تفاوت مفهوم الله بين اسلام و مسيحيان و يهوديان و زرتشتيان

(بسم الله الرحمن الرحیم)
تفاوت مفهوم «الله» در اسلام و مسيحيت و يهوديت و زرتشت به تفاوت خداشناسي در اين اديان بر مي گردد كه در پاسخ به سوال شما مطالب ذيل را خدمتتان ارائه مي نماييم: واژه ي خدا و معادل هاي متعدد آن در زبانهاي گوناگون، لفظي تك معنايي نبوده در هر فرهنگ و دين و مذهب و مكتبي معنايي خاصّ دارد.

تفاوت مفهوم الله بين اسلام و مسيحيان و يهوديان و زرتشتيان

 

براي مثال خداي مدّ نظر مسيحيان، يك اَبَر انسان و يك پدر آسماني است كه در ضمن، نقش خالقيت و ربوبيّت نيز دارد؛ و مي تواند به صورت بشر (عيسي مسيح) در آمده فداي گناهان امّت شود ؛ يا خداي مطرح در كتاب مقدّس يهوديان، خدايي است كه گاه ناتوان و جاهل نيز هست؛ و برخي اوقات از كار خود اظهار پشيماني هم مي كند؛ يا خداي واحد زرتشتيان قادر به خلقت مستقيم موجودات نيست لذا دو منشاء خلقت آفريده است تا آنها موجودات خير و شرّ عالم را پديد آورند؛ يا خداي مورد نظر علماي اشعري مذهب، خدايي است كه اوصافش عين ذاتش نبوده در اتّصاف به عالميّت و قادريّت و امثال آنها محتاج به علم و قدرت و امثال اينهاست كه خارج از ذات خدا بوده ازلي هستند و اما خداي مطرح در قرآن نور است؛ «الله نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكاه فيها مصباح ...؛ خداوند نور آسمانها و زمين است مثل نور خداوند همانند چراغداني است كه در آن چراغي باشد،‌ آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان ... .»(نور/35) با وجود اين تفاوت ها مي توان اشتراكاتي را نيز پيدا نمود و اين طور نتيجه گرفت: خدايي را كه اديان الهي به ما معرفي مي كنند خدايي است كه انسان مي تواند با او به گفتگو بنشيند و او را با لفظ تو مخاطب قرار دهد. با او درد و دل كند و از او كمك بطلبد ، خدايي است كه در زندگي ما حضور دارد ، صداي مان را مي شنود و مشكلاتمان را مي بيند و تنها اوست كه توان رفع آنها را دارد. خدا را نمي توان با چشم سر ديد بلكه تنها دلهايمان وجودش را تصديق مي كند و عقلمان با دلايل خود وجودش را اثبات مي كند. ما او را تنها با صفاتش مي شناسيم. چون ما را آفريد ، او را خالق مي ناميم و چون روزيمان را فراهم ساخت ، رزاقش مي گوييم. و آنگاه كه به سخنمان گوش فرا مي دهد و هر چه را با زبان مي گوييم يا در دل با خويشتن به آرامي نجوا مي كنيم او مي شنود ، سميعش مي ناميم. از آنجا كه تمام عالم محضر و در منظر اوست و تمام كارهايمان در مقابل ديدگان او روي مي دهد ، بصيرش مي گوييم. او را قادر گوييم چون قدرتش بسيار و توانش بي حد است . عالم گوييم اش بدان رو كه مخزن تمام علوم اوست و هر كه علمي دارد اوست كه بدو اين علم را ارزاني داشته است. حي و زنده خوانيم اش زيرا زندگي و حيات مخلوقات از اوست. ما برخي از صفات او را با توجه به مخلوقات درك مي كنيم مانند خالقيت و رازقيت و... و برخي ديگر را با توجه و دقت در خود ذات خداوند و ويژگي منحصر به فرد او درمي يابيم مانند حيات و علم و.... خداي اديان آفريدگاري است مهربان و بخشنده ، عالم و توانا ، زنده كننده و ميراننده ، آنكه پاداش مي دهد نيكان را و مجازات مي كند بدكاران را. او كسي است كه از رگ گردن به ما نزديك تر است و ما هيچ گاه از حيطه قدرت و حوزه حكومت او توان خارج شدن را نداريم. او كسي است كه هستي را ايجاد كرد و حيات را در سرار عالم جاري ساخت. او از بين برنده تاريكي ها است. او زيباست و هر آنچه رنگي از زيبايي را دارد از او وام گرفته است . او وجود مطلق است وجودي كه هيچ شائبه عدم در او راه ندارد موجود كاملي است كه به هيچ وجه نقصي در دامش نمي نشيند. اگر بتوان او را به چيزي در اين دنيا تشبيه كرد بايد گفت او نوري مطلق است كه همه چيز را روشن مي كند و هر چيزي كه توان روشن گري را يافته است به كمك او چنين گشته است. فلسفه نيز با الهام از آموزه هاي ديني سعي مي كنند در توصيف و شناساند خداوند تلاش كنند از اين رو سخنان آنان نيز بسيار به آموزه هاي ديني در مورد خداوند نزديك است. آنان نيز خدا را نور و وجود مطلق معرفي مي كنند.

- لینک کوتاه این مطلب

» ادیان نیوز
تاریخ انتشار:25 آبان 1393 - 13:01

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد