گاهی اوقات، به طنز می شنویم که به بهانه ای کوچک، طلب بزرگی درخواست می شود. مثلاً به بهانه داشتن لاستیک، طلب خرید ماشین یا به بهانه داشتن دکمه، طلب خرید کت و مثال هایی از این دست می شود.
اما همیشه هم اینگونه رفتار، دست مایه ای برای طنز نیست و گهگاه در دنیای غیر طنز هم شاهد بروز چنین رفتارهای احمقانه ای هستیم.
به
عنوان نمونه بارزی از این دست، رفتارها می توان به ساخت بازی "محصور کردن
اسحاق" (The Binding of Isaac) اشاره کرد که در سال 2011 ( و نسخه Rebirth
در 2014) توسط ادموند مک میلن (Edmund McMillen) منتشر شد. کسی که در
کارنامه کاری خود، ساخت بازی پرطرفدار Super Meat Boy را هم ثبت کرده است.
مک میلن که تمام شهرت خود به
عنوان بازیساز را از بابت ساخت و انتشار بازی های فلش بدست آورده، با تولید
بازی "محصور کردن اسحاق"، چهره دیگری از خود به نمایش گذاشت.
در این بازی که با گرافیک بسیار ساده و ابتدایی طراحی شده، داستان پسر بچه ای به نام اسحاق و مادر مذهبی اش روایت می شود.
مادر
اسحاق که زنی مذهبی است و مدام از طریق تلویزیون برنامه های ویژه مسحیت را
دنبال می کند، به یکباره متوجه صدایی از آسمان می شود که او را خطاب قرار
داده و یادآور می شود که اسحاق در گناه گرفتار شده و او وظیفه دارد تا
فرزندش را از این منجلاب رهایی بخشد.
مادر، بلافاصله به این ندای آسمانی (که معتقد است از طرف پروردگار به او وحی شده) پاسخ مثبت داده و برای رهایی فرزندش از گناه، همه وسایل، اعم از سرگرمی و غیر سرگرمی او را مصادره می کند.
کمی بعد، باز دوباره ندای
آسمانی مادر را خطاب قرار داده و به او توضیح می دهد که هنوز اسحاق در گناه
گرفتار است و برای پاکسازی وی باید او را در اتاقی محبوس نمود. طبق معمول،
مادر باز هم به درخواست صدا پاسخ مثبت داده و اسحاق را درون اتاقی زندانی
می کند.
اما ظاهراً این ندای آسمانی دست بردار نیست و اینبار برنامه
جدیدی برای این مادر و فرزند دارد. در آخرین ارتباط، صدا از مادر اسحاق می
خواهد تا برای نشان دادن ارادتش نسبت به او و رهایی فرزندش از بند گناه، وی
را با چاقو قربانی نماید!
مادر با شنیدن درخواست، بلافاصله با چاقویی
در دست به سراغ اسحاق می رود. اسحاق که از شکاف در، همه ماجرا را مشاهده
کرده، تصمیم به فرار می گیرد و در آخرین لحظه موفق می شود تا از طریق در
مخفی درون اتاق، وارد زیر زمین شده و از دست مادر فرار کند.
البته این
تمام ماجرا نیست و مک میلن چندی بعد در نسخه به روز شده این بازی با عنوان
The Binding of Isaac: Afterbirth، ادامه ای بر این ماجرا را وایت می کند.
با این تفاوت که اینبار از در مخفی و زیرزمین خبری نیست و اسحاق درون اتاق
گرفتار می شود.
در پایان جدید، زمانی که مادر
قصد قربانی کردن اسحاق را دارد، فرشته ای ناجی از طرف ندای آسمانی، مأمور
نجات وی شده و با کوبیدن کتاب مقدس به سر مادر، او را نجات می دهد.
اما
در این بین، به غیر از داستان اهانت امیز بازی، نکته مهم دیگری نیز وجود
دارد که باید به آن توجهی خاص نمود و آن، بی ارتباط بودن گیم پلی کل بازی
به داستان ابتدایی آن است. گویی گیم پلی این بازی تنها بهانه ای برای روایت
داستان توهین آمیز آن بوده و هیچ قرابتی میان آن دو وجود ندارد. در اصل،
می توان کل طراحی گیم پلی بازی را بهانه ای برای روایت عقده گشایانه مک
میلن از داستان حضرت ابراهیم و قربانی کردن حضرت اسماعیل (به باور یهود
اسحاق) در ابتدای بازی وی دانست.
طبق روایت ماخولیایی مک میلن از این
واقعه الهی، ندای آسمانی تنها بخشی از توهمات حضرت ابراهیم (ع) بوده یا از
فرط افراطی گری در امر دینداری به این باور توهم انگیز رسیده و سپس قصد
آزار و قربانی کردن فرزند خود برای رضای خداوند را داشته است.
در این
باور توهین آمیز، اسحاق هیچ نقشی در انجام فرمان الهی ندارد و حتی سعی می
کند تا از آن فرار کند و مهم تر اینکه در دقایق آخر، این خداوند است که با
حمله به حضرت، او را از این کار بازمی دارد. گویا که خداوند هم مخالف این
اتفاق بوده و یا اصلاً چنین فرمانی از طرف وی صادر نشده و این موضوع تنها
تصویری خیالی در ذهن حضرت ابراهیم بوده است.
این مسئله، زمانی اهمیت پیدا می
کند که می بینیم این بازی سخیف و بی ارزش به یکباره چنان مورد توجه کمپانی
های بزرگ بازیسازی قرار می گیرد که امتیاز عرضه آن برای کنسول های خانگی و
رایانه های شخصی از جمله Windows, OS X, Linux, PlayStation 4,
PlayStation Vita, New 3DS, Wii U, Xbox One خریداری می شود!
حال سوال
این است که چرا چنین بازی بی ارزش و بی محتوایی با استقبال عظیم کمپانی های
بزرگ بازیسازی مواجه می شود؟ چه چیز موجب خاص شدن این بازی شده و آن را به
گل سرسبد تمام کمپانی های صاحب نام و سخت سلیقه تبدیل کرده است؟ آیا غیر
از این است که سوژه هجو این بازی تنها عامل اقبال عمومی از آن بوده است؟
آیا همین قبح شکنی آشکار، عامل اصلی حمایت از این بازی نیست؟
توجه داشته
باشید که چه کسانی و با چه سوژه هایی شما را سرگرم می کنند و تا چه حد
توهین به ادیان و قبح شکنی برای آن ها از درجه اهمیت برخوردار است. اهمیتی
که حتی بازی بی ارزش و سخیفی مانند The Binding of Isaac را به اثری شاخص و
جهانی تبدیل می کند!