روایتی جالب از شیطان

(بسم الله الرحمن الرحیم)
من هر روز بدین صفت در مساجد می‌روم و یکی از یاران خود را به درون مسجد می‌فرستم تا چون مردم سلام نماز دهند، وسوسه در دل ایشان بیفکند.

یکی از مسائل جهان هستی، مسأله امتحان و آزمایش الهی است و اصولاً نظام سعادت و شقاوت و ثواب و عقاب بشر مبتنی بر اساس امتحان است و چون خداوند انسان را به سوی خیر دعوت می‌کند و در این میان اگر کسی نباشد که او را به شرّ دعوت و تشویق کند امتحانی وجود نخواهد داشت. وجود شیطان برای پویندگان راه حق نه تنها زیانبخش نیست بلکه رمز تکامل نیز محسوب می‌شود، اصولاً تکاملها در میان تضادّها به وجود می‌آید و هیچ موجودی راه کمال را نمی‌پوید مگر این‌که در مقابل آن، ضدّ نیرومندی قرار گیرد.(1)

کار روزانه شیطان در مساجد

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ...»(2)

اى مؤمنان! از گام هاى شيطان پيروى نكنيد و هر كه از گام هاى شيطان پيروى كند (هلاك مي شود) زيرا شيطان به كار بسيار زشت وعمل ناپسند فرمان مي دهد.

در حدیث آمده که پیغمبری در مسجد مناجات می‌کرد و می‌گفت:

«خداوندا! می‌خواهم که شیطان را به صورت خودش به من بنمایی.»

فرمان رسید که «از مسجد بیرون رو.»

آن پیغمبر از مسجد بیرون آمده، ابلیس را دید که بر در مسجد ایستاده است؛ در حالی‌که عَلَمی در دست و طبلی بر گردن و تیری در میان فرو برده، پیغمبر گفت:

«ای ملعون اینها چیست؟»

گفت: ای پیغمبر خدا من هر روز بدین صفت در مساجد می‌روم و یکی از یاران خود را به درون مسجد می‌فرستم تا چون مردم سلام نماز دهند، وسوسه در دل ایشان بیفکند.

من دوال بر طبل بزنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا دهم، ندای اوّلم این است که (الطمع الطمع) چون این ندا به گوش جمعی از مردم طمع‌کار رسد، در ساعت روز از نماز بگردانند و در دل بگذرانند که اگر اینجا توقّف کنیم، از فلان کار و فلان معامله باز می‌مانیم.

پس زود بیرون آمده، به زیر علم من جمع می‌شوند و چون به دم مرگ رسند، از این تیر زهرآلود بر قلب ایشان زنم تا در شکّ و شبهه افتند و بی‌ایمان و توبه از دنیا بروند.

و باز شیطان لعین گفت:

ندای دوم من آن است که (الحرص الحرص) پس هر که در دل، حرص دنیا داشته باشد با خود گوید که اگر در مسجد توقّف کنم، دیگران خرید و فروش کنند و فایده‌ها برند و من محروم بمانم، پس زود از مسجد بیرون آمده، در زیر علم من جمع شوند.

و آواز سوم من آن است که (المنع المنع) چون این صدا به گوش خلق رسید، بخیلان در دل خود بگذرانند که درنگ نماییم، مبادا که در این مسجد فقیری در آید و از ما چیزی بخواهد، پس از این وسوسه زودتر از جای نماز برخاسته، در زیر علم من درآیند و من به ایشان گویم، خوش آمدید که شما از خیل و حَشَم مایید.

و آنها که در جای نماز نشسته‌اند و تعقیب نماز به جای آورند و ذکرهای خود را تمام کنند، از بندگان خاصّ خدا باشند که حق تعالی فرموده:

«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَکَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوينَ»(3)
«و به یقین تو را بر بندگان من تسلّطی نیست (آنها همیشه در انتخاب راه مختارند) جز کسانی از گمراهان که به کلی پیرو تو شوند.»


پی‌نوشت‌ ها:
1- المیزان، ج۱۲، ص ۱۶۳   
2- نور، آیه 20
3- حجر، آیه 43


- لینک کوتاه این مطلب

» مشرق
تاریخ انتشار:15 اردیبهشت 1394 - 18:22

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد