شیرین کاریهای عهد عتیق در مسألۀ توحید

(بسم الله الرحمن الرحیم)
 قبل از پرداختن به کتب، پیرامون ارزیابی محتوایی عهد عتیق خود را ناگزیر از بیان مطلبی مهم می دانم و آن نحوۀ تلقی و برخورد مسیحیان با عهد عتیق می باشد. ظاهراً نوع مسیحیان تلاش می کنند که هرنوع ارتباط بین خود و بین تورات و کتاب های منضّمه آن را نفی کرده و نسبت به مندرجات عهد عتیق رویه ای انکار آمیز را پیش گیرند و لذا بیان این نکته ضروریست که هیچ فرد مسیحی را نرسد که مندرجات عهد عتیق را انکار نموده و ارتباط بین خود و کتب پیشین را بگسلد که در این زمینه بیان صریح حضرت عیسی علیه السّلام هر نوع ابهامی را از بین برده و ارتباط تام بین خود و آنچه را که انبیاء پیشین در قالب کتاب عهد عتیق بیان داشته اند صریحاً بیان می فرماید:

شیرین کاریهای عهد عتیق در مسألۀ توحید

 " گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم؛ نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکتر را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هر که بعمل آورد و تعلیم نماید در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد." (انجیل متی؛ باب 5؛ عبارات 17 الی 20)

 

پس از این اظهار نظر صریح از سوی حضرت عیسی مسیح علیه السّلام تکلیف مسیحیان روشن می شود که باید حتی همزه یا نقطه ای از تورات و دیگر صحف انبیاء را بجان بپذیرد و انکار ننماید.

 

شیرین کاریهای عهد عتیق در مسألۀ توحید

تردیدی نیست که مهمترین مسأله مطرح شده از سوی ادیان الهیّه مسألۀ توحید و نحوۀ معرفی هستی آفرین می باشد بلکه اگر بخواهیم رسالت پیامبران را در یک کلمه خلاصه کنیم آن کلمه توحید خواهد بود که تمام امور بر گرد محور این کلمه خواهد چرخید. با این توضیح کوتاه سراغ عهد عتیق می رویم تا آنکه ببینیم در کتاب منسوب به حضرت موسی علیه السّلام و دیگر انبیاء که مجموعاً تحت عنوان "عهد عتیق" گرد آوری شده اند در ارتباط با مهمترین مسألۀ اعتقادی بشر چگونه صحبت شده است.

 

1) خدائی که دروغ می گوید

" و مار از همۀ حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود هوشیارتر بود و به زن گفت آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همۀ درختان باغ نخورید. زن به مار گفت از میوۀ درختان باغ می خوریم لکن از میوۀ درختی که در وسط باغ است خدا گفته از آن مخورید و آن را لمس نکنید مبادا بمیرید. مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود. و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوشنما و درختی دلپذیر دانش افزا پس از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند پس برگهای انجیر بهم دوخته سترها برای خویشتن ساختند."(سفر پیدایش؛ باب سوم؛ عبارات 1 الی 9)

یعنی خدا دروغ گفته العیاذ بالله! که وقتی از میوه درخت وسط باغ بخورند خواهند مرد بلکه خدای تورات از فرط حسادت نمی خواسته که آدم و حوا چون خود او عارف نیک و بد شوند که این دروغ هم کارگر نیافتاد و هم فاش شد!!
 

2) خدائی که همانند یک انسان است

" و آواز خداوند خدا را شنید که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ می خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند. خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی؟ گفت چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم زیرا که عریانم پس خود را پنهان کردم." (سفر پیدایش؛ باب سوّم؛ عبارات 8 الی 11)

 

" و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است و هر تصّور از خیالهای دل وی دائماً محض شرارتست. و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت."(سفر پیدایش؛ باب ششم؛ عبارات 5 و6 )

 

" و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا می کردندملاحظه نماید"(سفر پیدایش؛ باب یازدهم؛ عبارت 5)

 

" و خداوند در بلوطستان مَمری بر وی ظاهر شد و او در گرمای روز به در خیمه نشسته بود. ناگاه چشمان خود را بلند کرده دید که اینک سه مرد در مقابل او ایستاده اند و چون ایشان را دید از در خیمه به استقبال ایشان شتافت و رو بر زمین نهاد و گفت ای مولای من اکنون اگر منظور نظر تو شدم از نزد بندۀ خود مگذر اندک آبی بیاورند تا پای خود را شسته در زیر درخت بیارامید و لقمه نانی بیاورم تا دلهای خود را تقویت دهید ."(مراد از کسی که خدا بر او ظاهر شد حضرت ابراهیم علیه السّلام است) (سفر پیدایش؛ باب هجدهم؛ عبارات 1الی 5)

 

" در همان شب خداوند بر وی ظاهر شده گفت من خدای پدرت ابراهیم هستم ترسان مباش زیرا که من با تو هستم و تو را برکت می دهم." (مراد حضرت اسحق علیه السّلام است)(سفر پیدایش؛ باب بیست و ششم؛ عبارت 34)

 

آنچه از سه منبع ذکر شده استفاده می شود:

1) خدا در باغ می خرامید ( با ناز حرکت می کرد)

2)خدا قایم موشک بازی می کند

3)خدا نمی داند آدم در کجا مخفی گردیده است

4)خدا پشیمان می شود

5)خدا محزون می گردد

6)خدا برای دیدن برج نزول می کند

7)خدا بر ابراهیم علیه السّلام در بلوطستان ظاهر می شود

8)خدا پاهای گرد آلود دارد

9)خدا نیازمند به شستن پا ست

10)خدا نیازمند به خوردن لقمه نان است

11)خدا بر اسحق ظاهر می شود

12)خدا باید در زیر درخت بیارامد

 

ظاهراً برای خواننده عهد عتیق تردیدی باقی نمی ماند که خدا در کتابهای منسوب به حضرت موسی علیه السّلام همانند یک انسان است با تمام خصوصیات یک انسان جز آنکه در محلی رفیع تر زندگی می کند و گاهگاهی نزول اجلال فرموده به زمین می اید.

 

باز هم می خوانیم.

 

خدای کشتی گیر

" و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می گرفت و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد. گفت تا مرا برکت ندهی تو را رها نمی کنم. به وی گفت نام تو چیست؟ گفت یعقوب گفت از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی. و یعقوب از او سؤال کرده گفت مرا از نام خود آگاه ساز. گفت چرا اسم مرا می پرسی و او را در آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را فنیئیل (خواند): زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد."(سفر پیدایش؛ باب سی و دوم؛ عبارات 24الی 31)

 

ملاحظه می فرمائید که چگونه خدائی معرفی می شود؛ خدائی که با بنده ای  کشتی می گیرد!! و در کشتی حریف او نمی شود و ناچار می گردد برای رهائی از دست بندۀ سمج خود به او رشوه دهد و آن رشوه یعنی دادن برکت و به تعبیر دیگر دادن مقام پیامبری ست.

 

براستی که این خدا و پیامبرش یعنی یعقوب، با یکدیگر کاملاً سنخیت دارند. هر دو کشتی گیرند!! البته معلوم نیست در چه وزنی!! و خدا هم آنچنان ناتوان معرفی می شود که حریف بنده اش نمی شود و از دست او هم خلاصی ندارد مگر به دادن امتیازی به یعقوب و آن امتیاز هم پیامبری ست!! زهازه

 

خدائی که بر کرسی جلوس می کند

از قول شخصی به نام یهوشافاط چنین نقل می شود:

" او گفت پس کلام خداوند را بشنو. من خداوند را بر کرسی خود نشسته دیدم و تمامی  لشکر آسمان نزد وی به طرف راست و چپ ایستاده بودند...و آن روح (پلید) بیرون آمده به حضور خداوند بایستاد و گفت من او را اغوا می کنم." ( کتاب اوّل پادشاهان؛ باب بیست و دوم؛ عبارات 19 الی 22)

 

از قول ارمیاء نیز چنین اظهار می شود:

" پس گفتم آه ای خداوند یهوه به تحقیق این قوم و اورشلیم را بسیار فریب دادی زیرا گفتی شما را سلامتی خواهد بود و حال آنکه شمشیر به جان رسیده است." (کتاب ارمیاء نبی؛ باب چهارم؛ عبارات 10 و 11)

 

از قول دانیال هم خدا اینگونه معرفی می شود:

" و نظر می کردم تا کرسی ها برقرار شد و قدیم الایام جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله های آتش و چرخ های آن آتش ملتهب بود." ( کتاب دانیال نبی؛ باب هفتم؛ عبارت 9)

 

خواندیم که در کتاب های منضّمه تورات نیز خدای معرفی شده دست کمی از خدای توصیف شده در تورات ندارد.

 یعنی:

1)خدا بر کرسی می نشیند

2)لشکر آسمان در طرف راست و چپ او ایستاده اند

3)خدا العیاذ بالله فریبکار است

4)لباس خدا مثل برف سفید است

5)موهای سر او همانند پشم پاک است

 

آیا شأن یک کتاب آسمانی چنین است؟ آیا باید خدا اینگونه معرفی شود؛ خدائی که خالق آسمانها و زمین است؛ خدائی که موجودات گوناگون را آفریده و پروردگاری که بدون عجز و ضعف و تقاضای کمک از دیگری جهان زیبا را جامۀ هستی پوشانده، آیا شایسته است اینگونه ضعیف و ناتوان معرفی گردد؟

 

آیا به ذهن خواننده محترم و صاحب نظر خطور نمی کند که سطور ذکر شده در معرفی خدا و خالق هستی، کلام خدا نباشد و دیگرانی قلم بر روی کاغذ نهاده و چنین خدائی را از صفحۀ خیال به صفحۀ کاغذ کشانده اند و در واقع منعقدات و باورهای ساخته ذهن خویش را در خارج و در کتاب معرفی کرده اند.

 

چگونه انسان هوشمند و اندیشمند می تواند چنین خدائی را بپذیرد و قبول کند؟ وآیا انسان فرهیخته و حقجو و حق طلب می تواند خود را راضی کند که در برابر چنین خدائی سرکرنش و خضوع به زمین ساید و او را ستایش و عبادت نماید ؟ خدائی که از هر نظر شبیه خود اوست؛ خدائی که تمام خصوصیات یک انسان را دارد؛ خدائی که تمام صفات بشری در وجودش هویدا و آشکاراست؛ خدائی که مراتب عجز و ناتوانی او بر برهه هائی از زندگانی آدم و فرزندان او سنگینی می کند؛ خدائی که اندوهگین می شود و پشیمان می شود؛ خدائی که با آدمیان همچون آدمیان با یکدیگر فریبکاری می کند؛ خدائی که در مبارزه کم می آورد و در برابر بنده ای ناتوان عجز و ضعف خود را بارز و آشکار می سازد؛ خدائی که از بسیاری امور آگاه نیست و بعداً مطّلع می شود؛ خدائی که فراز و فرود دارد و صعود و نزول بر او مستولی می شود؛ خدائی که به آب و غذا نیازمند است و سرانجام خدائی که دارای اعضاء و جوارح است.

 

آری خدائی که تورات و کتاب های منضمّه به آن معرفی می کنند نمی تواند مطلوب فطرت انسانی باشد. این چنین خدائی را انسان ها ساخته اند و از خود و ساختمان وجودی خود کپی برداری کرده اند و در واقع الگوی آنها در ساخت چنین خدائی، خودشان بوده اند.

 

پس بیائیم سر کرنش و تواضع را در برابر خدای قرآن کریم فرود آوریم. خدائی که جسم نیست؛ نظیر و مانند ندارد؛ نه دارای پدر و مادر است و نه دارای فرزند؛ خدائی که بی نیاز و غنی ست؛ پروردگاری که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است؛ خدائی که از همه کسی به انسان مهربانتر است؛ خدائی که مادّه نیست و مادّه را آفرید؛ خدائی که عظمت او هستی را فراگرفته؛ خدائی که روزی دهنده انسانها و دیگر موجودات زنده است بدون آنکه خود نیازمند غذا باشد؛ خدائی که دیدگان او را در نیابند و اوست که همه چیز را می بیند؛ پروردگار بلند مرتبه ای که هیچ چیزازعلمش پنهان نیست و از تمام زوایا و خفایا ی وجود مطلع است؛ خدای عادلی که بر انسانها فرشتگان را گمارده است تا آنکه تمام اعمال ایشان را بنویسند تا در گاه رستاخیز و حسابرسی همگانی دردادگاه عدل الهی تحت محاسبه و مداقه قرارگیرد.

 

آری فطرت پاک انسانی چنین خدائی را می طلبد؛ خدائی که بدون منّت انسانها را غرق در نعمت های  خود نموده و در کنف حمایت همه جانبه خود آنان را حفظ می فرماید.
 

به راستی کدام خدا را باید پذیرفت و عبادت کرد؟

 

                        خدای عهد عتیق و یا خدای قرآن کریم   را

- لینک کوتاه این مطلب

» پدرمهربان
تاریخ انتشار:26 آبان 1393 - 14:31

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد