نصّ بشارات عهدین؛ پيامبر اسلام(ص) در کلام سلیمان(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
مخلوق نخست، معمارِ اين جهان نيز هست زیرا خداي تعالي به وساطت و نظارت او، جهان را آفريد و تدبیر امور مخلوقات را به وي سپرد. او عقل كامل است و انسان‌ها بهره عقل خود را از او گرفته‌اند. به سخن مخلوق نخست گوش بسپاریم که حضرت سلیمان(ع) از او شنوده و نقل کرده است.

نصّ بشارات عهدین؛ پيامبر اسلام(ص) در کلام سلیمان(ع)

 

در همۀ ادیان حقیقی و حتی در فلسفۀ یونان، از مردی سخن می‌رود که مخلوق اول در آفرینش است؛ انسانی که خداوند روح او را قبل از هر چیزی آفرید و وی را رئیس این جهان کرد. او قبل از آنکه به طور جسمانی به این جهان بیاید ناظر فعّال اعمال بشر بوده است. همۀ انبیاء در میان قوم خود او را به عنوان «منجی جهان» معرفی کرده‌اند و به آمدن او بشارت داده‌اند. لذا همۀ اقوام جهان منتظر آمدن بزرگترین پیامبر خدا هستند. خصوصیت منجی در این است که خداوند داوریِ روز جزا را به او سپرده. او مخلوق نخست است و «شاهد» اعمال انسان‌ها. انبیاء به مردم تعلیم داده‌اند که هر کس به او ایمان آورَد حتی اگر کار خوبی نیز نکرده باشد در نهایت از دوزخ بیرون خواهد آمد. در عوض، کافران به او جاویدان در جهنم خواهند ماند. او صادر اول، عقل کل، نور جهان، واسطۀ فیض، خلیفة الله و ریسمان اتصال زمین و آسمان است. همۀ انبیاء محدود به زمان و مکان و قومیت خود هستند اما او رسول مطلق خدا است، برای همۀ زمان‌ها و همۀ مکان‌ها و برای همۀ انسان‌ها.


مخلوق اول در آفرینش

اولين انساني كه بر زمين آمد حجت خدا بود و آخرين كسي هم كه از آن رخت بر مي‌بندد حجت خدا است. حق تعالي ميان خود و مخلوقاتش «واسطه»‌اي قرار داده كه از بُعد روحاني، به خداوند شبيه است و از بعد جسماني خلقتش به ما انسان‌ها. اين «واسطه» (Mediator)، همان مخلوق اول خداوند در آفرينش، برترين انسان و غايت الغايات وجود است. فقط با اين واسطه است که مي‌توان به حضرت حق، تقرب جست. كمال ما انسان‌ها شباهت جستن به اين مخلوق اعلاي خداي تعالي است؛ و هر كه بدو شبيه‌تر، انسان‌تر.

اقوام و امت‌هاي جهان به تعلیم پیامبران، مخلوق نخست را مي‌شناختند. او در نزد يونانيان با نام لوگوس Logos (عقل كل) معروف بوده است. اقوام سامي‌نژاد او را صوفيا (Sophia) مي‌ناميدند كه به معناي «عقل كل» آمده است.[1] در حدود پانصد سال قبل از میلاد، عده‌ای از موحّدان یونان که از بت‌پرستی هموطنان خود بیزار بودند انجمن دوستداران صوفیا (philo-Sophia) را بنیان گذاشتند. مکتب آنها به «فلصفه» مشهور شد. آنها مردم را دعوت می‌کردند تا به سخنان عقل کل (صوفیا) گوش بسپارند و او را ستایش کنند. تالس، هراکلیتوس و پارمنیدس از بنیانگذاران فلصفه بودند. تعلیمات آنها در ستایش عقل بیرونی (صوفیا یا لوگوس) موضوع اصلی فلصفه بود و لذا حکمای بعدی بدون استثناء از او سخن گفته‌اند و وجوه مختلف این حقیقت را بسط داده‌اند: سقراط، افلاطون، ارسطو، رواقیان، نوافلاطونیان و غیره. بعدها فلسفه از این حقیقت دور افتاد و این مکتب را بر عقل بشری مبتنی کرد. فلاسفۀ متأخر از این حقیقت با عنوان «روح جهانی» (universal soul) یاد می‌کنند، یعنی روحی که در همۀ جهان حضور دارد.

مخلوق اول در قوم يهود با نام‌ها و القاب مختلفي شناخته می‌شده است: منجی یا ماشيَح (Messiah) ، روح خدا، بندة‌ خدا، مخلوق اول، نور خدا،‌ پادشاه یا رئیس جهان، رسول خدا و برگزيدة او، پيامبر وعده‌شده از ذرية ابراهيم، وجه الله،‌ و خصوصيات عظيم ديگر.

غايت ما در اين مقال، اثبات اين موضوع است كه چنين موجودي نه تنها حقيقي است بلكه هر يك از اين اسامي و عناوين، وجهي از وجوه با عظمت اين مخلوق كامل خداوند را معرفي مي‌كنند. و ثانياً اينكه عالمان و عرفای قوم يهود، همگی مخلوق نخستين خدا را حمد و ستايش مي‌كردند و به واسطة شناخت او بود که به معرفت خداي تعالي نائل مي‌گشتند.

حضرت رسول‌الله(ص) در کلام سلیمان(ع)


مخلوق اول در دین یهود

در میراث دینی یهودیان و مسیحیان، مطالب صحیحِ بسیاری دربارۀ مخلوق نخست خداوند یافت می‌شود. مفهوم منجی و خصوصیات او که در فوق مذکور آمد همگی برگرفته از تورات و انجیل است و دین اسلام نیز آنها را تأیید می‌کند. نزاع این ادیان از زمانی شکل می‌گیرد که می‌خواهند برای این شخص مصداق تعیین کنند. یهودیان می‌گویند که منجی (ماشیَح) هنوز ظهور نکرده، مسیحیان وی را حضرت عیسی(ع) قلمداد می‌کنند و مسلمانان خصوصیات آن جناب را بر حضرت رسول‌الله(ص) منطبق می‌دانند.

در سنت يهود براي مخلوق خداي تعالي در آفرينش، سه تعبير به کار رفته است: نور، عقل و ماشيح (منجي). جالب توجه است كه در روايات اسلامي نيز مخلوق اول با همین سه تعبیر معرفی شده است: نور، عقل و حقيقت محمديه (مخلوق اول در اسلام، موضوع مقالۀ دیگری است).

در ابتدای تورات كنوني آمده است كه خداوند در روز اول آفرينش «نور» را آفريد و او را نيكو يافت [سفر پيدایش 1/ 3 و‌ 4]. در كتاب امثال سليمان در مجموعه عهد عتیق، سخناني از قول حكمت (Wisdom) مذكور است كه او خود را اولين مخلوق خداي تعالي معرفي مي‌كند. علماي يهود بر اين حقيقت صحّه گذاشته و چنين گفته‌اند:

چون خداوند «عقل» را قبل از هر چيز ديگر آفريد، «او تعالي» بايستي اين كار را از روي نيّت خاصي انجام داده باشد. [دكتر آبراهام كهن، گنجينه‌اي از تلمود،‌ 1350، ص 54]

اما در جاي ديگري از تلمود، از یک انسان كامل‌ و عظيم‌الشأن با لقب ماشيح (منجي يا پادشاه جهان) به عنوان مخلوق اول خداي تعالي ياد شده است:

از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشيح به دنيا آمد. زيرا (لزوم وجود او) حتي پيش از آنكه جهان آفريده شود، به ذهن (خداوند) خطور كرد. (بسيقتا رباتي،‌152 ب) [گنجينه‌اي از تلمود، ص 352]

در ادامه دكتر كهن، گردآورنده اين كتاب از تلمود، چنين نوشته است:

طبيعي است كه تحقيقات فراواني دربارة اينكه ماشيح چه كسي خواهد بود به عمل آمده،‌ و براي روشن شدن اين مطلب آيه‌هاي كتاب مقدس به دقت مطالعه و موشكافي شده است. جملگي دانشمندان يهود دربارة يك نكته متفق الرأي بوده‌اند، و آن اين است كه ماشيح يك انسان خواهد بود كه از طرف خداوند مأمور انجام وظيفة خاصي خواهد شد. تلمود در هيچ جا به اين اعتقاد كه ماشيح ممكن است يك ناجي و موجود فوق انساني باشد، اشاره‌اي نمي‌كند. [گنجينه‌اي از تلمود،‌ ص 352]

در كتاب امثال سليمان از مجموعه عهد عتیق، سخنانی از قول حكمت (عقل کل) نقل شده که او خود را مخلوق نخست خداي تعالي معرفي مي‌كند:

خداوند مرا مبدأ طريق [آفرينش] خود داشت، قبل از اعمال خويش از ازل. من از ازل برقرار بودم. از ابتدا پيش از بودن جهان، هنگامي كه لجّه‌ها نبود من مولود شدم. وقتي كه چشمه‌هاي پر از آب وجود نداشت. قبل از آنكه كوه‌ها بر پا شود. پيش از تل‌ها مولود گرديدم. چون زمين و صحراها را هنوز نساخته بود و نه اول، غبار ربع مسكون را. وقتي كه او آسمان را مستحكم ساخت من آنجا بودم و هنگامي كه دايره را بر سطح لجّه قرار داد. وقتي كه افلاك بالا را استوار كرد و چشمه‌هاي لجّه را استوار گردانيد. چون به دريا حدّ قرار داد تا آب‌ها از فرمان او تجاوز نكنند و زماني كه بنياد زمين را نهاد آنگاه نزد او معمار بودم و روز به روز شادي مي‌نمودم و هميشه به حضور او اهتزاز مي‌كردم و اهتزاز من در آبادي زمينِ وي، و شادي من با بني‌آدم مي‌بود. [امثال 8/ 22 تا 31]

بدين سان می‌توان گفت که مخلوق نخست، معمارِ اين جهان نيز هست زیرا خداي تعالي به وساطت و نظارت او، جهان را آفريد و تدبیر امور مخلوقات را به وي سپرد. او عقل كامل است و انسان‌ها بهرة عقل خود را از او گرفته‌اند. به سخن مخلوق نخست گوش بسپاریم که حضرت سلیمان(ع) از او شنوده و نقل کرده است:

مشورت و حكمت كامل، از آنِ من است. من فهم هستم و قوّت از آن من است. به من، پادشاهان سلطنت مي‌كنند و داوران به عدالت فتوا مي‌دهند. به من، سروران حكمراني مي‌نمايند و شريفان و جميع داوران جهان. من دوست مي‌دارم آناني را كه مرا دوست مي‌دارند و هر كه مرا به جدّ و جهد بطلبد خواهد يافت. دولت و جلال با من است، توانگري جاوداني و عدالت. ثمرة من از طلا و زر ناب بهتر است و حاصل من از نقرة خالص. در طريق عدالت مي‌خرامم، در ميان راه‌هاي انصاف، تا مال [دارايي] حقيقي را نصيب محبّان خود گردانم و خزينه‌هاي ايشان را مملو سازم. [امثال 8/ 14 تا 21]

همانطور كه پيداست اين عقل در جهان به طور روحاني حاضر است. او بهترين چيزي است كه در دنيا مي‌شود آن را جست و طلب كرد. حضرت آدم(ع) پس از او بود كه حيات يافت و صاحب فهم شد.

حضرت رسول‌الله(ص) در کلام سلیمان(ع)


منجی در کلمات سلیمان(ع)

حضرت سلیمان(ع) هنوز نوجوان نشده بود که خداوند در رؤیای صادقه از او خواست تا ميان «حكمت» و «حکومت»، یکی را برگزیند. او‌ حكمت را طلبيد و خداوند علاوه بر آن، حکومت پدرش داوود(ع) را نيز به او به ارثيت داد.

پس‌ خدا وی‌ را گفت‌: «چونكه‌ این‌ چیز را خواستی‌ و طول‌ ایام‌ برای‌ خویشتن‌ نطلبیدی‌، و دولت‌ برای‌ خود سؤال‌ ننمودی‌، و جان‌ دشمنانت‌ را نطلبیدی‌، بلكه‌ به‌ جهت‌ خود حكمت‌ خواستی‌ تا انصاف‌ را بفهمی‌، اینك‌ بر حسب‌ كلام‌ تو كردم‌ و اینك‌ دل‌ حكیم‌ و فهیم‌ به‌ تو دادم‌ به‌ طوری‌ كه‌ پیش‌ از تو مثل‌ تویی‌ نبوده‌ است‌ و بعد از تو كسی‌ مثل‌ تو نخواهد برخاست‌. و نیز آنچه‌ را نطلبیدی‌، یعنی‌ هم‌ دولت‌ و هم‌ جلال‌ را به‌ تو عطا فرمودم‌ به‌ حدی‌ كه‌ در تمامی‌ روزهایت‌ كسی‌ مثل‌ تو در میان‌ پادشاهان‌ نخواهد بود. و اگر در راههای‌ من‌ سلوك‌ نموده‌، فرایض‌ و اوامر مرا نگاه‌ داری‌ به‌ طوری‌ كه‌ پدر تو داود سلوك‌ نمود، آنگاه‌ روزهایت‌ را طویل‌ خواهم‌ گردانید.» [1پادشاهان 3/ 11 تا 14]

وقتی که حضرت داوود(ع) از دنیا رفت، سلیمان(ع) نوجوان بود. او با این حکمت خداداد توانست به درستی حکومت کند. در تمام مدت حکومت وی، جنگی در نگرفت و صلح و امنیت در سراسر فلسطین حکمفرما بود. خداوند به درخواست دیگر سلیمان پاسخ داد و کاری کرد که دهان مخالفانش بسته شود. طبق آنچه قرآن کریم نقل می‌کند دعای سلیمان(ع) این بودکه خداوند یک حکومت بی‌بدیل به او عطا فرماید (سورۀ ص/ 35). از امام کاظم(ع) نقل است که مقصود سلیمان آن بود تا مردم بفهمند که حکومت او از جانب خدا است و نه ارث پدرش. لهذا خداوند باد را تحت فرمانش قرار داد، تا به نرمى او را هر جا كه بخواهد ببرد، و شيطان­ها را تحت فرمانش قرار داد تا براى وى بناهای عالى ساختند، و با فرو رفتن در اعماق دريا، جواهرات گرانبها آوردند، و زبان پرندگان را به وی آموخت، و بساط قدرت او را بر پهنة زمين گستراند و پابرجا ساخت. به این ترتیب، مردم فهميدند كه حكومت سلیمان به سلطنت پادشاهانی كه مردم بر خود برمى‏گزينند، و يا حاکمانی که از راه جنگ و ستم بر آنان سلطه یافته‏اند، هيچ شباهتى ندارد.[2]

حضرت سلیمان در كتاب امثال در عهد عتیق، از آنچه گوش‌هايش از دهان حكمت ــ مخلوق نخستين خداي تعالي ــ شنيده براي پسرش حكايت مي‌كند تا او نیز حکمت را بطلبد و به سخنش گوش بسپارد:

آيا حكمت [Wisdom]ندا نمي‌كند و فطانت آواز خود را بلند نمي‌نمايد؟ به سرِ مكان‌هاي بلند به كنارة راه، در ميان طريق‌ها مي‌ايستد. به جانب دروازه‌ها به دهنة شهر، نزد مدخلِ دروازه‌ها صدا مي‌زند كه «شما را اي مردان مي‌خوانم و آواز من به بني‌آدم است. اي جاهلان زيركي را بفهمید، و اي احمقان عقل را درك نماييد. بشنويد زيرا که به امور عاليه تكلّم مي‌نمايم و گشادن لب‌هايم استقامت است. دهانم به راستي تنطّق مي‌كند و لب‌هايم شرارت را مكروه مي‌دارد. همة سخنان دهانم بر حق است و در آنها هيچ چيز كج يا معوّج نيست. تماميِ آنها نزد مرد فهيم واضح است و نزد يابندگان معرفت مستقيم است. تأدیب مرا قبول کنید و نه نقره را، و معرفت را بیشتر از طلای خالص. زیرا که حکمت، از لعل‌ها بهتر است و جمیع نفایس را به او برابر نمی‌توان کرد. من حکمتم و در زیرکی سکونت دارم و معرفت تدبیر را یافته‌ام. ترس خداوند، مکروه داشتن بدی است. غرور و تکبّر و راه بد و دهان دروغگو را مکروه می‌دارم. مشورت و حکمت کامل (= عقل کامل یا تمام عقل) از آنِ من است. من فهم هستم و قوّت از آنِ من است. به من پادشاهان سلطنت می‌کنند...» [امثال 8/ 1 تا 15]

سليمان(ع) پس از آنكه پسر خود را توصيه مي‌كند كه «بر عقل خود تكيه مكن» و «خويشتن را حكيم مپندار» [امثال 3/ 5 و 7] او را به حكمت الهي دعوت مي‌نمايد:

خوشا به حال كسي كه حكمت را پيدا كند و شخصي كه فطانت را تحصيل نمايد. زيرا كه تجارتِ آن از تجارتِ نقره و محصولش از طلاي خالص، نيكوتر است. از لعل‌ها گران‌بهاتر است و جميع نفايس تو، به آن برابري نتواند كرد. به دست راست وي، طولِ ايام است و به دست چپش، دولت و جلال. طريق‌هاي وي طريق‌هاي شادماني است و همة راه‌هاي وي سلامتي مي‌باشد. به جهت آناني كه او را به دست گيرند درخت حيات است و كسي كه به او متمسّك مي‌باشد خجسته است. خداوند به حكمت خود زمين را بنياد نهاد و به عقل خويش آسمان را استوار نمود. [امثال 3/ 13 تا 19]

در سخن سليمان نبي(ع) ديده مي‌شود كه حكمت (عقل)، مخلوق اول خداست و یگانه واسط‌ در امر آفرينش موجودات.

اما كتاب ديگري به نام «حكمت سليمان» به آن حضرت منسوب است كه بسا شيرين‌تر و خواندني‌تر و معرفت بخش‌تر است. گرچه علماي يهود این کتاب را در سنت خود محسوب نمي‌دارند اما مسيحيان كاتوليك آن را از دیرزمان در شمار کتب قانونی خود قرار داده‌اند. اين رساله، از جمله هفت کتاب عهد عتيق است كه كاتوليك‌ها افزون بر پروتستان‌ها قانوني مي‌دادند. این هفت رساله به طور مجزا به فارسی ترجمه شده است: نگا. كتاب‌های قانوني ثاني، ترجمه پیروز سيار، نشر ني، ‌تهران،‌ 1380

حضرت رسول‌الله(ص) در کلام سلیمان(ع)


رسالۀ مورد بحث، «حکمت سلیمان» خوانده شده چون حاوی مناجات‌های حضرت سلیمان با «حکمت» است؛ همان عقل کل و مخلوق نخست خدای تعالی. اشتياق سليمان به مؤانست با حكمت، از كلمات اين كتاب هويدا است. او حكمت را پرتوي از نور لايزال حق تعالي معرفي مي‌كند كه بر گيتي حكم رانده، پيامبران خداي را تربيت مي‌نمايد:

جنبندگيِ حكمت،‌ فزون از هر جنبشي است

به سبب پاكي خويش، از همه چيز در مي‌گذرد و در همه چيز نفوذ مي‌كند

همانا نفحه‌اي از قدرت خداست

رايحه‌اي بس خالص از مجد خداي قادر است

از اين روي هيچ آلودگي بدان ره نمي‌يابد

چه، پرتوي از نور جاوداني [يعني خداوند متعال] است

آينة بي‌زنگاري از فعل خداست

صورتي از نيكيِ اوست.

از ديگر سو، چون يگانه است بر همه چيز قادر است

چون در ذات خويش ثابت است، ماية نو شدن عالم است

و در گذر ايام، با گذار از نفوس مقدس

ايشان را دوستان خدا و پيامبران مي‌گرداند

چه، خدا جز آن كس را كه با حكمت همخانه مي‌شود دوست نمي‌دارد.

همانا از آفتاب زيباتر

از جمله صور فلكي برتر

و از نور والاتر است.

چه، از پي نور شب مي‌آيد

ليك بدي بر حكمت غالب نمي‌آيد.

از اين سوي عالم تا آن سوي، به قدرت، بال مي‌گسترد

و بر گيتي به نيكي حكم مي‌راند.

از عنفوان جواني، او را گرامي مي‌داشتم و در طلبش بودم

بر آن مي‌كوشيدم تا به همسري‌اش گيرم و دلدادة زيباييش گشتم.

(او) اصل شريف خود را با زيستن در خلوت خدا، نمودار ساخته است.

چه، سرور همگان او را دوست داشته است

همانا با علم خدا آشناست

و اختيار آنچه كردگار مي‌كند با اوست.

اگر توانگري موهبتي خواستني در زندگاني است

توانگرتر از حكمت آيا هست كه همه كار مي‌كند؟

[حكمت سليمان 7/ 24 تا 8/ 5]

حضرت رسول‌الله(ص) در کلام سلیمان(ع)


خداوند، حكمت را در ابتداي آفرينش خلق كرد و محبوب خود قرار داد و اختيار ساير مخلوقات خويش را بدو سپرد. حكمت، واقف به اسرار خداست و هر چه انسان ــ از علم و كمال و حيات و قدرت ــ بطلبد و ميل كند، جملگي به آن حضرت عطا شده تا او به شخص لایق ببخشد.

لذا است كه حكمت، هم به ذات خود محبوب عارفان است و هم به جهت ثمراتش. چنانكه سليمان حكمت خواهي خود را چنين شرح مي‌دهد:

چون در اين باب در خويشتن به تأمل پرداختم

و در دل خويش بديدم كه در خويشاوندي با حكمت، ناميرايي است

و در دلبستگي به آن، شعفي شريف

و در اعمال دستان آن، ‌ثروتي زوال ناپذير

و در همنشيني پيوسته آن، خردمندي

و در مصاحبت آن،‌ نام‌آوري

به هر سوي شتافتم و جست‌وجو كردم تا آن را زانِ خويش سازم

نوباوه‌اي نیك‌سرشت بودم و مرا نفسي نكو نصيب گشته بود

بل از آن روي كه نيك بودم، به كالبدي بري از آلودگي در آمدم

ليك چون دريافتم كه جز به عطای خداي، دارندگي حكمت نتوانم

- و اين خود از خردمندي بود كه دانستم نعمت از جانب كه در مي‌رسد-

به خداوند خطاب كردم و از او خواستم،

و با تمام قلب خويش گفتم:

«اي خداي پدران و اي خداي مهربان

تو كه به كلمة خويش جهان را بساختي

تو كه به حكمت خويش انسان را سرشتي

تا بر آفريدگاني كه بساختي،‌ چيره باشد

تا به قداست و دادگري بر جهان حكم راند

و به سلامتِ نفس داوري كند

بر من آني را ارزاني‌دار كه شريك اورنگ تو است

بر من حكمت عطا كن

مرا از زمره فرزندان خويش مران

چه، من بندة توام و پسر كنيزت

بشري ناتوان و كوته عمر

و كم‌توان از براي فهم دادگري و شرايع

همانا آن كس كه ميان بني‌آدم كامل است

اگر از حكمت كه از جانب تو درمي‌رسد بي‌بهره باشد، به چيزي نيارزد»

[حكمت سليمان 8/ 17 تا 9/ 6]

همانطور كه مشهود است همانا مطلوب حقيقي و تمام مسئلت سليمان نبي(ع)، مؤانست و دوستی با برترين مخلوق خداوند يعني حكمت بوده است:

حكمت با توست، همان كه اعمال تو را مي‌شناسد

و آنگاه كه جهان را مي‌ساختي حاضر بود[3]

مي‌داند چه چيز به ديده تو خوشايند است

و چه چيز با فرمان‌هاي تو موافق

از آسمان‌هاي مقدس احضارش كن

و از اورنگ خويش گسيلش ‌دار

تا دستگيرم شود

تا بدانم چه چيزي به راستي خوشايند توست

چه، او همه چيز را مي‌داند و مي‌فهمد

[حكمت سليمان 9/ 9 تا 11]

متابعت از حكمت،‌ سعادت دنيوي و نجات اخروي را در پي دارد. زیرا که او منجي جهان بشريت است:

اراده تو را كدامين كس مي‌شناخت اگر حكمت عطا نمي‌كردي؟

و روح قدوس خود را از عالم بالا گسيل نمي‌داشتي؟

بدين سان، راه آنان كه بر زمينند، راست گشته‌ است

بدين سان،‌ آدميان آنچه را كه خوشايند توست، آموخته‌اند

و به مدد حكمت، نجات يافته‌اند. [حكمت سليمان 9/ 17 و 18]

حضرت رسول‌الله(ص) در کلام سلیمان(ع)

حضرت سلیمان(ع) در ادامه به ذکر تاریخ مخلوق اول می‌پردازد و حمایت‌های او را از انبیاء خدا برمی‌شمرد و از عقوبت های او بر کافران و فاجران خبر می‌دهد...


امیر اهوارکی


کتابنامه:

ـ کتاب مقدس، بَیبل سوسایتی، لندن، 1932

ـ كتاب‌های قانوني ثاني، ترجمه پیروز سيار، نشر ني، ‌تهران،‌ چ 1، 1380

ـ كهن، دكتر ابراهام (1948)، گنجينه‌اي از تلمود،‌ بی‌نا، تهران، چ 1،‌1350

http:/ / en.wikipedia.org/ wiki/ Hagia_Sophia

Kirk. G. S. & J. E. Raven & M. Schofield, eds. The Presocratic Philosophers: A Critical History with a Selection of Texts, Cambridge: Cambridge University Press, 1957



پاورقی:
[1]. نام مسجد «ايا صوفيا» در تركيه فعلي به همين حقيقت اشاره دارد. «ایا صوفیا» در زبان یونانی به معنای «حکمت مقدس» است، که به همان «عقل کل» یا مخلوق نخست خداوند ارجاع دارد. این مسجد قبل از اسلام، کلیسا بوده است. نگا. مدخل «ایا صوفیه» (Hagia Sophia) در ویکی پدیا:

Greek:Ἁγία Σοφία, "Holy Wisdom"

Latin:Sancta Sophia or Sancta Sapientia

http:/ / en.wikipedia.org/ wiki/ Hagia_Sophia

[2]. شیخ صدوق بن بابویه، معانی الاخبار، 2 ج، ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ 2، 1377؛ ج 2، ص 325؛ باب 400 ــ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، 110 ج، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق؛ ج 14، ص 85؛ ابواب قصص سلیمان بن داوود، باب 6، ح 1

[3]آن حديث قدسي را به ياد آوريد كه خطاب به حضرت ختمي مرتبت فرموده است: لولاك لما خلقت الا فلاك. يعني اگر تو نبودي افلاك را نمي‌آفريدم. عكس نقيض اين گزاره چنين مي‌شود كه «وقتي افلاك را مي‌آفريدم، تو بودي».

- لینک کوتاه این مطلب

» مشرق
تاریخ انتشار:20 دی 1393 - 0:51

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد