وسـواس از دیـدگاه اسـلام
زمخشری گفته است: « الوسواس» اسمی است به معنای « وسوسه» و مراد از آن شیطان است.
در قرآن کریم نیز آمده است که «فوسوَس لهُما الشیطان»؛ (اعراف: 30) پس شیطان آنان را وسوسه کرد. بنابراین، «وسواس» با (فتح واو) هم به معنای شیطان و هم به معنای گفته وسوسه آمیز است.
از سوی دیگر، در علم کلام نیز برای وسواس و وسوسه تعاریفی بیان شده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:
دو دلی، تردید و شکی که در ضمیر انسان پدید می آید؛
شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبی، بخصوص در طهارت و نجاست؛
آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را به کار بد برانگیزاند؛
ایجاد امری بی نفع یا ضرر در ضمیر کسی توسط نفس شخص یا توسط شیطان که نیروی محرّک انسان به انجام بدی هاست.
نکته قابل ذکر در مورد وسواس این است که طبق متون و منابع اسلامی، وسواس فقط در اعمال انسان تجلّی پیدا نمی کند، بلکه به اندیشه او نیز راه می یابد. مرحوم علّامه مجلسی ضمن شرح یک روایت می گوید: «وسوسه سخن بیهوده و بی سودی است که نفس و شیطان در روح انسان پدید می آورند.»
همچنین از شیخ مفید نیز نقل گردیده که «وسوسه» عبارت است از تحریک افعال و اعمال و نیات باطل انسانی به وسیله عوامل شیطانی.
میر سید شریف جرجانی ، مؤلف ترجمان القرآن، «وسوسه» را چنین تعریف کرده است: « اندیشه بد در دل کرده» و در تعریف «وسواس» چنین می گوید: « دیو وسوسه کننده یعنی اندیشه بد در دل افکننده ». نسبت دادن این وسوسه ها یا اندیشه های بد به دیو یا شیطان از غایت اجباری بودن افکار وسواسی حکایت می کند.
به طور کلی، از روایات می توان نتیجه گرفت که:
اولاً، وسوسه یا وسواس نوعی اختلال روانی است.
ثانیا، با اضطراب و ترس همراه است.
ثالثا، وسوسه و ذهاب عقل و کثرة التخلیط در اختلال روانی باهم مشترکند.
رابعا، مراد از وسوسه، وسوسه فکری است و از این رو، از آن به « شیطان الوسوسة» تعبیر شده است؛ زیرا شیطان کارش این است که افراد را به افکار ناخواسته و مذموم بکشاند تا به وسیله آن ، رفتاری ناپسند از آن ها صادر شود.
تعريف وسواس:
"وسواس" عبارت است از رفتارها، عقايد ، افکار يا تصوراتي که تکرار شونده و پايدار هستند. برخي معتقدند که وسواس نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه است. حالتي که در ان فکر، ميل يا عقيده اي خاص که اغلب وهم آميز و اشتباه است، آدمي را در بند خود مي گيرد، بطوريکه اختيار و اراده را از او سلب مي کند.وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعي احساس اجبار و ناچاري ذهني و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيت خود بوده از غير عادي و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعي بيماري از سري نوروزهاي شديد ميدانند كه تعادل رواني و رفتاري را از بيمار سلب و او را در سازگاري با محيط دچار اشكال ميسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراي صورتي آشكار است.
روانكاوان نيز وسواس را نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفي ميكنند و آن را حالتي ميدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاي خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمي را در بند خود ميگيرد، آنچنان كه حتي اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را واميدارد كه حتي رفتاري را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگي كار يا افكار خودآگاه است اما نميتواند از قيد آن رهايي يابد.
وسواس به صورتهاي مختلف بروز ميكند و در بيمار مبتلاي به آن اين موارد ملاحظه ميشود :
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطي؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور كلي وسواس شامل فكر، احساس، انديشه يا تصوير ذهني مزاحم است و اجبار شامل، رفتاري آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dيا obsessive compulsive disorderيا اختلال وسواسي اجباري مي گويند.
محتوای وسواس
وسوسه و وسواس در فرهنگ عرفانی، همان «هواجس و خواطر» نفسانی و به معنای انگیزش های نفس آدمی است. نفس، آدمی را به انجام کارهایی ترغیب می کند و بر آن اصرار می ورزد. این خواطر نفسانی اگر طبق موازین شرع باشند، به سمت نعمت های خداوند و انجام اعمال مشروع گرایش پیدا می کنند، اما وسوسه های شیطانی همواره آدمی را به سوی گناه و معصیت می برند و تنها با توکّل به ذات اقدس خداوند و ذکر حضرت او از میان می روند و بی اثر می شوند.
وسواس مرضی است که اغلب، اشخاص متدیّن به آن مبتلا می شوند؛ گاه در نیت و گاه در مخارج حروف و گاه در صحّت وضو و غسل و گاه در عدد رکعات نماز و گاه در طهارت و نجاست. به همین دلیل ، در علم فقه ، بابی تحت عنوان «کثیرالشک» یا «وسواس» وجود دارد و طبق دلایل فقهی ، شک وسواسی ارزش مذهبی ندارد و احکام شک شامل افراد وسواسی نمی شود. به طور کلی، محتوای متداول و رایج وسواس ، شک و شبهه در عبادات و در امور مذهبی ، به ویژه طهارت و نجاست، است.
مرحوم دهخدا در یادداشت های خود درباره این کلمه آورده است: « در تداول ، حالتی است که به بعضی مقدّسین دست می دهد که متنجّس را مثلاً صد بار می شویند و گمان می برند هنوز پاک نشده ، یا کلمه ای از نماز را صدبار می گویند و تصور می کنند درست نبوده ، یا بارها در آب غوطه می خورند و فکر می کنند ارتماس لازم بجا نیامده است.»
حضرت امام خمینی قدس سره نیز در این باره مواردی از ابتلا به وسواس را ذکر می کنند؛ از جمله درباره طهارت و نجاست، نیت و تکبیرة الاحرام ، قرائت به واسطه تکرار آن و تغلیظ در ادای حروف آن و خروج از قواعد تجوید و وسواس در وضو و غسل.
یحیی سید محمدی انواع متفاوت وسواس را این گونه ذکر کرده است:
نشانه هاي وسواس :
1) ترس : فرد وسواسي همواره مي ترسد که دچار حادثه ناگوار شود( اگر از خيابان عبور کنم، تصادف خواهم کرد) بيمار حتي گاهي براي رهايي از ترس خود که البته کاملاً بي دليل است دست به کارهاي خطرناک مي زند.
2) اجبار و لزوم : فرد در خود احساس الزام به انجام عملي دارد و ناچار است اعمال و رفتاري را به صورت اجباري انجام دهد، بطوريکه فرد با وجود آگاهي از بيماري اش خود را مجبور به انجام رفتارهاي تکراري مي داند.
3) احساس ناتواني : در مواجهه با مشکل، احساس ناتواني و درماندگي مي کند و قادر به کنترل آن نيست.
4) دقت و نظم افراطي : فرد در تکرار رفتارهاي وسواسي دقيقاً از نظم و ترتيب خاصي پيروي مي کند که موجب آزار اعضاي خانواده مي شود. هر چيزي سر جاي خاصي و به شكل خاصي كه او دلش مي خواهد .
5) پرخاشگري : گاهي براي انجام رفتارهاي وسواسي دست به کارهايي مي زند که با پرخاشگري و عصبانيت و حتي خودآزاري همراه است.
6) وارسي کردن : شخص وسواسي وقتي کاري مي کند از انجام آن اطمينان ندارد. مثلاً موقع خروج از منزل دچار ترديد مي شود: «آيا در را قفل کرده ام؟» «آيا گاز را خاموش کرده ام ؟» و ...
7) شک در انجام فرائض ديني : مثلاً هنگام نماز خواندن وقتي اعمال اوليه را انجام مي دهد به اين فکر مي افتد که آيا تکبيرة الاحرام را گفته يا نه ؟ رکعت سوم است يا چهارم؟ وضو را صحيح انجام داده يا نه ؟
8) تکرار : فرد عملي را بارها انجام مي دهد، مثلاً دست خود را بارها و بارها مي شويد تا شايد آرام بگيرد.
9) آداب و رفتار خرافي : چنانچه فردي به اين نوع وسواس مبتلا شده با شد به برخي از اشياء خاص حساسيت نشان مي دهد. ممکن است معتقد باشد اگر موقع خروج از منزل به شي ء خاص (قفل، دستگيره) دست نزند اتفاق بدي مي افتد و يا اشياء و روزهاي خاصي را نحس و يا موجب بدشانسي مي داند.
ريشه هاي خانوادگي وسواس :
علت وسواس دقيقاً شناخته نشده است ولي برخي از عوامل مؤثر در بروز آن را مي توان ذکر کرد:
1) وراثت : فرزنداني که والدين آنها به وسواس مبتلا بوده اند بيش از افراد ديگر به اين عارضه دچار مي شوند.
2) عوامل بيولوژيکي: در بيماري هاي خاص، بخشي از مغز دچار آسيب شده و فرد رفتار وسواسي از خود نشان مي دهد که کاملاً جنبه بيولوژيکي دارد. اينگونه افراد حتماً بايد براي دارو درماني به روانپزشک مراجعه نمايند.
3) ياد گيري : فرزنداني که با افراد وسواسي در خانواده تعامل بيشتري داشته باشند احتمال بروز بيماري در آنها زيادتر است.
4) سخت گيري : کنترل بيش از حد والدين نسبت به فرزندان احتمال برانگيخته شدن (شکل گيري) بيماري وسواس را در آنها بيشتر مي کند.
5) بيماري دوران کودکي : گاهي آسيب هاي مغزي در دوران کودکي به دليل ابتلا به بيماريهاي مختلف نيز در بروز وسواس مؤثر است.
ويژگيهاي اختلال شخصيت افراد وسواسي :
1- معمولاً توانايي بيان عواطف گرم و لطيف را ندارند.
2- به احساسات ديگران توجه نمي کنند و بر آنچه خود قبول دارند اصرار مي ورزند.
3- در انجام کار و مثمرثمر بودن، تمرکز افراطي دارند.
4- سخت کوش هستند ولي به علت توجه زياد به جزئيات ، قادر نيستند به اصل مسائل بپردازند.
5- به علت ترس از اشتباه کردن، دچار ترديد در تصميم گيري هستند و احساس بلاتکليفي مي کنند.
6- معمولاً کارها را ناتمام مي گذارند.
7- اغلب افرادي خشک به نظر مي رسند.
8- چون به شيوه اي از پيش تعيين شده بارها رفتاري را تکرار مي کنند، عده اي آنها را ماشينهاي زنده توصيف کرده اند.
انــواع وســواس
وسواس فکری :
درباره سلامتی بدن بسیار فکر کردن و ترس از بیماری، به طوری که فرد وسواسی ممکن است بدون هیچ کسالت و دردی ، به پزشک مراجعه کند و دارو مصرف نماید.
و يا افراد حركات خاصي را به تعداد دفعات مشخص انجام دهند و ممكن است تا زمانی كه این حركات را به همان تعداد انجام ندهند احساس راحتی نكنند و ممكن است فكر كنند در صورتی كه این اعمال را به تعداد «درست» انجام ندهند، حادثهای برای خودشان یا شخص مورد علاقهشان رخ میدهد.
اگر شما به این نوع اختلال وسواس ـ اجبار مبتلا باشید، میان اشیایی كه از آنها میترسید، ارتباطهایی برقرار میكنید، یعنی چیزهای خاصی را با بدشانسی مرتبط میشمارید و سپس از فعالیتها و مكانهای خاصی كه گمان میكنید موجب بدشانسی میشوند اجتناب میكنید.
دقت بیش از حد به تقارن و چیدمان اجسام ، شمارش و تكرار حرفی خاص یا انجام كاری برای كاهش اضطراب ، ترس از تحقق آرزو نيز از ديگر علائم وسواس فكري مي باشد . و نيز شمردن ، شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این كه اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
وسواس اعتقادی :
اندیشه های بیهوده درباره مردن ، قبر ، برزخ ، معاد ، خیر و شرّ ، خوبی و بدی و...
وسواس افراطی :
وجود افکاری که به هیچ وجه عاقلانه نیست؛ مثلاً ، گاه فرد وسواسی عقیده دارد که داروی بخصوصی طول عمر می آورد و حال آن که ممکن است مضر باشد.
وسواس عملی :
فرد وسواسی دست به کارهایی می زند که کاملاً بی مورد و حتی مخالف عرف و خلاف شرع و احکام الهی است و شاید بدعت محسوب گردد. در صورت همراه شدن وسواس عملی و فکری ، فرد با مشکلات بیش تری مواجه می شود.
آثار وسواس عملی فراوانند؛ از جمله تکرار شستن، رفتارهای انحرافی (مثل دزدی بدون نیاز مادی)؛ شمارش بی فایده اشیا، به صورت خاصی راه رفتن (مثلاً، با فاصله 3 سانتی) و ترس از آلودگی و مرگ. به طور کلی ، افراد مبتلا به وسواس ممکن است به امراضی مانند افسردگی ، کم خونی ، بی محبت شدن ، احساس های بیجا که جنبه افراط و تفریط دارند و پندارهای موهوم دچار شوند.
وسواس عملى (رفتارى) و درمان آن چیست؟
این بیمارى از یک طرف ناشى از اشتباه در فهم احکام دینى و در واقع اصل دین اسلام مىباشد و به عبارت دقیق تر: ناشى از انحراف فکرى است، از طرف دیگر، اعمال و رفتارهایى به این فکر غلط و اندیشه باطل دامن زده و آن را به صورت یک عادت درآورده است.
براى درمان این بیمارى ابتدا باید فکر اشتباه و غلط خود را اصلاح نمایید و رفتارهاى متضاد و مخالف با آنچه تاکنون انجام مىدادید،، انجام بدهید.
این بیمارى، موضوعى نیست که با دعاى ما یا خودتان برطرف شود، مگر آن که عزم و تصمیم جدى براى درمان و رفع این بیمارى داشته باشید و وارد عمل شوید. این بیمارى را تنها خودتان مىتوانید درمان نمایید و راه درمان آن با تصمیم و عزم شما آسان خواهد بود و خداوند شما را یارى خواهد کرد.
انواع وسواس عملي:
وسواس عملي به شكل هاي گوناگون خود را بروز ميدهد كه ما به نمونه ها و مواردي از آن اشاره ميكنيم :
شستشوي مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس ميدانند و اين بيماري در نزد زنان رايجتر است.
1- رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردي بصورت دزدي است و اين امر حتي در افرادي ديده ميشود كه هيچگونه نياز مادي ندارند.
2- دقت وسواسي:
نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و... ميبينيم و وضعيت فرد بگونه اي است كه گويي از اين امر احساس آرامش ميكند.
3-شمردن:
شمردن و شمارش ها در مواردي ميتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد.
4- راه رفتن:
گاهي وسواسها بصورت راه رفتن اجباري است. شخص از اين سو به آن سو راه ميرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
وسواس ترس:
صورتهاي ترس وسواسي عبارت است از: ترس از آلودگي - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امري خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
وسواس الزام:
در اين نوع وسواس نميتواند خود را از انجام عمل و يا فكري بيرون آورد و در صورت رهايي از آن فكر و خودداري از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد.
وسواس در چه كساني بروز مي كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حيات عادي افراد نشان ميدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد ميكند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد بهبودهاي نسبي و دورهاي پديد ميآيد وگرنه بيماري سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايي كه خود بيمار به ستوه ميآيد.
ب) در رابطه باهوش:
بررسيهاي علمي نشان دادهاند كه وضع هوشي آنها در سطحي متوسط و حتي بالاتر از حد متوسط است. وسواسيهايي كه داراي هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كم هوشي شان شود.
ج) در رابطه با شخصيت و محيط:
تجارب نشان دادهاند آنهايي كه در زندگي شخصي حساسترند امكان ابتلايشان به بيماري وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزنداني كه والدينشان معمولا محكومشان ميكنند اين بيماري بيشتر ديده ميشود.
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتي صفات ژنتيكي، روابط همگن خويي و محيطي در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاي يكسان بيشتر ديده ميشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاي اساسي و كلي اين امر كاملا مشهود نيست.
مساله شخصيت را اگر با دامنهاي وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتي در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيماري هيستري است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده ميشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم بميزاني قابل توجه ديده ميشود.
از آیات و روایات نیز می توان انواعی از وسواس را استخراج کرد که عبارتند از:
1. وسواس جدال و کشمکش
یکی از نمونه های بارز و روشن وسوسه های شیطانی ، جدال و کشمکش و گفت وگوهای زننده و پرخاش جویی و ستیز است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: « به تحقیق ، شیاطین دوست خود را وسوسه می کنند تا با شما به جدال و کشمکش برخیزند.» (انعام: 121)
2. وسواس در نیت
وسواس در نیّت نوعی از کارهای عجیب و غریب و بیهوده برخی افراد مبتلا به وسواس است؛ مانند این که در نیت برای نماز تعلّل می کند و از نماز جماعت باز می ماند.
ابوحامد غزّالی معتقد است وسوسه در نیت نماز ، یا به سبب کمبود عقل است یا به دلیل آشنا نبودن به شرع؛ زیرا فرمان برداری و تعظیم و اجرای دستورات در قصد و نیت ، مثل فرمان برداری و تعظیم دستورات دیگران است.
3. وسواس های اعتقادی
وسوسه های شیطان گاه به مراحل خطرناک تری می رسند و تا پای اعتقادات مؤمنان پیش می روند. شیطان می کوشد مؤمنان را در اعتقادات و مبانی فکری وسوسه کند و پایه های ایمانی آن ها را سست سازد؛ از جمله در مسائلی همچون حج، نماز ، روزه ، صدقه ، صله رحم ، خوش زبانی ، تقدّم در سلام و مانند آن.
4. وسواس در زمان عبادات
برخی از افراد متدیّن در تعیین و فرا رسیدن زمان عبادات دچار وسواس هستند ، به گونه ای که یقینی عادی مثل سایر افراد برای آن ها حاصل نمی شود و در نتیجه، از فضیلت عبادت محروم می شوند.
وسواسهايي كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطه شان ميكند معمولا بصورتهاي زير است:
انواع وسواس فكري:
اين وسواس بصورتهاي مختلف خود را نشان ميدهد كه برخي از نمونه هاي آن بشرح زير است:
1-انديشه درباره بدن:
بدين گونه كه بخشي مهم از اشتغالات ذهني و فكري بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه ميكند و در صدد به دست آوردن دارويي جديد براي سلامت بدن است.
2-رفتار حال يا گذشته:
مثلا در اين رابطه ميانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملي ميشود آيا درست ميانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زماني فكر وسواسي زمينه را براي تضادها و مغايرتهاي اعتقادي فراهم ميسازد. مسايلي در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول ميدارد.
3- انديشه افراطي:
زماني وسواس در مورد امري بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولي بصورتي است كه گويي انديشه مزاحمي بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط ميسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد ميكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطي با زندگي او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويي عقيدهاي افراطي پيدا ميكند بگونهاي كه طول عمر، بقاي زندگي و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو ميداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاي دست نيابد.
توصيه هاي اساسي پيشگيري و درمان :
1) شرايط پرتنش خانوادگي ، بيماري وسواس را تشديد مي کند، سعي کنيم محيط خانواده را آرام سازيم.
2) اعضاي خانواده از قضاوت، انتقاد يا مسخره کردن رفتارهاي وسواسي بيمار خودداري نمايند.
3) خانواده بايد بپذيرد که وسواس نيز يک بيماري است، با درک اين موضوع بهتر مي توان به بيمار کمک کرد.
4) در بسياري از موارد نبايد منتظر پاسخ هاي درماني سريع و آني بود، بلکه بايد هر گونه پيشرفتي (حتي اندک) را در درمان موفقيتي بزرگ دانست و آن را تقويت کرد.
5) در برخورد با بيمار از سرزنش هاي کلامي مانند «نکن» ، «نشور» و «مگر نمي داني اين کار را نبايد بکني: اکيداً پرهيز نمائيم، زيرا به جاي کمک کردن موجب تشديد بيماري مي شويم.
6) از مراقبت بيش از حد فرد مبتلا خودداري کنيم، اغلب بهتر است کاري با او نداشته باشيم.
7) سعي کنيم اعتماد به نفس بيمار را تقويت کنيم.
8) وسواس يک بيماري اضطرابي است با پذيرش بي قيد و شرط و همدلي بيمار در تقليل اضطراب او بکوشيم.
9) همکار و هميار بيمار باشيم تا زودتر به نتيجه برسيم، حمايت يکي از اعضاي خانواده و يا يک دوست خوب مي تواند روند درماني را سرعت ببخشد.
10) رفتار درماني نيازمند شکيباييش، بردباري و ... است ، پس در بالا بردن پايداري، دانش و بردباري فرد بيمار تلاش کنيم.
11) ثبات و پايداري خود را در کمک به بيمار حفظ کنيم.
12) در روزهايي که بيمار آرامش دارد او را دلگرم و تشويق کنيم تا بتواند راه مثبت مبارزه با افکار ناخوشايند را تا انتها ادامه دهد.
آنچه که در بالا گفته شد عوامل کاهش دهنده و پيشگيري کننده است ؛ بايد بدانيم که وسواس بيماري اي است که با خود درماني از بين نمي رود و براي درمان بايد به متخصص (روانشناس باليني و يا روانپزشک) مراجعه کرد.
علائم ديگر:
در مواردي وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدي، آتش زدن جايي، درآوردن جامه خود، بيقراري، بهانهگيري، بيخوابي، بدخوابي، بياشتهايي،... متجلي ميشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست ميدهد كه نكند ديوانه شده باشد.
ريشه هاي خانوادگي وسواس
در مورد ريشه و سبب اين بيماري مطالب بسياري ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقي، وضع هوشي، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، عوامل اتفاقي، رقابتها، منعها و... كه ما ذيلا به مواردي از آن اشاره ميكنيم.
الف) وراثت:
تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيماري را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهي ديگر از محققان جنبه ارثي بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاي عصبي ميتواند ريشه و عاملي در اين راه باشد.
ب) تربيت :
در اين مورد مباحثي قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
1) دوران كودكي:
اعتقاد گروهي از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاي افراد در سنين جواني و پس از آن از دوران كودكي پايهگذاري شده و تاريخچه زندگي آنها حاكي از دوران كودكي ويژهاي است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختيهاي فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاي بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2) شيوه تربيت:
در پيدايش گسترش وسواس براي شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاي را بايد قايل شد. بررسيها نشان ميدهد مادران حساس و كمال جو بصورتي ناخودآگاه زمينه را براي وسواسي شدن فرزندان فراهم ميكنند و مخصوصا والديني كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق ميخواهند و انعطاف پذيري كمتري دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتي در پيدايش و گسترش اين بيماري زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهاني، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است.
3) تحقير كودك:
عدهاي از بيماران وسواسي كساني هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بي عرضهاي هستي، لياقت نداري، در خور آدم نيستي، بدرد زندگي نميخوري... و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براي ناراحتي عصبي و يا وسواس آنها فراهم كرده است.
4) ناامنيها:
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند برخي از آنها كه دوران حيات كودكي آشفتهاي داشته و با ترس و نا امني همساز بودهاند بعدها به چنين بيماري دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكي وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكي براي راضي كردن مربيان خود ميكوشيدند و سعي داشتهاند كه دقتي افراطي درباره كارهاي خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبيني و موشكافي وارد شوند.
5) منعها :
گاهي وسواس فردي بزرگسال نشات گرفته از منعهاي شديد دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاي بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميموني داشته باشد.
6) خانواده افراد وسواسي :
بررسيها نشان داده اند:
- اغلب وسواسيها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهي از فرزندان سماجتبسيار نشان ميدادهاند.
- ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشي از فرزندان خود ميديدند، آن را به رخ فرزندان ميكشيدند.
- خسيس و ممسك بودهاند به طوري كه كودك براي دستيابي به هدفي ناگزير به شيوهاي اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادي كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعي ميكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود.
براي درمان ميتوان از راه و رسمها و وسايل و ابزاري استفاده كرد كه يكي از آنها تغيير محيطي است كه بيمار در آن زندگي ميكند.
1) تغيير آب و هوا:
دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد و اين امري است كه اولياي بيمار ميتوانند به آن اقدام كنند.
2) تغيير شرايط زندگي:
از شيوههاي درمان اين است كه زندگي بيمار را در محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاي تجربي نشان ميدهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي بهبود كامل حاصل ميشود.
3) ايجاد اشتغال و سرگرمي:
تطهيرهاي مكرر و دوبارهكاريها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتي كافي براي انجام آن در خود احساس ميكند و وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخي از امور بياعتماد گردد، از جمله وسواس.
4) زندگي در جمع:
فرد وسواسي را بايد از گوشهگيري و تنهايي بيرون كشاند. زندگي در ميان جمع خود ميتواند عاملي و سببي براي رفع اين التباشد. ترتيب دادن مسافرتهاي دستجمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
5) شيوههاي اخلاقي:
رودربايستيها و ملاحظات فيمابين كه هر انساني بنحوي با آن مواجه است تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري ميشود. طرح سؤالات انتقادي توام با لطف و شيريني، بويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است و ميتواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند و البته بايد سعي بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت ميدهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه ميتواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بي معني است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6) تنگ كردن وقت:
بيش از اين هم گفتهايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصتببيند و براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم استبا استفاده از متون و شيوههايي او را به كاري مشغول داريد به امر و وظيفهاي او را وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامهاي در مواردي ميتواند بصورت جدي در درمان مؤثر باشد.
7) زيرپاگذاردن موضوع وسواس:
در مواردي براي درمان بيمار چارهاي نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه آن را او نجس ميداند و يا با دست و بدني كه او تطهير نكرده ميشمارد و به نماز بايستد و وظيفهاش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كاري را كه از آن ميترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مييابد هيچ واقعهاي اتفاق نميافتد.
ب) درمان فکرى بیمارى از نظر اسلام
آنچه در ابتدا نیاز به درمان دارد، فکر و ذهن شما نسبت به دین اسلام و احکام دین است.
این بیمارى در سایه تلقینات شیطانى ایجاد شده و برخى از عوامل دیگر آن را تشدید نموده، حتى ذهن و فکر شما را در تسخیر خود قرار داده و مفهوم غلطى را از نماز و طهارت و عبادات در ذهن شما قرار داده است.
امام صادق (ع) فرمود: «شیطان با وسوسه نمىتواند علیه آدمى اقدامى کند، مگر آن که آدمى از یاد خدا روى برگرداند و فرمان خدا را گردن ننهاده و نهى وى را بى اهمیت بنگارد».
در روایت دیگر از عبدالله بن سنان آمده است: به امام صادق (ع) قضیه مردى را گفتم که در وضو نماز وسواس دارد، آن گاه افزودم: او مردى عاقل است، امام فرمود: چگونه عاقل است، در حالى که از شیطان پیروى مىکند؟!
بنابراین انسان وسواسى قبل از آن که پیرو خدا و عقل باشد، تابع شیطان و هواى نفس خود است و به جاى آن که از حکم خدا و پیامبر تبعیت کند، از هواى نفس خود پیروى مىکند؛ زیرا خداوند در قرآن مىفرماید که: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر؛ خداوند خواسته است که بر شما آسان بگیرد و نمىخواهد به کسى سخت بگیرد». اسلام همان گونه که در روایات آمده، دین سهله و سمحه است و معنایش همین است که احکام الهى، راحت و آسان است و خداوند هیچ گاه بر انسانها سخت نمىگیرد، به همین جهت در هیچ حکمى سختگیرى نکرده است. اگر روزه گرفتن براى انسان مشقت دارد، نباید روزه بگیرد و به جاى آن باید طعام و غذا بدهد. اگر نماز که ستون دین است، ایستاده ممکن نباشد، نشسته و حتى خوابیده بخواند و یا در میدان جنگ به اشاره نماز بخواند.
اسلام این گونه گفته و در رسالههاى مراجع به همین نحو آمده، اما انسان وسواسى برخلاف حکم خدا و پیامبر و حتى آنچه در رسالهها آمده است، عمل مىکند.
ورد زبان و حالت درون او این است که به من نمىچسبد و عملى را که خدا صحیح دانسته است، او صحیحى نمىداند! در حکم دین اسلام آمده است که باید به نجاست یقین داشته باشد تا حکم به نجاست شود، اما او هنگامى که شک در نجاست مىکند، حکم به نجاست مىدهد، در حالى که دین اسلام، در شک به نجاست حکم به طهارت داده است. با کمک شیطان براى خود احکامى درست مىکند و به آنها عمل مىنماید و از حکم خدا و پیامبر دورى مىکند، و این متابعت از شیطان و هواى نفس (دلچسب بودن براى خودش) و روى گردانى از خدا و حکم الهى است.
در حالى که انسان وسواسى براى اجراى حکم الهى، خود را به مشقت و دردسر مىاندازد و حتى تا مرز جنون و بیمارى کشیده مىشود. به رغم همه این مشکلات، در بسیارى از موارد احکامى را که همه به سادگى انجام مىدهند، انجام نمىدهد ،یعنى با شک در عمل خودش، عملش را باطل مىکند، در حالى که باعث آزار و اذیت فراوان خود شده است، مثلاً در حکم اسلام یک بار شستن صورت براى وضو کفایت مىکند و دو بار اشکال ندارد، اما او با وسواسى این عمل را تکرار مىکند و بیش از دو بار مىشوید. در این جا هم اصل عمل را باطل کرده و عمل عبادى خود را انجام نداده و هم خود را مشقت انداخته و اسراف و زیاده روى در آب و وقت و عمر کرده، بدین ترتیب چند گناه انجام داده است. وى به جاى آن که ثوابى داشته باشد یا عمل واجب خودرا انجام داده باشد، گناه کرده است.
توجه داشته باشید که در زمان رسول خدا، پاکترین و بهترین انسانها زندگى مىکردند. آب لوله کشى و امکانات امروز نبود، در حالى که حضرت فرمود: «بهترین امت من آن است که با یک مد (750 گرم) آب، وضو گرفته و با یک من آب، غسل نماید». امت پیامبر، فقط کسانى نبودند که آن زمان زندگى مىکردند. حال فکر کنید که چقدر از خوبها فاصله گرفتهاید و عمل خویش را تباه مىکنید!
به شما مؤکداً توصیه مىکنیم که باید این بیمارى را درمان کنید و بهترین راه درمان آن بى اعتنایى است. احکام دینى را برخلاف خواسته خود انجام دهید. هر چیزى را که فکر مىکنید اشتباه انجام دادهاید و به دلتان نمىچسبد و یا چیزهایى از این قبیل، رها کنید و عمل را فقط و فقط یک بار انجام دهید، تا به تدریج از این مخمصه نجات یابید.
از مراجع تقلید مختلفى در مورد بیمارى وسواسى سؤال کردهاند و آنها همین پیشنهاد را دادهاند.
آیت الله فاضل در این باره مىنویسد: «وسواسى در حقیقت به منزله قبول نداشتن حکم خدا و رسول (ص) در مورد طهارت مىباشد... لذا شرعاً و عقلاً لازم است از این تخیلات شیطانى اجتناب شود و با بىاعتنایى مکرر،مىتوان آن حالت را از خود دور کرد».
خوشبختانه در مسئله مورد نظر (وسواسى) فتواى بسیار صریح و شفاف از مرجع تقلید شما (حضرت آیت الله مکارم شیرازى) وجود دارد که شما را از هر دغدغه و پریشان خاطرى نجات مىدهد.
آیت الله مکارم شیرازى در پاسخ شخصى که از بیمارى وسواسى رنج مىبرد و به دعا و توسلات روى آورده بود، فرمود: «مشکل شما در واقع از خود شما است و مقصر اصلى خودتان هستید و به همین دلیل دعاى شما مستحبات نمىشود و علت اصلى آن ندانستن مسئله است. مسئله اصلى این است که بر شما واجب نیست یقین به طهارت و غسل و مانند آن پیدا کنید.
آنچه بر شما به عنوان یک وظیفه شرعى لازم است، این است که به مقدار سایر مردم آب بریزید و به همان قناعت کنید، هر چند شک در غسل و طهارت داشته باشید و ما مسئولیت شرعى این حکم را مىپذیریم. شما از امروز فقط به مقدار مردم آب بریزید و با بدن نجس و حالت جنابت (به گمان خودتان) نماز بخوانید و هیچ اشکالى هم ندارد و نماز و روزه شما کاملاً صحیح است و ما به این وسیله بر شما و تمام افراد وسواسى اتمام حجت مىکنیم و مخالفت با آن گناه است. ما از خداوند مىخواهیم که به شما توفیق توجه به این مسئله را عنایت کند و از دام شیطانى نجات پیدا کنید». (4)
با وجود چنین فتواى کاملاً صریح و آشکار جاى هیچ گونه تردید و دو دلى بر شما باقى نمىماند و حجت بر شما تمام است. ما نیز هر جا که تصور مىکنید اشتباه است و غلط به جا آوردید، مسئولیت آن را مىپذیریم و برعهده مىگیریم.
با وجود چنین مسئلهاى شما به چیز زیادترى براى درمان این بیمارى نیاز ندارید، در عین حال براى موقعیت بیشتر و اطمینان شما براى غلبه بر این بیمارى، نکات چند و و توصیه هایى را براى شما بیان مىکنیم:
1- به عواقب این بیمارى توجه کنید و براى همیشه با آن خداحافظى کنید. به هم خوردن نظم فردى و اجتماعى و درون خانواده، ایجاد سوءظن، بى اعتنایى افراد، بى ارزش شدن، مورد تمسخر قرار گرفتن و حتى احکام و (دین اسلام)، ایجاد تنفر نسبت به احکام اسلام، بدبینى و به خدا و...
2- از کتابهاى نوشته شده در این زمینه استفاده کنید، مانند «وسواس» نوشتهى آقاى مصطفى زمانى
3- در نگاه دین اسلام، احکام دینى براساس دیدگاه عرفى مردم صحیح مىباشد. بنابراین به گونهاى عمل نکنید که هیچ مسلمانى، حتى پیامبر اسلام به آن گونه عمل نکرده است.
4- بر اثر وسواس و تکرار اعمال، عمر ارزشمند خود را هدر داده و در مقابل چیزى را به دست نیاوردهاید، حتى همان را که وسواس دارید، از دست داده و از واجبات دیگر عقب ماندهاید.
5- با خود این جمله را در موقع آرامش تکرار کنید: «من به خواست خداوند، قطعاً بر این بیمارى غلبه پیدا مىکنم و توان آن را دارم».
6- به یکى از دوستان و نزدیکان که از بیمارى شما آگاهى دارد و بیشتر اوقات با شما است، بگویید که در مواقع وسواسى عمل کردن و تکرار عمل به شما تذکر دهد و شما را از تکرار بازدارد.
7- در کارهاى جمعى و گروهى بیشتر شرکت کنید، به خصوص در مواردى که دچار وسواس مىشوید، مثلاً شرکت در نماز جماعت و...
8- فکر خود را به کارهاى شایسته و ارزنده مشغول سازید، مانند مطالعه کتابهاى مفید، تفریح و ورزش. سعى نماید هر روز صبح ده دقیقه ورزش نمایید تا با نشاط باشید.
9- ذکر لا اله الا الله و لا حول و لا قوة الا بالله را تکرار نماید، به خصوص در زمانى که فکر شما متوجه اعمال و افکار وسواسى مىشود.
10- بعضى موارد لازم است خود را عزقه سازى کنید، یعنى خود را به نجاست آلوده کنید و براى چند دقیقه هیچ واکنشى به آن نشان ندهید تا مسئله نجاست و طهارت براى شما کاملاً عادى شود.
اطمینان داریم با توجه به توصیه هایى که شده و با توجه به سخن مرجع تقلید شما و آگاهى که به دست آوردهاید، مىتواند در غلبه بر این بیمارى هر چه زودتر موفق باشید، بنابراین، هم کمک بزرگى به خود کردهاید و هم از تجربهاى که به دست آوردهاید در کمک به دیگران که به این بیمارى دچارند، استفاده خواهید کرد. و از انسانى که براى خود و دیگران مشکل فراوان ایجاد کردهاید، به انسانى که هم براى خود و هم براى دیگران مفید باشد، تبدیل خواهید شد.
ج) روان درماني:
اين هم نوعي درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت ميگيرد و آن يك همكاري آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتني بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطي نسبتا طولاني و طبق هدف و برنامه ريزي مشخصي به پيش ميرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدي كه قادر به اصلاح زندگي رواني فرد باشد انجام ميگيرد. در اين درمان گاهي هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براي يك تحول دروني فراهم شود.
اصولي در روان درماني:
در روان درماني افراد،همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محيط:
و غرض از محيط زندگي بيمار، توجه به امنيت آن، بررسي اصول حاكم بر جنبههاي محبتي و انضباطي، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاي تفريحي، گردشها، تلاشهاي جمعي، مشاركتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:
در روان درماني آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردي و همراهي، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبي براي بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خودداري از سرزنش و... .
ج - روانكاوي و روان درماني:
كه در آن تلاشي براي ريشهيابي، ايجاد زمينه براي دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...
درمان وسواس از ديدگاه دکتر آخوندزاده
درمان وسواس مي تواند به 2 صورت دارويي و غيردارويي و يا توام با هم انجام گيرد كه معمولا" بهترين جواب را زماني خواهيم داشت كه اين 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشيم.
با اشاره به اين كه 20 تا 30 درصد بيماران به خوبي به درمان جواب مي دهند و حدود 40 درصد بهبودي متوسطي دارند، مي گويد: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بيماران پاسخ خيلي خوبي به درمان نمي دهند.
عامل اصلي رفتارهاي وسواسي يك ميانجي شيميايي به نام(سروتونين) مي باشد و بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر (مهار بازجذب سروتونين) است.
گل گاو زبان و درمان وسواس
نتایج تحقیقات نشان میدهد: عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است.
به گزارش ایسنا، گاوزبان ایرانی گیاهی از تیره بوراژیناسه راسته پولمونیالیسه، كلاس دیوتبلونس و جنس اكویم است. گونه مزبور گیاهی علفی، دوساله و پایاست كه پوشیده از كركهای نرم و نازك و دارای گلهای لولهیی شكل و آبی رنگ مایل به ارغوانی میباشد. برگهای آن ساده، میوه آن نوك تیز و فندقی و سطح آن دارای برجستگیهای كوچك و تیز میباشد. فصل گل دهی گیاه از آغاز اردیبهشت تا اواخر مرداد است. در ایران اطلاق نام «گاوزبان» تنها به این گیاه است.
این گیاه به طور وسیعی به صورت خودرو در استانهای شمالی ایران همچون گیلان، مازندران، ارتفاعات كندوان، كلادرشت و چالوس یافت میشود. مهدی سیاح برگرد دستیار روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران و حاتم بوستانی استادیار گروه روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی اهواز و همكارانشان در این تحقیق به بررسی اثر بخشی و سلامت مصرف عصاره آبی گل گاوزبان با دور ثابت در درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری در یك دوره شش هفتهیی پرداختند.
در این مطالعه كار آزمایی بالینی تصادفی 33 بیمار مبتلاء به این اختلال كه در مقیاس یال براون نمرات مساوی یا بالاتر از 21 داشتند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی دارونما و یا 500 میلیگرم از عصاره آبی گل گاوزبان دریافت كردند. بیماران برای شش هفته پیگیری شدند و اثر بخشی درمان با مقیاس یال براون در هفتههای 0، 1، 2، 4و 6 اندازهگیری شد. نتایج این یافتهها نشان داد: در هفتههای انتهایی، عصاره گاوزبان نسبت به دارونما برتری داشت كه این اختلاف در هفته چهارم نزدیك به معنیدار و هفته ششم معنیدار بود. عصاره آبی گل گاوزبان در هیچ كدام از هفتهها بیش از دارونما عوارض جانبی ایجاد نكرد.
پژوهشگران با استناد به یافتههای این تحقیق تاكید كردهاند كه عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است، اگرچه مطالعات بیشتر برای تایید آن لازم است.
آمار :
خيلي از افراد فكر مي كنند اختلال وسواس اجباري در خانم ها بيشتر است.
برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلاي مرد و زن به OCD)اختلال وسواس اجباري) يكسان است، اما در گروه سني نوجواني، ميزان ابتلاي پسران از دختران بيشتر است كه منشاء ژنتيك دارد.
از سوي ديگر ميزان ابتلاي افراد مجرد به اين اختلال، بيشتر از متاهل هاست.
به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري(OCD)، 2تا 3 درصد است.
تاثیر نماز بر وسواس فکری
امام صادق (ع) : شیطان به وسیله وسواس نمی تواند به ضرر بنده خدا کاری کند، مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد.
1- " وسواس (Obsession)" از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است
2- وسواس را امروزه در دو عنوان کلی "وسواس فکری" (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و ...) و "وسواس عملی"(مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفل ها، مرتب و منظم کردن، احتکار و جمع آوری و ...) طبقه بندی می کنند
3- موضوع سخن امروز ما "وسواس فکری" است که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمی تواند از آنها خلاص شود. این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه: چه کسی خدا را آفریده؟ هدف از زندگی چیست؟ و ... گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترس های مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند.
اما درست بر خلاف آنچه که در مورد شخصیت هایی مثل "جان بانی یان" (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد، دیده شده، به نظر می رسد مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی "نماز" می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند.
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ای است و از آن به عنوان "وسوسه ای از سوی شیطان" اشاره می شود؛ به عنوان مثال در کتاب اصول کافی (باب عقل و جهل) آمده است: "در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند؟"
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روش های متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله (لا اله الا ا...) و (لا حول و لا قوه الا باا ...) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روش ها را می توان در "ذکر خدا" خلاصه کرد.
در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمان های دارویی و حتی قبل از آن، از روش های خاصی استفاده می شود که مهم ترین آنها روش "توقیف فکر" نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند: ایست!؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند.
4- با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روش ها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظرمی رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر "غیر المغضوب علیهم و لا الضالین" که جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد، دست کم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه "ناس" بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه "من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس" به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرح هستند.
1- بحار الانوار. جلد ۶۹، صفحه ۱۲۴، حدیث ۲
2- ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد ۲ـ ص ۵۱۹
3-همان منبع ص ۵۲۱
4-روانپزشکی لینفوردریس ـ ص ۳۰۲
- سايت گواشير به قلم دکتر علي زاده
- انجمن درمانگران ايران به قلم دکتر آخوندزاده
- ايسنا