جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر اعظم(ص) به روایت اهل سنت

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پیامبر(ص)، امام حسین(ع) را گرفت پس یک دستش را پشت گردن و با دست دیگر زیر گلوی کودک را گرفت و لب بر لب‌های او گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسینم، هر که او را دوست بدارد، خداوند دوستش بدارد.

 

امام حسین(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری، عالم امکان را به نور جمال بی‌مثال خویش منور کردند، از آنجایی که رحلت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام نیز در سال دهم هجری رخ داده است، بنابراین حسنین(ع) حدود 6 تا 7 سال از زندگی پر برکت خویش را در کنار جدشان سپری کرده‌اند،‌ اما آن میزان از محبت بی‌نظیر پیامبر اعظم(ص) در این چند سال خردسالی در مورد آن دو امام همام دیده شده است که قابل انکار نبوده و تمام مورخین - از هر طایفه و مذهب - در نقل آن‌ها یک صدا شده و در برابر عظمت آن دو بزرگوار لب به اعتراف گشوده‌اند.

آنچه در ادامه می‌آید روایت منابع تاریخی اهل سنت از تکریم سید و سرور جوانان اهل بهشت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین شهید(ع) از سوی پیامبر خاتم(ص) است که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم بیان کرده است:

*توجه و مراقبت

-سوده گوید: من در جمعی بودم که موقع وضع حمل فاطمه(س) بودند، پس پیامبر آمد و پرسید که فاطمه چگونه است؟ گفتم: می‌خواهد وضع حمل کند، پس فرمود: چون وضع نمود، کاری نکن تا طفل را پیش من بیاوری، پس چون فاطمه فارغ شد، طفل را در پارچه‌ای زرد نهادم، مدتی بعد پیامبر(ص) آمد و پرسید او چگونه است؟ گفتم: فارغ شد، و من ناف بچه را بریدم و در پارچه‌ای زرد پیچیدم پیامبر(ص) فرمود: به حرف من گوش نکردی، گفتم: به خدا پناه می‌برم از مخالفت او و رسولش این کار را کردم، زیرا چاره‌ای نبود، پس فرمود کودک را نزد من بیاور، پس کودک را خدمتش ‌بردم حضرت پارچه زرد را برداشت و او را در پارچه‌ای سفید پیچید و از آب دهان مبارکش به دهان طفل زد و فرمود: علی را صدا کن، من علی را صدا کردم، چون آمد، پیامبر(ص) فرمود: اسم این طفل را چه گذاشته‌ای یا علی؟ علی(ع) گفت: او را جعفر نامیده‌ام، پیامبر(ص) فرمود: نه او حسن است و بعد از او حسین و تو ابوالحسن خیر هستی.(1)
-پیامبر(ص) فرمود: من این دو پسرم را به اسم پسران هارون، شبر و شُبَیر نامیده‌ام.(2)

دست دیگر زیر گلوی کودک را گرفت و لب بر لب‌های او گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسینم هر که او را دوست بدارد، خداوند دوستش بدارد

-عکرمه گوید: پیامبر اکرم(ص) به عنوان عقیقه، برای حسن و حسین، دو قوچ (گوسفند نر) قربانی کرد.(3)
-بریده می‌گوید: روزی پیامبر اکرم بالای منبر مشغول خطابه بودند که حسن و حسین وارد شدند، در حالی که دو پیراهن قرمز به تن داشتند و گاه بر زمین می‌افتادند و دوباره بر می‌خاستند. در این حال رسول خدا(ص) از منبر پایین آمد و آن‌ها را برگرفت، پس فرمود: چه راست گفت خداوند و پیامبرش که اموال و اولاد مایه آزمایش هستند، این دو را دیدم و طاقت نیاوردم(4)، شما از روح خدایید، بزرگ داشته و دوست داشته می‌شوید.(5)

*محبت و علاقه ویژه

دسته‌ای از روایات بیان می‌کنند که چگونه پیامبر اکرم(ص) به آن دو نور چشمش محبت ویژه‌ای داشته و نسبت به آنان اظهار عشق می‌کرده است.
-غلام زبیر می‌گوید:در جمعی مشغول صحبت از شبیه‌ترین مردم به پیامبر بودیم که عبدالله پسر زبیر وارد شد و گفت: من برایتان می‌گویم که شبیه‌ترین اهل منزلش و محبوب‌ترین آن‌ها نزد پیامبر حسن بن علی بود، آنچنان که روزی دیدم، پیامبر در حال سجده بود و او بر پشت پیامبر سوار شد، حضرت(ص) او را پایین نیاورد تا اینکه خودش پایین آمد و روزی را دیدم که پیامبر در حال رکوع بودند و پاهایش را از هم باز می‌کرد و حسن از میان آنها می‌رفت.(6)
-پسر ابوزیاد می‌گوید: روزی پیامبر از منزل عایشه خارج شد و از کنار منزل فاطمه می‌گذشت که صدای گریه حسین را شنید. پس به فاطمه گفت: مگر نمی‌دانی که گریه او مرا می‌رنجاند.(7)
-ابن عباس می‌گوید: روزی دیدم پیامبر می‌آید، در حالی که حسن را بر گردن خویش سوار کرده بود، پس مردی او را دید و گفت: عجب مرکب خوبی داری، پسر جان، و پیامبر(ص) فرمود: او هم چه راکب خوبی است.(8)
-یعلی عامری گوید: همراه رسول الله(ص) به مهمانی که دعوت شده بودیم، می‌رفتیم و آن حضرت جلوتر از همه می‌رفت، (در کوچه‌ای) حسین با پسرها بازی می‌کرد، پس پیامبر(ص) خواست او را بگیرد، اما کودک شروع کرد به این طرف و آن طرف دویدن و پیامبر او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت پس یک دستش را پشت گردن و با دست دیگر زیر گلوی کودک را گرفت و لب بر لب‌های او گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسینم هر که او را دوست بدارد، خداوند دوستش بدارد.(9)
-ابوبکره می‌گوید: حسن و حسین بر پشت رسول خدا بالا می رفتند و او دستشان را می‌گرفت تا بر پشتش بالا روند و سپس پایین آیند، بعد آن‌ها را بر آغوش خود می‌نهاد و می‌فرمود: این دو پسرم دو گل من در دنیا هستند.(10)

*تأکید پیامبر بر فضل و برتری آن دو بزرگوار

-حذیفه گوید: شبی خدمت پیامبر بودم، شخصی نزد او آمد. پیامبر(ص) از من پرسید، آیا او را دیدی؟ عرض کردم: آری! فرمود: او فرشته‌ای بود که تا کنون به سویم نیامده بود، امشب آمد و بشارتم داد که حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.(11)
-عبدالله پسر عمر گوید: رسول خدا(ص) می‌فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت هستند و پدرشان از آنان بهتر است.(12)
3-عمر بن خطاب گوید: رسول خدا(ص) فرمود: همانا فاطمه و علی و حسن و حسین در بهشت برین در قبه‌ای نورانی هستند که سقف آن عرش خداوند رحمان است.(13)

حسن و حسین را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: به اینان چیزی ارث بده یا رسول الله، پس حضرت فرمود: به حسن هیبت و بزرگی‌ام را و به حسین جرأت و سخاوتم را ارث می‌نهم

 

-ابن عامر گوید: رسول خدا(ص) می فرمود: چون اهل بهشت استقرار یابند بهشت از خدای تعالی پرسد، خداوندا آیا وعده‌ام ندادی که به وسیله دو رکن از ارکان خود زینتم دهی؟ پس خداوند فرماید؟ آیا با حسن و حسین زینتت ندادم، پس بهشت بر خود بنازد چنانکه عروس بر خود می‌نازد.(14)
-ابن عباس گوید: حسن و حسین نزد رسول خدا کشتی می‌گرفتند، پس حضرت می‌فرمود، بشتاب ای حسن بگیر حسین را، پس عایشه گفت: آیا بزرگتر را بر کوچکتر یاری می‌رسانی؟ و پیامبر فرمود: همانا جبرئیل است که می‌گوید: بگیر ای حسین.(15)

*دو پاره تن پیامبر(ص)

قسمتی از روایات هستند که در آن‌ها ارتباط روحی فوق‌العاده بین نبی اکرم(ص) و حسنین(ع) مورد اشاره واقع شده است آن چنان که گویی آنان پاره‌ای از وجود پیامبرند:
-ام‌فضل گوید: در خواب دیدم عضوی از اعضای بدن پیامبر در خانه من افتاد، پس آن را به پیامبر نقل کردم، فرمود: خوب دیده‌ای، فاطمه پسری می‌آورد و تو او را شیر می‌دهی، پس فاطمه پسری به دنیا آورد و حضرت او را حسین نام نهاد و به ام‌الفضل داد تا شیرش دهد.(16)
-زینب دختر ابورافع گوید: همانا فاطمه(س) در زمانی که پدرش، نبی اکرم(ص) مریض بود و به آن مرض رحلت فرمود، حسن و حسین را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: به اینان چیزی ارث بده یا رسول الله، پس حضرت فرمود: به حسن هیبت و بزرگی‌ام را و به حسین جرأت و سخاوتم را ارث می‌نهم.(17)
-ابن ابی ملیکه گوید: فاطمه(س) حسن را مشغول می‌داشت و می‌فرمود: پدرم فدایت باد که شبیه پیامبر خدایی و شبیه پدرت علی نیستی.(18)
4-معدی کرب گوید: پیامبر(ص) می‌فرمود: حسن از من است و حسین از علی.(19)
*حب حسنین

تعداد زیادی روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت(ص) محبت خود را به آن دو امام ابراز داشته و دیگران را نیز بدان سفارش فرموده‌اند:
-ابوهریره گوید: پیامبر اکرم(ص) به علی و فاطمه و حسن و حسین نگاه کرد و فرمود: دشمنم با هر که شما دشمن اویید و دوستم با هر که شما دوست اویید.(20)
-سلمان گوید: پیامبر(ص) می‌فرمود: حسن و حسین پسران منند، هر که دوستشان بدارد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد خدا او را دوست دارد و هر که خدا دوستش بدارد، وارد بهشتش می‌کند و هر که آن دو را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است و هر که خدا را به خشم آورد، او را داخل در آتش می‌کند.(21)
-پیامبر(ص) فرمود: خدایا من حسن و هر که او را دوست بدارد، دوستش دارم.(22)
-پیامبر(ص) فرمود: خدایا من حسن را دوست دارم پس تو او را و هر که او را دوست بدارد، دوستش بدار.(23)
-زّر بن عبدالله می‌گوید: روزی رسول خدا(ص) نماز می‌خواند، چون به سجده رفت، حسن و حسین بر پشتش رفتند، پس مردم خواستند مانعشان شوند که حضرت(ص) اشاره کرد که رهایشان کنند، چون پیامبر(ص) نماز را تمام کردند، آن دو را در آغوش خود گرفت و فرمود: هر که مرا دوست دارد پس باید این دو را هم دوست بدارد.(24)
آری! این چنین بود گوشه‌ای از عشق لبریز خاتم الانبیاء نسبت به دردانه‌های خویش.

 


*پی‌نوشت‌ها:

1.ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن من تاریخ دمشق، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه و النشر، چاپ اول، 1400 هـ ، ص 13.
2.ابن سعد، ترجمه الامام الحسن من طبقات الکبیر، تحقیق عبدالعزیز طباطبایی، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1416 هـ ، ص 35.
3.همان، ص 29.
4.هندی، علاءالدین، کنزالعمال، تصحیح شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1406 هـ، ج 13، ص 663.
5.ابن کثیر، البدایه و النهایه، دارالمعرفة، بیروت، چاپ چهارم، 14019، ج 8، ص 422.
6.ابن سعد، پیشین، ص 38.
7.ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه، النشر، چاپ اول، 1398، ص132.
8.حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، تحقیق عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411، ج3، ص 186.
9.همان، ص 197.
10.هندی، پیشین، ص 667.
11.همان، ص 665.
12.ابن کثیر، پیشین، ص 424.
13.ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن، پیشین، ص 122.
14.همان، ص 120.
15.همان، ص 109.
16.حاکم نیشابوری، پیشین، ص 194.
17.هندی، علاءالدین، پیشین، ص 670.
18.ابن عساکر، پیشین، ص 22.
19.همان، ص 100.
20.ابن ماجه، سنن، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1397، ج 1، ص 52.
21.حاکم نیشابوری، پیشین، ص 181.
22.بخاری الصحیح، کتاب اللباس، باب السخاب للصبیان.
23.مسلم ابن حجاج، الصحیح، شرح الامام النووی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411، ج 15، ص 192.
24.ابن عساکر، پیشین، ص 60.



- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:1 خرداد 1394 - 19:30

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد