(بسم الله الرحمن الرحیم)
امروزه با توجه به اينكه مباحثي پراكنده در مورد ولايت فقيه، در قالب شبهات و ايرادات در جرايد طرح شده است ممكن است ضروري بودن ولايت فقيه را دچار سؤال و ترديد نمايد و افكار عمومي را به آن سو جهت دهد.
لذا با توجه به جايگاه و اهميت خاص ولايت فقيه? لازم است در باب ضرورت ولايت فقيه و اثبات ادله آن و مباني نظري و پيشينه ولايت فقيه و همين طور جايگاه مردم و مناسبات آن با ولايت فقيه و ... مطالبي را جهت آشنايي اجمالي با ولايت فقيه? به اختصار بيان نمائيم.
الف ـ كليات:
1. ضرورت تشكيل حكومت اسلامي
از مهمترين ادلّهاي كه ميتوان در مورد ضرورت و لزوم تشكيل حكومت اسلامي بيان كرد عبارتند از:
1ـ احكام اسلامي ـ اعم از آنچه مربوط به مسائل مالي يا سياسي و حقوقي و غيره است ـ نسخ نشده و تا قيامت، برقرار و استوار است و اجراي اين احكام، بدون تأسيس حكومت امكان پذير نيست.
2ـ برقراري امنيت و حفظ نظام اجتماعي، از واجبات مؤكّد اسلامي است. همچنان كه اختلال و ناامني در جامعه اسلامي، مبغوض و ناپسند شارع مقدّس است. بديهي است كه تحقق بخشيدن به اين امر نيز بدون حكومت امكان پذير نيست.
3ـ حفظ مرزهاي مسلمانان، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، عقلاً و شرعاً واجب است و اين امر از نيازهاي ضروري جامعه اسلامي است و نيل به اين هدف و عملي ساختن آن بدون داشتن قدرت و اهرم حكومت امكان ندارد.
4ـ با توجه به مقدمات ياد شده، وجود حكومت اسلامي ـ در عصر غيبت ـ يك ضرورت عقلي و واجب ديني است.[1]
2. ضرورت و اهميت بحث ولايت فقيه
با توجه به اهدافي كه در دينهاي آسماني و فرستادن پيامبران موجود است و با توجه به اينكه پيامبر و امامان، براي كسب قدرت اجتماعي و تشكيل حكومت اسلامي تلاش ميكردند تا بتوانند احكام خدا را بهتر اجرا كنند، با توجه به اين كه راه پيامبران و خطّ امامان، ميبايست پس از خودشان هم ادامه داشته باشد و با در نظر گرفتن اين كه دين اسلام، مخصوص زمان پيامبر و امامان يا مردم آن دوره نبود، و بالاخره با توجه به اين كه در دوران غيبت امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ هم اين راه و برنامه بايد ادامه پيدا كند، شكّي باقي نميماند كه در عصر ما نيز بايد حكومت اسلامي تشكيل شود تا دين خدا در جامعه اجرا شود.
براي اثبات اين مسئله اصلاً نيازي به استدلال نيست. خودِ احكام اسلام نشان ميدهد كه براي پياده شدن اين احكام، بايد حكومت و رهبري و تشكيلاتي باشد و بدون آن نميشود. از همين روي؛ امام خميني معتقد بودند كه: «ولايت فقيه، از موضوعاتي است كه تصوّر آنها موجب تصديق ميشود و چندان به برهان احتياج ندارد. به اين معنا كه هر كس عقايد و احكام اسلام را حتي اجمالاً دريافته باشد، چون به «ولايت فقيه» برسد و آن را به تصوّر آورد، بي درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضروري و بديهي خواهد شناخت ... .»[2]
ب ـ ادله و مباني ولايت فقيه:
1. برهان عقلي
حيات اجتماعي انسان و نيز كمال فردي و معنوي او، از سويي نيازمند قانون الهي در ابعاد فردي و اجتماعي است كه مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسيان باشد و از سوي ديگر، نيازمند حكومتي ديني و حاكمي عالِم و عادل است براي تحقّق و اجراي آن قانون كامل، حيات انساني در بُعد فردي و اجتماعياش، بدون اين دو و يا با يكي از اين دو، متحقّق نميشود و فقدان آن دو، در بُعد اجتماعي، سبب هرج و مرج و فساد و تباهي جامعه ميشود كه هيچ انسان خردمندي به آن رضايت نميدهد اين برهان كه دليلي عقلي است و مختصّ به زمين يا زمان خاصّي نيست، هم شامل زمان انبياء ـ عليهم السّلام ـ ميشود كه نتيجهاش ضرورت نبوت است و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه ضرورت امامت را نتيجه ميدهد، و هم ناظر به عصر غيبت امام معصوم - عليه السلام - است كه حاصلش، ضرورت ولايت فقيه ميباشد.[3]
2. دلايل نقلي
در مورد برهان نقلي، ميتوان اجمالاً به چند روايت معروف اشاره كرد:
1ـ حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: پيامبر فرمودهاند بار خدايا جانشينان مرا مورد لطف و رحمت خود قرار ده. سؤال شد: جانشينان شما چه كساني هستند؟ پاسخ فرمود: كساني كه پس از من ميآيند و حديث و سنّت مرا روايت ميكنند.[4]
2ـ پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «فقها امين پيامبرانند.»[5] امام خميني (ره) در تفسير اين حديث خاطر نشان ميكنند: يعني كليه اموري كه به عهده پيامبران است، فقهاي عادل موظف و مأمور انجام آن هستند.[6]
3. امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ ميفرمايند: در مورد حوادث واقعه به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند. و من حجت خدا هستم.[7] مراد از راويان حديث و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كساني نيستند كه تنها نقل حديث ميكنند، بي آنكه از رموز احاديث و احكام اسلامي آگاهي كامل داشته باشند. توضيح اينكه، راوي حديث و سنت هر چند با تقوا نيز باشد، تنها از آن رو كه راوي حديث است، نميتواند چنين شايستگي ولايي را بيابد تا از او تعبير به خليفه شود. از اين رو، نقل حديث بدون فهم و درك آن موجب شايستگي خلافت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نميشود. افزون بر اين، مناسبت بين حكم و موضوع نيز مانع از آن است كه خلافت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر عهده شخصي باشد كه تنها تعدادي از احاديث پيامبر را حفظ است و نقل ميكند.[8]
و منظور از عبارت حوادث واقعه كه امام در مورد آن دستور رجوع به راويان احاديث را صادر فرموده، همه حوادثي است كه داراي نوعي ابهام بوده و يا نياز به تصميم گيري دارد، از اين رو براي حل آن بايد به راويان احاديث ائمه ـ عليهم السّلام ـ مراجعه شود تا با دقت و با استفاده از ديدگاه شرع و عقل مشكل را حلّ كنند؛ همان گونه كه هر ملّتي در چنين مواقعي به رؤساي خود تمسّك مي جويند، در اسلام نيز در عصر حضور به ائمه ـ عليهم السّلام ـ، و در زمان غيبت نيز بايد به فقيه عالم جامع الشرائط كه نايب اوست، مراجعه شود.[9]
امام خميني در مورد اين حديث ميگويند: منظور از حوادث واقعه، پيش آمدهاي اجتماعي و گرفتاريهايي بوده كه براي مردم و مسلمين روي ميداده است و امروز فقهاي اسلام حجت بر مردم هستند.[10]
ج ـ پيشينه نظريه ولايت فقيه:
ولايت فقيه، سابقه طولاني در فقه شيعه دارد و فقهاي شيعه در كتابهاي فقهي در خلال ابوابي چون جهاد، انفال، حسبه، ولايات، قضا و ... آن را مطرح كردهاند و در زمان غيبت، ولايت فقيه را پذيرفتهاند و در ميان فقهاي شيعه، ولايت فقيه، پس از غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ به دو نوع مطرح شده است برخي از فقهاي گذشته به صورت مستقل از ولايت فقيه بحث نكردهاند و آن را در ضمن كتابهاي فقهي خود مورد بحث قرار دادهاند. امّا بعضي ديگر از فقهاء مثل مرحوم نراقي (ره) و امام خميني (ره) به صورت مستقل و جداگانه آن را مورد بحث و بررسي قرار دادهاند.
البته با توجه به ديدگاههاي علماء ميتوان نتيجه گرفت كه آنان در اصل موضوع كه همان «ولايت فقيهان» باشد اختلافي ندارند ولي در حدود و اختيارات ولي فقيه تفاوت ديدگاه وجود دارد كه لازم است در اين باره به تفصيل مباحثي كه در پيش روي داريد مراجعه نمائيد.[11]
د ـ وظايف و اختيارات ولايت فقيه:
1. وظايف و شئون ولي فقيه
در عصر غيبت ولي زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ كه مسلمانان و جامعه اسلامي از ادراك بركات خاصّ ايشان محرومند، جاودانگي اسلام اقتضاء دارد كه همان دو شأن تعليم دين و اجراي احكام اسلام، تداوم يابد كه اين دو وظيفه، بر عهده نائبان ولي عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ ميباشد. در نگاه كلّيتر، ميتوان وظايف و شئون ولي فقيه را در چهار شأن ديني دانست كه دو شأنش علمي است و دو شأن ديگر آن، عملي ميباشد. اين چهار وظيفه عبارتند از: 1ـ حفاظت و صيانت از معارف الهي 2ـ افتاء و اجتهاد 3ـ قضاء 4ـ ولاء (حكومت)[12]
2. معناي ولايت مطلقه فقيه
معناي ولايت مطلقه فقيه را ميتوان در سه امر ذيل بيان نمود:
1ـ فقيه عادل، متولّي و مسئول همه ابعاد دين در عصر غيبت امام معصوم ـ عليه السّلام ـ است و شرعيّت نظام اسلامي و اعتبار همه مقررات آن، به او بر ميگردد و با تأييد و تنفيذ او مشروعيّت مييابد.
2ـ اجراي همه احكام اجتماعي اسلام كه در نظم جامعه اسلامي دخالت دارند، بر عهده فقيه جامع الشرايط است كه يا خود او با مباشرت آنها را انجام ميدهد و يا با تسبيب، به افراد صلاحيّت دار تفويض ميكند.
3ـ در هنگام اجراي دستورهاي خداوند، در موارد تزاحم احكام اسلامي با يكديگر، وليّ فقيه براي رعايت مصلحت مردم و نظام اسلامي، اجراي برخي از احكام ديني را براي اجراي احكام ديني مهمتر، موقتاً تعطيل ميكند و اختيار او در اجراي احكام و تعطيل موقّت اجراي برخي از احكام، مطلق است و شامل همه احكام گوناگون اسلام ميباشد.[13] پس ميتوان گفت كه ولايت مطلقه بدان معناست كه دامنه اختيارات ولايت فقيه محدود به حدّ ضرورت و ناچاري نيست بلكه مطلق است و حتّي جايي را هم كه مسأله به حد ناچاري نرسيده ولي داراي توجيه عقلي و عقلايي است شامل ميشود و براي ساختن بزرگراه و خيابان و پارك و دخالت در امور اجتماعي، لازم نيست مورد از قبيل فرض اول باشد بلكه حتّي اگر از قبيل دوّم هم باشد ولي فقيه مجاز به تصرف است و دامنه ولايت او اين گونه موارد را هم شامل ميشود. و البته پر واضح است كه قائل شدن به چنين رأيي هيچ سنخيت و مناسبتي با استبداد و ديكتاتوري و فاشيسم ندارد.[14] چرا كه آن در چارچوب اصول و مصالح اسلام ميباشد.
[1] . امام خميني، كتاب البيع، ج 2، ص 461.
[2] . مقدمة كتاب «ولايت فقيه».
[3] . ر.ك: آية الله جوادي آملي، ولايت فقيه، ولايت فقهاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، ص 151 ـ154.
[4] . وسايل الشيعه، ج 18، باب 8، ح 50.
[5] . كافي، ج 1، ص 46، حديث 5.
[6] . ولايت فقيه، ص 92.
[7] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 101.
[8] . كربلايي پازوكي، علي، انديشههاي سياسي شيعه در عصر غيبت، صص 179 ـ 178.
[9] . همان، ص 195.
[10] . ولايت فقيه، ص 103 و 106.
[11] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، همان، ص 136 ـ 137.
[12] . همان، صص 242 ـ 244.
[13] . پيشين، ص 251.
[14] . نگاهي گذرا به نظرية ولايت فقيه ـ آية الله مصباح يزدي، ص 110.
لذا با توجه به جايگاه و اهميت خاص ولايت فقيه? لازم است در باب ضرورت ولايت فقيه و اثبات ادله آن و مباني نظري و پيشينه ولايت فقيه و همين طور جايگاه مردم و مناسبات آن با ولايت فقيه و ... مطالبي را جهت آشنايي اجمالي با ولايت فقيه? به اختصار بيان نمائيم.
الف ـ كليات:
1. ضرورت تشكيل حكومت اسلامي
از مهمترين ادلّهاي كه ميتوان در مورد ضرورت و لزوم تشكيل حكومت اسلامي بيان كرد عبارتند از:
1ـ احكام اسلامي ـ اعم از آنچه مربوط به مسائل مالي يا سياسي و حقوقي و غيره است ـ نسخ نشده و تا قيامت، برقرار و استوار است و اجراي اين احكام، بدون تأسيس حكومت امكان پذير نيست.
2ـ برقراري امنيت و حفظ نظام اجتماعي، از واجبات مؤكّد اسلامي است. همچنان كه اختلال و ناامني در جامعه اسلامي، مبغوض و ناپسند شارع مقدّس است. بديهي است كه تحقق بخشيدن به اين امر نيز بدون حكومت امكان پذير نيست.
3ـ حفظ مرزهاي مسلمانان، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، عقلاً و شرعاً واجب است و اين امر از نيازهاي ضروري جامعه اسلامي است و نيل به اين هدف و عملي ساختن آن بدون داشتن قدرت و اهرم حكومت امكان ندارد.
4ـ با توجه به مقدمات ياد شده، وجود حكومت اسلامي ـ در عصر غيبت ـ يك ضرورت عقلي و واجب ديني است.[1]
2. ضرورت و اهميت بحث ولايت فقيه
با توجه به اهدافي كه در دينهاي آسماني و فرستادن پيامبران موجود است و با توجه به اينكه پيامبر و امامان، براي كسب قدرت اجتماعي و تشكيل حكومت اسلامي تلاش ميكردند تا بتوانند احكام خدا را بهتر اجرا كنند، با توجه به اين كه راه پيامبران و خطّ امامان، ميبايست پس از خودشان هم ادامه داشته باشد و با در نظر گرفتن اين كه دين اسلام، مخصوص زمان پيامبر و امامان يا مردم آن دوره نبود، و بالاخره با توجه به اين كه در دوران غيبت امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ هم اين راه و برنامه بايد ادامه پيدا كند، شكّي باقي نميماند كه در عصر ما نيز بايد حكومت اسلامي تشكيل شود تا دين خدا در جامعه اجرا شود.
براي اثبات اين مسئله اصلاً نيازي به استدلال نيست. خودِ احكام اسلام نشان ميدهد كه براي پياده شدن اين احكام، بايد حكومت و رهبري و تشكيلاتي باشد و بدون آن نميشود. از همين روي؛ امام خميني معتقد بودند كه: «ولايت فقيه، از موضوعاتي است كه تصوّر آنها موجب تصديق ميشود و چندان به برهان احتياج ندارد. به اين معنا كه هر كس عقايد و احكام اسلام را حتي اجمالاً دريافته باشد، چون به «ولايت فقيه» برسد و آن را به تصوّر آورد، بي درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضروري و بديهي خواهد شناخت ... .»[2]
ب ـ ادله و مباني ولايت فقيه:
1. برهان عقلي
حيات اجتماعي انسان و نيز كمال فردي و معنوي او، از سويي نيازمند قانون الهي در ابعاد فردي و اجتماعي است كه مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسيان باشد و از سوي ديگر، نيازمند حكومتي ديني و حاكمي عالِم و عادل است براي تحقّق و اجراي آن قانون كامل، حيات انساني در بُعد فردي و اجتماعياش، بدون اين دو و يا با يكي از اين دو، متحقّق نميشود و فقدان آن دو، در بُعد اجتماعي، سبب هرج و مرج و فساد و تباهي جامعه ميشود كه هيچ انسان خردمندي به آن رضايت نميدهد اين برهان كه دليلي عقلي است و مختصّ به زمين يا زمان خاصّي نيست، هم شامل زمان انبياء ـ عليهم السّلام ـ ميشود كه نتيجهاش ضرورت نبوت است و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه ضرورت امامت را نتيجه ميدهد، و هم ناظر به عصر غيبت امام معصوم - عليه السلام - است كه حاصلش، ضرورت ولايت فقيه ميباشد.[3]
2. دلايل نقلي
در مورد برهان نقلي، ميتوان اجمالاً به چند روايت معروف اشاره كرد:
1ـ حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: پيامبر فرمودهاند بار خدايا جانشينان مرا مورد لطف و رحمت خود قرار ده. سؤال شد: جانشينان شما چه كساني هستند؟ پاسخ فرمود: كساني كه پس از من ميآيند و حديث و سنّت مرا روايت ميكنند.[4]
2ـ پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «فقها امين پيامبرانند.»[5] امام خميني (ره) در تفسير اين حديث خاطر نشان ميكنند: يعني كليه اموري كه به عهده پيامبران است، فقهاي عادل موظف و مأمور انجام آن هستند.[6]
3. امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ ميفرمايند: در مورد حوادث واقعه به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند. و من حجت خدا هستم.[7] مراد از راويان حديث و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كساني نيستند كه تنها نقل حديث ميكنند، بي آنكه از رموز احاديث و احكام اسلامي آگاهي كامل داشته باشند. توضيح اينكه، راوي حديث و سنت هر چند با تقوا نيز باشد، تنها از آن رو كه راوي حديث است، نميتواند چنين شايستگي ولايي را بيابد تا از او تعبير به خليفه شود. از اين رو، نقل حديث بدون فهم و درك آن موجب شايستگي خلافت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نميشود. افزون بر اين، مناسبت بين حكم و موضوع نيز مانع از آن است كه خلافت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر عهده شخصي باشد كه تنها تعدادي از احاديث پيامبر را حفظ است و نقل ميكند.[8]
و منظور از عبارت حوادث واقعه كه امام در مورد آن دستور رجوع به راويان احاديث را صادر فرموده، همه حوادثي است كه داراي نوعي ابهام بوده و يا نياز به تصميم گيري دارد، از اين رو براي حل آن بايد به راويان احاديث ائمه ـ عليهم السّلام ـ مراجعه شود تا با دقت و با استفاده از ديدگاه شرع و عقل مشكل را حلّ كنند؛ همان گونه كه هر ملّتي در چنين مواقعي به رؤساي خود تمسّك مي جويند، در اسلام نيز در عصر حضور به ائمه ـ عليهم السّلام ـ، و در زمان غيبت نيز بايد به فقيه عالم جامع الشرائط كه نايب اوست، مراجعه شود.[9]
امام خميني در مورد اين حديث ميگويند: منظور از حوادث واقعه، پيش آمدهاي اجتماعي و گرفتاريهايي بوده كه براي مردم و مسلمين روي ميداده است و امروز فقهاي اسلام حجت بر مردم هستند.[10]
ج ـ پيشينه نظريه ولايت فقيه:
ولايت فقيه، سابقه طولاني در فقه شيعه دارد و فقهاي شيعه در كتابهاي فقهي در خلال ابوابي چون جهاد، انفال، حسبه، ولايات، قضا و ... آن را مطرح كردهاند و در زمان غيبت، ولايت فقيه را پذيرفتهاند و در ميان فقهاي شيعه، ولايت فقيه، پس از غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ به دو نوع مطرح شده است برخي از فقهاي گذشته به صورت مستقل از ولايت فقيه بحث نكردهاند و آن را در ضمن كتابهاي فقهي خود مورد بحث قرار دادهاند. امّا بعضي ديگر از فقهاء مثل مرحوم نراقي (ره) و امام خميني (ره) به صورت مستقل و جداگانه آن را مورد بحث و بررسي قرار دادهاند.
البته با توجه به ديدگاههاي علماء ميتوان نتيجه گرفت كه آنان در اصل موضوع كه همان «ولايت فقيهان» باشد اختلافي ندارند ولي در حدود و اختيارات ولي فقيه تفاوت ديدگاه وجود دارد كه لازم است در اين باره به تفصيل مباحثي كه در پيش روي داريد مراجعه نمائيد.[11]
د ـ وظايف و اختيارات ولايت فقيه:
1. وظايف و شئون ولي فقيه
در عصر غيبت ولي زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ كه مسلمانان و جامعه اسلامي از ادراك بركات خاصّ ايشان محرومند، جاودانگي اسلام اقتضاء دارد كه همان دو شأن تعليم دين و اجراي احكام اسلام، تداوم يابد كه اين دو وظيفه، بر عهده نائبان ولي عصر ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ ميباشد. در نگاه كلّيتر، ميتوان وظايف و شئون ولي فقيه را در چهار شأن ديني دانست كه دو شأنش علمي است و دو شأن ديگر آن، عملي ميباشد. اين چهار وظيفه عبارتند از: 1ـ حفاظت و صيانت از معارف الهي 2ـ افتاء و اجتهاد 3ـ قضاء 4ـ ولاء (حكومت)[12]
2. معناي ولايت مطلقه فقيه
معناي ولايت مطلقه فقيه را ميتوان در سه امر ذيل بيان نمود:
1ـ فقيه عادل، متولّي و مسئول همه ابعاد دين در عصر غيبت امام معصوم ـ عليه السّلام ـ است و شرعيّت نظام اسلامي و اعتبار همه مقررات آن، به او بر ميگردد و با تأييد و تنفيذ او مشروعيّت مييابد.
2ـ اجراي همه احكام اجتماعي اسلام كه در نظم جامعه اسلامي دخالت دارند، بر عهده فقيه جامع الشرايط است كه يا خود او با مباشرت آنها را انجام ميدهد و يا با تسبيب، به افراد صلاحيّت دار تفويض ميكند.
3ـ در هنگام اجراي دستورهاي خداوند، در موارد تزاحم احكام اسلامي با يكديگر، وليّ فقيه براي رعايت مصلحت مردم و نظام اسلامي، اجراي برخي از احكام ديني را براي اجراي احكام ديني مهمتر، موقتاً تعطيل ميكند و اختيار او در اجراي احكام و تعطيل موقّت اجراي برخي از احكام، مطلق است و شامل همه احكام گوناگون اسلام ميباشد.[13] پس ميتوان گفت كه ولايت مطلقه بدان معناست كه دامنه اختيارات ولايت فقيه محدود به حدّ ضرورت و ناچاري نيست بلكه مطلق است و حتّي جايي را هم كه مسأله به حد ناچاري نرسيده ولي داراي توجيه عقلي و عقلايي است شامل ميشود و براي ساختن بزرگراه و خيابان و پارك و دخالت در امور اجتماعي، لازم نيست مورد از قبيل فرض اول باشد بلكه حتّي اگر از قبيل دوّم هم باشد ولي فقيه مجاز به تصرف است و دامنه ولايت او اين گونه موارد را هم شامل ميشود. و البته پر واضح است كه قائل شدن به چنين رأيي هيچ سنخيت و مناسبتي با استبداد و ديكتاتوري و فاشيسم ندارد.[14] چرا كه آن در چارچوب اصول و مصالح اسلام ميباشد.
[1] . امام خميني، كتاب البيع، ج 2، ص 461.
[2] . مقدمة كتاب «ولايت فقيه».
[3] . ر.ك: آية الله جوادي آملي، ولايت فقيه، ولايت فقهاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، ص 151 ـ154.
[4] . وسايل الشيعه، ج 18، باب 8، ح 50.
[5] . كافي، ج 1، ص 46، حديث 5.
[6] . ولايت فقيه، ص 92.
[7] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 101.
[8] . كربلايي پازوكي، علي، انديشههاي سياسي شيعه در عصر غيبت، صص 179 ـ 178.
[9] . همان، ص 195.
[10] . ولايت فقيه، ص 103 و 106.
[11] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، همان، ص 136 ـ 137.
[12] . همان، صص 242 ـ 244.
[13] . پيشين، ص 251.
[14] . نگاهي گذرا به نظرية ولايت فقيه ـ آية الله مصباح يزدي، ص 110.
- لینک کوتاه این مطلب
»
اندیشه قم
تاریخ انتشار:22 تیر 1394 - 17:11
مطالب مرتبط...
نظر شما...