دلیل حضور وهابیون در سوریه/ مراد از شام در آیات قرآن چیست؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

شام ـ به جز بیت‌المقدس ـ به ‌خودی خود فضیلتی بر سایر مکان‌ها ندارد و همچنین اهل شام نسبت به سایرین دارای امتیاز نیستند، علمای وهابی طبق میل اربابان غربی‌شان به جهاد در سوریه فتوا می‌دهند و حتی اهل ‌سنت در سوریه را نیز می‌کشند.


سرزمین شام همواره نزد سلفیان از جایگاه والایی برخودار بوده است، این دیار از آنجا که مرکز اصلی دولت اموی به شمار می‌رفت، مورد مدح حامیان مسلک اموی است و حتی گاه پس از مکه و مدینه و بیت‌المقدس دمشق را مقدس‌ترین مکان دنیا قلمداد کرده‌اند. با نگاهی به آیات قرآن و تاریخ این سرزمین کهن جایگاه والای این سرزمین و قداست آن بر همگام آشکار می‌شود، اما قداستی که وهابیان برای سرزمین شام قائل‌اند، زاویه‌ای کاملاً متفاوت با آیات قرآن دارد.

در واقع وهابیان که از بنی ‌امیه جانبداری می‌کنند و با استفاده ابزاری از تعریف و تمجیدهای قرآنی در مورد این سرزمین و با برخی روایات که آن‌ها را به سلیقه خویش معنا می‌کنند، می‌کوشند بنی‌امیه را از این تعریف و تمجیدها بهره‌مند سازند، به چهره مخدوش و تاریک این قوم ظالم با سوءاستفاده از این آیات و روایت آبرو بخشند و شام را به عنوان محل حکومت بنی‌امیه مأمن و ملجأ حامیان مسلک اموی قرار دهند،‌ آنچه در ادامه می‌آید بررسی جایگاه شام از دیدگاه وهابیت و سلفیان به قلم احمد ربیعی‌فر است:

شام سرزمینی پهناور، با برکت و حاصل خیز است که بیشتر انبیای الهی در آن مبعوث شده یا از آن گذر کرده‌اند، این سرزمین متبرک و کهن همواره مورد توجه مسلمانان و پیروان سایر ادیان ابراهیمی بوده است. از این رو در طول تاریخ به طور مکرر میان حکومت‌های مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در تبادل بوده است و ساکنین آن را هم این سه گروه تشکیل می‌دادند و می‌دهند.

اکنون نیز وهابیان و سلفیان تکفیری با تمسک به همان روش و با تشکیل دادن گردان‌های معاویه، یزید، ولید و... قصد بازسازی جریان اموی‌‌- سفیانی را در سوریه دارند و به این ترتیب وارد عراق شده‌اند

مسلمانان اولین بار پس از وفات پیامبر اکرم(ص) در سال سیزدهم هجرت، این سرزمین را فتح کردند و بر آن مسلط شدند. معاویه پس از مرگ برادرش یزید، به دستور خلیفه دوم حاکم این سرزمین شد، اما او پس از مرگ خلیفه سوم، بیعت با امیرالمؤمنین(ع) را رد کرد و حاضر نشد که شام را تحت حکومت ایشان قرار دهد و با تبلیغات سوء خویش، چهره امیرالمؤمنین(ع) را نزد شامیان تخریب کرد،  وی پیراهن عثمان و خونخواهی او را بهانه ساخت تا سپاه بزرگی از دشمنان اهل‌ بیت(ع) را با مرکزیت شام تشکیل دهد.

این سیاست معاویه پس از جریان سقیفه بزرگ‌ترین اختلاف را میان مسلمانان رقم زد؛ به طوری که عثمانی ها با مرکزیت شام در مقابل پیروان علی(ع) که پایتخت حکومتش کوفه بود، قرار گرفتند. این دو دستگی بزرگ، جنگ های جمل و صفین و پس از آن جنگ و اختلاف امام حسن(ع) با معاویه و سپس شهادت امام حسین(ع)  و جنگ‌های پیروان اهل‌ بیت(ع) با بنی‌امیه را در پی داشت. از این رو عالمان و راویان اموی همواره سعی می‌کردند شام را در مقابل عراق عرب قرار دهند و به آن قداست بخشند و در مقابل، عراق را در روایات خویش نکوهش کنند.

اکنون نیز وهابیان و سلفیان تکفیری با تمسک به همان روش و با تشکیل دادن گردان‌های معاویه، یزید، ولید و... قصد بازسازی جریان اموی‌‌- سفیانی را در سوریه دارند و به این ترتیب وارد عراق شده‌اند.

*محدوده جغرافیایی شام

شام پیش از جنگ جهانی اول و پیش از آنکه استعمارگران تجزیه‌اش کنند، سرزمینی پهناور بود که چهار کشور سوریه، اردن، فلسطین و لبنان کنونی را در بر داشت، از این رو به مناطق پنج‌گانه‌ای تقسیم می‌شد که به آن‌ها شامات یا اجناد الشام می گفتند و عبارت بودند از:

1-جند فلسطین

2-جند حمص

3-جند دمشق

4-جند اردن

5-جند قنّسرین

 *شام در آیات قرآن

در قرآن کریم بارها از سرزمینی یاد شده است که مورد عنایت خدواند متعال بوده و خداوند برکاتش را بر آن سرزمین نازل کرده است. این سرزمین به اذعان مفسران شیعه و سنی همان سرزمین شام است، البته شام در آیات قرآن با مرکزیت فلسطین مورد توجه است که این در مقابلِ رویکرد وهابیان و سلفیان است که شام را با مرکزیت دمشق مدح کرده و همواره آن را مقابل کوفه قرار می‌دهند و به نکوهش کوفه می‌پردازند که در ادامه به برخی از آیات اشاره می‌شود:

-«سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر»؛ پاک و منزّه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ایم، برد تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست، در این آیه شریفه خداوند متعال به صراحت نام مسجد الأقصی را آورده و اطراف آن را سرزمین مبارک معرفی کرده است.

-«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ» و تندباد را مسخّر سلیمان ساختیم که به فرمان او به ‌سوى سرزمینى که آن را پربرکت کرده بودیم، جریان مى‏یافت و ما از همه چیز آگاه بوده‏ایم، علامه طباطبایی پس از عبارت «الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا» نوشته است: «و هی أرض الشام»‏، طبرسی نیز در مجمع البیان نوشته است: «و هی أرض الشام لأنها کانت مأواه»، ابن کثیر دمشقی نیز در تفسیرش نوشته است: «یعنی أرض الشام».

شام تنها به این دلیل که اکثر پیامبران الهی در آن ناحیه مبعوث شده‌اند و به‌ دلیل داشتن زمین‌های حاصلخیز و با برکت، در آیات قرآن مبارک خوانده شده است و بنابراین به جز مسجد القصی که در بیت المقدس قرار دارد، هیچ گونه مقام و قداستی برای سایر مناطق شام از جانب خداوند متعال بیان نشده است

-«وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِین»؛ و میان آن‌ها و شهرهایى که برکت داده بودیم، آبادی‌هاى آشکارى قرار دادیم و سفر در میان آن‌ها را به‌طور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم) شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها با ایمنى (کامل) سفر کنید، علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه نوشته است: «المراد بالقرى التی بارکنا فیها القرى الشامیة»، در مجمع‌البیان نیز آمده است که: «جعلنا بینهم و بین قرى الشام التی بارکنا فیها بالماء و الشجر»، ابن‌کثیر نیز در تفسیرش شام و بیت‌المقدس را مراد آیه می‌داند.

با نگاهی به آیات فوق و تفاسیر مطرح شده آنچه از به دست می‌آید این است که شام تنها به این دلیل که اکثر پیامبران الهی در آن ناحیه مبعوث شده‌اند و به‌ دلیل داشتن زمین‌های حاصلخیز و با برکت، در آیات قرآن مبارک خوانده شده است و بنابراین به جز مسجد القصی که در بیت المقدس قرار دارد، هیچ گونه مقام و قداستی برای شهرها و سایر مناطق شام از جانب خداوند متعال بیان نشده است.  

*دیدگاه ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه ذیل آیه 71 سوره انبیاء با اشاره به آیات مشابهی که دلالت بر برکت سرزمین شام دارند، به سایر آیات نیز اشاره می‌کند. وی ابتدا مسجدالاقصی و اطرافش را مصداق آیه می داند و آنجا را مورد مدح قرار می‌دهد که مُلک سلیمان و طور حضرت موسی در آن دیار بوده است. سپس توجه خواننده را به دمشق جلب می‌کند و با نقل روایاتی از معاویه و دیگران، به مدح اهل شام می پردازد که به نظر او، اهل ‌شام دشمن امیرالمؤمنین(ع)  و پیرو معاویه‌اند،  او پس از مدح بیت المقدس و اطرافش نوشته است:

و (شام) مقصد سیر دادن پیامبر بوده است و مبدأ معراجش، و سلطنت پیامبر و ستون دینش و کتابش و گروه پیروز از امتش در شام هستند و محشر و معاد به سوی آن است... و از آن جمله اینکه در شام گروه پیروزی هست که تا قیامت پیروز است و در مورد آن روایاتی در صحاح آمده است؛ مانند حدیث معاویه و غیر او که گفته‌اند: همیشه گروهی از امت هستند که به حق ظهور دارند و مخالفین و دشمنانشان تا قیامت نمی توانند به آنان ضرری برسانند. در روایت معاویه و غیرش از معاذ بن جبل روایت شده است که گفت: این گروه در شام هستند. و در تاریخ بخاری گفته است که این گروه در دمشق هستند. و در صحیح مسلم از پیامبر روایت شده که گفت: همیشه اهل مغرب ظهور بر حق دارند و مخالفانشان تا قیامت نمی‌توانند به آنان ضرری برسانند. احمد بن حنبل گفته است: مراد از اهل مغرب در این روایت اهل شام هستند.

*شام در نگاه سلفیان و وهابیت

سلفیان در کتاب‌های خویش به ذکر فضایل شام پرداخته‌اند و کتاب‌های فراوانی را در فضیلت شام و دمشق نوشته‌اند که از جمله معروف‌ترین آن‌ها «فضائل الشام و دمشق» تألیف ربعی و تحقیق شیخ ناصرالدین البانی، و «فضائل الشام» تألیف ابن‌رجب است. در این کتاب ها روایات فضائل شام و دمشق را جمع آوری کرده‌اند که به اذعان خود سلفیان بسیاری از این روایات جعلی‌اند.

عبدالرحمن دمشقی به نقل از صلاح‌الدین المنجد در مقدمه کتاب فضائل الشام و دمشق روایات فضایل شام را به سه دسته تقسیم می‌کند:

1-اسرائیلیات: جعل این روایات به مسائل قبل از اسلام باز می گردد. یهودیان به دلیل تعلق خاطرشان به این سرزمین، روایاتی در مدح آن جعل کردند که کعب الاحبار نقش بیشتری در جعل این اخبار داشت. معلمی یمانی در کتاب الانوار الکاشفة نوشته است: «در کتاب فضائل الشام ربعی هفده روایت از کعب الاحبار نقل شده است که محقق آن ناصر الدین ارناؤط همه را کذب خوانده و اسنادشان را رد کرده است».

2- احادیث موضوعه: منشأ جعل این روایات اموری است که پس از فتح شام میان مسلمانان وجود داشته است:

الف)اختلاف سیاسی میان بنی‌ امیه و شیعیان علی(ع)

ب)تعصب اموی که در دل‌های اهل دمشق بود و کسی را غیر از آل‌ابوسفیان نمی‌دیدند.

سایر حامیان بنی‌امیه، اعم از اهل حدیث و سلفیان و وهابیت، همواره در مسأله اختلاف بین شام و عراق(دمشق و کوفه)، به مدح شام در مقابل عراق پرداخته و هنگام جنگ میان شام و عراق از شام جانبداری و حمایت کرده‌اند

3- احادیث صحیحه: روایاتی‌اند که به سند صحیح از پیامبر(ص) روایت شده‌اند و اثری از وضع در متنشان نیست؛ از جمله دعایی منقول از آن حضرت که فرمود: «اللهم بارک لنا فی شامنا...» و إن البرکة تضاعف فیها. این روایات به‌ دلیل کثرت خیرات در شام بوده و برای دفع عرب برای فتح شام بوده است. و پیامبر اکرم(ص)  با این سخنان قصد داشتند توجه نظر جامعه مسلمین را به شام جلب کنند تا وسیله‌ای برای نجات اعراب از فقر و تنگدستی باشد که مردم همواره از آن شکایت می‌کردند.

اما البانی که همان کتاب ربعی را تحقیق کرده است، در ابتدای کتابش به گونه‌ای دیگر روایات این کتاب را تقسیم می‌کند:

1-روایات مرفوعه که بیشترشان صحیح هستند.

2-روایات موقوفه که اکثر آنها ضعیف السند هستند.

3- اسرائیلیات که کعب روایت کرده است.

اهل حدیث و سلفیان حامی امویان همواره سعی کرده‌اند که با تمسک به این سه دسته روایات، فضایلی بیش از آنچه قرآن به شام داده است، برای این سرزمین جعل کنند و این فضایل را به دمشق و اهل آن معطوف می‌سازند و مصداق بارز اهل شام را بنی‌امیه و طرف‌دارانشان می دانند. برای مثال، به خوبی می‌توان مشاهده کرد که «احمد بن حنبل» پیشوای اهل ‌حدیث در مُسند خود با تمسک به روایتی در فضیلت شام آن را به روایتی در مدح بنی‌امیه تبدیل می‌سازد:

عمیر بن هانی گفت: شنیدم معاویه بن ابی سفیان بر این منبر می‌گوید: شنیدم رسول خدا(ص) می‌گوید: «طایفه‌ای از امت من همیشه قائم به امر خداست، بدخواهان و مخالفینشان نمی‌توانند هیچ ضرری به آنان برسانند تا برپایی قیامت»، در این هنگام مالک بن ‌یخامر سکسکی ایستاد و گفت: ای امیرمؤمنان، شنیدم معاذ بن جبل می‌گوید: آنان اهل شام هستند، سپس معاویه با صدای بلند گفت: این مالک است که می‌گوید از معاذ شنیده که این طایفه اهل شام هستند.

به همین روش، سایر حامیان بنی‌امیه، اعم از اهل حدیث و سلفیان و وهابیت، همواره در مسأله اختلاف بین شام و عراق(دمشق و کوفه)، به مدح شام در مقابل عراق پرداخته و هنگام جنگ میان شام و عراق از شام جانبداری و حمایت کرده‌اند.

عجیب است که این گونه سلفیان سنگ معاویه را بر سینه می‌زنند، در حالی ‌که در کتب خودشان نیز این روایت مشهور از پیامبر آمده است که معاویه و یارانش را تجاوزگر و باغی نامیده است:

قال النّبی(ص): «وَیحَ عمّار تَقتُلُه الفِئَةُ الباغیَة، یَدعوهُم إلى الجنّة، وَیدعونَه إلى النّار». فکانَ معَ علی (رضی الله عنه) فَقتَله أهلُ الشّام، وَهوَ یَدعوهُم إلى السّنة وَ الجَماعةِ وَ طاعَةِ الإمام الحقّ علی بن‌أبیطالب (رضی الله عنه)، والحدیث فی الصحیح؛ پیامبر فرموده است: عمار را گروه تجاوزگر به قتل می رسانند؛ در حالی‌که او آنان را به بهشت دعوت می کند و آنان او را به آتش جهنم می خوانند. عمار با علی (رضی الله عنه) بود که اهل شام او را کشتند؛ در حالی‌که او آنان را به سنت و جماعت و اطاعت از امام حق علی بن‌ابیطالب (رضی الله عنه) دعوت می کرد.

از این روایت به‌ خوبی معلوم است که پیامبر اکرم(ص) نه تنها معاویه و اهل شام را تجاوزگر خوانده است، بلکه آنان را اهل دوزخ و اطاعت از آنان را مساوی با آتش جهنم دانسته که می‌فرماید آنان(اهل شام) عمار را به آتش جهنم فرا می‌خوانند.

مسأله مهم و در خور توجه در مورد تمسک سلفیان به روایات فضایل شام این است که آنان همواره از این روایات فقط برای تطهیر چهره معاویه و مدح بنی امیه استفاده می‌کنند، اما در مورد سایر مسلمین ساکن در شام بعد از بنی‌امیه، دیگر این روایات کارایی ندارند، با اینکه لفظ روایات دلالت بر همیشگی بودن مسأله دارد: «لایزال أهل الغرب» یا «لا تزال  طائفة... حتی تقوم الساعة».

در انتها به نظر می‌آید یکی از بهترین تحلیل‌ها را در مورد روایات فضایل شام می‌توان در کتاب حسن بن فرحان المالکی یافت. وی که از فضلای وهابی در عربستان به شمار می‌آید، در کتاب قرائة فی کتب العقائد (المذهب الحنبلی نموذجاً)، در بخشی تحت عنوان «النواصب بالشام و وضع الاحادیث» نوشته است: یکی از آثار دولت اموی در شام این بود که جریان نواصب در این سرزمین تقویت شد. آن‌ها در دشمنی و جنگ با علی(ع) وقتی دیدند که رهبرشان، معاویه، از لحاظ جایگاه، توان هماوردی با علی(ع) را ندارد، به ترویج فضلیت مکان به جای فضیلت شخص پرداختند؛ یعنی چون دیدند نمی‌توانند برای معاویه در مقابل علی(ع) فضیلتی برشمرند، به جعل احادیثی در فضیلت شام پرداختند، با این مضمون که هنگام فتنه‌ها ایمان در شام است و اهل شام تا ابد گروه پیروز هستند که باقی می‌مانند و دشمنانشان ضرری به آنان نمی‌رسانند و اینکه 9 قسمت از 10 قسمت شر در عراق است و ... .

با مطالعه آیات و روایاتی که در مورد شام آمده است، در می‌یابیم که شام ـ به جز بیت‌المقدس ـ به ‌خودی خود فضیلتی بر سایر مکان‌ها ندارد و همچنین اهل شام نسبت به سایرین دارای امتیاز نیستند و آنچه اهل حدیث و سلفیان روایت کرده‌اند، در ادامه همان سیره همیشگی علمای وهابی است که برای پیشبرد اهداف سلاطین و پادشاهانشان از زمان اولین پادشاهشان، معاویه، پیوسته بنا به میل سلاطین به جعل احادیث و یا تأویل آن‌ها می‌پرداختند؛ چنان که اکنون نیز طبق میل پادشاهانشان و اربابان غربیشان به جهاد در سوریه فتوا می‌دهند و حتی اهل ‌سنت در سوریه را نیز می‌کشند و ادعای جنگ طائفی دارند.

بنابراین فضیلت سرزمین شام، آن هم با مرکزیت بیت‌المقدس نه دمشق، به این معناست که زمین‌های حاصل‌خیزی دارد و پیامبران زیادی در آن دیار مبعوث شده‌اند و قبله اول مسلمانان بوده است و با توفیق الهی به ‌زودی به دست سربازان امام زمان(عج) از چنگال آلوده صهیونیست‌ها آزاد خواهد شد.



- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:24 خرداد 1394 - 17:27

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد