بشارت ها و پيش گويی ها در روايات مهدوی (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

ب) روايات اهل سنّت

در کتاب هاي صحاح ستّه (1)، راويان اهل سنت احاديث زيادي را با موضوعات متنوع درباره قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آورده اند که حافظ بن بطريق در کتاب خويش بيش از هشتاد روايت را نقل مي کند. (2)

بشارت ها و پيش گويی ها در روايات مهدوی (2)

 

امام احمد بن حنبل نيز دين خويش را نسبت به يادگار رسول خدا و بقية الله الاعظم، حجة بن الحسن (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ادا کرده و 130 روايت را در باب معرفي آن حضرت و علائم ظهور و خاندان و دودمان آن بزرگوار ذکر نموده است که جناب حجة الاسلام محمد جواد حسيني جلالي آن را در کتابي به نام « احاديث المهدي » از مسند احمد بن حنبل گردآوري کرده است.
حافظ محمد بن يوسف کنجي شافعي کتابي را به نام البيان في اخبار صاحب الزمان (658 هـ.ق) تأليف کرده و موضوعات متنوعي را در 250 باب به همراه رواياتش آورده است که اولين باب، « في ذکر خروجه – عليه السلام – في آخر زمان » و باب بيست و پنجم آن « في الدلالة علي جواز المهدي (عليه السلام) حيّاً باقياً مذ غيبته » مي باشد و شيخ ابن ابي زينب، محمد بن ابراهيم بن جعفر کاتب نعماني نيز ده ها حديث را از روات عامه ذکر کرده است. (3)
همه ي آن چه که ذکر شد، حاکي از اعتقاد عميق جامعه اهل سنت و جميع مسلمانان به وجود و ظهور و انقلاب جهاني فرزند برومند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از نسل فاطمه (عليها السلام) و در نهايت امام حسن عسکري (عليه السلام) مي باشد که در اين بخش به بيان برخي از آن احاديث متبرّکه مي پردازيم:

مهدي (عليه السلام) فرزند علي و فاطمه (عليهما السلام)

1. عليِ بن هلال (بلال) عن أبيه قال: دخلتَ علي رسولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في شکاتِه الّتي قُبِض فيها فاذاً فاطمَة – عليها السلام – عند رأسِه، قال: فبکت حتي ارتفعَ صوتُها فرَفعَ رسولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) طرفَه إليها فقال: حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ مَا الَّذِي يُبکِيکِ؟ فَقَالَت: أَخشَي الضَّيعَةَ مِن بَعدِکَ.
فَقَالَ (صلي الله عليه و آله و سلم): يَا حَبِيبَتِي أَمَا عَلِمتِ أَنَّ اللهَ – تَعالي – اطَّلَعَ عَلَي الأَرضِ اطِّلاعَةً فَاختَارَ مِنهَا أَبَاکِ فَبَعَثَهُ بِرِسَالَتِهِ ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً فَاختَارَ بَعلَکِ فَأَوحَي إِلَيَّ أَن أُنکِحَکِ إِيِّاهُ، يَا فَاطِمَةُ وَ نَحنُ أَهلُ بَيتٍ قَد أَعطَانَا اللهُ سَبعَ خِصَالٍ لَم يُعطِ أَحَداً قَبلَنَا وَ لا يُعطي أَحَداً بَعدَنَا.
أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ أَکرَمُ النَّبِيّينَ عَلَي اللهِ وَ أَحَبُّ المَخلُوقِينَ أِلَي اللهِ وَ أَنَا أبُوکِ وَ وَصِيِّي خَيرُ الأَوصِيَاءِ وَ أَحَبُهُم إِلَي اللهِ وَ هُوَ بَعلُکِ.
و شَهِيدُنَا خَيرُ الشُّهَدَاءِ وَ أَحَبُّهُم إِلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ حَمزَةُ عَمُّ أَبِيکِ وَ عُمُّ بَعلِکِ وَ مِنَّا مَن لَهُ جَنَاحَانِ أخضَران يَطِيرُ بِهِما فِي الجَنَّةِ مَعَ المَلائِکَةِ حَيثُ يَشَاءُ وَ هُوَ ابنُ عَمِّ أَبِيکِ وَ أَخُو بَعلِکِ.
وَ مِنَّا سِبطَا هَذِهِ الأُمَّةِ وَ هُمَا ابنَاکِ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ وَ هُمَا سيّدا شَبَابِ أَهلِ الجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا – وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالحَقِّ – خَيرٌ مِنهُمَا.
يَا فَاطِمَةُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالحَقِّ إِنَّ مِنهُمَا مَهدِيَّ هَذِهِ الأُمَّةِ إِذَا صَارَتِ الدُّنيَا هَرجاً وَ مَرجاً، وَ تَظَاهَرَتي الفِتَنُ وَ تَقَطَّعَتِ السُّبُلُ وَ أَغَازَ بَعضُهُم عَلَي بَعضٍ فَلا کَبيرٌ يَرحَمُ صَغِيراً وَ لا صَغِيرٌ يُوَقِّرُ کَبِيراً، فَيَبعَثُ اللهَ عِندَ ذَلِکَ مِنهُمَا مَن يَفتَحُ حُصُونَ الضَّلالَةِ وَ قُلُوباً غُلفاً، يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ کَمَا قُمتُ بِهِ فِي أولِّ الزَّمَانِ، وَ يَملَأُ الدُّنيا عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً.
يَا فَاطِمَةُ لا تَحزَني وَ لا تَبکِي فَإِنَّ الله – تَعالي – أَرحَمُ بِکِ وَ أَرأَفُ عَلَيکِ مِنِّي وَ ذَلِکِ لِمَکَانِکِ مِنِّي وَ مَوقِعِکِ مِن قَلبِي وَ زَوَّجَکِ اللهُ زَوجَکِ وَ هُوَ أشرَفُ أهل بَيتِي حَسَباً وَ أکرَمهم مَنصَباً وَ أَرحَمُهُم بِالرَّعِيَّةِ وَ أَعدَلُهُم بِالسَّوِيَّةِ وَ أَبصَرهُم بِالقَضِيَّةِ، وَ سَأَلتُ رَبِّي أَن تَکُونِي أَوَّلَ مَن يَلحَقُنِي مِن أَهلِ بَيتِي.
قَالَ عَلِيٌّ: فَلَمّا قُبِضَ النّبي (صلي الله عليه و آله و سلم) لَم تَبقَ فَاطِمَةُ بَعدَهُ إلّا خَمسَةً وَ سَبعِينَ يَوماً حَتِّي أَلحَقَهَا اللهُ بِهِ – صلّي اللهُ عَلَيها وَ سَلَّمَ؛ علي بن هلال از پدرش نقل کرده است که در آخرين مريضي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) که به رحلت آن حضرت منتهي گرديد، داخل منزل آن بزرگوار شدم و فاطمه (عليها السلام) را در بالاي سر پدرش مشاهده کردم که با صداي بلند گريه مي کرد و اشک مي ريخت. در آن هنگام پيامبر سر مبارک خود را بلند کرد و به او نگاه کرد و فرمود: محبوبه من! چرا گريه مي کني؟ عرض کرد از وقوع ضايعه ي سنگين بعد از شما مي ترسم. در آن هنگام رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي محبوبه من! آيا توجّه داري خداوند تعالي نگاهي بر زمين کرد و از ميان همه، پدرت را انتخاب نمود؛ سپس او را به نبوت برانگيخت؟ سپس نگاهي دوباره کرد و شوهرت (علي) را انتخاب کرد و به من وحي کرد تا تو را به ازدواج او درآوردم؟ اي فاطمه! ما اهل بيتي هستيم که خداوند هفت خصلت (زيبا) را به ما عطا کرد که آن ها را به پيشينيان و به افراد بعد از ما عنايت نکرد.
• من زينت بخش و خاتم همه ي انبيا هستم و گرامي ترين و محبوب ترين آنان در نزد خداوندم.
• و من پدر تو هستم.
• جانشين من بهترين اوصياست و محبوب ترين آنان در نزد خداوند است که او همسر تو است.
• شهيد ما برترين شهداست و محبوب ترين آنان در نزد خداوند است که او حمزة بن عبدالمطلب، عموي پدر تو و شوهر تو است.
• و از ما است کسي که داراي دو بال سبز است و توسط آن ها در فضاي بهشت با ديگر فرشتگان پرواز مي کند و هر جا که بخواهد مي رود. او (جعفر بن ابي طالب)، پسر عموي پدرت و برادر شوهر تو است.
• و از ماست دو سبط اين امت يعني فرزندانت، حسن و حسين که اينان دو جوان برومند در ميان جوانان اهل بهشتند. سوگند به کسي که مرا به حق برگزيد! پدرشان بهتر از آنان است.
• اي فاطمه! سوگند به کسي که مرا به حق برانگيخت، همانا از اين دو (حسن و حسين)، مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اين امت به وجود خواهد آمد. (4) آن گاه که دنيا را بي قانوني و (هرج و مرج) فرا گيرد و فتنه ها و آشوب ها آشکار گردد و راه ها ناامن شود و برخي از افراد بر بعضي ديگر هجوم برند، پس هيچ بزرگي بر کوچک ترحم نکند و هيچ کوچکي احترام بزرگ تر را نگه ندارد... در آن هنگام خداوند از اين دو (حسن و حسين) کسي را مبعوث کند که دژهاي گمراهي را بشکند و دل هاي قفل شده را باز کند، دين خدا را در آخر الزمان به پا دارد؛ همان طور که من در ابتداي زمان (رسالت)، دين خدا را اقامه کردم. او دنيا را از عدل و داد پر کند؛ همان طور که از جور و ستم پر شده باشد.
اي فاطمه! محزون مشو و اشک مريز. پس همانا خداوند متعال، براي تو مهربان و رئوف تر از من است به خاطر مقام و موقعيتي که در نزدم داري. خداوند تو را همسري عنايت کرد که او شريف ترين اهل بيتم از جهت نسب است. او گرامي ترين، مهربان ترين، عادل ترين و آشناترين فرد امت اسلامي نسبت به امور.
من از پروردگارم درخواست نمودم تا اين که اولين کسي که از اهل بيتم به من ملحق شود تو باشي.
علي (عليه السلام) فرمود: چون رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، بيش از 75 روز بيشتر نگذشت که خداوند وي را به پدرش ملحق نمود و دار فاني را وداع کرد. (5)

مهدي (عليه السلام) از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

2. عن أبي سعيد الخُدرِي قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّي يَملِکَ الأرضَ رَجُلٌ مِن أَهلِ بَيتِي أَجلَي الجَبهَةِ أَقنَي الأَنفِ يَملَأُ الأرضَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت قَبلَهُ ظُلماً؛ ابي سعيد خدري گفته است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: روز قيامت برپا نخواهد شد تا اين که مردي از اهل بيت من مالک کره ي زمين گردد (و سلطنت کامل پيدا کند). او داراي پيشاني گسترده و بيني که استخوان ميانه آن برجستگي دارد مي باشد. زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همان طور که پيش از آن پر از ستم شده باشد.
3. و در روايت ديگر ابوسعيد خدري نقل کرده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: المَهدِيُّ مِنّا أهلَ البَيتِ أشمّ الأنف يملَأُ الأرضَ عدلاً کَما مُلِئَت جوراً؛ مهدي از ما اهل بيت است که روي بيني اش برآمدگي دارد. او زمين را پر از عدل و داد مي کند؛ همان طور که ستم همه جا را فرا گرفته باشد. (6)
4. عن ابي داوود، عن عثمان بن أبي شيبة، عن فضل بن رکين، عن قطر، عن قاسم بن أبي بزّ [أبي برّة] عن أبي الطفيل، عن عليّ (عليه السلام) عن النبيّ (صلي الله عليه و آله و سلم) قال:
لَو لَم يَبقَ مِنَ الدَّهري إِلّا يَومٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أَهلِ بَيتِي يَملَأُهَا عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً؛
چنان چه از روزگار باقي نماند مگر يک روز، هر آينه خداوند در آن روز مردي از اهل بيت مرا مبعوث خواهد کرد که زمين را پر از عدل کند؛ همان طور که از ستم پر شده باشد. (7)

ياران مهدي در طالقان

5. ابن اعثم کوفي در کتاب « الفتوح » از علي بن ابي طالب – کرَم الله وجهه – نقل کرده است که فرمود:
وَيحاً لِلطَّالِقَانِ فَإِنَّ لِلهِ تَعَالَي [فيها] کُنُوزاً لَيسَت مِن ذَهَبٍ وَلا فِضَّةٍ وَ لَکِن بِهَا رِجَالٌ مَعرُوفُونَ (مُؤمِنُونَ) وَ هُم عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ هُم أيضاً أَنصُارُ المَهدِيِّ – سَلامُ الله عَلَيهِ – فِي آخِرِ الزَّمَانِ؛ خوش به حال طالقان که براي خداوند متعال گنج هايي در آن نهفته است که از طلا و نقره نيستند، بلکه مرداني شناخته شده و ممتازند. اينان خداوند را به خوبي شناخته اند و ياران حضرت مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان خواهند بود. (8)
« ويح » از واژه هاي مشترکي است که هم به معناي مدح (درود) مي آيد و هم به معناي ذم (واي – نفرين) و با توجه به قرائن، مفهوم آن روشن مي گردد، اما در حديث فوق به هر دو معناست: از آن جهت که افتخار و عزّت براي مردم طالقان است، پس ويح به معناي « درود » است و از آن جهت که عموم مردم به اين نعمت الهي توجه ندارند مورد توبيخ و عقاب قرار مي گيرند، پس ويح به معناي « واي و ويل » است.

مدّت حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

6. عن حذيفة اليمان قال: قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم):
المَهدِيُّ مِن وُلِدِي وَجهُهُ يَتَلألأُ کَالقَمَرِ الدُّرِّيِّ، اللَّونُ عَرَبيٌّ وَ الجِسمُ جِسمٌ إِسرَائِيلِيٌّ يَملَأُ الأرضَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً، يَرضَي بِخِلافَتِهِ أَهلُ السَّمَاوَاتي وَ أَهلُ الأَرضِ وَ الطَّيرُ فِي الجَوِّ، يَملِکُ عِشرِينَ سَنَةً. (9)
و في حَديثٍ آخَر: يُملِکُ سَبعَ سِنينَ، أو تِسعَ سِنينَ؛ (10) حذيفة بن يمان گفته است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مهدي از نسل من و از فرزندان من است. صورت او همانند ماه مي درخشد. رنگ چهره او عربي و جسم و بدنش شبيه مردمان بيت المقدس مي باشد. زمين را پر از عدل مي کند؛ همان طور که ستم آن را پر کرده باشد. اهل آسمان ها و زمين بر حاکميت او خشنود هستند و نيز پرندگان در فضا خرسند مي باشند. او بيست سال حکومت خواهد کرد.
و بنابر روايت ديگر، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هفت سال يا نُه سال حکومت خواهد نمود.

ارزش صابران در عصر غيبت

7. عن سعيد بن جبير عن ابن عباس – رضي الله عنهما – قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم):
إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُ أُمَّتِي مِن بَعدِي وَ مِن وُلدِهِ القَائِمُ المُنتَظَرُ الّذِي إذا ظَهَرَ يَملأُ الأَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً، وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالحَقّ بَشِيراً وَ نَذَيِراً إِنَّ الثَّابِتِينَ عَلَي القَولِ بِإمامَتِهِ فِي زَمَانِ غَيبَتِهِ لأَعَزُّ مِنَ الکِبرِيتِ الأَحمَرِ.
فَقَامَ إِلَيهِ جَابِرُ بنُ عَبدِ اللهِ الأَنصَارِيُّ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ! وَ لِوَلَدِکَ القَائِمِ غَيبَةٌ ؟
قَالَ: إِي وَ رَبِّي لِيُمَحّصَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمحَقَ الکافِرِينَ. يَا جَابِرُ! إِنَّ هَذَا أمرٌ مِن أَمرِ اللهِ وَ سِرٌّ مِن سِرِّ اللهِ، مَطوِيٌّ مِن عِبَادِ اللهِ، فَإِيَّاکَ وَ الشَّکَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّکَّ فِي أَمرِ اللهِ مِن أَمرِ اللهِ وَ سِرِّ اللهِ، مَطوِيٌّ مِن عِبَادِ اللهِ، فَإِيَّاکَ وَ الشَّکَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّکَّ فِي أَمرِ اللهِ عَزَّوَ جَلَّ کُفرٌ
؛ پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا علي، امام امت بعد از من است و از فرزندان او، قائم منتظر به دنيا خواهد آمد؛ آن کس که به هنگام ظهورش زمين را از عدل و داد پر کند؛ همان گونه که از تعدّي و ستم پر شده باشد.
سوگند به کسي که مرا به حق برانگيخت و بشارت دهنده و انذار دهنده ام نمود، همانا آناني که در دوران غيبت او بر امامت و زعامتش ثابت قدم باشند از کبريت أحمر (طلاي سرخ) ناياب تر خواهند بود.
درآن هنگام جابربن عبدالله انصاري به پا خاست و عرض کرد: اي رسول خدا! آيا براي فرزندت، قائم (آل محمد) غيبتي خواهد بود؟!
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ داد: بلي؛ سوگند به پروردگارم چنين است. تا مؤمنان را از هر ناخالصي پاک و کافران را از بين ببرد.
اي جابر! همانا غيبت او از کارهاي الهي است و رازي پنهان از اسرار خداوند است که از بندگان خدا نهان مي باشد. پس از شک کردن در اين امر بر حذر باش، زيرا ترديد در امر خدا – عزّوجلّ – [غيبت قائم ما] کفر است! (11)

مکان بيعت با مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

8. عن أعمش، عن زربن جيش، عن حذيفة، قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم):
لَو لَم يَبقَ مِنش الدُّنيَا إِلّا يَومٌ وَاحِدٌ لَبَعَثَ اللهُ فِيهِ رَجُلاً اسمُهُ اسمِي وَ خُلقُهُ خُلُقِي يُکَنَّي أَبَا عَبدِاللهِ يُبايِعُ لَهُ النّاسُ بَينَ الرُّکنِ وَ المَقامِ، يَرُدُّ اللهُ بِهِ الدّينَ وَ يَفتَحُ لَهُ فُتوحاً فَلا يَبقي عَلي ظَهرِ الأرضِ إلّا مَن يَقُولُ « لا إِلَهَ إِلّا الله ».
فَقَامَ سَلمان فقال: يا رسولَ الله مِن أيِّ ولدک هو؟
قال (صلي الله عليه و آله و سلم): مِن وُلدِ ابني هَذا، وَ ضَرَبَ بِيَدِه عَلي الحسين – عليه السلام - ؛
حذيفه گفته است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چنان چه از عمر دنيا باقي نماند مگر يک روز، هر آينه خداوند در آن روز مردي را مبعوث خواهد کرد؛ کسي که نامش، نام من و خُلقش، خُلق من است. کنيه او أباعبدالله است. مردم در بين رکن و مقام در داخل مسجد الحرام با او بيعت خواهند نمود. خداوند به واسطه او دين خود را در ميان مردم حاکم خواهد کرد و با دست پرتوانش فتوحات بسياري را نصيب مي نمايد. پس در روي زمين کسي باقي نمي ماند مگر اين که اقرار به توحيد مي کند و « لا اله الّا اللهَ » مي گويد.
سلمان (رحمه الله) بپا خاست و عرض کرد: يا رسول الله! اين مرد از نسل کدام يک از فرزندانت خواهد بود؟ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: از اين فرزندم و سپس دست خود را بر شانه حسين [بن علي ابي طالب (عليه السلام)] زد. (12)

امداد فرشتگان الهي در پيروزي مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

9. عن عليّ [عليه السلام] قال: المَهديُّ مَولدِهُ بالمدينةِ، مِن أهلِ بيتِ النبيِّ (صلي الله عليه و آله و سلم)، واسمُه اسمُ نَبيٍّ، و مَهاجِرُه بيتُ المَقدِس، کَثُّ اللحيةِ، أَکحلُ العَينَينِ، بَرّاقُ الثَنايا، في وَجهِه خالٌ، أَقني أجلي، في کِتفِه علامةُ النبيِّ، يَخرجُ برايةِ النبيِّ (صلي الله عليه و آله و سلم) مِن مِرطٍ مُعلَمَةً سَوداءَ مُرَبَّعةٌ فيها حِجرٌ لم يُنشَر منذُ تُوفِّي رسولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلم)، و لا تُنشَرُ حتي يَخرُجَ المهديُّ، يَمدَّهُ اللهُ بثلاثةِ آلافٍ من الملائِکَةِ يضرَبون وجوهَ مَن خالفَهم وأدبارَهم، يُبعَثُ وَ هُو ما بينَ الثلاثينَ إلي الأربعينَ؛
علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: زادگاه مهدي مدينه ي منوّره است. او از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي باشد و نامش نام پيامبر است و به بيت المقدس هجرت مي کند. او داراي لحيه اي پر و چشماني مشکين و دندان هاي پيشينش سفيد است، و در صورتش خالي [هاشمي] است. چهره اي گيرا و روشن دارد. در شانه اش نشانه اي از پيامبر [مُهر نبوّت] مي باشد. با پرچم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خروج خواهد کرد، پرچمي که از موهاي سياه به صورت چهارگوش بافته شده و در آن علامت و نشانه ي خاص (بازدارنده) است، چنين پرچمي تا زمان رحلت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ديده نشده و نخواهد شد تا آن که مهدي (عليه السلام) ظهور کند. خداوند او را با سه هزار فرشته ياري مي دهد؛ فرشتگاني که با توانمندي نيروهاي پيشين و نيروهاي پشتيباني دشمن را نابود مي کنند. مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به هنگام ظهور بين 30 تا 40 ساله خواهد بود. (13)

اهل بيت (عليهم السلام) قبل از ظهور

10. حافظ أبوداوود سليمان بن أشعث... عن علقمة عن عبدالله قال: بَينَما نَحنُ عندَ رسولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) إِذا أَقبلَ فِتيَةُ من بني هاشمٍ فلمّا رآهم النبيُّ (صلي الله عليه و آله و سلم) أَغرَّ و رَقَّت عيناه و تَغيَر لونُه قال: فقلت: ما نَزالُ نَري في وجهِکَ شيئاً نَکرَهُه.
قال (صلي الله عليه و آله و سلم): إنّا أهلُ بيتٍ اِختارَ اللهُ لنا الآخرةَ علي الدنيا، و إِنّ أهلَ بيتي سَيُلقَونَ مِن بَعدي بلاءً و تَشريداً و تَطريداً حتّي يَأتيَ قَومٌ مِن قِبَلِ المَشرقِ وَ مَعهم راياتٌ سُودٌ فَيَسأَلونَ الخَيرَ ولا يُعطونَه فيُقاتِلون فيُنصَرون فيُعطونَ ما شاؤُوا ولا يَقَبَلونَه حتّي يَدفَعوها إلي رجلٍ من أهلِ بيتي فيَملأُها عَدلاً و قِسطاً کما مُلِئَت جوراً و ظُلماً، فَمَن أَدرکَ ذلک منکم فَليَأتِهِم وَلَو حَبواً عَلَي الثَلجِ.
عبدالله... گفته است در حالي که ما در محضر پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوديم ناگاه چند نفر از جوانان بني هاشم خدمت آن حضرت آمدند. چون چشم پيامبر به آنان افتاد محزون شد و چشمانش اشک آلود گرديد و رنگ صورتش تغيير کرد. عبدالله گفته است عرض کردم: در چهره شما علامت حزن و اندوه مي بينم که براي ما هيچ خوشايند نيست. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند براي ما اهل بيت، آخرت را بر دنيا ترجيح داد و آن را براي ما انتخاب نمود و همانا اهل بيتِ من، بعد از من گرفتار سختي ها و آزمايش ها و آوارگي ها خواهند شد و اين امر به درازا خواهد کشيد تا آن که مردماني از مشرق زمين قيام کنند و با پرچم هاي سياه بپاخيزند. آنان خواهان خير [دين و حاکميت ديني] هستند و لکن به آنان ندهند. سپس مبارزه و جهاد کنند و توفيق به دست آورند و به آنان خواسته هاي اوليه شان را بدهند، ولي آنان قانع نگردند و به مبارزه خويش ادامه دهند تا آن که حاکميت ديني خويش را به مردي از اهل بيتم بدهند، پس، آن مرد، زمين را پر از عدل و داد کند؛ همان طور که از جور و ستم پر شده باشد. پس هر کس از [نسل هاي] شما او را درک کند بايد خدمت او رسد و او را ياري دهد و همه هستي خود را تقديم او کند؛ با حرکت کردن و خزيدن بر روي يخ و برف باشد. (14) [کنايه از اين که هيچ عذري پذيرفته نيست؛ فقط و فقط ايثار و از خودگذشتگي در راه بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مطلوب است].

مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خليفة الله

11. حافظ يوسف در حلب از ابوعبدالله الکراني... از ابو اسماء و او از ثوبان نقل مي کند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يَقتَتِلُ عند کنزِکم ثَلاثةٌ کُلُّهُم ابنُ خليفةٍ لا تصَير إلي واحدِ منهم ثمّ تَطلعُ راياتٌ سُودٌ فيَقتلونَهُم قَتلاً ذريعاً لم يَقتُله قومٌ ثمّ يَجيءُ خليفة اللهِ المهديُّ فإذا سَمِعتُم به فَأتُوه فإنّه خليفةُ اللهِ المهديُّ؛ سه تن از شاه زادگان در کنار گنجينه هاي شما (بر سر آن ها) به جنگ و مبارزه مي پردازند که هيچ کدام بر ديگري غلبه نخواهند يافت. پس از آن، لشکريان گوناگوني با پرچم هاي سياه حرکت خواهند نمود و آن شاه زادگان و نيروهاي همراه را مي کشند و در محاصره کامل قرار مي دهند؛ به طوري که آنان چنين جنگي از قومي نديده اند. در آن هنگام جانشين خدا [در روي زمين]، مهدي مي آيد و ظهور مي کند. پس آن گاه که فرياد او را شنيديد از او اطاعت کنيد و نزدش برويد و با او بيعت نماييد. همانا او خليفه خدا، مهدي [عجل الله تعالي فرجه الشريف] خواهد بود. (15)
در روايت ديگر به نقل از سنن ابن ماجه آمده است:
قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): فَإِذَا رَأَيتُمُوهُ فَبَايِعُوهُ وَ لَو حَبواً عَلَي الثَّلجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللهِ المَهدِي؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آن گاه که او را ديديد پس با او بيعت کنيد و خود را به او برسانيد؛ اگر چه سينه خيزان و کشان کشان بر روي يخ و برف باشد. پس همانا او خليفه خدا، مهدي خواهد بود. (16)
عبدالله بن عمر مي گويد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يَخرُجُ المهديُّ و علي رأسِه غَمامةٌ فيها مُنادٍ يُنادي: هذا المهديُّ خليفةُ اللهِ فَاتَّبِعُوه؛ مهدي (عليه السلام) ظهور مي کند در حالي که بر روي سرش ابري در حرکت است. فرياد برآورده مي شود: اين مهدي، جانشين خداست. پس از او پيروي و اطاعت کنيد. (17)

روز رهايي و آزادي کامل فلسطين

12. ذکر الثعلبي في تفسير قوله تعالي: (إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ) و ذکر فتنة الدجال ثمّ قال: و بالإسناد المقدم، قال مقاتل: قَالُوا: يَا رَسولَ اللهِ! فَکَيفَ نُصَلِّي فِي تِلکَ الأَيَّامِ القِصَارِ؟ قَاَل: (صلي الله عليه و آله و سلم): تَقدِرُونَ فِيهَا کَمَا تَقدِرُونَ فِي هَذِهِ الأَيِّامِ الطِّوَالِ، ثُمَّ تُصَلُّونَ وَ إِنَّهُ لا يَبقَي شَيءٌ فِي الأَرضِ إِلّا وَطِئَهُ وَ غَلَبش عَلَيهِ إِلّا روضَةُ مَکَّة وَ المَدِينَةَ فَإِنَّهُ لا يَأتِيهِما مِن نَقبٍ مِن أَنقَابِهِمَا إِلّا لَقِيَهُ مَلَکٌ مُصلِتٌ بِالسَّيفِ حَتِّي يَنزِلَ الظُّرَيبَ الأَحمَرَ عِندَ مُجتَمَعِ السُّيول عِند مُنقطَع السُّيول عند مُنقطَع السَّبَحَةِ ثُمَّ تَرجُفُ المَدِينةُ بِأَهلِهَا ثَلاثَ رَجَفَاتٍ فَلا يَبقَي مُنَافِقٌ فِيهَا وَ لا مُنَافِقَةٌ إِلّا خَرَجَ إِلَيهِ فَتَنفِي المَدِينَةُ يَومَئِذٍ الخَبيثَ کَمَا يَبقِي الکِيرُ خَبَثَ الحَدِيدِ، يُدعَي ذَلِکَ اليَوم « يَومَ الخَلاصِ ».
قَالَت أُمُّ شَرِيکٍ: يَا رَسُولَ اللهِ! أَينَ النَّاسُ يُومَئِذٍ؟
قَالَ: بِبَيتِ المَقدِسِ يَخرُجُ حَتَّي يُحَاصِرَهُم وَ إِمَامُ النَّاسِ يَومَئِذٍ رَجُلٌ صَالِحٌ، فَبَينَما صَلّي الصُّبحَ فَأِذَا کَبَّرَ وَ دَخَلَ فِي الصَّلاةِ نَزَلَ عِيسَي بنَ مَريَمَ – عَلَيهما السّلام – فَإِذَا رَآهُ ذلِکَ الرَّجُلُ عَرَفَهُ فَرَجَعَ يَمشِي القَهقَرَي فَيَتَقَدَّمُ عِيسَي – عَلَيهِ السَّلامُ – فَيَضَعُ يَدَهُ بَينَ کَتِفَيهِ وَ يَقُولُ: صَلِّ فَإِنَّمَا أُقِيمَت لَکَ الصَّلاةُ. فَيُصَلِّي عِيسَي وَرَاءَهُ ثُمَّ يَقُولُ: افتَحُوا البَابَ، فَيَفتَحُونَ البَاب؛ ثعلبي در تفسير آيه ي شريفه ي « همانا ما پيامبران خود و کساني را که ايمان آورده اند در زندگي دنيا ياري مي کنيم و نيز در روزي که گواهان به پا مي خيزند »، سخن از فتنه « دجال » مي کند. سپس با توجه به سندهاي قبلي از قول مقاتل نقل مي کند که پس از نزول آيه شريفه مردم گفتند: يا رسول الله! در زمان فتنه دجال که بسيار کوتاه است چگونه بايد نماز خواند؟ [آيا چنين فرصتي وجود دارد؟] پيامبر خدا فرمود: همانند اين زمان که فرصت طولاني است قادر به اداي نماز خواهيد بود، لکن مؤمنان مغلوب و مقهورند، مگر آناني که در سرزمين مکه و مدينه به سر برند، زيرا هيچ کس از دشمنان ما نمي تواند از هيچ روزنه اي به اين دو شهر وارد شود مگر آن که فرشته اي مسلح و قدرت مند در راه هاي کوهستاني و پست و بلند و شن زار و تونل ها با آنان درگير شوند چنان چه برخوردي وجود آيد ادامه پيدا مي کند تا در تپه ها و کوه هاي کوچک قرمز رنگ در نزديکي زمين هاي شوره زار فرود آيند و زمين گير شوند. سپس سه مرتبه زلزله اي (18) اهل مدينه را تکان مي دهد که در اين زلزله منافقان مرد و زن، همگي فرار مي کنند. پس مدينه چهره هاي پليد را از خود مي راند و مي زدايد؛ همان طور که کوره هاي آتش، زنگ را از آهن جدا مي کند. آن روز روز رهايي [يوم الخلاص] ناميده مي شود.
امّ شريک پرسيد: اي پيامبر خدا! مردم در آن ايام کجا به سر مي برند؟ فرمود: از بيت المقدس خارج مي شوند و لکن در محاصره خواهند بود که رهبري آنان را مردي صالح [از اهل بيتم] برعهده دارد. در ميان مردم نماز صبح را اقامه مي کند. وقتي تکبير [اذان و اقامه] مي گويد و مي خواهد داخل نماز شود، عيسي – عليه السلام- فرود مي آيد. چون آن مرد صالح [و سلاله ي ما] او را مي بيند وي را بر خويشتن مقدم مي دارد.
در آن هنگام عيسي (عليه السلام) دست خود را بر شانه ي او [مهدي عليه السلام] مي گذارد و مي گويد: شما نماز را اقامه کنيد و امامت را بر عهده داشته باشيد، زيرا اين نماز براي شما و امامت شما برگزار شده است. پس عيسي – عليه السلام – پشت سر مي ايستد و به او اقتدا مي کند. چون نماز به پايان مي رسد فرمان مي دهد:
درب ورودي و راه هاي بيت المقدس را باز کنيد. در آن هنگام درب و راه هاي ورودي بيت المقدس باز مي شود [آنان داخل مي گردند و فتح و پيروزي نصيب آنان مي شود و همگي رهايي خواهند يافت]. (19)

پي‌نوشت‌ها:

1. صحاح ستّه، همان کتاب هاي شش گانه روايي محدثان اهل سنّت است که اکثر روايات آنان از جهت سندي به آن ها بر مي گردد و آن ها عبارتند از:
• صحيح مسلم، تأليف ابوالحسين مسلم بن حجاج نيشابوري قشيري (204 – 261 هـ.ق) با 7275 حديث؛
• صحيح بخاري، تأليف محمد بن اسماعيل بن ابراهيم مغيره جعفي با 3802 حديث؛
• جامع ترمذي، تأليف محمد بن عيسي بن سورة بن موسي (209 – 279 هـ.ق) با 5000 حديث؛
• سنن ابن ماجه، تأليف محمد بن يزيد بن ماجه قزويني (209 – 273 هـ.ق) با 4341 حديث؛
• سنن ابي داوود، تأليف سليمان بن اشعث سجستاني (202 – 275 هـ.ق) با 4800 حديث؛
• سنن نسائي، تأليف احمد بن شعيب بن علي بن بحر نسائي (215 – 303 هـ.ق) که داراي کتابي به نام خصائص اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.
2. عمدة عيون صحاح الأخبار (523 – 600 هـ.ق)
3. غيبت نعماني، باب ششم.
4. ينابيع المودّة، قندوزي، ج 3، ب 94، ص 165 به نقل از ابوسعيد خدري.
5. محمد بن يوسف بن محمد قرشي کنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان (عليه السلام)، باب 1، ح 1، ص 81 – 83.
6. قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، ج 3، باب 94، ص 163 (هر دو حديث را به صورت « مرفوعه » نقل مي کند).
7. سنن ابي داوود، ج 2، ص 207؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 99 و ينابيع المودّة، ص 519.
8. قندوزي، ينابيع المودّة، ج 3، باب 94، ص 167 و کنجي شافعي، البيان في أخبار صاحب الزمان، باب 5.
9. قندوزي، ينابيع المودّة، ج 3، باب 94, ابن حجر عسقلاني، الصواعق المحرقة، ص 98 و کشف الغمة، اربلي، ج 3، ص 276، ب 14.
10. ينابيع المودّة، ج 3، باب 94، ص 163؛ سنن ابي داوود، ج 2، ص 208 و حاکم نيشابوري، مستدرک، ج 4، ص 557.
11. قندوزي، ينابيع المودّة، ج 3، باب 94، ص 164 – 169.
12. کنجي شافعي، کتاب البيان، باب 13، في ذکر کنيته... و اربلي، کشف الغمة، ج 3، ص 275، باب 13.
13. الهندي، کنز العمّال، ج 14، ص 589 – 590، ح 39671 و نعيم بن حماد المروزي، کتاب الفتن، ص 226. [يکي از احتمالات در مورد کلمه ي « مولده في المدينة » منظور محل ظهور و قيام آن حضرت است].
14. حاکم نيشابوري، مستدرک، ج 4، ص 464؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 577 و طبقات ابن سعد، ج 4، ص 4 به نقل از البيان، کنجي شافعي، باب پنجم.
15. کنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان (عليه السلام)، باب چهارم، ص 98 و کشف الغمة، ج 3، ص 263.
16. سنن ابن ماجه قزويني، ج 3، ص 229 و حاکم نيشابوري، المستدرک، ج 4، ص 263.
17. کشف الغمّة، ج 3، ص 260، ح 16. (روات اهل سنّت همانند ابونعيم و طبراني و... نيز اين خبر را نقل کرده اند).
18. مقصود از « رجفه » همان زلزله معمولي است و يا مسائلي پيش مي آيد که مردم مدينه همانند غربال تصفيه مي گردند و انسان هاي صالح و پاک باقي مي مانند.
19. ابن ماجه، سنن المصطفي، ج 2، ص 512؛ الهندي، کنزل العمال، ج 14، ص 293 – 294؛ حافظ ابن البطريق، عمدة عيون صحاح الأخبار، (600 – 523 هـ.ق).

منبع مقاله:
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:17 بهمن 1393 - 2:38

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد