2، ص‏930؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏493؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏58 و ج‏52، ص‏389.
25. احقاق الحق، ج‏13، ص‏357؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص‏242؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏366؛ ارشاد، ج‏5، 36؛ اعلام الورى، ص‏433؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏256.
26. (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماى‏شان شناخته مى‏شوند. پس موى پيشانى آنان با پاهاى‏شان بگيرند)؛ الرحمن (55) آيه 41.
27. اختصاص، ص‏304؛ نعمانى، غيبة، ص‏128؛ بصائر الدرجات، ص‏356؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏321؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏431؛ المحجة، ص‏217؛ ينابيع المودّه، ص‏429.
28. عقدالدرر، ص‏97، 138، 139؛ القول المختصر، ص‏19؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏158.
29. بصائر الدرجات، ص‏188؛ كافى، ج‏1، ص‏231؛ نعمانى، غيبة، ص‏238؛ خرائج، ج‏2، ص‏690؛ نورالثقلين، ج‏1، ص‏84؛ بحارالانوار، ج‏13، ص‏185 و ج‏52، ص‏324.
30. كمال الدين، ص‏670؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏351؛ وافى، ج‏2، ص‏112.
31. كمال الدين، ص‏372؛ كفاية الاثر، ص‏323؛ اعلام الورى، ص‏408؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏314؛ فرائد السمطين، ج‏2، ص‏336؛ ينابيع المودّه، ص‏489؛ نورالثقلين، ج‏4، ص‏47؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏157؛ ر. ك: كفاية الاثر، ص‏324؛ احتجاج، ج‏2، ص‏449؛ اعلام الورى، ص‏409؛ خرائج، ج‏3، ص‏1171؛ مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏33.
32. مفيد، اختصاص، ص‏199؛ بصائر الدرجات، ص‏409؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏321.
33. اختصاص، ص‏326؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏312؛ غاية المرام، ص‏77.
34. مفيد، ارشاد، ص‏365؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏337؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏400.
35. عقد الدرر، ص‏138.
36. العلل المتناهيه، ج‏2، ص‏855؛ عقد الدرر، ص‏180.
37. عقد الدرر، ص‏139.
38. الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏161.
39. نعمانى، غيبة، ص‏159؛ دلائل الامامه، ص‏249؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏573؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏365.
40. الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏169.
41. كمال الدين، ج‏2، ص‏673؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏318، 351؛ كافى، ج‏1، ص‏232.
42. تاريخ مواليد الائمه، ص‏200؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏265؛ صراط المستقيم، ج‏2، ص‏260؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏240؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏615؛ نورى، كشف الاستار، ص‏69.
43. خاتون آبادى، اربعين، ص‏67؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏700.

منبع: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (علیه السلام)

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:18 آبان 1393 - 3:55

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد