فمینیسم، چیستی و چرایی

(بسم الله الرحمن الرحیم)


یکی از مباحث امروزی در حوزه خانواده، بحث فمینیسم و نقد بنیان های آن است. این مبحث به خاطر اینکه حقوق خانواده، به ویژه حقوق زن، را تحت تأثیر قرار داده است در مطالعات فقهی و حقوقی ناظر بر این عرصه از اهمیت شایانی برخوردار شده است.
در کشور ما فمینیسم به عنوان یک جریان مطرح شده است. به طوری که پیرامون آن، نظرات و نقدهای گوناگونی در مراکز و محافل علمی و پژوهشی حوزه و دانشگاه ارائه می شود. در ادامه مطالبی پیرامون چیستی و چرایی فمینیسم ارائه می شود.



1. مفهوم فمینیسم


به لحاظ لغوی، معانی مختلفی برای واژه فمینیسم به کار رفته است که مهم ترین آنها، نهضت آزادی زنان و تساوی مطلق زن و مرد است. از منظر اصطلاحاتی نمی توان تعریف واحدی برای فمینیسم ارائه کرد. چرا که فی الجمله گرایش ها و مکاتب مختلفی در مورد مفهوم قلمرو فمینیسم وجود دارد؛ جنبش های متعددی در خصوص کاربرد فمینیسم و تداوم آن شکل گرفته یا در حال شکل گیری است. بنابراین تعریف دقیق فمینیسم سهل نبوده و حتی می توان گفت که شدنی نیست. به همین خاطر، کلمه فمینیسم به کرات در ادبیات فلسفی، جامعه شناختی، حقوقی و حتی سیاسی بدون اشاره به گرایش خاص به کار می رود. اما تقریباً همه فمنیست ها فی الجمله بر این مطلب اتفاق نظر دارند که حقوق زنان نادیده گرفته می شود و در نتیجه، باید از حقوق زنان دفاع کرده و در مسیر ارتقای حقوق آنها حرکت کرد. این حرکت باید به گونه ای باشد که اختلافات حقوقی میان زنان و مردان که همیشه در طول تاریخ وجود داشته است و منجر به استثمار زنان از سوی مردان شده و فشار علیه زنان را در پی داشته است به طور کامل محو شود. بنابراین در مقام دفاع از حقوق زن و حمایت از او، در اصل نوع حرکت، مدافعانه بوده است. ولی به تدریج با توجه به اینکه در غرب، اندیشه های فلسفی و فکری مختلفی پا به عرصه وجود گذاشت، حمایت از حقوق زن رفته رفته رنگ و بوی دیگر به خودش گرفته است هر چند که از این نوع حرکت، همچنان با عنوان حمایت از حقوق زن و کسب منفعت برای او یاد می شود. در این خصوص، گروه های مختلفی وارد عرصه حمایت از حقوق زن شدند. به طوری که این گروه ها و فعالیت های فمنیستی آنها به جنبش های مختلف با موج های مختلف قابل تقسیم است.


2. نحوه تکوین جریان فمینیسم


درگذشته برای نخستین بار در چارچوب یک موج اولیه ای که حدوداً بین سال های 1792 و 1880 در انگلستان شکل گرفت، فعالیت هایی در باب دفاع از حقوق زنان انجام شد. به طوری که این فعالیت ها در نهایت، تا سال 1920 تداوم داشت. این موج حمایتی همواره در صدد این بود که در مقام دفاع از حقوق زن، به گونه ای حق رأی را به زنان اعطا کند. چون که در تاریخ گذشته غرب، واقعاً نسبت به زنان، عملکرد ظالمانه و اسف باری وجود داشته است. به طوری که در کشورهای غربی، زنان حق رأی نداشتند؛ حق مالکیت نداشتند و ارث به زنان تعلق نمی گرفت.
این رویکرد کاملاً خلاف رویکرد گذشته اسلام به حقوق زنان بوده است. چرا که اسلام از همان آغاز، جایگاه والایی را برای زنان قائل شد. در غرب، اولین بار تقریباً در سال 1880 یعنی اواخر قرن نوزده بود که مالکیت زنان به رسمیت شناخته شد. تا قبل از این تاریخ، اصلاً مالکیت برای زنان معنا نداشت و زنان را صغار تلقی می کردند؛ همان طوری که ما کودک را، تا قبل از رسیدن به سن بلوغ، صغیر تلقی می کنیم. غربیان در اصل، به طور کلی مرد را فراتر از زن می دیدند. قطعاً چنین موجودی نمی توانست در جوامع غربی، از حق رأی برخوردار شود. علاوه بر این، زنان در کشورها، از سایر حقوق نیز برخوردار نبودند و حتی چنین نگرشی طبیعی قلمداد می شد. در غرب، به تدریج فعالیت ها و حرکت هایی در راستای حمایت از حقوق زنان به ویژه حقوق پایمال شده آنها شروع شد. در این راستا، از طرفی رشد و اعتلای اندیشه های فلسفی و حقوقی در حوزه علوم انسانی و از طریق دیگر، ظهور شکل های جدید نظام های حکومتی در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... موجب شکل گیری جریان فمینیسم و تداوم آن شد. در پی این تحولات، غربی ها مدام سعی کردند که برای خودشان اصول، مبانی و روش های خاصی را تدوین کنند تا از این طریق، به زعم خودشان حقوق زنان را احیا کرده و جایگاه آنها را در جوامع غربی به لحاظ حقوقی و حمایتی ترفیع بخشند.


3. فمینیسم در مرحله گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم


حرکت بعدی غربی ها در راستای ترفیع جایگاه زن، تقریباً در اواخر قرن بیستم شکل گرفته است. این حرکت تابع تحولات موجود در غرب در دوران انتقال از مدرنیسم به پست مدرنیسم است. وقتی که جریان فکری انتقال از مرحله مدرنیسم به پست مدرنیسم شکل گرفت جریانات فمینیستی هم تحت تأثیر این تحولات فکری قرار گرفت. به طوری که می توان تصریح کرد که امروزه به طور کلی اندیشه فمینیستی جدید ریشه در جریانات پست مدرن داشته و در چارچوب این نوع جریانات، رشد و توسعه می یابد.
جریاناتی که مورد اشاره قرار گرفت، نقاط مشترکی نیز دارند. همان گونه که ذکر شد همه این جریانات به دنبال این بودند که به لحاظ حقوقی، زنان را به درجات بالاتری ارتقا دهند و وضعیت اجتماعی آنها را سامان بخشند. برای رسیدن به این هدف، مبارزاتی را تشکیل دادند و فعالیت های مقدماتی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را انجام دادند و در نهایت درصدد برآمدند که در طول قرون نوزده و بیستم در قالب امواج فمینیستی شرایط مساوی را برای زنان فراهم سازند. البته بین دوران هایی که به آنها اشاره شد وقفه ای وجود داشته است. اما موج حمایت از حقوق زن در قرن بیستم، شدت پیدا می کند. در این قرن، گرایش های مختلفی در باب حمایت از زنان ظاهر شده است. از جمله این گرایش ها می توان به فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستی، فمینیسم پست مدرن اشاره کرد. این اصطلاحات متناسب با نوع رویکردشان مورد استعمال قرار گرفته است. در این جا به خاطر رعایت اختصار، وارد مباحث جزئی تر گرایش های فوق نمی شویم و فقط مبانی فکری مشترک آنها را مورد بررسی و واکاوی قرار می دهیم.


4. مبانی رشد و تداوم فمینیسم


رشد و تداوم فمینیسم مبانی مختلفی داشته است که در ذیل، اهم آنها مورد بررسی قرار می گیرد.


4 -1. تجددگرایی


یکی از مبانی فکری مشترک گرایش های اخیر، تجددگرایی (مدرن گرایی)، یا به تعبیر دیگر، مدرنیسم است. مدرنیته مشتمل بر دوره ای خاص در غرب است. بعد از تحولاتی که در قرون وسطی رخ داد، دوره رنسانس پدیدار گشت. بعد از این دوره را، دوره مدرنیته می نامند که با آغاز انقلاب صنعتی در غرب شروع می شود و تا اواسط قرن بیستم ادامه می یابد.
در قرون وسطی، مسیحیت حاکمیت را عملاً برعهده داشت. با این حال، مسیحیان نه در بعد نظری توانایی پاسخگویی به معضلات فکری، فلسفی، اجتماعی و فرهنگی داشتند و نه در عمل می توانستند خود را موفق و کارآمد نشان دهند. کتاب مقدس، هم به لحاظ تئوری و هم به لحاظ کاربردی با انتقادات زیادی مواجه شد. ایشان با فعالیت های علمی اندیشمندان خود برخورد می کردند. به علاوه با نگاه تحقیرآمیز و رفتار نامناسب نسبت به زنان، آنان را نیز از خود متنفر ساختند و به تدریج زنان به فکر افتادند که حقوق خود را زنده کنند. مسیحیت به شدت با دانشگاهیان برخورد می کردند و معتقد بود که رشد علوم تجربی باید مورد تأیید کلیسا باشد؛ هر نظریه علمی که در عرصه های علوم تجربی ارائه می شد باید از سوی کلیسا تایید می شد و در صورت عدم مطابقت با کلیسا مورد حمله و هجوم قرار می گرفت. بنابراین در عمل، علوم تجربی از کارایی لازم برخوردار نبود. اینها مقدمات رنسانس و کنار زدن مسیحیت و از جمله حرکات فمنیستی بود.
بعد از دوران رنسان دوران مدرنیته آغاز می شود. عقل گرایی افراطی و تجربه گرایی افراطی و نفی وحی در این دوران شدت می گیرد. این دو مشخصه، فیمنیسم را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. حمایت از حقوق زن در سایه عقل گرایی خود مختار وحی ستیز رشد می کند. در این دوران فمنیست ها به تبع مدرنیته مدعی اند که انسان و جهان، از جمله شخصیت زن، در بعد مادی خلاصه می شود و تمام نیازها و کمالات او با عقل و تجربه برآورده می شود و دیگر نیازی به وحی نیست.


4 -2. لیبرالیسم


مبنای مشترک دیگر در این خصوص لیبرالیسم است که مورد توجه فمنیست ها قرار می گیرد. البته لازم به ذکر است که بعضی از جریانات لیبرالیستی، رادیکال اند. لیبرالیسم هم ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی و اقتصادی دارد. آربلاستر جوهره لیبرالیسم را فردگرایی و انسان مداری عنوان می کند. لیبرالیسم با تأکید بر آزادی های منفی، زنان را به ترک و نفی ازدواج و خانواده سوق داد و زندگی مشترک زوجین را عامل بدبختی زنان نامید.
به این طریقی که بیان شد اندیشه فمینیسم در میان امواج پرتلاطم لیبرالیسم و مدرنیسم رشد و توسعه پیدا کرد. بیشتر در قالب و فضای این دو رویکرد، عده ای در مقام دفاع از زن به بیان دیدگاه های خود پرداختند. طرفداران نگرش هایی از این دست معتقد بودند که حرکت ما باید به گونه ای تداوم داشته باشد که بتوانیم به نوعی جلوی هر چیزی را که زن را محدود می کند بگیریم. محدودیت های مختلف نظیر خانواده، ازدواج و صاحب فرزند شدن که هر یک به نوعی مبین محدودیت هایی برای زن است، ذیل این رویکرد مورد توجه قرار گرفت. در کل، اینان مخالف هر نوع عملی هستند که منجر به محدود شدن آزادی های زن می شود یا اینکه زمینه محدودیت ها را فراهم می کند و موجب استمرار آنها می شود. اینها بر این باور هستند که این نوع اعمال که منجر به شکل گیری فضای غلط علیه زنان شده است. همیشه در طول تاریخ وجود داشته و استمرار پیدا کرده است. بنابراین برای حمایت از زن به معنای عام کلمه بایستی این فضا را شکست و به تدریج مانع تداوم آن شد. برخی از اینان حتی معتقد هستیم که اگر درصدد دفاع از نان هستیم و به واقع، می خواهیم زنان زنده و با نشاط باشند باید با ازدواج و تشکیل خانواده مقابله کرده و با پرورش فرزند از سوی زنان مقابله کنیم؛ چرا که ازدواج، خانواده و فرزند موجب محدودیت زنان شده و آنها را با مشکلاتی مواجه می کند. علاوه بر این، این اعمال به نوعی موجب می شوند که زن به عنوان جنس دوم تلقی می شود.


4 -3. اصل تساوی و موضوعات پیرامون آن


یکی دیگر از مبانی مشترک میان گرایش های مختلف فیمنیسم، برابری است. همه این گرایش ها معتقد به برابری میان زن و مرد هستند. البته منظور از برابری در اینجا، برابری مطلق است. به نظر طرفداران این نوع برابری، هرچه که مخالف برابری مطلق است و بر اساس عدم برابری به امتیازدهی مرد می انجامد، صحیح نیست و نهایتاً باید ریشه کن شود.
به نظر می رسد رشد فمینیسم در غرب ریشه در مشکلات جوامع غربی نیز دارد؛ به عبارت دیگر، با توجه به رویکرد گذشته غربیان به زنان متوقع، چنین رخدادی نسبتاً طبیعی است. کما اینکه بروز و ظهور سکولاریسم نیز در غرب بیانگر یک جریان طبیعی است. زیرا وقتی که یک دین نه در تئوری و نه در عمل موفق نباشند و دستاوردهای قابل توجهی نداشته باشد به تدریج کنار زده می شود. همیشه در دنیا، نظریه یا مکتبی موفق و مفید واقع می شود و جریانی مستمر و مداوم می ماند که هم در نظر و هم در عمل دستاوردهای مثمرثمری برای زندگی فردی و اجتماعی افراد داشته باشد؛ به دیگر سخن مکتب و جریانی موفق است که نظریات آن قابل دفاع باشد و عملکرد موفقی هم داشته باشد. اگر مکتبی و جریانی یکی از این دو مقوله عمل و اجرا را دارا نباشد خود به خود تاریخ آن را عقب می زند. به طوری که می توان اذعان داشت که از دیرباز تاکنون، این طور بوده است. مثلاً مارکسیسم یک جریانی بود که به همین دلیل به رکورد و بلکه شکست گرایید. به همین طریق، جریان مدرنیسم نیز در نظریه و عمل شکست خورد. در نهایت، برای رهایی از بحران فکری و عملی، جریان پست مدرن آغاز شد. علت ظهور این مکتب، عدم موفقیت جریان فکری قبلی بود که البته این گونه نبوده است که اعلام پایان عمر این جریانات، جنبه دستوری و قراردادی داشته باشد. مثلاً شخص خاصی اعلام کند که از فلان روز به بعد دیگر دوران مدرنیته تمام شد و در نتیجه، ما باید دوران پست مدرن را شروع کنیم.
لازم به ذکر است که در غرب، دوران مدرنیسم (یا عصر مدرنیته) به دوران خاصی اطلاق می شود. مدرنیسم حائز یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی است. معنای لغوی آن، نو، تازه، روش جدید، و نوگرایی است. مدرنیسم به این معنا فی الجمله دارای ابعاد مثبت نیز هست. ما هم طرفدار نوگرایی بوده و به دنبال اصلاح و رشد و توسعه به معنای صحیح و حقیقی آن هستیم. ما مدام باید تلاش کنیم تا به اهداف از پیش تعیین شده برسیم. در واقع، پیشرفت موفق، مبتنی برحرکت به سمت جلو است. ما زمانی به پیشرفت نایل می شویم که از یک وضعیت سابق به یک وضعیت تازه منتقل شویم. پیشرفت زمانی حاصل می شود که ما ابتدا یک سری اهداف مشخص را تعیین کنیم و سپس در راستای آن اهداف متعالی و رسیدن به آنها تلاش کنیم که در صورت موفقیت، به پیشرفت مورد نظر نائل شویم. بر این اساس، می توان گفت که پیشرفت به معنای تغییر در جامعه است. مثلاً ما در کشورمان نوعی تغییر ایجاد کردیم. به این صورت که حکومتی را کنار گذاشتیم و حکومت جدیدی را سر کار آوردیم و سعی کردیم این حکومت، که ماهیت اسلامی دارد، هر روز به رغم مشکلاتی که از درون و برون مقابلش قرار می گیرد خودش را حفظ کند و به جلو حرکت کند. همه این حرکات، تغییر محسوب می شود. به واقع ما با حرکت به سمت جلو درصدد نوشدن هستیم. البته حرکت رو به جلو به این معنا نیست که ما صرفاً با زمان پیش برانیم. زمان خود به خود به سمت جلو در حال حرکت است و این حرکت در زمانی در اختیار ما نیست؛ چرا که تغییرات زمانی مانند تغییر روز و شب موضوع اعمال اراده انسان نیست. در اینجا منظور تغییراتی است که با اراده انسان صورت می گیرد. توضیح این که این تغییرات بر اساس اهداف از پیش تعیین شده ای است که باید مبتنی بر ارزش های انسانی، عقلانی و وحیانی در نظر گرفته شود. این معنایی که از نظر گذشت معنای اصلی و واقعی پیشرفت و تحول است. کشور ما بدون شکل با تلاش و کوشش های بی وقفه و مضاعف در صدد پیشرفت و توسعه است؛ پیشرفتی به معنای نوشدن است.
بر این اساس، مدرنیزم به این معنای لغوی که از نظر گذشت، نه تنها قابل قبول بلکه آرمان ما است. ما در پی نوگرایی یعنی حرکت به جلو و تغییر مطلوب هستیم. در چنین حالتی، علم و دانش در جامعه پیشرفت می کند و به تدریج بر تعداد صاحب نظران و اندیشمندان اضافه می شود. علاوه بر این، سطح فرهنگی و فکری جامعه ارتقا پیدا می کند؛ سطح بهداشت و سلامت جامعه رشد می کند؛ قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه توسعه می یابد و مهم تر اینکه وضعیت معنوی و دینداری و اخلاق در جامعه متعالی می شود. در همین راستا وضعیت زنان هم بهبود می یابد. همه اینها تغییر محسوب می شود و به معنای نوشدن است.
ولی با این حال، در غرب، مدرنیسم به لحاظ اصطلاحی معنای دیگری دارد و در واقع نوگرایی معنا و مفهوم دیگری را در غرب یدک می کشد. در غرب، مدرنیسم به دوران خاصی اطلاق می شود که از انقلاب صنعتی شروع شده و تا اواخر قرن بیستم ادامه می یابد. دوران قبل از رنسانس و بعد آن را پسامدرنیسم (یعنی بعد از نوگرایی) می نامند. این دوران ویژگی خاصی دارد که همان عقل گرایی افراطی و تجربه گرایی افراطی است که هر دو وحی ستیز هستند. دوران مدرنیسم در اواخر قرن بیستم به تدریج رو به افول گذاشت. به این صورت که اندیشمندان شروع به انتقاد از این جریان کرده و گفتند ما با این نوع تفکر از نظر تئوری و عملی موفق نشده ایم و نتوانسته ایم بر معضلات خود غلبه کنیم بلکه با مشکلات عجیب و عظیمی هم مواجه شده ایم. تا آنجا که اگر این وضعیت دوام یابد بر مشکلات افزوده خواهد شد. آنها دریافتند که همه چیز با تکنولوژی و صنعت حل نمی شود بلکه تکنولوژی صرفاً ابزاری است در اختیار اهدافی که انسان برای نائل شدن به آنها تلاش می کند. منشأ این اهداف توسط هوای نفس افراد یا قدرت های سیاسی تعیین می شود و خطراتی را به ارمغان می آورد. مثلاً بشر به ساخت سلاح های شیمیایی، اتمی و هسته ای روی می آورد و از آن به سایر ملت ها آسیب می رساند و بمباران بی گناهان را با سلاح های پیشرفته، پیشه می کند. همه اینها بر اثر پیشرفت تکنولوژی در اختیار انسان قرار می گیرد. در واقع، اینها ابزار محسوب می شوند و به تبع آن، بستگی به این امر دارد که در اختیار چه کسی (اعم از دولت، گروه ها و افراد) باشد. بنابراین تکنولوژی، علاوه بر فواید، می تواند برای بشریت خطراتی نیز به همراه داشته باشد.
در همین راستا، اندیشمندان پسامدرن در غرب، متفکران مدرنیسم را مورد نقد و انتقاد قرار دادند و کتاب ها و مقالات متعددی عرضه کردند. اما آیا با این نقدها، راه صحیح را پیشه کردند؟ متأسفانه گرچه در بیان نقد تا حدودی مطالب قابل قبولی بیان کردند اما در پیشنهاد جیاگزین، دچار خطایی جدید شدند به طوری که در مواردی از چاله درآمده و به چاه افتادند.
در خصوص اهمیت جریان فمینیسم می توان گفت که اوج رشد آن در دوران مدرنیسم بوده است. البته بستر آن هم به نوعی صحیح بوده است؛ چرا که زنان در قبال عدم مالکیت حق اعتراض داشتند؛ زن متأهل وقتی که اسیر مطلق انگاشته می شود حق اعتراض دارد؛ زنی که حق رأی نداشته باشد به لحاظ شخصیت انسانی صغیر تلقی می شود و در نتیجه مستحق اعتراض است. پس زنان حق دارند که در مسیر تحقق حقوق خودشان تلاش کند اما اگر این تلاش تحت تأثیر عقل گرایی و تجربه گرایی افراطی، به انحرافات گرایید و به دعوی برابری مطلق میان زن و مرد منجر شد.
در باب تفاوت های زن و مرد، عمدتاً دو نگاه وجود دارد. طبق یک دیدگاه این تفاوت طبیعی است. دیدگاه دوم معتقد است که این تفاوت ها، زاده تاریخ است. گذر تاریخ به تدریج تفاوت ها را ایجاد کرده است.
ادعای تساوی حقوق زن و مرد در غرب تا آنجا پیش رفت که تمام شؤون زنانگی به فراموشی سپرده شد. تجمع ها برای نیل به این اهداف افزایش یافت. ازدواج به همجنس گرایی، گرایید. در باب میزان حجاب حداقلی زن و مرد هم تساوی کامل درخواست شد. فمینیسم در گسترش انواع انحرافات جنسی در غرب نقش مؤثری داشته و همچنان رو به گسترش است.


4-4. اومانیسم


یکی دیگر از مبانی فمینیسم، اومانیسم است. اومانیسم یک نگرش فلسفی به انسان است. به این معنا که همه چیز باید در خدمت انسان باشد و انسان محور همه عالم است. این مبانی متکی بر فردگرایی بوده و بر عقل خودکفای انسان و استقلال کامل عقل بشری از وحی تأکید می کند. اومانیسم وجود خدا را نفی و اعتقاد به او را مضر می داند.
اسلام با اومانیسم غربی ناسازگار اما با نوع خاصی از انسان گرایی موافق است. انسان گرایی به معنای صحیح کلمه فقط در سایه دین حاصل می شود. به عبارت دیگر، انسان بخواهد دلسوز خودش باشد و به اوج سعادت و کمال برسد باید سراغ وحی برود. چرا که سعادت و کمال انسان فقط در سایه وحی حاصل می شود. نفی وحی به ضرر انسان است، نه به نفع او. در این جهان، هیچ انسانی نمی تواند در همه علوم و معارف متخصص و بی نیاز از غیر شود. مثلاً پزشک به رغم تخصص خود، در ساحت های دیگر، به سایر متخصصان نیاز دارد. پزشک مهندس نیاز دارد و مهندس به پزشک. رفع نیازهای فردی و اجتماعی، در سایه رجوع به متخصصان رشته های مختلف حاصل می شود. عدم رجوع به سایر متخصصان در رشته های دیگر، به ضرر خود وی تمام می شود. مراجعه به وحی نیز در همین راستاست. یکی از ابزارهایی که به عنوان منبع معرفت به آن نیاز داریم وحی است. وحی دو کار مهم انجام می دهد: از طرفی، اساسنامه کمال را در اختیار انسان قرار می دهد و از طرف دیگر، دست انسان را گرفته و در این مسیر، او را به سمت کمال سوق می دهد و به قله سعادت می رساند. به عبارت دیگر، وحی هم نقشه راه کمال و آدرس موفقیت در این راه را به ما نشان می دهد و هم موتور محرک قوی برای حرکت در این مسیر را به ما عطا می کند تا بتوانیم خود را از فراز و نشیب های این مسیر پرپیچ و خم عبور دهیم. چنین خدمتی بالاترین لطف ممکن در حق آدمی است.
بنابراین، اسلام حامی انسان و در خدمت اوست تا او را به اوج کمال و سعادت برساند. چنین کمالی در سایه عبودیت به معنی صحیح و واقعی کلمه حاصل می شود. عبودیتی که اسلام پیشنهاد می کند موجب ترقی و پیشرفت انسان می شود که این امر، همان خدایی کردن یک آدم زمینی است. با کاربست آموزه های اسلام، انسان به تدریج به جایی می رسد که همه وجودش مانند دست، چشم، گوش و ... خدایی می شود و به این طریق، هم به لحاظ روحانی و هم به لحاظ جسمانی ارتقا و اعتلا پیدا می کند. رسیدن به کمال، مراحلی دارد؛ همان گونه که رشد علمی مراحلی دارد، رشد متعادل شخصیت و تعالی معنوی نیز نیازمند طی گام های تعریف شده و معین است. بخش هایی از نیازهای این مسیر فقط در سایه وحی حاصل می شود.
فمنیست ها با تکیه بر انسان گرایی غربی، از آموزه های تعالی بخش وحیانی، ارزش های اخلاقی و معنوی، فضایل انسانی و نفسانی، خود را محروم ساختند و به خیال خدمت به زنان، آنان را بیش از گذشته دچار بحران کردند.


4 -5. سکولاریسم


مبنای دیگر فمینیسم که لازم است مورد توجه قرار گیرد سکولاریسم است. سکولاریسم جریانی است که در غرب آغاز شد و توسعه یافت. سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست است که به جدایی اخلاق و معنویت از زندگی دنیوی و اجتماعی می انجامد. در یک کلمه می توان گفت که سکولاریسم به معنای اعتقاد به قطع پیوند آسمان و زمین است. عواملی غرب را به تدریج به سکولاریسم سوق داد. امروزه نگاه جوامع غربی به مسیحیت یک نگاه مطلوب نیست؛ ولی از آن جا که اسلام در حال رشد و پیشرفت بوده و در حال فراگیر شدن است مسیحیان، مدام تلاش می کنند که از وضعیت نامطلوب خارج شوند؛ اما تا به امروز نتوانسته اند موفق شوند. در این شرایط غرب سکولار همواره سعی می کند با ارائه مکاتب جایگزین، از رشد اسلام جلوگیری کند.
به نظر می رسد رشد سکولاریسم شکست نظری و عملی مسیحیت باشد. مسیحیت یک مکتب شریعت مدار مانند اسلام نیست تا بتواند با آموزه های عملی خودش انسان را پرورش دهد. ما معتقدیم که مسیحیت فعلی دین حقیقی نیست و تحریف شده است. به هر صورت مسیحیت فعلی به خاطر دلایلی که گفته شد منزوی است. به تبع مبنای سکولار، فمینیسم هم بر نفی دین تأکید دارد و دین ستیزی را ارزش قلمداد می کند.


5. آثار مترتب بر فمینیسم


این جریان به تدریج موضوعات مهمی از جمله ازدواج و بارداری و فرزندپروری زنان را مورد هجوم قرار داده است. بسیاری از جریان های فمنیستی هر دو موضوع را که از جایگاه والایی در خانواده برخوردار است و به شدت مورد حمله قرار داده اند. اینها معتقدند که ازدواج و تشکیل خانواده به ضرر زنان است. چرا که به تدریج کمک می کند که زنان همچنان حقیر باقی بمانند. همچنان که در طول تاریخ شکل گرفته و تداوم داشته است. اینان بر این باور هستند که در بستر ازدواج و بارداری و پرورش فرزند، ظلم و تبعیض همچنان علیه زنان ادامه پیدا می کند.
بنابراین در چارچوب جریان فمینیسم، به شدت با ازدواج و مادری مقابله می کند. برخی از اینها هم در دفاع از زن فقط درصدد این امر نیستند که مرد سالاری را از بین ببرند بلکه معتقدند ممکن است در جاهایی یک عده از زنان، زنان دیگری را مورد تحقیر و فشار قرار دهند که یکی از این موارد، تبعیض نژادی است. مثلاً در برخی از کشورها، زنان سفیدپوست بر زنان سیاهپوست ارجحیت و اولویت دارند. بنابراین جریان فمینیسم در کل معتقد است که زن نباید فرودست باشد.
یکی از تبعات اندیشه فمینیسم ضعف اخلاق و معنویت است. جمع زیادی از اندیشمندان غربی به این ثمره تلخ اذعان دارند. هدف غایی انسان که همانا رسیدن به کمال و سعادت است بسیار کم رنگ شده است.
این در حالی است که در اسلام، به بعد معنوی انسان بیشتر از بعد مادی او توجه شده است. البته این هرگز به این معنا نیست که اسلام به بعد مادی انسان را مانند مرکبی می داند که باید توانا و راهوار باشد تا بتواند مسیر کمال را به خوبی طی کند.


6. نگرش اسلام به جایگاه فرد در خانواده


ابتدا باید به این نکته توجه شود که مبانی مطرح شده در مورد فمینیسم، هیچ یک مورد قبول اسلام نیست.
بر اساس آموزه های اسلام، خداوند انسان را به دلیل قابلیتی که در نیل به کمال دارد آفریده است. انسان در مقایسه با سایر موجودات، موجودی است که از قابلیت کمال سود می برد و دارای اختیار و اراده است. خداوند متعال به انسان عقل داده است و در راستای رسیدن به کمال و سعادت، امکاناتی هم در اختیار انسان قرار داده است تا انسان از نقص حرکت کرده و به کمال برسد. تربیت صحیح انسان یعنی بسترسازی برای حرکت کمالی از نقطه الف به نقطه ب یا سیر از بودن به شدن. این سیر، سیر تربیتی است که انسان باید در این جهان طی کند و برای طی این مسیر هم حجیت درونی دارد؛ حجیتی که ارزشمند بوده و تکیه گاه محکم و استواری برای انسان محسوب می شود. چرا که انسان برای بهره مندی از چنین حجیتی خلق شده است. بنابراین نه تنها عقل انسان بی ارزش نیست بلکه عقل او همان ابزاری است که روز قیامت بر اساس آن احتجاج می شود. خداوند به آدمی می گوید من به شما عقل دادم تا بتوانید بفهمید و تشخیص دهید. ضمناً انسان با عقل خودش می فهمد که همه چیز را نمی تواند دریابد و بنابراین نیازی به یاری وحی دارد.
تا حدود اواسط قرن بیستم فضای علمی مادی گرایی در باب حقیقت انسان حاکم بود اما امروزه در باب شناخت حقیقت آدمی ابهاماتی مطرح شده و مادیت وی مورد تردید قرار گرفته است. او بعدی دارد که به لحاظ تجربی قابل شناخت نیست. شواهد و تجربیاتی مانند تله پاتی، خواب مصنوعی و رؤیای صادق وجود دارد که نشان می دهد انسان فقط موجودی مادی نیست. حقیقتی که امروزه اندیشمندان به وجود آن اذعان می کنند.
انسان صرف نظر از مرد و زن بودن، جانشین خداوند در زمین است. او خلق شده است تا به عنوان جانشین خداوند روی زمین عمل کند. انسان با بهره گیری از عقل نسبت به حیوانات برتر بوده و این قدرت را دارد که نه تنها حیوانات را تسخیر کند بلکه جهان را به تسخیر خود درآورد. به طوری که حتی می تواند بر عالم ماده سیطره پیدا کند. به تدریج انسان با برترین موجود پیوند برقرار کرده و به اقیانوس الهی ملحق می شود. او قطره ای کوچک است که وقتی به اقیانوس ملحق شد تبدیل به بخشی از آن می شود.
کمالات بیان شده برای انسان است و در این مسیر فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. تفاوت هایی که میان زن و مرد است برای این است که آنان بتوانند امور زندگی خودشان را دنبال کنند. در واقع، تفاوت های فردی منشأ امتحان و آزمایش الهی است.
از نظر اسلام، تفاوت های فردی ابزار امتحان محسوب می شود. همان طوری که در مردها سفیدپوست و سیاه پوست، قد کوتاه و قد بلند داریم در زنان نیز این خصلت ها قابل مشاهده است. تفاوت های جنسیتی نیز یکی از انواع تفاوت ها میان آدمیان است. از نظر قرآن تمام تفاوت های موجود میان آدمیان، ابزار امتحان است تا اینکه انسان در رسیدن به موفقیت، بر مشکلات و معضلات فائق آمده و به اهداف عالی خودش دست پیدا بکند. هیچ کدام از این تفاوت ها، ارزش نیست. به طوری که می توان گفت نه فقدان یک ویژگی تکوینی، ضد ارزش است و نه برخورداری از آن، ارزش محسوب می شود. از نظر اسلام، همان طوری که سیاه بر سفید ارجحیت ندارد زن نیز بر مرد ترجیح ندارد و بالعکس.
در واقع ابعاد مادی و بدنی منشأ ترجیح انسان ها بر یکدیگر نیست و ارزش ها از بطن اینها بیرون نمی آید؛ اینها فقط تفاوت هایی است که بدون آنها جامعه نمی تواند مستقر باشد و مسیرش را طی کند. از نظر اسلام، این تفاوت ها ملاک ارزشمندی و ارزش گذاری نیست. اما ملاک و معیار اصلی ارزش میزان تقوا و عبودیت است. هر کسی در این مسیر پیشرفت بیشتری داشته باشد او برنده و نزد خدا مقرب تر است.
عبادت به معنای خدایی شدن است؛ خداوند متعال نیازی به عبادت انسان ندارد بلکه انسان نیازمند حضرت حق است. انسان در برابرخداوند مانند قطره ای است که این قابلیت را دارد که به دریا و اقیانوس ملحق شود. قطره به راحتی از طریق بخار محو می شود. اما همین قطره وقتی به اقیانوس ملحق شود تا ابد ماندگار و جاودان می ماند. انسان مانند قطره ای است که خلق شده تا دریایی شود بنابراین هر کس که بیشتر دریایی شود به همان اندازه ارزش بالاتری دارد. بنابراین از نظر اسلام، هیچ یک از معیارهای ظاهری دنیای سکولار ارزش محسوب نمی شود کسی ممکن است در ظاهر، خیلی قدرت و نفوذ داشته باشد اما همین شخص ممکن است به دلیل رفتارهای ناشایست خود در قعر جهنم قرار گیرد. او انسانی شیطانی است که در پیشگاه خداوند بی ارزش است. هر انسانی که در پیشگاه خدا، از تقوای بیشتری برخوردار باشد ارزش و جایگاه والایی دارد. در باب تفاوت میان انسان ها آیه ذیل از قرآن کریم قابل توجه است:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر او انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله علیم خبیر»؛ «ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست. همانا خدا دانای خبیر است».
این آیه را با نفی ارزش های جاهلی و قبیله ای، تقوا را معیار و ارزش می شمارد. به نظر می رسد که آیه شریفه هرگونه برتری طلبی را نفی می کند و دلیل وجود انواع تفاوت ها مانندسیاه پوست و سفیدپوست، عرب و عجم، زن و مرد، شهری و روستایی را فراهم سازی امکان شنایی یکدیگر می شمارد. بر این اساس می توان گفت که خداوند انسان ها را خلق کرد و آنها را در گروه های مختلفی قرار داد تا این تفاوت ها سبب شناسایی شان نسبت به همدیگر شود. چرا که اگر همه مردم یکسان و عیناً شبیه هم بودند نمی توانستند همدیگر را بشناسند تا بر این اساس، با یکدیگر معاشرت داشته باشند. مثلاً دوقلوهایی که خیلی شبیه به هم هستند نمی توانند به راحتی تشخیص داده شوند. ما در تشخیص دوقلوها ممکن است همواره دچار شک و تردید شویم. بدون وجود تفاوت ها، ارتباط میان انسان ها ایجاد نمی شود. به عبارت دیگر، اگر همه انسان ها به لحاظ قد، رنگ، جنس و ... کاملاً شبیه هم بودند شناسایی آنها از یکدیگر غیرممکن بود و در نتیجه نمی توانستند با یکدیگر زندگی کنند. تنوع انسان ها سبب شده است که برای همدیگر قابل شناسایی بوده و با هم ارتباط برقرار کنند. این تفاوت ها منشأ تمییز و تشخیص میان انسان ها است. بر این اساس، زندگی اجتماعی شکل می گیرد و انسان ها استعدادهای خاص خود را شناسایی کرده و به کمک همدیگر می شتابند. چرا که هر انسانی توانایی خاص خودش را دارد. همچنین در سایه این تفاوت ها امتحان الهی ملحق می شود.
یکی از مهم ترین تفاوت های ظاهری میان انسان ها جنسیت است که آثار مفیدی بر آن مترتب است. این امر سبب می شود که خانواده های گرم و صمیمی شکل گرفته و از بطن آنها، نسل های آینده بیرون آید.
با نگاه به تعالیم و آموزه های اسلام در می یابیم که زن از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و مورد حمایت ویژه است. اسلام دغدغه ها و نگرانی های زنان در غرب در قرون وسطی پس از آنکه آنان را وادار به جنبش های فکری و اجتماعی کرده، را پاسخ داده است. اسلام، مشکلات حقوقی و اجتماعی زنان را که ناشی از عدم تساوی ظاهری میان زن و مرد است حل می کند. حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان را به رسمیت می شناسد، از آن دفاع می کند و بستر کمال او را فراهم می آورد.
جریانات فمینیستی با مبانی و اندیشه های خود نتوانستند بحران هایی را که به خاطر آن جنبش های زنان را راه اندازی کردند، حل کنند؛ بلکه مشکلات جدیدی فراروی خود نهادند. آنها همانند کسی عمل کردند که می خواهد جهش کند و بر مرکبی سوار شود اما به دلیل جهش افراطی به آن سوی مرکب پرتاب می شود. همین مسأله موجب شده است امروز میان فمنیست ها اختلافات اساسی به وجود آید و آنها به شدت همدیگر را مورد نقد و بررسی قرار دهند. بخشی از آنها امروزه به اشتباهات خود پی برده و معترفند که با نو اندیشه خود از فطرت انسانی فاصله گرفته و خوی مردانه را ارزش تلقی کرده اند. همان گونه که غربی ها با مادی گرایی و عقل گرایی افراطی با چالش های دوران مدرنیزم گریبانگر شدند، زنان مغرب زمین نیز با نگرش های فمنیستی خود بحران های جدیدی برای زنان آفریدند. در این شرایط لازم است زنان مسلمان هشیار باشند که با تقلید از فمینیسم به دام مشکلات زنان غربی نیفتند.
اسلام آمده است تا آزادی حقیقی را به انسان بدهد و او را از اسارت نفس بیرون بیاورد. عمل به آموزه های این دین نه تنها انسان را اسیر نمی کند؛ بلکه او را از اسارت نجات می دهد. برای آزادی انسان ها اعم از زن و مرد باید در وهله اول، بعد آسمانی او را زنده کنیم تا از این طریق، بعد شیطانی او تضعیف شود. برنامه پیشنهادی اسلام، تناسب میان قوانین بیرونی و تعالی درونی است که به آزادی واقعی می انجامد.


7. رابطه فرد و جامعه در اسلام


اسلام در باب رابطه فرد و جامعه هم آموزه های ارزشمند مختص خودش را دارد و دراین خصوص، فردگرایی غرب را که یکی از مبانی فمینیسم است به هیچ وجه نمی پذیرد. چرا که غرب در قالب فردگرایی بر اصالت دادن به فرد تأکید افراطی می کند؛ این نگرش به کاپیتالیسم و حاکمیت سرمایه داری منجر می شود و مشکلات فراوانی را برای محرومین به بار می آورد. طرفداران فردگرایی بر این باور هستند که مراعات مقررات و قواعد موجود در جامعه صرفاً در راستای دست یابی به منافع فردی قابل توجیه و قابل دفاع است. به عبارت دیگر، اگر از منافع فردی اقتضا نکند رعایت قواعد و مقررات جامعه مورد نظر، ضرورتی ندارد.
در اسلام علاوه بر فرد، به جامعه نیز توجه شده است. به طوری که با نگاه اجمالی به آموزه های اسلامی در می یابیم که فداشدن برای جامعه ارزش محسوب می شود؛ خدمت به جامعه نوعی ارزش قلمداد می شود. در اسلام حتی توصیه شده است که نماز و دعاهای جمعی بیشتر مورد لطف الهی است و بنابراین محتوای عبادات فردی نیز به نوعی پیوند ناگسستنی با جامعه و زندگی اجتماعی دارد و به خیر و صلاح جامعه نظر دارد.
یکی از وظایف زن و مرد در اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است. قرآن فقط به صلاح فرد نمی اندیشد؛ بلکه صلاح جامعه را نیز مدنظر دارد؛ چرا که کمال فرد با وضعیت جامعه پیوندی عمیق دارد.


8. فلسفه محدودیت های ناظر بر زن و مرد در اسلام


مبحث مهم دیگر در باب قوانینی است که اسلام برای زن و مرد توصیه و برخی آزادی های او را محدود می کند. آیا اینها به زیان یا سود آدمی است؟ به طور کلی پیشرفت در هر زمینه ای در گرو مدیریت رفتاری و برنامه های متناسب حاصل می شود و لازمه عمل به برنامه، محدودیت های رفتاری است. به عبارت دیگر، هر پیشرفتی یک سری محدودیت ها را اقتضا می کند مثلاً اگر بخواهیم پیشرفت علمی مطلوبی داشته باشیم باید در برنامه ای دراز مدت، روزهای هفته را از صبح تا ساعات معینی تلاش علمی داشته باشیم؛ در مدرسه یا دانشگاه مطلوبی درس بخوانیم؛ از معلم و اساتید مجربی استفاده کنیم؛ کتاب ها و مقالات مفیدی را مطالعه کنیم؛ تکالیف خودمان را به موقع و با جدیت انجام دهیم. همه این موارد به نوعی محدودیت محسوب می شود. ما نباید در هر نوع مدرسه یا دانشگاهی تحصیل کنیم؛ به صورت پراکنده و منقطع درس بخوانیم یا سر کلاس هر معلم استادی حاضر شویم؛ بلکه باید از شرایط مناسب و مطلوب استفاده کنیم تا به هدف غایی خودمان که پیشرفت علمی است برسیم. کسی که می خواهد به لحاظ جسمی، پیشرفت کند باید تنبلی و سستی را کنار بگذارد؛ به اندازه لازم ورزش کند، تمرینات او استمرار داشته و تحت نظر یک مربی ماهر و متخصص باشد. همه اینها به نوعی محدودیت تلقی می شود؛ متتها محدودیتی که در راستای کسب قدرت بدنی خاصی ضروری است. محدودیت که در راستای موفقیت انسان در جهت پیشرفت باشد، لازم و ارزشمند است. ایجاد شرایط مناسب، مستلزم حذف شرایط و وضعیت های نامناسب و ناسازگار است. محدودیتی که در راستای موفقیت انسان در جهت پیشرفت باشد، لازم و ارزشمند است. همه این محدودیت ها به صلاح انسان اعم از زن و مرد است.
بر این اساس، اسلام نیز برای نیل فرد و جامعه به کمال، نوعی مدیریت بر اندیشه، احساسات و رفتار آدمی را پیشنهاد می کند که به هر حال نوعی مراعات کردن را به دنبال دارد.
یکی از محدودیت های مطرح در مورد زنان مسأله حجاب است که دامنه گسترده تری دارد. این محدودیت برای مدیریت صحیح در ارضای نیازهای جنسی افراد و جلوگیری از افسارگسیحتگی آن است. ارضای غرایز حیوانی انسان نباید به رشد کمالات ویژه انسانی آسیب برساند. گرایشات آدمی باید به گونه ای مدیریت شود که به رغم توجه به همه، استعدادهای برتر، قربانی امیال فروتر نشود. بنابراین ما باید میان غرایز تفاوت قائل شده و نحوه ارضای صحیح آنها را بدانیم.
از نظر اسلام، حجاب و عفاف یعنی کمک به فرد و جامعه در وارد نکردن اهداف جنسیتی در فضاهای غیرمرتبط به آن. ثمره این امر بسترسازی برای رفع هر نیازی به نحو مطلوب در شرایط ویژه خود است. در نتیجه، جایی که به رشد علمی اختصاص یافته است با جایگاه تحریکات امیال جنسی تداخل نمی یابد. بی تردید حضور چنین انگیزه ای در محافل علمی مانع رشد و پیشرفت علمی می شود.
اگر در کلاس درس که باید به گفته های استاد گوش فراداد اصوات بلند دیگری نیز پخش شود طبیعی است که صدای استاد به طور واضح به دانشجویان نمی رسد و در نتیجه، دانشجویان نمی توانند به نحو مطلوب از آن استفاده کنند. بنابراین برای استفاده مطلوب از صدای استاد، دیگر صداها غیرمرتبط باید حذف شود. دانشجویان نمی توانند به طور همزمان هم به استاد گوش دهند و هم فیلمی تفریحی و غیرمرتبط به درس تماشا کنند. کنترل نوع صداها در کلاس درس، اقتضای مدیریت در کلاس داری موفق است. همانگونه که استفاده صحیح از درس چنین اقتضاهایی دارد، انجام صحیح سایر فعالیت های فردی و اجتماعی و از جمله رشد اخلاقی و معنوی نیز شرایط و اقتضائاتی دارد.
باید در مدیریت ارضای غرایز مختلف عاقلانه عمل کنیم و زمان را به نحو صحیحی مدیریت کنیم. اگر انسان در ارضا غرایز خودش به لحاظ زمانی و مکانی دچار مشکل شود متحمل ضرر و زیان می شود. مثلاً پزشکان توصیه می کنند که به هنگام خوردن غذا، نباید سخن گفت به ویژه اگر سخنان احساس برانگیز باشد چرا که این امر سبب می شود غذا خوب و کامل جذب نشود.
سفارش اسلام به عفاف و حجاب در محیط جامعه به خاطر این است که به هدایت صحیح غریزه جنسی کمک می کند. اگر چنین نشود جوانان به جای صرف توان خود در کسب علم و دانش، معنویت و خدمت رسانی به دیگران، به جهات دیگری سوق داده می شوند و جامعه از مسیر سعادت فاصله می گیرد.
متفکرین مغرب زمین نیز با تجارب تلخی که داشته اند تا حدودی به خطای خود پی برده اند. برای مثال در گذشته برخی متفکران تعلیم و تربیت در غرب می گفتند که برگزاری کلاس های مختلط(دختر و پسر) به ویژه در آموزش زبان مفید و مثمرثمر است؛ چرا که آنان رغبت بیشتری به گفت و گوی با یکدیگر دارند و این امر به آموزش آنان کمک می کند. امروزه برخی اندیشمندان آموزش و پرورش در غرب به این نتیجه رسیده اند که اختلاط در کلاس ها یادگیری را دچار مشکل می سازد؛ چرا که در چنین حالتی، به جای آنکه نیروی دانشجویان صرف علم شود متوجه جهات جنسیتی می شود. بنابراین بهره وری کافی از کلاس صورت نمی گیرد و در نتیجه، کلاس ها بهتر است به صورت تک جنسیتی برگزار شود.
یک کارکرد مهم حجاب، جلوگیری از دخالت انگیزه های جنسیتی در موارد غیرضروری است. حجاب از هدر رفتن توان فرد و جامعه در غیر مسیر اصلی خود جلوگیری می کند.
در نتیجه بستر بهتری برای رشد و تکامل ابعاد مختلف بشر فراهم می شود. امروزه با وجود تبلیغات گسترده علیه دیدگاه اسلام در باب حجاب، زنان دانشگاهی و فرهیخته در اقصی نقاط جهان به اسلام می گروند و یک علت مهم آن را ارزش حجاب اسلامی می شمارند. آنان به دفعات در مصاحبه های خود با رسانه ها اعلام کرده اند که حجاب را مصونیت برای خود تلقی می کنند نه محدویت. آنان معتقدند که امروز زنان بیش از گذشته و به بدترین شکل ممکن مورد استثمار قرار می گیرند و به ابزاری برای تجارت سرمایه داران و فروش کالاهای مختلف تبدیل شده اند. تولیدکنندگان برای اینکه محصولاتشان به فروش برسد عکس زنان را روی محصولات خود درج می کنند تا بلکه از این طریق، تولیدات شان مورد استقبال مردم به ویژه قشر جوان قرار گیرد.
بی حجابی سبب می شود که شخصیت حقیقی زنان در زیر جلد ظاهری آنان مخفی شده و به فراموشی سپرده شود. آموزه های اسلام در مورد روابط زن و مرد از استثمار جنسیتی زن جلوگیری و هویت حقیقی او را زنده می کند. این مکتب در عین حال که به کانون خانواده توجه عمیقی دارد، مادر را به هیچ وجه به فرزندپروری و خانه داری مجبور نمی کند. به علاوه از نظر اقتصادی نیز مرد را موظف می کند که متناسب با شأن خانوادگی و اجتماعی وی، در خدمت زن باشد و نیازهای او را تأمین کند.
البته کار درون خانه به زن و کار بیرون خانه به مرد توصیه شد و سبب دریافت ثواب الهی است؛ گرچه این حد از کار هم در مورد زن واجب نیست. بنابراین نسبت به بخش عمده اموری که فمنیست ها را نگران کرده و به نظر آنان ظلم در حق زنان است، اسلام رویکرد حمایتی ویژه ای دارد. حتی شیردادن به کودک نیز وظیفه الزامی مادر نیست و او می تواند به ازای آن تقاضای مزد کند.
البته گر چه اسلام آموزه های ارزشمندی برای زنان دارد اما هنوز برخی از خانواده ها نسبت به آن توجه لازم را ندارند و همین امر می تواند در کشور ما بستر رشد فمینیسم را در میان این افراد فراهم کند. برای جلوگیری از آن لذا لازم است که آسیب های موجود در خانواده و راه های برون رفت از آن و احیای عملی ارزش های اسلامی در این نهاد ارزشمند پیگیری نظری و عملی شود.
دفاع از حقوق زنان اگر در مسیر آموزه های اسلامی صورت گیرد به هیچ یک از زن سالاری یا مردم سالاری منجر نمی شود بلکه ثمره آن خداسالاری و نشاط آوری در محیط خانواده است.




  • نویسنده:حجه الاسلام دکتر ابوالفضل ساجدی



  • منبع:سایت راسخون

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:11 آبان 1391 - 9:40

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد