تحلیل روایات سنّ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف (با تأکید بر نقد ادّعای بهائیت)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
  • محمد علی فلاح علی آباد
  • عزّ الدین رضانژاد
  • حجت حیدری چراتی

چکیده

بسیاری از روایات منابع دست اول شیعه و برخی روایات اهل سنت، به سنّ ظاهری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور، اشاره کرده و حضرت را در ۳۰، ۳۲، ۴۰ و کم‌تر از ۴۰ سال دانسته؛ یا در مورد آن حضرت، تعابیر متفاوتی همچون غلام (کودک)، شابّ (جوان)، شابّ حدث (جوان در ابتدای جوانی)، شابّ موفق (جوان کامل)، فتی (مرد کامل) وارد شده است.

هرچند به ظاهر، این روایات دارای تعابیر متفاوتی است که دستاویز بهائیت، خصوصاً ابوالفضل گلپایگانی در کتاب «فرائد» قرار گرفته است؛ با دقت در مدلول این روایات و تحلیل و بررسی آن‌ها و آن تعابیر در لغت و استعمال این تعابیر در زبان عربی، به ضمیمه روایات طول عمر حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ عدم تعارض و اتحاد مضمون همه روایات روشن و تبیین می­شود که همه روایات حاکی از این است که طول عمر آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف، بر ظاهر ایشان تاثیری نداشته و ایشان در سن جوانی ظهور خواهند کرد.

کلیدواژه‌ها: ظهور، حداثت، سنّ حضرت مهدی، روایات، طول عمر.

 
مقدمه

در منابع اسلامی، اعم از منابع روایی شیعه و اهل سنت، روایات فراوانی در موضوع شکل و شمایل ظاهری قائم موعود، حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف، از قبیل سنّ حضرت، چگونگی صورت نورانی آن امام، ابروها، خال بر گونه­ راست، چشم‌ها، پیشانی، موی سر و صورت، دست‌ها، سینه، قد و قامت و… (جهت مطالعه بیش‌تر، ر.ک: نعمانی، ۱۳۷۹: ص۲۲۱ و طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۶۷). وارد شده است.

از آن‌جا که شناخت ظاهر و سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در هنگام ظهور، اهمیت بسیاری دارد؛ از بین خصوصیات ظاهری حضرت، سنّ ایشان مورد توجه بسیاری از روایات شیعه وبرخی روایات اهل سنّت قرار گرفته، که ضرورت بحث از آن را، دوچندان می­سازد. بررسی این روایات، کذب ادعای بسیاری از مدعیان، همچون سید علی محمد باب را روشن ساخته، و دست بهائیان را از دستبرد به معارف اهل بیت علیهم السلام کوتاه می­سازد. آن‌ها همواره تلاش می‌کنند تا «باب» را موعود اسلام معرفی کنند و در این بین، به احادیث حداثت و جوانی حضرت نیز تمسک کرده­اند. در این مقاله، بطلان برای ادعای آنان در تطبیق روایات جوانی سنّ قائم بر علی‌محمد شیرازی روشن می­گردد.

بهائیت، که پیروان آیین بهاء (حسین علی نوری) هستند، معتقدند دین اسلام با آمدن سید علی محمد شیرازی (ملقب به باب)، نسخ گردید. باب، منجی و موعودی است که در روایات از آن سخن گفته شده است (اشراق خاوری، ۱۳۲۸: ص۵۳ و ص۱۵۷).[۴] آن‌ها برای اثبات ادّعای خود به روایاتی تمسک کرده و مدعی شده‌اند که روایاتِ صفات ظاهری موعود، بر باب منطبق است و از آن جمله، روایاتی است که سنّ حضرت را هنگام ظهور بیان می­کند.

در بین آثار بهایی که به صورت گسترده از آیات و روایات بهره برده است، کتاب فرائد نوشته ابوالفضل گلپایگانی[۵] می­باشد، گلپایگانی بزرگ‌ترین مبلغ و نویسنده در میان بابیه و بهائیه است که کتاب فرائد او را مفصّل‌ترین و بالاترین کتاب استدلالی و نظری بهائیت می‌دانند[۶].

ادعای گلپایگانی از مبلّغان بهائیت

ابو الفضل گلپایگانی در کتاب فرائد، به پنج روایت از روایات سنّ حضرت حجت اشاره و از آن‌ها بر ادّعای مهدویت علی‌محمد باب تمسک می­کند. اولین روایت را از بحار الانوار انتخاب کرده است:

از احادیثی که بر حداثت سن مبارک و ظهور آن حضرت در حالت شباب و جوانی دلالت می­کند، روایتی است که مرحوم مجلسی; در مجلد غیبت از کتاب بحار در باب کیفیت ظهور قائم از ابی بصیر و او از ابی عبدالله علیه السلام روایت می­فرماید:«انه لو خرج القائم لقد انکره الناس یرجع الیهم شابا موفقا فلا یلبث علیه الا کل مومن أخذ الله میثاقه فی الذر الاول و قال ایضا علیه السلام و من أعظم البلیه ان یخرج الیهم صاحبهم شابا و هم یحسبونه شیخا کبیرا»[۷].

و «بروفق حدیث شریف، چون نقطه اولی[۸] عز اسمه الاعلی، در آغاز شباب و غضاغت غصن ظهور فرمود، ارباب قلوب مریضه بی­درنگ آن حضرت را تکذیب کردند؛ چون قائم را پیر هزار ساله می­پنداشتند، نه جوانی بیست و پنج ساله. این بود که چون ندای قائمیت  آن حضرت ارتفاع یافت، فریاد جهالی که زمام امور ناس به ید ایشان است، بلند شد که وا دینا وا شریعتا! اینک حضرت حجت در شهر جابلقای موهوم هزار ساله موجود است! این جوان شیرازی که در این قرن تولد یافته است، چه می­گوید، چون خود را قائم موعود می­نامد.» (گلپایگانی۲۰۰۱م: صص ۵۶ – ۵۷).

گلپایگانی روایت أبو بصیر را به خاطر جوانی باب، بر او منطبق می­سازد و این‌که او توسط مردمی که منتظر پیر هزار ساله­اند، انکار می­شود. او در ادامه، به علما توهین می­کند و ادعایی را به آن‌ها نسبت می­دهد. وی دومین روایت را از کافی می­آورد:

«در کتاب کافی که از کتاب‌های معتبره شیعه است، بلکه از آن کتابی معتبرتر در فرقه اثنی‌عشریه یافت نمی‌شود؛ محمد بن یعقوب کلینی(ره) از حکم بن ابی نعیم نقل می‌کند: …فقال: یا حکم کیف اکون انا و قد بلغت خمسا و اربعین و ان صاحب هذا الامر أقرب عهدا بالبن منی و اخف علی ظهر الدابه؛ (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ص۵۳۶) اکنون قدری در این حدیث تدبر و تأمل فرما که حضرت ابی جعفر، به صراحت می‌فرماید که چون قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شود، سن مبارکش ازچهل و پنج کم‌تر باشد و در عین شباب[۹] و ریعان جوانی[۱۰] و قرب عهد به شیرخوارگی ظهور فرماید و به این سبب است که از آن حضرت در حین ظهور، در بسیاری از احادیث، به لفظ صبی و یا لفظ غلام و یا لفظ شابّ تعبیر شده است» (گلپایگانی۲۰۰۱م: صص ۵۷ – ۵۸).

گلپایگانی با نقل این روایت پذیرفته است که سن قائم از ۴۵ کم‌تر است؛ اما نزدیک بودن به جوانی و شیرخوارگی را به روایت نسبت می­دهد؛ در حالی که روایت با افعل التفضیل و نسبت به امام باقر علیه السلام است؛ یعنی امام فرموده است که از من نزدیک تر است.

ایشان در ادامه به سه روایت دیگر اشاره می­کند:

«چنان‌که مجلسی(ره)، نیز در همین کتاب بحارالانوار، از أزدی روایت کرده است که او گفت: خدمت ابی عبدالله علیه السلام  مشرف شدم: «فقلت له انت صاحبنا فقال انی لصاحبکم ثم أخذ جلده عضده و مدها فقال انا شیخ کبیر و صاحبکم شابّ حدث»؛ یعنی به حضرت ابی عبدالله گفتم: آیا تویی صاحب ما؟ آن حضرت فرمود: من صاحب شما باشم؟! پس پوست بازوی خود را گرفت و کشید و فرمود: من پیر و کبیر شده‌ام؛ در حالی که صاحب شما، جوانی نو رسیده است.» نیز در این کتاب از ابی بصیر روایت کرده است که حضرت ابی عبدالله علیه السلام  فرمود: « لیس صاحب هذا الامر من حاز اربعین»؛ (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ص۱۸۹)؛[۱۱] یعنی صاحب امر نیست کسی که سنش از چهل گذشته باشد. نیز مجلسی(ره) در این کتاب، در باب صفات قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، از یحیی بن سالم روایت کرده است که حضرت امام جعفر علیه السلام فرمود: « ان صاحب هذا الامر أصغرنا سنا و أجملنا شخصاً»[۱۲] قلت متی یکون قال اذا سارت الرکبان ببیعه الغلام فعند ذلک یرفع کل ذی صیصئه لواءً»؛ (نعمانی، ۱۳۹۷: ص۱۸۴). یعنی صاحب این امر، کسی است که سنش از ما کم‌تر باشد و شخصش زیباتر. گفتم: چه وقت خواهد بود؟ فرمود: وقتی که مسافران به بیعت غلام، یعنی پسری به گردش آیند، در آن وقت هر صاحب قوه، علمی بر پا کند» (گلپایگانی، ۲۰۰۱م، ص۵۸).

ابوالفضل گلپایگانی به این پنج روایت تمسک کرده که قائم در سنّ جوانی ظهور می­کند که این خصوصیت در سید علی­محمد باب شیرازی وجود دارد، چراکه او در ۲۵ سالگی دعوت خود را آغاز نمود. امّا آیا تطبیق این روایات بر باب صحیح است؟ پاسخ به این سؤال و برای روشن شدن مطلب، مستلزم آن است که بحث جامعی در باره سنّ آن حضرت صورت پذیرد و همه روایات مربوط به سن ایشان احصا شود.

به صورت کلی، در این مقاله به ۲۰ روایت از منابع شیعه و برخی روایات اهل سنت در مورد سنّ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، اشاره می­شود. این روایات، حضرت را در۳۰، ۳۲، ۴۰ و کم‌تر از ۴۰ سال و کم‌تر از ۴۵ سال دانسته؛ یا تعابیر متفاوتی همچون غلام، شابّ، شابّ حدث، شابّ موفق، فتی که ظاهراً اشاره به مقطع سنی خاص اشاره دارد، در مورد ایشان وارد شده است. برای اثبات طول عمر حضرت، به ۱۱ روایت در مورد طول عمر و غیبت طولانی ایشان، در قالب یک نکته، اشاره می‌شود. در این مقاله به بررسی این موضوعات پرداخته و اثبات می­کنیم که همه روایات، به‌رغم ظاهر متعارضشان، در مضمون واحد مشترک هستند و آن، این‌که حضرت در شمایل جوانی ظهور می­کنند و در آخر مقاله، ادعای گلپایگانی پاسخ داده می‌شود.

قبل از شروع به بحث، بیان دو نکته الزامی است:

نکته اول: طول عمر و غیبت طولانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

موضوع طول عمر حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، از مسلّمات اعتقادی شیعه است که جای هیچ تردیدی در آن نیست. احادیث متعددی بر طول عمر و غیبت طولانی حضرت وارد شده که فحوای آن‌ها، بر طول عمر طبیعی حضرت دارای تواتر معنوی است. در ذیل به برخی از آن اشاره می­شود:

أ. روایات طول عمر

در برخی از روایات به صورت صریح یا ضمنی به طول عمر آن حضرت اشاره شده است؛ از جمله این روایات:

۱٫ «…فی القائم منّا سنُنٌ….فاما من آدمَ و نوحٍٍ فطولُ العمر…» (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ص۳۲۲)؛[۱۳] امام زین العابدین علیه السلام: …در قائم ما، اهل بیت، سنت‌هایی از پیامبران است…اما سنتی که از آدم و نوح دارد، طول عمر است…».

۲٫ «…حَتّی تَقْسُوا القُلُوبُ لِطُولِ الأَمَدِ…» (مشهدی، ۱۳۶۸: ج۱۳، ص۱۵۲)؛ امام حسن عسکری علیه السلام می­فرماید: «…تا این‌که دل‌ها به دلیل طولانی شدن غیبت سنگ شود».

۳٫ «… تأملتُ فیه مَولدَ قائمنا عجل الله تعالی فرجه الشریف و غیبتَه و ابطائَه وطولَ عُمُرِه…» (شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۱۶۹)؛[۱۴]

امام صادق علیه السلام می­فرماید: «…در کتاب جفر، در ولادت قائم و غیبتش و تأخیر و طول عمرش نظر کردم».

۴٫ «… فکیف السبیلُ إلى انکار القائمِ لغیبته و طولِ عمرهِ» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۱، ص۲۵۲)؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «…راهی به انکار قائم به جهت غیبت و طول عمرش نیست».

۵٫ «ما تُنکرونَ ان یَمُد اللهُ لصاحبِ هذا الامِر فی العُمُر کمامُدَّ لنوحٍ فی العُمُر»(شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۲۱)؛

امام صادق علیه السلام می­فرماید: «آیا انکار می­کنید که خداوند صاحب این امر را عمری طولانی بخشد، کما این‌که نوح را عمری بخشید؟!».

ب. روایات غیبت طولانی

۱٫ «…لَیَظْهُر بعد غیبهٍ طویلهٍ…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ص۳۷۹)؛[۱۵] پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اوصاف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرماید: …بعد از غیبت طولانی ظهور کند…

۲٫ «…اما شَبَهُهُ من موسی فَدَوامُ خوفِهِ و طولُ غَیبتِه و خفاءُ ولادتِه…» (ابن بابویه؛ ۱۳۹۵: ج۱، ص۳۲۷)؛[۱۶] امام باقر علیه السلام در شباهت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  با پیامبران می­فرماید: «…اما شباهت ایشان به موسی خوف مدام و طول غیبت و مخفی بودن ولادت است….».

۳٫ «…یکون له غیبهُ طویلهٌ یرجعُ عنها قومٌ و یَثبُتُ علیها آخرون‏…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۳۳، ص۱۸)؛[۱۷] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در وصف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: «او دارای غیبتی طولانی است، به صورتی که گروهی از او برگشته و گروهی ثابت قدم می­مانند».

۴٫ «…له غیبه طویلهٌ یُظِهرُ اللهُُ تعالی به الاسلامَ…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۳۶، ص ۳۴۹)؛[۱۸] پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در وصف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: «او دارای غیبتی طولانی است که خداوند به واسطه او، اسلام را ظاهر می‌کند».

۵٫ «…و ذلک بعد غیبهٍ طویلهٍ لیعلم الله من یطیقه بالغیب» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ص۱۹۲)؛[۱۹] امام باقر علیه السلام: امر ظهور بعد از غیبتی طولانی است تا خداوند بندگان را به صبر بر غیب آزمایش کند.

۶٫ «… سَیُولَدُ وَ یَغیبُ عَنِ النّاسِ غَیْبَهً طَویلَهً» (شیخ حرّ عاملی، ۱۴۲۵: ج۵، ص۱۹۶)؛ امام حسن عسکری علیه السلام: …به زودی به دنیا خواهد آمد و از مردم غیبتی طولانی می­کند.

از مجموع این روایات و سایر روایاتی از نقل آن به علت ضیق مجال صرف نظر شد، تواتر معنوی طول عمر حضرت، به خوبی قابل اثبات است، پس قطعا هنگام ظهور، حضرت دارای عمری بلند و طولانی است. بنابراین، از لحاظ عمر طبیعی، حضرت نمی‌توانند در سن چهل یا کم‌تر باشند؛ هرچند با لحاظ سایر روایات، آن حضرت دارای این‌گونه شمایلی هستند.

نکته دوم: سنّ حضرت، زمان رسیدن به امامت:

برخی از روایاتی که سنّ حضرت را بیان می­کند و مورد تمسک ابوالفضل گلپایگانی بود؛ به سنّ آن حضرت هنگام ظهور ارتباط ندارد؛ بلکه با توجه به قرائن درون متنی وقرائن خارجی، این روایات به خردسالی و دوران پیش از امامت حضرت مربوط می­باشد. برخی از این روایات، آن حضرت را کم‌سال‌ترین ائمه علیهم السلامدانسته‌اند:

۱٫ روایت ابی جارود از امام باقر علیه السلام می­فرماید: «الامُر فی اصغَرِنا سنّاً أَخمَلنا ذکراً» (نعمانی، ۱۳۹۷: ص ۳۲۲)؛[۲۰]

امر امامت در کم‏سال‌ترین ما و گمنام‌ترین ما است.

۲٫ این روایت به گونه دیگری نیز نقل شده است: «لا یکونُ هذا الامُر الا فی أَخمَلِنا ذکراً  و أحْدِثَنَا سِنّاً» (نعمانی، ۱۳۹۷: ص ۲۳۳)؛[۲۱] این امر نمی­شود، مگر در گمنام‏ترین ما و کم‏سال‌ترین ما.

۳٫ این مضمون  در روایت صحیحه یحیی بن سالم نیز آمده است (نعمانی، ۱۳۹۷: ص۱۸۴).[۲۲]

از آن‌جا که امام هادی علیه السلام  در ۹ سالگی و امام جواد علیه السلام  در ۸ سالگی به امامت رسیده‌اند، رسیدن امر امامت به کسی که کم‌سال‌ترین ائمه علیهم السلام است، اشاره به امامت رسیدن حضرت حجت در کم‌تر از ۸ سال است؛ یعنی همان قول که ایشان قبل از ۵ سالگی به امامت رسیده‌اند.

در برخی دیگر از روایات به کودک بودن حضرت اشاره شده است:

۴٫ از جمله روایت ابو بصیر: «ایکونُ ان یُفضَی هَذَا الامُر الی مَن لم یَبْلُغُ؟ قال سیُکونُ ذلِکَ» (نعمانی، ۱۳۹۷: ص۳۲۳)؛ آیا مى‏شود که این امر به کسى برسد که به حدّ بلوغ نرسیده است؟ فرمود: این کار خواهد شد (نعمانی، ۱۳۶۲: ص۳۸۱).

از آن‌جا که منظور از واژه امر، امرِ خطیر امامت، چه در دوران غیبت و چه در زمان حضور امام است؛ زمان رسیدن امام زمان به امر، در خردسالی ایشان می­باشد. بنابراین، برخی از روایاتی که به کمی سنّ حضرت اشاره دارد، به این معنا نیست که حضرت هنگام ظهور، کم سن و سال و یا خردسال هستند؛ بلکه این روایات به زمان رسیدن به امامت اشاره دارد که حضرت در خردسالی حائز مقام ولایت و امامت می­شوند.

دسته بندی روایات سن حضرت بعد از ظهور

در روایات متعددی، به سن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور اشاره شده است. بنا بر تفحصی که در مجامع روایی شیعی و سنی انجام شد، به ۱۶ روایت در خصوص سن حضرت بعد از ظهور دست یافتیم. این روایات به سه دسته تقسیم می­شوند:

الف. دسته‌ای از روایات القاب و صفاتی را برای حضرت برمی­شمرد که حاکی از مقطع سنی خاصی است؛ مثل شابّ و غلام؛

ب. دسته دیگر سنّ خاصی را برای ایشان ذکر کرده‌اند؛

ج. گروهی دیگر از روایات به شمایل ظاهری حضرت اشاره دارند.

دسته اول: تعابیر حاکی از مقطع سنّی خاص

۱٫ غلام:

۱٫ روایت زراره از امام صادق علیه السلام: «…لا بدّ للغلام من غیبه…» (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ص۳۴۲).

۲٫ روایت یحیی بن سالم از امام باقر علیه السلام: «…اذا سارتِ الرکبانُ ببیعَهِ الغلامِ…». (نعمانی، ۱۳۹۷: ۱۸۴)

از لحاظ لغت، غلام، یعنی فرزند کوچک (طریحی، ۱۳۷۵: ج۶، ص۱۲۷)[۲۳] و کسی تازه مو بر صورتش جوانه زده (ابن فارس، ۱۴۰۴: ج۴، ص۳۷۸) و محدوده زمانی ولادت تا جوانی را شامل می­شود (ابن منظور، ۱۴۱۴: ج۱۲، ص۴۴۰ و حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۷، ص۵۲۰)[۲۴] اما مجازا بر مرد بزرگسال نیز غلام اطلاق می­شود (فیومی، ۱۴۱۴: ج۲، ص۴۵۲)[۲۵]و به اعتبار نجابت، به پیرمرد نیز غلام اطلاق می­شود (ابن منظور، ۱۴۱۴: ج۱۲، ص۴۴۰).

بنابراین، روایاتی که با تعبیر غلام از حضرت یاد کرده است، به  نکته دوم، یعنی زمانی قبل از غیبت و خردسالی حضرت و اشاره به زمان رسیدن به امامت ملحق است و یا این‌که مجازاً بر حضرت، اطلاق شده، به اعتبار آغاز دوره غیبت، که حضرت در کودکی به امامت رسیده­اند غلام اطلاق می­شود ویا این‌که به اعتبار نجابت حضرت است.

۲٫ فتی:

روایت علی بن عمر از امام صادق علیه السلام: «…یَظهَرُ فی صُوَرهِ فَتًى مُوَفَّقٍ…»(شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۲۰).[۲۶]

فتی در لغت: اصل آن طراوت و نوبودن است (ابن فارس، ۱۴۰۴: ج۴، ص۴۷۳) و جوانی را گویند که نیرومند شده و به کمال رسیده است (مصطفوی، ۱۳۶۸: ج۹، ص۲۸)[۲۷] و موفّق به معنای رشید (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۳، ص۴۸۷) و کسی که دارای تناسب اعضا است (طریحی، ۱۳۷۵: ج۵، ص۲۴۷). بنابراین، فتی موفق، به معنای جوانی است که نیرومند، کامل و متناسب الاعضا باشد.

علامه مجلسی; در ذیل این روایات، شابّ موفق را انسانی با أعضایی همگون و معتدل الخلقه دانسته و احتمال داده که این لفظ، تعبیری کنایی از اواسط دوره جوانی، بلکه اواخر آن است؛ یعنی دوره‌ای که انسان به تحصیل کمال موفق می­شود و به اعتدال می­رسد، در انتهای دوره جوانی می­باشد (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ص۲۸۷). بنابراین، روایت در مقام تبیین وضعیت جسمی است؛ یعنی ایشان در سیمای جوانی نیرومند با تناسب بدنی ظاهر می­شوند و یا این‌که به سن کمال اشاره دارد که در اواخر دوره جوانی حاصل می­شود.

۳٫ شابّ:

در ۹ روایت از حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف به شابّ و مشتقّات آن تعبیر شده که به برخی از روایات اشاره می­شود:

۱٫ روایت محمد بن مسلم ثقفی[۲۸] از امام باقر علیه السلام: «…وهو شابّ بعد کِبَر السَّنِّ…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۱، ص ۳۲۷)[۲۹].

۲٫ روایت اباصلت هروی از امام رضا علیه السلام: «…یکون شَیْخَ السَّنِ، شابّ المنظر…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۲، ص۶۵۲)[۳۰].

۳٫ روایت أزدی[۳۱] از امام صادق علیه السلام: «…انا شیخٌ کبیرٌ و صاحبُکُم شابٌّ حدثٌ» (حمیری، ۱۴۱۳: ص۴۴)[۳۲].

۴٫ روایت ابی بصیر[۳۳] از امام صادق علیه السلام: «…یَرجِعُ إلَیهِم شابّا مُوفَّقاً…»(شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۲۰).

۵٫ روایتی از امام صادق علیه السلام: «…رُجوُعهُ من غَیبتِه بِشَرْخِ الشَّبابِ» (شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۲۱).[۳۴]

معنای لغوی:

اصل شابّ، رشد و قوای جسمی زیاد است (ابن فارس، ۱۴۰۴: ج۳، ص۱۷۷). مصباح المنیر، شابّ را، شامل محدوده سنّی قبل از پیری می­داند (فیومی، ۱۴۱۴: ج۲، ص۳۰۲)؛ یعنی کسی که پیر و کهنسال نباشد، شابّ است. و شابّ حدث، به معنای فتی است (طریحی، ۱۳۷۵: ج۱، ص۳۲۵ و ابن منظور، ۱۴۱۴: ج۲، ص۱۳۲) و «فتی» به معنای جوانی است (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۳، ص۱۹۰). شابّ حدث، یعنی دوره جوانی. موفق به معنای رشید (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۳، ص۴۸۷) و تناسب اعضا است (طریحی، ۱۳۷۵: ج۵، ص۲۴۷) و شرخ الشباب، یعنی دوره­ای از جوانی که دارای شادابی وقدرت می­باشد؛ لذا بر ابتدای جوانی اطلاق می­شود (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۴، ص۲۸۲).

بنابراین، شابّ در لغت به معنای انسان نیرومند با تناسب بدنی، در محدوده سنی قبل از پیری است و شابّ حدث در لغت اشاره به دوره جوانی است. پس، شابّ حدث، بر خلاف ادعای گلپایگانی، به معنای جوان نورس است.

شابّ حدث در استعمال:

همان طور که در معنای لغوی روشن شد، شابّ شامل محدوده سنی قبل از کهنسالی می­شود؛ لذا شابّ حدث، نه تنها به جوان نورس اطلاق می­شود، بلکه به کسی که در انتهای دوره جوانی خویش است نیز به کار می‌رود. برای روشن شدن این امر کافی است به مستندات تاریخی، روایی، رجوع و موارد استعمال و وسعت محدوده استعمال شابّ حدث بررسی شود.

شابّ حدث در مورد سن‌های زیر استعمال شده:

۱٫ زیر ۵ سال: صاحب شرح الاخبار از امام زمان قبل غیبت، به حدث السن تعبیر می­کند (ابن حیون، ۱۴۰۹: ج ۳، ص۲۰).[۳۵]

۲٫ ۱۸سال: در روایتی از امام حسن علیه السلام در قضیه گماشتن عتاب بن اسید به جانشینی پیامبر بر اهل مکه، که آن‌ها به حداثت سن او معترض بودند: «… ان محمدا لا یزال یستخف بنا حتی ولی علینا غلاما حدث السن ابن ثمانی عشره سنه…»(مجلسی، ۱۴۰۴: ج۲۱، ص ۱۲۲).

۳٫ ۱۹سال: حضین بن منذر۱۹ ساله، درجنگ صفین، پرچمدار لشکر امیر المومنینعلیه السلام بود: «کانَ الحُضَیْنُ یَومَئذٍ شابّاً حَدَثَ السِّنِ» (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ج۵، ص۲۲۶).‏

۴٫ زیر ۲۰سال: در حکایتی از أحمد بن محمد بن سلیمان: «و انا حینئذ حدث السن اذ ذاک دون العشرین» (طوسی الغیبه، ۱۴۱۱: ص ۳۰۴).

۵٫ ۲۵سال: قول أحبار یهود به خدیجه درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبل از ازدواج: «…مَرَّ الآنَ بِبابِکَ شابٌّ حَدَثُ السَّنَّ…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج ۱۶، ص ۲۰).

۶٫ ۲۸سال: نامه امیرالمومنین به مالک أشتر در مورد محمد بن ابی بکر بعد از شورش اهل مصر: «…و هو غلامُ حدثُ السَّنَّ  لیسَ بِذی  تجربٍه….» (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ج۶، ص۷۴) روایتی از امیر المومنین در حکایت از سفر تبلیغی ایشان به یمن در سال هشتم هجری: «بَعثَنَی رسولُ اللهِ الی الیَمنَ…انا حدثُ السِّنِّ»(مجلسی، ۱۴۰۴: ج ۱۸، ص۱۲).

۷٫ ۲۹سال: امیرالمومنین دراواخر سال نهم هجری به بردن آیات برائت مأمور می­شود: «لما أمرنی رسول صلی الله علیه و آله و سلم بأن ألحق أبا بکر، فآخذ منه برأه، و أمضی بها فی أهل مکه، فأقرأها علیهم، و أودی عنه إلیهم. قلت: یا رسول اللّه، إنی لست بالخطیب، وانا رجل حدث السن…» (ابن حیون، ۱۴۰۹: ج۲، ص ۱۷۹).

۸٫ ۳۰سال: «یوسف در زندان» «…فَلَمَّا رَآه المَلکُ شاباً حَدَثَ السنِ…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۲، ص۲۳۲).

۹٫ ۳۳سال: در قضیه مخالفت امیرالمومنین علیه السلام با بیعت با ابوبکر بعد از وفات پیامبر: «… فَقَالَ لَهُ أَبُو عُبَیْدَهَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّکَ حَدَثُ السِّنِّ وَ هَؤُلَاءِ مَشِیخَهُ قُرَیْش…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۲۸، ص۳۸۴).و: «…فَقَامَ أَبُو عُبَیْدَهَ إِلَى عَلِیٍّ فَقَالَ یَا ابْنَ عَمِّ لَسْنَا نَدْفَعُ قَرَابَتَکَ وَ لَا سَابِقَتَکَ وَ لَا عِلْمَکَ وَ لَا نُصْرَتَکَ وَ لَکِنَّکَ حَدَثُ السِّنِّ وَ کَانَ لِعَلِیٍّ علیه السلام یَوْمَئِذٍ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ سَنَه…» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۲۸، ص۱۸۵).

۱۰٫ ۵۰سال: شیخ صدوق در مجلس درس بغداد: «کان ورد بغداد سنه خمس و خمسین و ثلاثمائه و سمع منه شیوخ الطائفه و هو حدث السن» ‏ (نجاشی، ۱۳۶۵: ص۳۹۰).

نتیجه دسته اول:

تعابیر، در این دسته با بررسی مجموع روایات، بدین قرار است:

۱٫ غلام: این تعبیر یا به ایام به امامت رسیدن امام مربوط است؛ یا مجازاً بعد از ظهور بر ایشان اطلاق می‌شود که در این صورت، به سنی خاص محدود نمی­شود.

۲٫ شابّ: شامل محدوده سنّی گسترده قبل از پیری می­شود و تعابیری که در مورد حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شده است، اصلا به سنّ خاصی اشاره ندارد.

۳٫ شابّ حدث: شابّ حدث به دوره جوانی اشاره دارد و به معنای فتی است که بر مرد کامل اطلاق می­شود و مقصود، محدوده­ای از دوره جوانی است که جوان کامل نیرومند و با تناسب بدنی است. علاوه بر آن، با توجه به کاربردهای شابّ حدث که بیان شد، این‌گونه نیست که شابّ حدث فقط بر ابتدای جوانی استعمال شود و لذا تعین آن در سن ۲۵ سال برای باب شیرازی باطل است.

۴٫ شابّ موفّق و فتی موفّق: منظور محدوده سنی جوانی است که انسان به اوج کمالات خَلقی و خُلقی می­رسد که در این مقطع در توانمندی‌ و در اوج شادابی و نشاط جوانی به سر می­برد؛ کما این‌که از معنای لغوی فتی موفق و شابّ موفق، چنین نکته‌ای متبادر می‌شود. علامه مجلسی نیز آن را به اواخر دوره جوانی که به طور عادت کمال حاصل می‌شود، مربوط دانسته است.

۵٫ شرخ شباب: این واژه علاوه بر ابتدای جوانی، بر دوره قدرت ونیروی جوانی استعمال می­­شود.

آنچه از مجموع این تعابیر به دست می­آید، این است این تعابیر در حق حضرت یا عام است و شامل محدوده گسترده­ای از جوانی می­شود؛ یا به دوره‌ای از جوانی مربوط است که جوان دارای مهارت‌های بالای روحی و جسمی است که عادتاً در اواخر دوره جوانی حاصل می­شود.

دسته دوم: روایاتی که سنّی خاص در آن ذکر شده است:

در گروهی از روایات به سنّ خاصی برای حضرت حجّت، اشاره دارد. این روایات بر سه گونه­اند:

گونه اوّل: روایاتی است که سنّ ایشان را از سنّ معینی کم‌تر می­داند که آن شامل دو روایت است:

۱٫ کم‌تر از چهل سال: روایت ابی بصیر از امام صادق علیه السلام[۳۶] «…لیسَ صَاحبِ هذا الأَمر مِنْ جازَ أَربَعین» (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ص۱۸۹ و مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ص۳۱۹). به همین مضمون روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «رُوِیَ عن أَبی جَعفر علیه السلام أنّه قالَ لَیسَ صَاحبُ هذا الأَمر [مَن جاز مِنْ أَربَعین‏] صاحبُ هذا الأمرِ القویُ المشمر» (شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۱۹).

۲٫ کم‌تر از چهل وپنج سال: روایت حکم بن نعیم از امام باقر علیه السلام[۳۷]:«کَیفَ اکونُ أَنَا وَ قَدْ بلغت ُخَمساً و اربعینَ سنهً و ان صاحبَ هذا الامِر اقربُ عهداً باللَّبِن منَّی و أخَفُّ علَی ظَهْرِ الدَّابَّهِ» (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ص۵۳۶،)[۳۸] این‌که امام باقر علیه السلام، صاحب الامر بودن خود را به دلیل چهل و پنج ساله بودن از خود بعید می­شمرند و صاحب الامر را چابک‌تر از خود می­دانند؛ گویای این است که صاحب الامر از چهل و پنج سال کم‌تر دارد.

گونه دوم: تعیین سنّ خاص (چهل ساله) برای حضرت است، که این، تنها در یک روایت از منابع اهل سنت وجود دارد و اگر در منابع روایی شیعه وارد شده باشد، به نقل از منابع روایی اهل سنت است:

روایت أبی أمامه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:[۳۹] «… المهدیُّ منُ ولدی ابنُ اربعینَ سنهً…» (اربلی، ۱۳۸۱: ج۲، ص۴۸۷).

این روایت، در منابع اهل سنّت با تعبیر رجل به کار رفته است، امّا در منابع شیعه با تعبیر «المهدی» آمده است. با این حال، با توجه به قرائن درون متنی، از جمله استخراج گنجینه‌های زمین و فتح بلاد شرک روشن است که منظور از رجل، مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

گونه سوم: روایاتی است که سن معینی را برای حضرت تعیین نمی‌کند؛ بلکه ایشان را در شمایل و ظاهر سنی خاص، معرفی می­کند. این روایات گویای آن نیست که حضرت چه سنّی دارد؛ بلکه سیمای ظاهری ایشان را بیان می­کند:

۱٫ در شمایل مردی سی ساله[۴۰]: روایت علی بن عمر از امام صادق علیه السلام:«…یَظهَرُ فی صورهِ…ابنِ ثلاثینَ سنهٍ…» (شیخ طوسی، ۱۴۱۱: ص۴۲۰)

۲٫ در شمایل مردی سی و دو ساله: همان روایت در نقلی دیگر: «…یظهر فی صورهٍ…ابن اثنَتَیْنِ و ثلاثینَ سنهَ…» (نعمانی الغیبه، ۱۳۹۷: ص۱۸۹).

۳٫ در شمایل مردی با کم‌تر از چهل سال: روایت حسن بن علی علیه السلام:[۴۱]«… فی صورهِ شابّ دونَ اربعینَ سنهً…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۱، ص۳۱۶).[۴۲]

۴٫ مردی چهل ساله گمان می­شود: روایت اباصلت از امام رضا علیه السلام: [۴۳]«…لیحسَبُه ابنَ اربعینَ سنهً او دونَها…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۲، ص۶۵۲)[۴۴]

نتیجه روایات دسته دوم:

اولاً: در هیچ یک از این روایات، سن چهل، برای حضرت۳ تعیین نشده است؛ غیر از روایتی که از منابع اهل سنت نقل شده بود؛ بلکه در این روایات از تعبیر «فیصورهٍ»، یعنی به شکل و شمایل جوان چهل ساله استفاده شده؛ یا با تعبیر« گمان می­شود مردی چهل ساله است». عنوان گردیده است.

ثانیاً: از هشت روایت این بخش، فقط دو روایت ابا بصیر و ابا‌صلت سنداً معتبر است؛ که در این دو روایت به سن حضرت تصریح نشده است؛ بلکه شمایل حضرت را بیان می­کند.

از آن‌جا که تواتر معنوی روایات بر طول عمر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قطعی است و عدد چهل به قرینه روایات عدد کمال است؛[۴۵] ممکن است روایاتی که به چهل تعبیر کرده است؛ به کمال حضرت حین ظهور اشاره داشته؛ لذا سن چهل هیچ خصوصیتی ندارد؛ یعنی لزوما حضرت۳ دراین سن ظهور نمی­کنند.

دسته سوم: روایاتی که به برخورداری حضرت از شمایل جوانی اشاره دارد.

بیش‌ترین روایاتی که درباره سن حضرت۳ وارد شده یا در این دسته­ است، یا به این دسته انصراف دارد. با این توضیح که بسیاری از روایاتی که به مقطع سنی خاص اشاره دارد (یعنی روایات دسته اول)، یا سن خاصی را برای حضرت ذکر کرده، (یعنی روایات دسته دوم)؛ دارای واژه‌های «فی صوره»، «منظر»، «لیحسبه»،«بعدکبر السن»، «شیخ السن» است که به شمایل و شکل ظاهری اشاره دارد و سن طبیعی خاصی منظور نیست؛ بلکه حضرت را دارای سن طولانی می­داند. این روایات به ظاهر حضرت در زمان ظهور اشاره دارد که هرچند صراحتاً سنّ حضرت در وقت ظهور بیان نشده است؛ به سیما ومنظر حضرت در جوانی اشاره دارد:

ظاهر و قیافه جوان

۱٫ منظر الشبان: روایت ریان بن صلت از امام رضا علیه السلام: [۴۶] «…فی سن الشیوخ و منظر الشبان…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۲، ص۳۷۶).

۲٫ شابّ المنظر: روایت اباصلت هروی از امام رضا علیه السلام: [۴۷] «…علامتُهُ ان یکونَ شَیخ السّنِ، شابُّ المنظُر…» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، ۱۳۹۵: ج۲، ص۶۵۲)[۴۸]

۳٫ فی صوره الشاب: روایت امام حسن علیه السلام «فی صوره شابّ»[۴۹]  و سایر روایاتی که در آن تعبیر «فی صوره» آمده است؛ مثل اکثر روایات دسته دوم و روایت علی بن عمر در دسته اول.

عدم تأثیر گذشت ایام

۴٫ روایت اباصلت: «…انَ من علامِتِه ان لا یَهْرَمَ بمُرُوِر الاَیّامِ و اللَّیالِی…».[۵۰]

نداشتن موی سفید

۵٫ روایت از امام باقر علیه السلام: انه قال: «یَقُومُ المَهْدی وَلیْسَ فی رَأسِهِ و لا لِحَیتِهِ طاقهٌ بَیْضاءٌ»[۵۱] (ابن‌عیون، ۱۴۰۹: ج۳، ص۳۸۰).

این دسته شامل روایات دسته‌های دیگر نیز می­شود؛ یعنی بخش عظیمی از روایاتی که در دسته‌های متفاوت ذکر شد، در این دسته جا می­گیرد. بنابراین، می­توان گفت بیش‌تر روایاتی که درباره سن حضرت۳ وارد شده است، در مقام بیان شمایل ظاهری حضرت در وقت ظهور می‌باشد؛ نه تعیین سن؛ یعنی ایشان با این‌که غیبتی طولانی مدت داشته‌اند؛ در سیمای جوانی نیرومند ظاهر می­شوند.

نقد ادعای ابوالفضل گلپایگانی

با در نظر گرفتن آنچه در بحث روایات گفته شد، بطلان ادعای گلپایگانی در کتاب فرائد روشن است؛ چرا که مجموع این روایات با تبیینی که انجام شد، بر علی محمد شیرازی قابل تطبیق نیست. پس، برای بهره‌گیری از روایات حداثت سن قائم برای باب، جایی باقی نخواهد ماند. اما جدا از این مطلب، در بیانات ابوالفضل گلپایگانی ملاحظاتی وجود دارد که به برخی اشاره می­شود:

۱٫ صرف جوان بودن نمی­تواند نشانه­ای تعیین کننده بر مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد؛ یعنی حتی اگر نحوه تمسک ابوالفضل گلپایگانی به روایات را بپذیریم، جوانی حضرت، هنگام ظهور، از علائم عمومی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است و قطعا هر جوانی که ادعای مهدویت کند، مهدی نیست. پس، کلام ایشان[۵۲] که این احادیث را به خاطر جوانی باب بر او منطبق می­سازد، کاملا بی‌اساس است.

۲٫ اولین روایتی که گلپایگانی به آن تمسک می­کند، تعبیر شابّ موفق دارد. همان‌طور که ملاحظه شد، شابّ موفق، به معنای جوان کامل متناسب الاعضا است که به ادعای مرحوم مجلسی به اواخر دوره جوانی مربوط است. لذا بر باب قابل تطبیق نیست.

۳٫ در روایت اول تعبیری وجود دارد که مکرر مورد تمسک گلپایگانی قرار می­گیرد (وَ فِی غَیْرِ هَذِهِ الرِّوَایَهِ أَنَّهُ قَالَ علیه السلام وَ إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْبَلِیَّهِ أَنْ یَخْرُجَ إِلَیْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَابّاً وَ هُمْ یَحْسَبُونَهُ شَیْخاً کَبِیراً؛… از بزرگ‌ترین بلاها این است که حضرت صاحب در جوانی ظهور می­کند، در حالی که مردم او را شیخ کهنسالی گمان می­برند­) در باره این بخش از روایت چند نکته حائز اهمیت است:

اول این‌که: این روایت دارای چهار طریق است[۵۳] وتنها در یک نقل (نعمانی، الغیبه، ص۱۸۸)، این تعبیر وارد شده است که اعراض محدثین از نقل آن در سه طریق دیگر، حاکی از ضعف این بخش از روایت می­باشد، و نیز حاکی از این است این بخش از روایت از معصوم صادر نگشته و در واقع به روایت تحمیل شده است.

دوّم این‌که: تعبیر «و فی غیر هذه الروایه» گویا به روایتی دیگر اشاره دارد که این تعبیر: «وَ إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْبَلِیَّهِ أَنْ یَخْرُجَ إِلَیْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَابّاً وَ هُمْ یَحْسَبُونَهُ شَیْخاً کَبِیراً»؛ در آن آمده است؛ اما درهیچ روایتی از منابع شیعی چنین روایتی با این تعبیر وارد نشده است؛ حتّی مشابه این تعبیر در هیچ روایتی قابل مشاهده نیست؛ بلکه نظیر این روایت از منابع اهل سنت، و کتاب هایی همچون ینابیع الموده و المناقب[۵۴] و عقدالدرر می­باشد. در کتاب عقد الدّرر این‌گونه وارد شده است: «و عَنْ اَبی عَبْدِ اللهِ الحُسَیْنِ بنِ علی عَلَیهما السلامُ أَنَّهُ قال: لَوْ قامَ المَهدی لَأَ نَکَرَهُ النّاسُ لِأَنَّهُ یَرْجِعُ اِلَیْهِم شاباً مُوَفَقاً و إِنّ مِنْ أَعْظَمِ الْبَلِیَّهِ أَنْ یَخْرُجَ إلَیْهِمْ صاحِبُهُم شابّاً وَ هُمْ یَحْسَبُونَهُ شَیْخاً کَبیراً» (یوسف بن یحیی، ۱۴۱۶ق: ص۶۹). گویا تعبیر مرحوم نعمانی(ره): «و فی غیر هذه الروایه» به این روایت از اهل سنت ناظر است؛ امّا این روایت، اولا، مرسله و غیر قابل استناد است و ثانیا، از امام حسین علیه السلامنقل شده است؛ نه از امام صادق علیه السلام؛ بر خلاف آنچه گلپایگانی به این روایت نسبت داده است.

سوّم این‌که: گلپایگانی از روی سهل انگاری یا به عمد، تعبیر روایت نعمانی را از:«وَفی غَیْرِ هذِهِ الرَّوایَهِ اَنّه قال»، به «وقال أَیْضاً علیه السلام» عوض کرده تا غیریت این دو روایت را برهم زند و خواننده تصور کند امام در ادامه این‌گونه فرموده است؛ در حالی که تعبیر «و فی غیر هذه الروایه» کلام مرحوم نعمانی است که ایشان به این روایت از اهل سنت اشاره می‌کند.

چهارم این‌که: ایشان بر بخشی از روایت که پندار مردم در مورد پیری مهدی موعود۳ را بیان می­کند؛ چنان مانور می­دهد که گویا از اعتقادات مسلم شیعه است؛ حال آن‌که هیچ گاه علمای شیعه منتظر موعودی با موها و ریش‌های سفید نبوده و نیستند، که با آمدن موعود جوان به تعجب و انکار دچار شوند؛ و به صرف این‌که این مطلب در روایتی ذکر شده باشد؛ دلیل بر اعتقاد شیعه به آن نمی­شود.

پنجم این‌که: ایشان تلاش می­کند بین انکار علما و روایت مذکور ارتباط دهد و مدعی می­شود که تکذیب علما به دلیل جوانی باب بوده است. او می‌نویسد:

«وفق حدیث شریف، چون نقطه اولی عز اسمه الاعلی در آغاز شباب و غضاضت غصن ظهور فرمود، ارباب قلوب مریضه بی‌درنگ آن حضرت را تکذیب کردند؛ چون قائم را پیر هزار ساله می­پنداشتند» (گلپایگانی۲۰۰۱، ص۵۷)؛ در حالی که این‌گونه نیست و هیچ گاه علمای شیعه، علی­محمد شیرازی را به خاطر جوانی‌اش انکار نکردند؛ بلکه به علت بی‌دلیل بودن ادعاهایش به شبهه خبط دماغ (جنون)[۵۵] او قائل بودند.

۴٫ براساس دومین روایتی که گلپایگانی نقل می­کند؛ امام علیه السلام می­فرماید: «من چگونه باشم، در حالی که به چهل و پنج سالگی رسیده‌ام! صاحب این امر، نسبت به من به عهد شیرخوارگی نزدیک‌تر و بر پشت مرکب از من چالاک تر است.» (گلپایگانی، ۲۰۰۱م، ص۵۷) درباره این روایت، چند نکته قابل توجه است:

اولاً: گلپایگانی نیز روایت را همین‌گونه ترجمه کرده است؛ اما وقتی آن را بر باب تطبیق می­دهد؛ مراد روایت را به گونه دیگر، تفسیر می­کند و می­گوید: «قائم در عین شباب و ریعان جوانی و قرب عهد به شیر‌خوارگی ظهور فرماید»؛ در حالی که طبق بیان امام، سن قائم از چهل و پنج کم‌تر است و نسبت به امام به عهد شیر‌خوارگی نزدیک‌تر است؛ یعنی و لو این‌که یک‌سال از این سن کم‌تر باشد؛ نزدیک‌تر بودن، صادق است؛ نه آنچه گلپایگانی گفته که به عهد شیرخوارگی نزدیک است تا بر باب بیست و پنج ساله صادق باشد. پس، ایشان در ترجمه، افعل تفضیل را رعایت کرده است؛ اما در تطبیق، آن را بدون تطبیق و مطلق بیان کرده، و به نوعی در مضمون روایت تصرف کرده است.

ثانیاً: در جلالت و عظمت کتاب کافی و مؤلف آن هیچ شکی نیست؛ اما این‌گونه نیست که روایات آن از بررّسی سندی یا دلالتی بی‌نیاز باشد و هرچند این روایت در کافی شریف وارد شده است؛ سند روایت به خاطر زید ابی الحسن ضعیف است. محتوای روایت نیز باید با مجموع روایات این باب سنجیده شود.

۵٫ بر اساس سومین روایت که أزُدی از امام صادق علیه السلام نقل کرده بود، آن حضرت پوست دست خود را می­کشند و می­فرمایند: من پیر هستم و صاحب شما شابّ حدث است. در این مورد دو نکته قابل توجّه است:

اول این‌که: امام به پیری خود اشاره دارد و پوست بازوی خود را به نشانه پیری می­کشد، حاکی از این است که امام شرط قیام و رسالت الاهی را در خصوصیات فیزیکی جوانی می­دانند. پس، تعبیر شابّ حدث باید با صدر روایت و قرائن درون متنی سنجیده شود و آن، این‌که نورس بودن جوان با فضای داخلی روایت متناسب نیست؛ بلکه خصوصیات عمومی و فیزیکی جوانی منظور است.

دوّم این‌که: ایشان شابّ حدث را جوان نورس معنا می­کند و آن را بر باب شیرازی بیست و پنج ساله منطبق می­داند؛ در حالی که ما با گواه تاریخ و متون قدیمی اثبات کردیم که این واژه از زیر بیست سال تا بالای پنجاه سال را شامل می­شود؛ یعنی هر کسی با پیرتر از خودش سنجیده شود، شابّ حدث می­باشد.

۶٫ ایشان روایت چهارم (روایت دوم ابی بصیر) را مورد دستبرد قرار داده و واژه «جاز» را به «حاز» تبدیل کرده است؛ چرا که اولاً، در هیچ نسخه‌ای حاز به کار نرفته؛ ثانیاً، از لحاظ ترکیب معنایی دو واژه دارای معنایی متفاوت است: «لیس من جاز اربعین»، یعنی از چهل مجاوزت نمی­کند؛ بدان معنا که می­تواند چهل ساله باشد که با ادعای گلپایگانی تطابق ندارد؛ اما «لیس من حاز» یعنی به چهل سال نمی­رسد، که با ادعای گلپایگانی تطابق بیش‌تری دارد.

۷٫ پنجمین روایت نیز از دستبرد گلپایگانی در امان نمانده است. ایشان واژه «اخملنا» را به «اجملنا» مبدل می‌سازد؛ چرا که «خمول» به معنای گمنامی است. این، با مخفی بودن ولادت و زندگی ایشان قبل و بعد از غیبت سازگار است و البته علی­محمد باب دارای چنین وضعیتی نبوده است. پس، ایشان خود را به دردسر نینداخته و واژه زیباترین را جعل کرده است. از سوی دیگر، در هیچ روایتی به زیبایی حضرت پرداخته نشده و اصلا زیبایی امری نسبی است که ملاک قضاوت قرار نمی­گیرد. با اغماض از همه این امور، روایت یحیی بن سالم به دوره خردسالی حضرت مربوط است، یا این‌که ظن قوی بر آن وجود دارد. لذا برای بعد از ظهور قابل تمسک نیست.

۸٫ در کدام کتاب از کتاب‌های معتبر شیعی، از جمله: کمال‌الدین، الغیبه نعمانی و الغیبه طوسی، بحث از سرزمین جابلقا و جابرسا وارد شده که شما چنین نسبتی به شیعه می‌دهید؟! البته این اعتقاد از شیخ احمد احسایی و برخی دیگر است که شما او را یکی از نورین نیرین می­دانید؛ در حالی که هیچ یک از بزرگان علمای شیعه از قدما تا متاخرین چنین نظری را مطرح نکرده است و این‌که روایتی ضعیف را که در کتابی ضعیف وارد شده باشد، نمی­توان به عنوان اعتقاد به شیعه نسبت داد.

۹٫ در نهایت آنچه از بررسی مضمون روایات به دست می­آید، این است که این روایات حاکی از وضعیت قدرت و نشاط جوانی، کمالات بدنی و مجموع خصوصیاتی است که قیام کننده، نیاز دارد؛ نه این‌که برای ایشان سنی مشخص و معین شده باشد. لذا این روایات بر موضوعات خارجی قابل تطبیق نیست و تواتر لفظی یا لااقل معنوی روایات بر طول عمر و طول غیبت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره دارد؛ که قطعا باب دارای چنین غیبتی نبوده است.

۱۰٫ علاوه بر شاخصه جوانی موعود، شاخصه‌های متعددی در روایات شمرده شده که هیچ یک بر علی محمد باب شیرازی قابل تطبیق نیست؛ از جمله، علائم قطعی ظهور (ندای آسمانی، خروج یمانی، خروج سفیانی، خسف بیدا، قتل نفس زکیه) که بنابر روایات زیادی، مقارن ظهور اتفاق می­افتد و کسی مدّعی وقوع آن در زمان قیام باب نیست. علاوه بر این‌که با آمدن باب هیچ‌یک از اهداف موعود جهانی محقق نشد: رفع ظلم نشد؛ عدالت فراگیر جهانی برپا نگشت؛ حکومتی بر مبنای توحید شکل نگرفت؛ فقر ریشه کن نشد و امنیت عمومی ایجاد نگشت، که با وجود این امور آمدن چنین موعودی لغو و بیهوده بوده است.

نتیجه

مجموع روایاتی که در حوزه سنّ حضرت حجت وارد شده است، با این‌که دارای تعابیر متفاوت و با ظاهر متعارض می­باشند؛ با دقت در روایات هر دسته و بررسی آن‌ها، وحدت مضمون کلیه روایات روشن می­شود. لذا بعد از بررسی روایات به تواتری معنوی در زمینه سنّ حضرت می­رسیم و آن این‌که حضرت در شمایل جوانی و در اوج نشاط و قدرت، جهت اجرای رسالت جهانی خویش آماده می­شود.

نکته اول اثبات می­کند که به قطع و یقین، حضرت دارای غیبت طولانی و عمری بلند می­باشد و این نکته که غیبت حضرت از ضروریات مذهب شیعه است که هیچ شک و شبهه­ای در آن راه ندارد؛ آن را تأیید می­کند. لذا منظور روایاتی که حضرت را در سنّ جوانی معرفی کرده ویا سن خاصی را ذکر است، سن طبیعی نوع بشر نیست؛ چراکه قطعا با معیار سن طبیعی، حضرت تا به حال بیش از هزار سال عمر داشته‌اند. پس، این روایات عمر طبیعی را منظور ندارد؛ بلکه منظور شمایل حضرت هنگام ظهور است که اثری از پیری و کهولت ندارد و در سن جوانی و انسانی کامل است و جهت اجرای رسالت جهانی با قدرت تمام آماده می­باشد.

تأیید این مطلب، با دقّت در واژه‌ها وتعابیر روایات به دست می­آید. استفاده از واژه «فی صوره» در چهار روایت؛ یعنی در شکل و شمایل جوان؛ و واژه‌های «منظر» به معنای ظاهر و «لیحسبه»؛ یعنی این‌گونه گمان می­شود و این‌که مرور زمان و گذشت سالیان بر چهره ایشان تأثیری نداشته: «لا یهرم…» و اشاره به جوانی بعد از «کبر السن»، و «شیخ السن» بودن ایشان؛ همه این‌ها حاکی از آن است که سن طبیعی منظور نیست؛ جدا از این‌که با واژه‌های به کار رفته در روایات، نظیر «شاب» و «حدث السن» و«شاب موفق» هیچ گونه تعارضی ندارد؛ بلکه این تعابیر مؤید مختار است.

نتیجه این که حضرت حجت ـ روحی له الفداء ـ در کمال قدرت با تناسب بدنی فوق العاده و با نشاط جوانی و بلوغ عقلی انسان چهل ساله و دارای همه کمالات روحی و صفات نفسانی نیکو ظهور خواهند کرد. پس، این روایات بر غیر ایشان تطبیق ندارد و مدعیان دروغین دیگر نمی­توانند این روایات را بر خود تطبیق دهند و بگویند روایات  بر حداثت سنّ قائم دلالت دارد. پس کسی که در سن جوانی و حداثت سن، ادعای مهدویت کند، نشانه‌ای از نشانه‌های موعود را داراست و به دروغ ادعا می‌کند که اوست همان قائم موعود.


کتابنامه

۱٫ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله‏، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ابراهیم محمد ابوالفضل، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، اول، ۱۴۰۴ق.

۲٫ابن بابویه، محمد بن على‏، کمال الدین وتمام النعمه، مصحح: غفاری، علی اکبر، تهران: اسلامیه، چاپ دوّم، ۱۳۹۵ق.

۳٫ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، مصحح: حسینی جلالی، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

۴٫ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم: علامه، چاپ چاپ اول، ۱۳۷۹ق.

۵٫ابن طاووس، على بن موسى، ‏‌التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن‏، محقق، مصحح: مؤسسه صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، چاپ اول، ‏۱۴۱۶ق‏.‏

۶٫ابن فارس، أحمد بن فارس‏، ‏ معجم المقاییس اللغه، محقق، مصحح: هارون، عبد السلام محمد، قم: مکتب الاعلام الاسلامی‏، ‏چاپ اول، ۱۴۰۴ ق‏.‏

۷٫ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، مصحح: جمال الدین میردامادی، بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع- دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

۸٫احمدى میانجى، على‏، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم‏، قم: دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.

۹٫اربلی علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، مصحح: رسولی محلاتی هاشم، تبریز، بنی هاشمی، چاپ ‌اول، ۱۳۸۱ق.

۱۰٫ اشراق خاوری، عبد الحمید، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، طهران، لجنه ملی نشر آثار امری، ۱۰۶ بدیع، ۱۳۲۸ش.

۱۱٫ اشراق خاوری، عبد الحمید، رساله ایام تسعه، لجنه ملی امور احبای ایرانی در آمریکا، چاپ ششم، ۱۳۹ بدیع.

۱۲٫ بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله‏، عوالم العلوم و المعارف والأحوال- الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام‏، موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، قم: مؤسسه الإمام المهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف‏ قم، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.

۱۳٫ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، قم: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

۱۴٫ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، الإنصاف فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر علیهم السلام، ترجمه: رسولی محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، ۱۳۷۸ق.

۱۵٫ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، حلیه الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار علیهم السلام‏، اوّل، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

۱۶٫ بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم‏، منتخب الأنوار المضیئه فی ذکر القائم الحجّهعجل الله تعالی فرجه الشریف‏، قم: مطبعه الخیام، ۱۳۶۰ش.

۱۷٫ تجلیل تبریزی، من هو المهدی، قم: بی‌نا، ۱۳۹۸ق.

۱۸٫ تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم: مطبعه مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.

۱۹٫ ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏، الغارات، مصحح حسینی عبدالزهراء، قم: دارالکتب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

۲۰٫ جزائرى، نعمت الله بن عبد الله‏، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار علیهم السلام، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.

۲۱٫ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس‏، مصحح: علی هلالی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

۲۲٫ حلی، حسن بن سلیمان، مختصرالبصائر، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.

۲۳٫ حمیری عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، قم: موسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

۲۴٫ خزاز رازى، على بن محمد، کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر، حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، قم: بیدار، چاپ اول، ۱۴۰۱ق.

۲۵٫ خویی ابوالقاسم معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، بیروت: مدینه العلم، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

۲۶٫ شیرازی علی محمد (باب)، منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی عز اسمه الاعلی، موسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، بی‌تا.

۲۷٫ صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم‏، قم: ‏ مکتبه آیه‌الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

۲۸٫ طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج، خراسانی محمد باقر، مشهد: نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.

۲۹٫ طبرسى، فضل بن حسن‏، إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران: اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.

۳۰٫ طریحی، فخر الدین بن محمد؛ مجمع البحرین، مصحح: حسینی اشکوری احمد، مرتضوی، تهران: بی‌نا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.

۳۱٫ طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه للحجه، قم: دار المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

۳۲٫  طوسی، محمد بن الحسن، رجال الطوسی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المقدسه، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.

۳۳٫ عاملى (شیخ حر)، محمد بن حسن‏، اثبات الهداه باالنصوص و المعجزات.اعلمی، بیروت: بی‌نا، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.

۳۴٫ عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۶م، ۱۴۱۶ق.

۳۵٫ عسقلانی شافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الإصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت: دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.

۳۶٫ فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، اصفهان: کتابخانه الامام امیر المومنین علیه السلام، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

۳۷٫ فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم: موسسه دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.

۳۸٫ قطب الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الخرائج و الجرائح‏، قم: مؤسسه امام مهدى۳، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق

۳۹٫ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم: نشر الشریف الرضی، ۱۳۷۵ش، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.

۴۰٫ کشی محمد بن عمر، رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال‏، مصحح: مصطفوی حسن، مشهد: موسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.

۴۱٫ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.

۴۲٫ گلپایگانی ابولفضل، فرائد، هوفهایم آلمان، موسسه مطبوعات امری آلمان، ۱۵۸بدیع، ۲۰۰۱م.

۴۳٫ مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۹ق.

۴۴٫ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق: محی الدین مامقانی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.

۴۵٫ محمدی اشتهاردی، محمد، بابی‌گری و بهائی‌گری، بهار، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹٫

۴۶٫ مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏، رسولی محلاتی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

۴۷٫ مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق بحر الغرائب، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.

۴۸٫ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.

۴۹٫ نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.

۵۰٫ نجفی، سید محمد باقر، بهائیان، قم: نشر مشعر، چاپخانه دار الحدیث، ۱۳۸۳ش.

۵۱٫ نعمانی، ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران: بی‌نا، چاپ اول: ۱۳۹۷ش.

۵۲٫ نعمانی، ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم، الغیبه، ترجمه: فهری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ ش.

۵۳٫ یوسف بن یحیی المقدسی الشافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، تحقیق: عبد الفتاح محمد الحلو، قم: نشر نصایح و مسجد جمکران، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.

۵۴٫ یزدى حایرى، على‏، إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب عجل الله تعالی فرجه الشریف، مصحح: عاشور علی، بیروت: مؤسسه الاعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

۵۵٫ هیتمی مکی، أحمد شهاب الدین بن حجر، الفتاوى الحدیثیه لابن حجر الهیتمی، مصطفى الحلبی الطبعه الثانیه، المکتبه الشامله از:  www.ahlalhdeeth.com

۵۶٫ ابن اثیر، اسد الغابه، نرم افزار المکتبه الشامله، از سایت http: //www.alwarraq.com
â دانش‌آموخته سطح۳ مرکز تخصصی مهدویت.               mfallah193@gmail.com
ââ استادیار جامعه المصطفی العالمیه.                       rezanejad39@yahoo.com
âââ دانش‌آموخته سطح۳ مرکز تخصصی مهدویت.              heidarifz@yahoo.com
[۴]. اشراق خاوری در کتاب رساله ایام تسعه به نقل از باب می­نویسد: من، همان قائم موعودی هستم که هزار سال منتظر ظهور او هستید(ص۱۵۷). همچنین در کتاب منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی عز اسمه الاعلی آمده است: در ظهور نقطه بیان اگر کل یقین کنند به این‌که همان مهدی موعودی است که رسول خدا خبر داده..(ص۷۸).
[۵]. میرزا ابوالفضل گلپایگانی از افراد ممتاز فرقه ضاله بهایی محسوب می­شود. وی در سال ۱۲۶۰، یعنی همان سال ظهور باب، در گلپایگان متولد شد. میرزا ابوالفضل گلپایگانی که در ابتدای جوانی در کسوت روحانیت به سر می‏برد، از طلاب فاضل بوده و به واسطه فقر و تنگدستی به آغوش بهائیت راه یافت. او نخست از طرف حسینعلی بهاء و سپس از طرف عباس افندی، به نوشتن کتاب‌های به اصطلاح استدلالی مأمور گشت، او هماره مورد تائید میرزا حسینعلی نوری و پسرش عباس بود. (محمدی اشتهاردی، ۱۳۷۹: ص۸۲).
.[۶] وی در آن کتاب آیات قرآن و روایات اسلامی را تحریف و تأویل کرده، و با صدها توجیه التقاطی و مضحک، آن‌ها را بر مسلک بابی و بهایی تطبیق نمود.
.[۷] ترجمه روایت در فرائد: «حضرت صادق۷  فرمود که چون قائم خروج فرماید، هر آینه مردم او را انکار نمایند؛ زیرا که رجوع می‌نماید به ایشان، درحالتی که جوانی رسیده است. پس درنگ نمی‌کند و ثابت نمی‌ماند در ایمان به او، مگر کسی که خداوند میثاق او را در ذر اول أخذ فرموده باشد و نیز آن حضرت فرمود که أعظم بلیه این است که قائم در سن جوانی خروج می‌فرماید و مردم گمان می‌کنند که او باید در سن پیری و کبر سن خروج نماید».
.[۸] منظور از نقطه اولی، سید علی محمد شیرازی ملقب به «باب» است.
.[۹] عین الشیئ أی أجوده؛ یعنی بهترین بخش آن و عین شباب، یعنی بهترین وقت از دوران جوانی (ابن‌فارس، ۱۴۰۴: ج۴، ص۲۰۳).
.[۱۰] ریعان کل شیء أفضله و اوله؛ پس ریعان جوانی، یعنی اول جوانی که بهترین اوقات جوانی است (ابن‌فارس، ۱۴۰۴: ج۲، ص۴۶۸).
[۱۱]. تعبیر در منبع روایت «جاز اربعین» است.
.[۱۲] تعبیر در منبع روایت «اخملنا» است.
.[۱۳] سایر منابع: کمال الدین، ج۲، ص۵۷۷؛ اعلام الوری، ص۴۲۷؛ الوافی، ج۲، ص۴۲۳؛ اثبات الهداه، ج۵، ص۸۰؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص۲۱۷؛ کشف الغمه، ج۲، ص۵۲۲٫
.[۱۴] سایر منابع: طوسی الغیبه، ۱۶۹؛ کمال الدین، ج۲، ص۳۵۲ ؛ منتخب الانوار المضیئه، ۱۸۱؛ الوافی، ج۲، ص۴۲۰؛ اثبات الهداه، ج۵، ص۹۱؛ البرهان، ج۴، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۸٫
[۱۵]. سایر منابع: کفایه الاثر، ص۱۱ و عوالم العلوم، ص۱۳۷٫
[۱۶]. سایر منابع: اعلام الوری، ص۴۲۹؛ اثبات الهداه، ج۵، ص۸۳ و کشف الغمه، ج۲، ص ۵۲۳٫
[۱۷].سایر منابع: البرهان، ج ۵، ص ۴۴۸؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۲۷ و الزام الناصب، ج ۱، ص۹۵٫
[۱۸]. سایر منابع: اثبات الهداه، ج۲، ص۱۷۶؛ الانصاف، ص۱۰۹؛ عوالم‌العلوم، ص۴۷؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۱۷۴٫
[۱۹]. سایر منابع: اعلام الوری، ص۴۶۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص۵۳۵ ؛ اثبات الهداه، ج ۵، ص ۳۴۷؛ الوافی، ج۲، ص۴۶۵؛ ریاض الابرار، ج۸، ص۳۵۴؛
[۲۰]. این روایت با دو طریق نقل شده که طریق اول آن معتبر می­باشد: ابی الجارود، هرچند زیدی مذهب است، مرحوم خویی روایتش را بنا برتوثیق اسناد کامل الزیارات پذیرفته است (معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۲۴)؛ اما از این مبنا در اواخر عمرشان رجوع کرده اند؛ ولی از آن‌جا که اجلاء رواه از ابی الجارود روایت کرده اند و او صاحب یکی از اصول اربعه مأه است؛ شاید بتوان روایاتش را پذیرفت. محمد بن سنان الزاهدی: در او اختلاف شده، اما کشی او را امامی صحیح المذهب دانسته است؛ (رجال کشی، ص۵۰۸) هم‌چنین (منتهی المقال، ج ۶، ص۶۵؛ محمدبن الحسین بن ابی الخطاب، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱ ؛ عبید الله بن موسی العباسی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۸۶ و علی بن احمد بن اشیم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۰۱ ).
[۲۱]. راویان این روایت غیر از محمد بن جعفر ، همگی دارای وثاقت هستند (ابی الجارود، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۲۴؛  محمد بن سنان الزاهدی، رجال کشی، ص۵۰۸ ؛محمدبن الحسین بن ابی الخطاب، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱؛ محمد بن جعفر؛ مجهول، عبد الواحد بن عبدالله بن یونس الموصلی، رجال طوسی، ص۴۳۱ و خلاصه، علامه حلی، ص۱۲۸).
[۲۲]. دیگر منابع: دلائل الامامه، ص۴۸۱ و اثبات الهداه، ج ۵، ص ۱۵۷٫

این روایت صحیحه است. (محمدبن‌ابی‌بکر همام‌بن‌سهیل الاسکافی، معجم رجال‌الحدیث، ج ۱۴، ص۲۳۳؛ جعفر بن‌محمد بن مالک الفزاری، رجال طوسی، ص۴۱۸، تنقیح المقال، ج ۱۶، ص ۴۱ ؛عباد بن یعقوب الرواجنی، معجم رجال الحدیث، ج ۹، ص ۲۱۹ و یحیی بن سالم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۵۲٫ یحیی‌بن‌سالم، ثقه زیدی مذهب می­باشد؛ اما روایتش از امام باقر۷ به دوره امامی بودنش مربوط است؛ لذا روایت صحیحه است، یعنی همه راویان امامی ثقه‌اند).
[۲۳]. الغلام الابن الصغیر
[۲۴]. من حین ان یولد الی ان یشبّ
[۲۵]. یطلق(الغلام) علی الرجل (الکبیر) مجازا باسم ما کان علیه قال الازهری سمعتهم یقولون للکهل غلام
[۲۶]. این روایت در گونه سوم از دسته دوم بررسی می­گردد.
[۲۷]. هو الشاب الذی شبّ و قوی….قال القتیبی: …انما هو بمعنی الکامل الجزل من الرجال
[۲۸]. روایت از حیث سند دارای ضعف است چراکه اسماعیل بن علی القزوینی مهمل است (تنقیح المقال، تحقیق: محی‌الدین مامقانی، ج۱۰، ص۲۵۲ )
[۲۹]. سایر منابع: کشف الغمه، ج۲، ۵۲۳؛ منتخب الانوار، ص۱۷۶؛ اثبات الهداه، ج۵ص۸۳ و بحارالانوار، ج۵۱، ص ۲۱۸٫
.[۳۰] روایت از حیث سند معتبر است بررسی آن در دسته سوم خواهد آمد.
[۳۱].روایت صحیحه و معتبر است ( بکر بن محمد الأزدی: امامی ثقه جلیل (رجال کشی، ۵۹۲ الخلاصه، ص۲۶)؛ احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد الأشعری امامی ثقه جلیل ؛عبدالله بن جعفر حمیری، صاحب قرب الاسناد.
[۳۲]. منبع دیگر: بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۸۰٫
[۳۳]. روایت از حیث سند در هر چهار طریق ضعیف است. در طریق اول: علی بن ابی حمزه و فرزندش، حسن از واقفیون ضعیف هستند (معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۱۵ ) هرچند علی بن ابی حمزه دارای ضعف کم‌تری است و شیخ طوسی در العده به روایت او عمل کرده است. حسن بن علی عاقولی توثیق نشده است. طربق دوم و سوم: محمد بن علی الکوفی رمی به غلو شده و ضعیف است (کشی، ۵۴۶؛ خلاصه، ۲۵۳ و رجال نجاشی، ص۳۳۳ ) و طریق چهارم مرفوعه است  و سلسله روات معلوم نیست)
.[۳۴] این روایت مقطوع و بدون سلسله سند و کاملاً ضعیف است. (دیگر منبع: منتخب الانوار المضیئه، ص۱۸۸).
[۳۵]. کذلک کان المهدیُّ لما قام بالامامه، و سَلَّمَها إلیه إمامُ الزمانِ الذی کان فی عصره و نَصَّ علیه بأنّه مهدیُّ الائمه، و دَعَتْ بذلک إلیه دعاته. و هو یومئذٍ حَدَث السن‏ِ.
[۳۶]. سند این روایت صحیح و معتبر می­باشد: ابراهیم بن هاشم ثقه و جلیل، ابی عبدالله محمد بن خالد برقی ثقه (طوسی، الرجال، ص۳۶۳)،احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از اصحاب اجماع (طوسی، الرجال، ص۳۵۱)، ابی ایوب الحذاء تصحیف شده و با توجه به نسخه حلیه الابرار ایشان ایوب بن عطیه الحذاء می­باشد و ثقه ( قاموس الرجال، ج۲، ص۲۴۱)، ابی بصیر امامی (نجاشی، رجال، ص۲۹۰٫)
[۳۷]. سند روایت ضعیف است به خاطر زید ابی الحسن که غیر معلوم است(تنقیح المقال، تصحیح محی الدین مامقانی، ج۲۹، ص۹۷)؛ اما بقیه روات امامی و ثقه هستند و حکم بن ابی نعیم، حکم بن عبد الرحمان ابی نعم البجلی می­باشد و ثقه. منهج المقال، ص۱۲۱٫
[۳۸]. دیگر منابع: الوافی، ج۲، ص۴۷۵، مرآه العقول، ج۶، ص۲۴۱، اثبات الوصیه، ۱۷۸، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴۱٫
.[۳۹] این روایت از طریق اهل سنت وارد شده و در منابع شیعه مثل کشف الغمه، ج۲، ص۴۸۷؛ سید بن طاووس در التشریف بالمنن، ص۲۸۱؛ اثبات الهداه، ج۵، ص۲۲۳؛ الوافی، ج۲، ص۴۶۸؛ بحار، ج۵۱، ص۱۵۲؛ حلیه الابرار، ج۶، ص۴۵۷ و الزام الناصب ج۱ ص۱۵۲، نقل گشته اما کتاب‌های اهل سنت: لسان المیزان، ابن‌حجر عسقلانی، ج۳، ص ۴۴۴؛ الاصابه فی معرفه الصحابه، ابن حجر العسقلانی، ج۳، ص۴۰۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، جزء۳، ص ۶ المکتبه الشامله، الفتاوی الحدیثه، لابن الحجر الهیتمی، ج۱، ص۸۰٫؛ جامع الاحادیث، سیوطی، حرف السین، ج۱۳، ص ۲۶۲ و عقد الدرر، ص۷٫ این روایت در نقل های مختلف تفاوت‌هایی دارد. آنچه در کتاب‌های شیعی وارد گشته برخی با نقل کتاب الاصابه توافق دارد؛ همچون کشف الغمه و برخی با نقل عقد الدرر شباهت دارد.
[۴۰]. این دو روایت(۳۰ و ۳۲ ساله) که دارای سندی واحد و مضامین مشترک هستند از حیث سند دچار ضعف است چراکه توثیقی برای علی بن عمر و عمر بن طرخان وجود ندارد و محمد بن اسماعیل مجهول است. آقای غفاری مصحح کتاب نعمانی در روایت دوم احتمال تصحیف داده است(نعمانی، ص۱۸۹).
[۴۱]. در سند روایت، غیر از پدر سدیر صیرفی(حکیم بن صهیب) که چیزی در شرح حال او بیان نشده بقیه روات ثقه هستند. اگر از ظاهر کلام شیخ توثیق استفاده شود روایت موثقه می­شود. شیخ طوسی در الرجال او را از اصحاب علی بن الحسین علیهما السلام دانسته، ص۱۱۳٫ البته تنقیح المقال وثاقت او را بعید دانسته است: ج۲۳، ص ۴۴۲٫
[۴۲]. دیگر منابع: کفایه الاثر، ص۲۲۴؛ اعلام الوری، ص۳۰۱؛ الاحتجاج، ص۲۸۹٫
.[۴۳] سند معتبر است و بررسی اعتبار آن در دسته سوم ذکر خواهد شد.
.[۴۴] دیگر منابع: اعلام الوری، ص۴۳۵؛ خرائج، ص۱۱۷۰؛ منتخب الانوار، ص۳۸؛ الوافی، ج۲، ص۴۶۶ ؛ اثبات الهداه، ج ۵، ص۳۵۰؛ حلیهالانوار، ج ۶، ص ۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۵ و ریاض الابرار، ج۳، ص۱۷۹٫
.[۴۵] اربعین در روایات: عدد چهل عدد کمال هرچیز و سن چهل، سن کمال انسان می­باشد. لذا پیامبران الاهی که تحت تربیت خداوند بوده‌اند، در این سن به رسالت نائل می­گشتند؛ حتی ادعا شده بعضی از صفات حمیده با عدد چهل به کمال رسیده ودر این عدد، صفات رذیله در انسان نهادینه می­شود.
[۴۶]. روایت صحیح السند و معتبر می­باشد. احمدبن زیاد بن جعفر الهمدانی: امامی ثقه، (حلی، الخلاصه، ص۱۹)؛علی بن ابراهیم( رجال نجاشی، ص۲۶۰) ابراهیم بن هاشم( نجاشی، ص۹۶) ریان بن صلت الاشعری (رجال نجاشی، ص۱۶۵ و رجال طوسی، ص۳۵۷).
.[۴۷] روایت از حیث سند معتبر و قابل استناد می­باشد: ابا الصلت عبد السلام بن صالح الهروی امامی ثقه رجال کشی۵/۶،خلاصه۱۱۷، احمد بن علی بن  مهدی بن صدقه بن هشام بن غالب بن محمد بن علی الانصاری الرقی: یکون ارجل من الحسان ،مامقانی تنقیح المقال ،تصحیح محی الدین، ج۷، ص۲۶؛ وحید بهبهانی ایشان را به خاطر شیخ اجازه بودن توثیق می­کند. منتهی المقال، ج۱، ص۲۹۷؛ابو العباس محمد بن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی: از اصحاب حسین بن روح نوبختی و از مشایخ صدوق ، بنا بر تحقیق، ثقه است.اکثر الصدوق من الروایه عنه مترضیا مترحما منتهی المقال، ج۵، ص۲۸۵).
[۴۸]. سایر منابع: منتخب الانوار، ص۳۸، الوافی، ج۲، ص۴۶۶؛ اثبات الهداه، ج۵، ص۳۵۰؛ حلیه الابرار، ج۶، ص۲۵۵؛ بحار، ج۵۲، ص۲۸۵ و ریاض الابرار، ج۳، ص۱۷۹٫
.[۴۹] این روایت در دسته دوم مطرح شد.
.[۵۰] همان روایت ابا صلت که گذشت.
[۵۱]. این روایت تنها در کتاب شرح اخبار، ج۲، ص۳۸۰، بدون سلسله سند وارد شده است. بنابراین، سند روایت، ضعیف است.
.[۵۲] واز احادیثی که بر حداثت سن مبارک و ظهور آن حضرت در حالت شباب و جوانی دلالت می­کند… و بروفق حدیث شریف چون نقطه اولی عز اسمه الاعلی در آغاز شباب و غضاغت غصن ظهور فرمود…. اکنون قدری در این حدیث تدبر و تأمل فرما که حضرت ابی جعفر به صراحت می‌فرماید که چون قائم ظاهر شود سن مبارکش ازچهل و پنج کم‌تر باشد و در عین شباب  و ریعان جوانی…. (گلپایگانی، ۲۰۰۱م، ص ۵۸).
[۵۳]. رجوع شود به: طوسی، الغیبه، ص۴۲۰؛ نعمانی الغیبه، ص۲۱۱؛ همان، ص۱۸۸؛ منتخب الانوار المضیئه، ص۱۸۸٫
.[۵۴] قندوزی، ۱۴۱۷: ص۵۸۹ و شافعی، عبدالله، المناقب، به نقل از تجلیل تبریزی، ۱۳۹۸ق: ص ۱۸۵٫
.[۵۵] علمای تبریز در جواب توبه نامه باب چنین نگاشتند: سید علی‏محمد شیرازی شما…اقرار به مطالب چندی کردی که هر یک جداگانه باعث ارتداد شماست و موجب قتل، توبه‏ی مرتد فطری مقبول نیست و چیزی که موجب تأخیر قتل شما شده شبهه‏ی خبط دماغ است، اگر آن شبهه رفع شود، بلا تأمل احکام مرتد فطری به شما جاری می‏شود(نجفی،۱۳۸۳: ص۲۴۳)


- لینک کوتاه این مطلب

» مجله انتظار
تاریخ انتشار:9 اردیبهشت 1395 - 0:13

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد