نگاهی به فیلم agora / روایتِ دروغین یهودیان از یک واقعه تاریخی

(بسم الله الرحمن الرحیم)
فیلم "آگورا" با اصالت بخشیدن به علوم و فلسفه یونانی که شخصیت هیپاتیا نماینده آن است در مقابل تصویری همراه با توحش و بربریت را به مسیحیان نسبت می دهد، مسیحیان در فیلم برده های متوحش و در پی انتقام از ارباب های یونانی خود تلقی می شوند.


وقایع تاریخی ( به ویژه تاریخ صدر مسیحیت) از ابتدا برای سینمای غرب از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. حقیقت این امر آن زمان بر ما آشکار می شود که متوجه می شویم که در طول تاریخ سینمای غرب به خصوص آن زمان که سنت ساخت فیلم های پر خرج بسیار کمتر بود بودجه های عظیمی برای ساخت آثاری در مورد وقایع صدر مسیحیت (همچون فیلم "السید" و یا "آهنگ برنادت") اختصاص داده می شد.

باید دانست که دکترین سینمای غرب خواهان همانند انگاری با شخصیت های برجسته تاریخ خود است، در واقع افسانه پردازی و رویا سازی برای ایجاد این همانند انگاری مابین شخصیت های سیاسی برجسته زمان و تصویر شخصیت های بزرگ تاریخی در سینما از اصلی ترین اهداف سیاسی و پنهان آن است، به عنوان مثال چگونه می توان فیلم "اسپارتاکوس" ساخته استنلی کوبریک محصول 1960 را دید و همانند انگار شخصیت قهرمان فیلم را با دکترین امنیتی دولت آیزنهاور درک نکرد؟

این بار سینمای غرب با فیلم "آگورا" قصد به تصویر کشیدن زندگی هیپاتیا از شخصیت های مهم پیرو فلسفه نو افلاطونی را دارد. هیپاتیا ظاهرا ریاضی دان و منجم متاثر از بازخوانی افلوطین از آراء افلاطون (که به فلسفه نو افلاطونی مشهور شد) بود، که به اتهام جادوگری توسط کلیسا به مرگ محکوم شد. مرگ هیپاتیا توسط کلیسا موجب شد تا این شخصیت را همچون گالیله از قربانیان دستگاه تفتیش عقاید بدانندکه توسط کلیسا مجازات شد، اما اگر کمی از پروپاگاندای تاریخ نگاران یهودی دور شویم متوجه میگردیم که تصوف متاثر از فلسفه افلاطونی، بدعت های شرک آمیزی توسط نو افلاطونیان را در راستای انحرافات در صدر مسیحیت بنیان نهاد که به آن می پردازیم.



آگورا
نقاشی رافائل از هیپاتیا (ایستاده در مرکز تصویر)


agora محصول 2009 به کارگردانی آلخاندرو آمنابار فیلمساز برجسته اهل شیلی است. هزینه تولید این فیلم 73 میلیون دلار می باشد، که در طول تاریخ سینمای اسپانیا بی سابقه بوده است. وقایع این فیلم به قرون اول میلادی در شهر اسکندریه، قلمرو امپراطوری بیزانس (روم شرقی) باز می گردد. دوره ای از تاریخ که بر خلاف وقایع بسیار مهم و تاریخ ساز در آن، از سوی سینمای غرب با کم توجهی مواجه شده است.


آگورا
آلخاندرو آمنابار


داستان فیلم در مورد شخصیت هیپاتیا زنی اصالتا یونانی می باشد که پدر او در اسکندریه از مقام سیاسی مهمی برخوردار است. هیپاتیا که معلم است شاگردانی نیز در نزد وی آموزش می بینند. از میان شاگردان این زن یک پسر اشراف زاده و با نام ارستیس و یک برده فقیر با نام داووس هر دو به میزانی علاقه مند و شیفته معلم خود می شوند و بر سر تصاحب او مقابل یکدیگر قرار می گیرند. سرانجام ارستیس که از موقعیت ویژه ای برخوردار است، مبدل به یکی از مقامات ارشد در امپراطوری روم شرقی میگردد و با هیپاتیا ازدواج می کند، در این میان با رسمی گردیدن دین مسیحیت در سال های میانی قرن چهارم میلادی، در شهر اسکندریه بحرانی به وجود می آید. این بحران که برآمده از تقابل فرقه های و قومیت های مختلف است موجب پدید آمدن چنددستگی می گردد. شناخت این دوره از تاریخ مستلزم این است که بدانیم موقعیت شهر اسکندریه در قرون اول میلادی چگونه بود.



آگورا


همانطور که می دانیم شهر اسکندریه که با فتح اسکندر مقدونی در سال 331 پیش از میلاد در بندری در کشور مصر تاسیس شد. در دوران حکومت بطلمیوسیان این شهر مبدل به مکانی امن برای یونانیان پر نفوذی گردید که دیگر شهر های کوچک در نوار باریک دریای اژه (از جمله آتن و اسپارت) محل مناسبی برای زندگی آنها نبود.

فروپاشی تمدن یونان باستان و بحران در شهر آتن که اصلی ترین شهرها در این تمدن بود موجب شد که فیلیپ مقدونی تصمیم بگیرد با متحد کردن برخی از یونانیان به شرق حمله کند، اما او می میرد و این ماموریت سرنوشت ساز بر عهده پسرش اسکندر مقدونی می افتد، اسکندر نیز با حمله به شرق و فتح بسیاری از سرزمین های آن موجب هجرت یونانیان پر نفوذ و ثروتمند به شرق می شود. این مهاجرت موجب تاسیس امپراطوری سلوکی در ایران به سال 312 پیش از میلاد توسط سلوکوس از فرماندهان سپاه اسکندر و با شکست قوای داریوش سوم و فروپاشی امپراطوری هخامنشی رخ می دهد.



آگورا

 
در اسکندریه بسیاری از قومیت ها با یکدیگر می آمیزند و این امر موجب پدید آمدن تصوف های التقاطی و کفر آمیزی مانند "گنوسیه" می شود. در واقع تجمع عقاید مصریان در کنار آموزه های یهودیان و بابلیان و همچنین فلسفه یونانی (افلاطونی - ارسطویی) باور ها و عرفان های مشرکانه ای پدید می آورد که هم در فلسفه اسلامی نفوذ می کند (عقاید نو افلاطونی) و هم مسیحیت را دچار انحرافات بارزی می کند که تا به امروز نیز ادامه دارد لذا اهمیت تاریخی شهر اسکندریه در این دوره تاریخی از این حیث می باشد.
 
شخصیت اصلی فیلم هیپاتیا یک ستاره شناس و منجم است. اگر به تاریخ فلسفه یونانی نگاهی بیاندازیم از اهمیت علوم ریاضی، هندسه و نجوم در آن آگاه می شویم، البته باید بدانیم که آگاهی فیلسوفان یونانی همچون طالس، فیثاغوریث و کمی بعدتر افلاطون از علم ریاضی و هندسه منشاء مصری دارد و گفته می شود که این سه فیلسوف سفرهای متعددی به مصر در زمان حکومت فراعنه داشتند و این سفرها موجب آشنایی فیلسوفان یونانی با نوعی خاص از علوم ریاضی و هندسی می شود، لذا علوم در تمدن یونان و یا مصر با ماهیتی مدرن و امروزی آن فرق دارد به طوری که بسیاری از این علوم با آمیزه های عرفانی مانند کابالا و تصوف های برآمده از باورهای راز آمیز مصری در آمیخته است.

 لذا از عمده ترین دلایل مجازات مرگ از سوی کلیسا برای شخصیت های چون هیپاتیا و یا گالیله همین امر می باشد که آنان مستغرق در عرفان شیطانی رواج یافته از سوی اموزهای یهودی، مصری، یونانی و بابلی گردیدند، این استغراق به نحوی بود که بسیاری از این اشخاص را متخصص در علوم غریبه کفرآمیز نمود و توانایی های اعجاب بر انگیزی به آنان بخشید لذا مجازات آنان توسط کلیسا به دلیل نجات از روح شیطانی آنان تنها یک اتهام دروغین نبود. (این امر در تمدن مصر نیز رواج داشت به نحوی که ایمحوتیپ از ریاضی دانان و معماران مصری متخصص در علوم غریبه بود)


آگورا



فیلم "آگورا" با اصالت بخشیدن به علوم و فلسفه یونانی که شخصیت هیپاتیا نماینده آن است در مقابل تصویری همراه با توحش و بربریت را به مسیحیان نسبت می دهد، مسیحیان در فیلم برده های متوحش و در پی انتقام از ارباب های یونانی خود تلقی می شوند، این نسبت فیلم با مسیحیت موجب لگدمان کردن آن و رجعت دوباره به هویت یونانی غرب می گردد. اگر به وقایع تاریخی نگاهی بی طرفانه بایندازیم کاملا مشخص است که این یونانیان به رهبری اسکندر مقدونی بودند که با تصرف و کشتار در شرق سلطه متوحشانه خود را گسترده نمودند اما این پیشینه در فیلم محو می گردد، تا این توحش در اصل یونانی به مردمانی که پس از رسمی شدن مسیحیت به آن گرویدند نسبت داده شود و این دکترین سیاسی فیلم "آگورا" را تشکیل می دهد.

مسیحیت که با رسمی شدن آن در قلمرو امپراطوری روم شرقی موجب رهایی بسیار از بردگان از سلطه اربابان عمدتا یونانی و یهودی آنها شد در فیلم "آگورا" در شمایل یک گروهک تروریستی ظاهر می شود و این نمایانگر عمق دروغ پردازی و یک جانبه نگری فیلم است.



آگورا



شخصیت اصلی فیلم هیپاتیا که در قامت یک دوستار علم و نجوم ظاهر می شود (بدون آنکه گفته شود این علوم از شرق به یونانیان رسید) در آخر فیلم مورد تجاوز مسیحیان قرار می گیرد و می میرد و این امر عمق نگاه مغرضانه فیلم را به مسیحیت آشکار می کند. در این فیلم یونانیت برخلاف توحش آن ( که اسکندر نماینده اش بود) چهره ای صلح طلب و دوستار دانش دارد، اگر اینگونه بود پس چه کسی شهر اسکندریه و بسیاری از سرزمین های شرقی را به وحشیانه ترین شکل اشغال نمود؟ مگر این اسکندر مقدونی زاده مقدونیه در تمدن یونان و شاگرد ارسطو فیلسوف یونانی نبود که با سپاهیان متوحش خود دست به کشتار در تمدن های شرقی زد؟ در این میان آیا چهره این توحش در میان بردگان گرویده به دین مسیحیت است یا یونانیان اشغالگر؟

"آگورا" در لفظ یونانی به معنای مجلس است. این فیلم در بخش غیر مسابقه ای جشنواره کن  نیز به نمایش در آمد.


مسعود قدیمی


- لینک کوتاه این مطلب

» مشرق
تاریخ انتشار:7 مهر 1394 - 18:39

نظر شما...
    • SRT

      با احترام به شخصیت نویسنده مضحک ترین نقدی بود که بر این فیلم نوشته شده کاملا ردپای افکار عوام فریبانه برخی سخنران امروز برجسته شده رو میشد سرتاسر متن دید یک مغلطه و خلط مبحث با هدف هیچ
      آنچه که دراین فیلم میشد دید دقیقا مبارزه با همین افکار بود که بنظرم ماموریت فیلم کاملا انجام شده
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد