دعائم جمع دعامة به معنای ستون خانه و تکیه گاهی است که مانع سقوط آن میشود.
از این رو به رئیس قوم نیز دعامةالقوم میگویند؛ چون تکیهگاه آنها و مانع انحراف و سقوطشان میشود.
اخیار جمع خیّر است؛ یعنی انسانهای نیکوکار و اهل خیر.
خیر در مقابل شر، به چیزی اطلاق میشود که بر اثر رجحان و فضیلتی که در بین افراد متعدّد دارد، انتخاب و اختیار میشود که طبعاً دارای مراتب است. (الّلهم...و اعطنی من الخیر أفضل مما ارجو، ناظر به همین مراتب است.)
راغب در مفردات میگوید: خیر چیزی است که همه به سوی آن مایلاند؛ مثل عقل، عدل و فضل و هر چیزی که نافع باشد و ضدّ خیر شر است؛ پس شر چیزی است که از آن نفرت دارند؛ مانند جهل و ظلم و هر چیزی که مضر باشد.
در این بیان که شما قوائم و پایههای خیر هستید، برای معنای قوائم چند وجه محتمل است:
وجه اوّل: تمام عالم امکان به واسطهی شما آفریده شده و وجود آن بسته به شما است: لولا الحجّه لساخت الأرض بأهلها. پس عالم امکان و هر چه از خیرات در آن هست قائم به شما است؛ یعنی شما پایههای عالمِ وجود هستید.
وجه دوم: خیرات عالم امکان هرچه هست از عقل و عدل و علم و فضل و... خیریّتشان را از شما گرفتهاند چنانکه فرمودند: إذا شِئنا شاء الله و إذا أرَدنا أراد الله. پس علّت برای تمام خیرات ذوات مقدّسه اهل بیت علیهم السّلام هستند و معنای دعائم همین است، چون معلول(خیرات) قائم به علت(ائمه) است.
وجه سوم: خیر و خیرات در عالم به شما شناخته شد یعنی شما در قول و فعل الگوی خیر هستید و دیگران از شما دستور گرفتهاند پس شما دعائم اخیار هستید.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند:
بُعِثتُ لِاُتمِّمَ مکارمَ الأخلاق
وجه چهارم: آن است که مقصود از خیر در این عبارت ایمان باشد. در بعضی از آیات قرآن کریم نیز خیر به معنای ایمان آمده است.[1] با این بیان یعنی شما اهل بیت ستونهای ایمان هستید و مومنین هرچه از ایمان دارند از شما دارند چرا که ایمان بدون ولایت شما محقّق نمیشود.
وجه پنجم: خیر به معنای اسلام باشد یعنی شما اهل بیت استوانه های اسلام هستید. در بعضی از آیات قرآن کریم خیر به معنای اسلام آمده است.[2]
بنابراین، دعائم الاخیار، یعنی ستونهای خیمهی خوبان و تکیهگاه آنان که مانع انحراف و سقوطشان میشود به گونهای که افراد جامعه از برکت وجود آنها در زمرهی خوبان و صالحان قرار میگیرند و اگر آنها نباشند این خیمه، فرو میافتد.
در رأس مصادیق خیر میتوان دو چیز را نام برد: یکی معرفت و دیگری عبادت. آنجا که خداوند متعال میفرماید: «و ما خلقتُ الجنَّ و الإنس الّا لِیَعبُدون» [3] عبادت را برمیشمرد که البتّه بدون معرفت نمیشود و یا ارزش ندارد. در این مورد نیز فرمودهاند: «لولانا ما عرف الله»[4] و «لولانا ما عبد الله»[5] به بیان دیگر هر معرفتی که از خانه ائمه علیهم السّلام خارج نشده باشد معرفت نیست و هر عبادت و عملی که از ایشان نقل نشده باشد اثر و ارزشی ندارد. پس تمام کسانی که در عالم معرفت و عبادت به جایی رسیدهاند از برکات خاندان رسالت بوده و هر که مورد تأیید ایشان واقع شود قبولی اعمالش به امضا میرسد.
حتّی اهل تسنّن روایت کردهاند که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمودهاند:
«لو أنّ عبداً عبدَ الله بینَ الرُّکن و المقام ألفَ عامٍ و لم یَقُل بمَحبّتِنا أهل البیت لأکّبه اللهُ علی مِنخَرِه فی النّار»[6]
اگر در زندگی در موردی شک کنیم که خیر است یا شر، بایستی به آن بزرگواران مراجعه کرد چرا که خیریّت اخیار و اتّصاف آنها به این وصف به وجود اهل بیت برپاست.
همه کسانی که می خواهند اهل خیر، متّصف به خیر و معروف به خیر باشند بایستی خود را به اهل بیت علیهم صلوات الله مستند کنند و راه ارتباطی گر چه باریک به سوی آنان پیدا نمایند.
در هر مذهب، مکتب و اُمّتی که خیر وجود دارد قطعاً از اهل بیت منقطع و بریده نیست.
در طول تاریخ هر جایی خیری بوده به آنان منتهی بوده است (زیرا هر خیری به ائمه منتهی می شود) و هر جایی از آن بزرگواران منقطع باشد خیری وجود ندارد.
خیر به معنای واسعهاش نزد ائمه است و تمام شرها، ظلمتها، گناهها و خلافها نزد کسانی است که با اهل بیت ارتباط ندارند.
چون خداوند متعال طوری ائمه اطهار علیهم السلام را تربیت کرده که آنها جز رضایت خدا را نمیخواهند و مردم را جز به سوی خدا دعوت نمیکنند وقتی اینطور باشند قهراً خیر در آنان است و وقتی دیگران چنین نباشند خیری در آنها وجود ندارد.
امام صادق صلوات الله علیه در خطاب به یکی از اصحابشان میفرمایند:
خداى عز و جل پيغمبرش را بر محبت خود تربيت كرد و سپس فرمود: «و تو داراى خلق عظيمى هستى» و آنگاه به او واگذار كرد و فرمود «هرچه را پيامبر به شما داد، آن را بگيريد؛ و از هرچه منعتان كند باز ايستيد» و باز خداوند فرمود: «هر كس از رسول خدا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است» سپس امام فرمود: و همانا پيغمبر خدا كار را به على واگذار كرد و او را امين شمرد، پس شما (شيعيان) تسليم شديد و آن مردم (اهل سنت) انكار كردند، به خدا ما شما را دوست داريم كه هرگاه بگویيم بگویيد، و هرگاه سكوت كنيم، سكوت كنيد، و ما واسطه ميان شما و خداى عز و جل هستيم، خدا براى هيچ كس در مخالفت امر ما خيرى قرار نداده است. [7]
سید نور الدین جزایری در فرق میان «برّ» و «خیر» میگوید: برّ، همان خیری است که به دیگران میرسد در حالی که فاعل آن، توجّه به این خیررسانی و قصد آن را داشته باشد، امّا خیر، آن است که منفعتی به دیگری برسد هرچند که از روی سهو و بیتوجهی باشد. [8]
لذا در ابرار حسن فعلی و فاعلی جمع است ولی در اخیار حسن فعلی هست اما حسن فاعلی ممکن است باشد یا نباشد.
بنابراین ابرار مقامی بالاتر از اخیار دارند؛ لذا در این زیارت آمده: ائمّهی اطهار علیهم السلام برای اخیار و کسانی که کارهای خوب انجام میدهند ولی احتمال انحراف و کژی در آنها وجود دارد، دعامه هستند تا آنها را از انحراف بازدارند اما برای ابرار، که احتمال کج روی دربارهی آنها بسیار بعید است، ریشه، اصل و نسب به حساب می آیند.
هدف خلقت بندگی و عبودیت است و پیمودن این مسیر سبب تکامل میشود. خطراتی که پویندگان این مسیر را تهدید میکند یا مربوط به بینش است و یا منش. یعنی ممکن است حل نشدن بعضی از مسایل معرفتی در باب توحید، معاد و... سبب شود که انسان در مسیر بندگی قرار نگیرد یا اینکه شهوت عملی و تمایلات نفسانی رهزن او شود و او را از اطاعت بازدارد یا هردو با هم.
ائمّهی اطهار علیم سلام الله در هر دو محور، میزان و ملاک سنجش حق و باطل هستند:
در محور اوّل باید گفت که تمام علوم وسخنان ائمه از جانب خداوند متعال است، لذا کامل، صحیح و قابل اطمینان خواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین است و او از برادرش امام حسن و امام حسن از پدرش امیرالمومنین گرفته است و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا چیزی جز کلام خدای سبحان نیست. [9]
و همچنین خودشان فرمودهاند:
مطلب صحیح در هر جای عالم که پیدا شود ریشه در خانهی ما دارد. [10]
بدین ترتیب ایشان مانع اصلی انحراف علمی و عقیدتی نیکان هستند.
محور دوم: در این بخش نیز شیعه عصمت را شرط امام میداند. معصوم کسی است که در تمام عمر از گناه، خطا، سهو و نسیان برکنار باشد. لذا ایشان نهتنها با سلوک خود، راه تاریک را روشن و فراز و نشیبهای مسیر را مینمایانند و دیگران در پناه ایشان راه حرکت خویش را باز می یابند، بلکه الگوهای عملی چگونه زیستن هستند.
سالکان این راه نیز مراتب دارند و بالاترها به پایینیها کمک و دستگیری میکنند اما در مرحلهی نهایی آن، که احتیاج به کمک کسی ندارد و مستقیما از منبع فیض ربوبی استفاضه میکند، مخصوص آن ذوات مقدس است.
به بیان دیگر از مراتب و لازمههای عبودیت، فرمانبرداری از کسانی که خدا ایشان را پیامبر یا جانشین او قرار داده است؛ کسانی که در مخلوق بودن با بقیه مساویاند؛ امّا خدا ایشان را خلیفهی خویش گردانیده و اطاعت ایشان را از مردم خواسته است.
امام رضا علیه السلام فرمود: به من رسیده که مردم میگویند ما گمان میکنیم که مردم بندگان ما هستند... هرگز من چنین نگفتهام...و لیکن میگویم: مردم در فرمانبرداری بندهی ما هستند و در دین دوستدار ما... [11]
پس هرگز کسی بندهی خدا نمیشود، مگر اینکه به سر و معرفت نورانیت ایشان برسد و بندهای مطیع نمیگردد، مگر اینکه بعد از شناخت ایشان از ایشان فرمان ببرد.
چون حقیقت عبودیت و اسلام به سرّ آل محمد (ص) -همان نور ولایت در مردم- محقق میشود، لذا عناصر ابرار شدهاند.
و چون ظاهر آل محمد (ص) در بین مردم باعث میشود که مردم از ایشان معارف دین و احکام شرعی را بیاموزند، لذا ایشان دعائم اخیارند.
آنچه گفته شد در باب هدایت تشریعی بود. افزون بر این، آنها با هدایتهای تکوینی خود نیز ستون خیمهی نیکان هستند که یاری رساندن و تقویت دستگیری از اهل خیر در تمام اوقات از جملهی آنهاست.
همانند برخی فرازهای پیشین، دعائم الأخیار نیز از آن صفاتی است که در این زیارت بدون هیچگونه قیدی آمده، لذا هرجا که عنوان اخیار پیدا شود، دعائمیت این خاندان نسبت به او قطعی و مسلّم است.
اما برخی از مصادیق خیر در روایات:
روزه، صدقه، شب زنده داری[12]، غسل در فرات، زیارت امام حسین (ع)[13]، علم، عمل، حلم و عبادت[14]، صله رحم[15]، تواضع[16]، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت[17]، سجدهی شکر، رحمت، بهشت و کفایت مهمات [18]، زهد[19]، عبادت خالصانه، پاداش اعمال، اجابت دعا و انصاف با مردم[20]، شناخت قدر و اندازه ی خود[21]، تقوای الهی[22]، قرار داشتن در دایره ی رحمت الهی[23]، کفالت و تربیت صحیح[24]، حبّ اهل بیت (ع):
امام باقر علیه السلام فرمود:
[1] و لو عَلِمَ الله فیهم خیراً لأسمَعَهُم»(انفال23) «یا أیها النبیّ قل لِمن فی أیدیکم مِن الأسری إن یعلَمِ اللهُ فی قلوبکم خیراً» (انفال70) « و لا أقولُ للّذین تَزدَری أعیُنُکم لن یوتیَهُم اللهُ خیراً» (هود31)
[2] «ما یودّ الذین کفروا مِن اهل الکتاب و لا المشرکین أن یُنَزَّلَ علیکم مِن خیر مِن ربّکم»(بقره105) «منّاعٌ للخیر» (بقره12)
[3] ذاریّات 56
[4] بحار ج26 ص107 ح10
[5] التوحید شیخ صدوق: 152 باب 12 حدیث9
[6] تاریخ مدینة دمشق:42/66،شرف النبی:261،کفایة الطالب:317، شواهد التّنزیل:1/553
[7] کافی ج1ص265 ح1
[8] فروق اللغات، ص ٧١، ش ٦٧
[9] کافی، ج١، ص٥٣
[10] بحار، ج ٢، ص ٩٢
[11] کافی، ج١ ص١٨٧
[12] بحار، ج٦٦، ص٣٩٢
[13] وسائل، ج٥، ص ٢٩٥، مسلسل ٦٤٨٨
[14]بحار، ج٦٦، ص٤۰٩
[15]بحار،ج٧١ ، ص١٢١
[16]همان، ٧٢،ص ١٢٣
[17]همان،ج ٧٥،ص ١۰٦
[18]همان،ج ٨٣،ص ٢۰٥
[19]همان، ج٧۰،ص ٤٩
[20]همان،ج ٧٢،ص ٢٦
[21]بحار، ج ٢، ص١۰۰
[22]همان،ج ٢٤، ص٢٨٦
[23]همان، ج٦۰، ص٢٤٢
[24]بحار، ١٨،ص ٢۰٨
[25] همان، ٢٤، ص١٥١