(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش
آیا دین جامعه قابل تغییر است؟
پاسخ اجمالی
در پاسخ به سؤال، ابتدا لازم است مراد از سؤال روشن گردد. گاه ممکن است مراد از تغییر در دین جامعه، تغییر در - اصل دین الهى و حق - باشد که مورد قبول یک جامعه قرار گرفته است؛ در این فرض، سخن از ثبات و عدم ثبات عناصر دینى و مسأله معرفت دینى و قبض و بسط آن خواهد بود که شاید هدف پرسشگر با توجه به اضافه نمودن کلمهى «دین» به «جامعه» طرح چنین مباحثى نمىباشد، و پرداختن آن مجال دیگرى مىطلبد.
و گاه مراد، باورها و اعتقادات افراد جامعه و تغییر در بینشها و گرایشهاى آنان مىباشد، که در این فرض مىتوان گفت: آرى، دین جامعه قابل تغییر است؛ زیرا از قرآن و روایات و منابع اسلامى و نیز از تاریخ و حوادث ملموس و قابل مشاهده، استفاده مىشود که؛ پیوسته دین ستیزان در همه زمانها و جوامع بشرى در صدد ضربه زدن به اهل ایمان و حق و ایجاد تزلزل در دین و عقاید و اهداف آنان هستند و در راه عملى کردن منویّات خود از هر نوع وسیله و روشى کمک مىگیرند تا به مقصود خود برسند؛ لذا قرآن کریم همواره به مؤمنان هشدار مىدهد که دین و عقیده خود را تقویت کنند و در مقابل توطئه و شبهه افکنىهاى اهل باطل، مجهّز و مقاوم باشند و آثار تلخ و شوم شکست را از خود دور سازند؛ چرا که با بى توجّهى به رهنمودهاى قرآنى، کم کم ارزشهاى دینى را فراموش مىکنند و به تدریج در دام هواهاى نفسانى و شیطان و دشمنان دین قرار گرفته و ناخودآگاه خود را در جبههى باطل قرار داده و در نتیجه در مقابل خداوند و دستوراتش موضعگیرى خواهند کرد. از ولایت و سرپرستى خداوند محروم خواهند شده، و با اختیار خود از نور هدایت و سعادت بیرون مىروند و در تاریکى گمراهى و شقاوت قرار خواهند گرفت و تجسم عینى این آیه شریفه خواهند شد: «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات...» کسانى که کفر ورزیدهاند، سرورانشان (همان عصیانگران)، طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکىها به در مىبرند... .[i]
[i] بقره، 257.
پاسخ تفصیلی
در پاسخ سؤال فوق، ابتدا لازم است مراد از سؤال روشن گردد. گاه ممکن است مراد از تغییر در دین جامعه، تغییر در «اصل دین الهى و حق» باشد که مورد قبول یک جامعه قرار گرفته است؛ در این فرض، سخن از ثبات و عدم ثبات عناصر دینى و مسأله معرفت دینى و قبض و بسط آن خواهد بود که شاید هدف پرسشگر با توجه به اضافه نمودن کلمهى «دین» به «جامعه» طرح چنین مباحثى نمىباشد، و پرداختن آن مجال دیگرى مىطلبد.[1]
و گاه مراد، باورها و اعتقادات افراد جامعه و تغییر در بینشها و گرایشهاى آنان مىباشد، که در این فرض: به طور اجمال مىتوان گفت: بله قابل تغییر است؛ و قبل از پاسخ تفصیلى آن، بیان این مطلب ضرورى است که منظور از «جامعه دینى» چیست و چه ویژگى دارد؟ آراستن یک جامعه به آرایههایى نظیر جامعهى سنتى، صنعتى، بدوى، مدنى و جامعهى دینى و غیر آن، معلول نحوهى شکلگیرى روابط و مناسبات اجتماعى آن جامعه است، مثلاً جامعهى فئوالى از جامعهى صنعتى پیشرفته، به لحاظ همین روابط، متمایز است.
تجمع افراد دین دار، مادام که شکلها و الگوهاى مختلف روابط اجتماعى خود را بر طبق دین تنظیم نکرده و نسبت میان مناسبات اجتماعى خود را با دین نسنجیده باشند، موجب پیدایش جامعه دینى نمىگردد.
«جامعهى دینى»، جامعهاى است که در آن داورى با دین باشد و افراد، آهنگ خود را همیشه با دین موزون کنند. جامعهى دینى دغدغهى دین دارد و این دغدغه و احساس نیاز به همسو کردن خود با دین، تنها به امور فردى و عبادیات و اخلاق فردى محدود نمىشود، بلکه نسبت میان دین و کلیه امور و روابط اجتماعى باید سنجیده شود و داورى دین در همه خطوط و زوایاى شبکهى روابط اجتماعى نافذ باشد. این بدان معنا نیست که جامعهى دینى همه چیزش را از دین اخذ و اقتباس مىکند؛ و هیچ نیازى به منابع معرفتى دیگر نظیر عقل و دانش تجربى بشرى ندارد، نه این گونه نیست.[2]
در پاسخ به سؤال، این مطلب قابل ذکر است که، نظام آفرینش بر پایهى حق استوار بوده و بطلان را در آن راهى نیست، و هر سنتى که مطابق با میزان حق نباشد، محکوم به زوال بوده و هیچ سنتى در برابر حق، توان مقاومت ندارد و سنت شکستناپذیر و غیر قابل زوال الهى، همانا پیروزى حق و نابودى باطل است و این سنت از اصول همگانى و همیشگى نظام آفرینش است.
از آنجا که پیروزى، از آن حق بوده و باطل محکوم به زوال مىباشد، هیچ جامعهاى پیروز نخواهد شد مگر آنکه در شناخت حق، خطا نکند و به واقع برسد و در عمل به حق نیز موفق و عامل باشد یعنى از لحاظ مبانى اعتقادى، داراى ایمان کامل باشد، نیز از نظر احکام اسلامى داراى برنامه صحیح و درست عملى باشد.[3]
از دیدگاه قرآن و روایات اسلامى پیروزى یا شکست در قلمرو فکرى و اعتقادى داراى نقش اساسى و مهم مىباشد و از آنجا که خطر پیامدهاى شکست در هجمهى فرهنگى بر خلاف هجمهى نظامى متوجه فکر و اعتقادات دینى مردم است و در صورت غفلت، انسانیت و سعادت دنیا و آخرت مسلمانان در خطر مىافتد، قرآن نیز با حساسیت فوق العاده آن را مورد توجه قرار داده، بدان هشدار مىدهد، و خطر فتنهى در دین و تهاجم فرهنگى را بزرگتر از تهاجم نظامى دانسته، مسلمانان را از غفلت از آن بر حذر داشته است و اهمیت و خطر جنگ و فتنهى نظامى را در مقابل آن کمتر دانسته است؛ در سورهى بقره آیهى 191 مىفرماید: «و آنها را (بت پرستانى که از هیچ گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آنجا که شما را بیرون کردند (مکه) بیرون کنید و فتنه (بت پرستى) از کشتار مردم بدتر است».
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در ضمن حدیثى به سه نوع از انواع فتنههایى که به دست دنیا پرستان در دین واقع مىشود اشاره نموده است که عبارتند از: 1. فتنه در اموال، 2. فتنهى اعتقادى، 3. توجیهات دروغین.[4]
همانگونه که اشاره شد یکى از فتنهها، القاى شبهه در اذهان مردم در زمینهى مسایل اعتقادى است، بدین گونه که با شبههى از ابهام در اعتقاد و بینش آغاز مىکنند و با هجوم به ارزشها و اهداف و با زیر سؤال بردن روشها و مأیوس کردن از نتیجهها و حتمى کردن شکست و زبونى، کار بازگشت و وادادگى و تسلیم و ذلّت پذیرى در برابر باطل را آسان مىنمایند. در فتنهها از نقطه ضعفها و طمعها و ترسها و تهدیدها... و جلوهها و جاذبهها، با گرفتارىها و درگیرىهاى محتمل و متیقن استفاده مىبرند. و با این روش، کار به آنجا مىکشد که مردم جامعه از «دین و سنت» کنار مىکشند و با بدعت و انحراف کنار مىآیند و مىتوانند شیاطین و طاغوتها را تحمل کنند و نمىتوانند به خدا و رسول و اولیاى او سر بسپارند...، و انسانها در کنار شبهه و ابهام، زودتر صید مىگردند و در تاریکى و ابهام ارزشها، زودتر خودفروشى و دین فروشى شکل مىگیرد.
آرى در میدان آزمون و تحقق فتنهها، کسانى که از نظر ایمان به خدا و لوازم آن چندان قوى نیستند و آن گونه که شایسته و بایسته است، ایمان در قلب و روح آنها رسوخ نکرده، در مقام تعارض بین خواستههاى نفسانى و خواستهى خدا و ارزشهاى دینى، به دین و ارزشهاى دینى روى خوش نشان نمىدهند و از نظر روحى متمایلند که احکام و ارزشهاى دینى را بر طبق میل خود و در جهت هواهاى نفسانىشان تفسیر و توجیه کنند و اگر تفسیر دین و قرآن طبق هواهاى نفسانى آنها مجاز باشد، براى این گروه خوشایند خواهد بود.
على علیه السلام در نهج البلاغه چنین پیشگویى مىکند: «و انّه سیأتى علیکم من بعدى زمان لیس فیه شىء اخفى من الحق...» زمانى بعد از من خواهد آمد که در آن زمان چیزى مخفىتر از حق و چیزى مشهورتر از باطل نیست، در آن زمان دروغ و افترا بر خدا و پیامبرش از بیشترین امورى است که ]جاهلان عالم نما و منافقان دنیاپرست[ براى به اهداف خود به کار مىگیرند.[5]
على علیه السلام در مقابله نمودن با فتنهها چنین رهنمود مىدهد: «پس سعى کنید شما پرچم فتنهها و نشانههاى بدعتها نباشید و آن چه را که پیوند امت اسلامى بدان استوار است، و پایههاى طاعت بر آن پایدار، بر خود لازم شمارید، و بر خدا، ستمدیدهوار شوید نه ستمگر، و از دور افتادن درون دامهاى شیطان، و قرار گرفتن در وادى دشمنها بپرهیزید، و لقمههاى حرام به شکم خود راه ندهید. شما در برابر دیدگان خداوندى قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگى را آسان فرمود».[6]
چنانکه اشاره شد در هر عصرى اهل باطل و دین ستیزان پیوسته با ابزار و روشهاى گوناگون درصدد مقابله و ضربه زدن به اهل حق و دین زدایى بودهاند و مخصوصاً در عصر حاضر که خود شاهد صحنهى تقابل سکولاریسم[7] و اندیشهى دینى مىباشیم و مشاهده مىکنیم که سکولاریسم با ابزارهاى مختلفى با دین مقابله و معارضه مىکند و به دین زدایى مىپردازد، از جمله: 1. تشکیک در مبانى دینى، 2. حمایت از جریانهاى انحرافى، 3. معارضه با دین در ابعاد گوناگون نظیر کشف حجاب، ترویج فحشاء و فساد و تحریف محتواى دین و... نیز شاهدیم که استکبار جهانى با تکیه بر مبانى فکرى سکولاریسم براى استحالهى فرهنگى و دین زدایى از طرق گوناگون اقدام مىکند که ذیلاً به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
أ: نفوذ در بدنهى فرهنگى و آموزشى نظام و جذب عناصر مستعد.
ب: مقابله با دین و تلاش براى منزوى کردن ارزشهاى دینى؛ ضدیّت با اسلام و دین محورى (که هویت جامعهى دینى است).
ج: ظهور و بروز روشنفکرى وابسته.[8]
مىتوان گفت با تحقق این فرایند که در طى آن اندیشهى دینى، اعمال دینى، نهادهاى دینى نقش و اهمیّت اجتماعى خود را از دست مىدهند، افول دین و کاهش حضور دین در جامعه و فرهنگ و هنر و آموزش و حکومت و مدیریت و سیاست و غیره، نمایان خواهد شد.
دیدگاه امام خمینى (ره) در بارهى دین و فرهنگ: امام خمینى (ره) در بیان علت مخالفت انقلاب اسلامى با رژیم گذشته دو رکن اساسى را مطرح مىکند؛ 1. خیانتهاى شاه در ابعاد اقتصادى، سیاسى، اجتماعى. 2. خیانتهایى که در حق مذهب و فرهنگ این مرز و بوم مرتکب شده است. و از دیدگاه ایشان، اصلاح فرهنگ، اساسىترین راه نجات ملتهاست.[9]
در همین رابطه رهبر معظم انقلاب چنین فرمودهاند: «فرهنگى کردن جامعه، بسیار حرف درستى است و بنده هم این معنا را مکرراً در زمینهى مسایل فرهنگى تذکر دادهام ولى هنوز در آغاز راه هستیم و جامعهى ما به طبیعت فرهنگى است؛ اما بالفعل نیست، حالا چرا مىگوییم به طبیعت فرهنگى است؟ چون یک جامعهى مذهبى و دینى است و جامعهى دینى طبیعتش این است که یک آرزوى فرهنگى داشته باشد بر خلاف جامعهى دنیوى که فقط به مسایل زندگى مىاندیشد و در آن جامعه هم مىتواند فرهنگ باشد هم مىتواند مطلقاً نباشد».[10]
در نتیجه، مىتوان گفت دین جامعه قابل تغییر است زیرا از قرآن و روایات و دیگر منابع اسلامى استفاده مىشود که؛ اهل باطل و دین ستیزان پیوسته در صدد هستند که با دینداران و اهل حق مبارزه نموده و دین و عقیدهى آنان را متزلزل و نابود کنند و در راه عملى کردن منویّات خود، از هر نوع وسیله و ابزار و نقشه و روش کمک خواهند گرفت. و از این رو قرآن کریم در این رابطه هشدار مىدهد که چنانچه مؤمنین و امّت اسلامى رهنمودهاى قرآنى و دستورات الهى را به کار نبرند و ایمان و دین خود را تقویت نکنند، در برابر توطئه و فتنههاى گوناگون دشمن مخصوصاً در برابر القائات و شبهه افکنى شیاطین شکست خورده و از نظر اعتقادى متزلزل شدند و کم کم ارزشهاى دینى را فراموش کنند و به دام دشمن و هواهاى نفسانى و شیطانى گرفتار گردند و در نهایت در مقابل دین الهى و دستورات خداوند موضعگیرى کرده و انحرافات خود را توجیه کنند و به تدریج و ناخواسته تحت ولایت شیطان و طاغوت قرار گیرند و مصداق بارز آیهى شریفهى: «...والذّین کفروا اولیائهم الطّاغوت یُخرجونهم من النّور الى الظلّمات...»[11] گردند.
منابع، براى مطالعه بیشتر:
- پل تیلیش، الهیات فرهنگ، مترجم: مراد فرهادپور، فضل اللَّه پاکزاد.
- تفکر دینى در قرن بیستم، ترجمه عباس شیخ شجاعى و محمد محمد رضایى.
- جامعه و فرهنگ، ج 1.
- جوادى آملى، عبداللَّه، بنیان مرصوص.
- جوادى آملى، عبداللَّه، شریعت در آینه معرفت، چاپ 1372.
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید چاپ دوم.
- دشتى، محمد، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.
- دین پژوهشى، میرجاالیاده ترجمه بهاءالدین خرمشاهى.
- روزنامه کیهان، مورخ 13/12/1383.
- شعرانى، میرزا ابوالحسن، نثر طوبى یا دایرة المعارف لغات قرآن.
- کاشفى، محمد رضا، دین و فرهنگ.
- لاریجانى، صادق، قبض و بسط در قبض و بسطى دیگر.
- لاریجانى، صادق، معرفت دینى.
- مصباح یزدى، قرآن در آیینه نهج البلاغه.
- مفردات راغب اصفهانى.
- مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج 1 و ج 2.
- نفوذ و استحاله، چاپ 1378، دفتر نمایندگى ولى فقیه.
- واعظى، احمد، تعریف جامعه دینى و جامعه مدنى، چاپ 1381.
- هادوى تهرانى، مهدى، باورها و پرسشها.
- هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد.
- هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت.
[1] نک: نمایههاى: دین و تحول، اسلام و تجدد، دین و پلورالیسم، نیاز به دین. نیز ر.ک: مطهرى، مرتضى، اسلام و مقتضیات زمان - جوادى آملى، عبداللَّه، شریعت در آیینه معرفت - هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد؛ و هادوى تهرانى، باورها و پرسشها؛ و هادوى تهرانى، ولایت و دیانت - معرفت دینى، صادق لاریجانى؛ قبض و بسط در قبض و بسطى دیگر، صادق لاریجانى و... .
[2] احمد واعظى، تعریف جامعه دینى و جامعه مدنى، چاپ 1381، صص 90 - 89.
[3] جوادى آملى، عبداللَّه، بنیان مرصوص، ص 22.
[4] «یا على ان القوم سیفتنون باموالهم...» بحارالانوار، ج 32، ص 241.
[5] نهج البلاغه، خطبه 147.
[6] المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، خطبه 151.
[7] ر.ک: هادوى تهرانى، باورها و پرسشها، صص، 40 - 37 - هادوى تهرانى، ولایت و دیانت، صص 47 - 40 و... .
[8] نفوذ استحاله، معاونت سیاسى نمایندگى ولى فقیه در قرارگاه ثاراللَّه، تهران، چاپ 1378.
[9] کیهان مورخ، 13/12/1381.
[10] نفوذ و استحاله، 226، سخنان رهبر معظم انقلاب در 4/9/1371.
[11] بقره، 257.