ارتباط رزق و روزى مقرّر شده با تلاش انسان چیست؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پرسش
ارتباط رزق و روزى مقرّر شده با تلاش انسان چیست؟
پاسخ اجمالی
رزق و روزى دو گونه است: رزقى که به سراغش می‌رویم و رزقى که به سراغمان می‌آید. در روایات، رزقى که به سراغمان می‌آید «رزق طالب» و رزقى که به سراغش می‌رویم «رزق مطلوب» نامیده شده است. روزى طالب و حتمى همان روزى وجود و هستى و عمر، امکانات، محیط، خانواده، استعداد و... است که از ناحیه این قسم روزى، توان و نیروى لازم و دقت و هوشیارى براى تلاش و انجام کار پدید می‌آید و در سایه این امور، دَرِِ روزى مطلوب و مشروط گشوده می‌گردد.
براى دریافت روزى مطلوب، هرکس به شکلى باید دست نیاز - همراه با جدیّت و تلاش - به سوى حضرت حق بلند نماید؛ حتى طفل شیرخوار که تلاشش همان گریه و ناله و فریاد اوست، در پس این‌گونه افعال به روزى مطلوبش (شیر مادر) دست پیدا می‌کند. اما همین طفل چون رشد کرد و به مقطعى بالاتر رسید، تلاش و جدیّت او شکلى دیگر پیدا می‌کند و به صورت تفکر و اندیشه و فعل و حرکت اعضاء و جوارح ظاهر می‌شود و کمیت و کیفیت روزى نیز تغییر می‌کند. نتیجه این‌که: در پى روزى محتوم و طالب و بی‌قید و شرط، تلاش و اندیشه و کار و فعالیت آفریده می‌شود و به دنبال تلاش و فعالیت و طلب، روزى مطلوب و مشروط پدیدار می‌گردد.
روزى محتوم قابل تغییر و تحوّل و کاهش و افزایش نیست اما بسته به چگونگى انجام مقدماتِ روزى مطلوب و کیفیت ترکیب و ترتیب و چینش آنها روزى مطلوب را می‌توان کاهش یا افزایش داد.
پاسخ تفصیلی
پاسخ را در قالب دو مقدمه و یک نتیجه می‌توان بیان نمود:
مقدمه اول: رزق و روزى که خداوند آن‌را به عهده گرفته و ضمانت نموده عبارت است از: سهم و نصیبى که باید به مخلوقات برسد تا بتوانند به وجود و بقاى خود ادامه دهند. البته تعهد و ضمانت الهى و رزّاقیت و روزى رسانی‌اى که به ذات اقدس پروردگار نسبت می‌دهیم با ضمانت‌ها و تکفّل‌هاى انسانى متفاوت است. اگر در قرآن کریم آمده: رزق و روزى هر جنبده‌اى بر عهده خداوند است،[1] باید در نظر داشت کسى که رزق جنبندگان را به عهده گرفته است الله می‌باشد نه یک مخلوق. الله؛ یعنى آن‌کس که آفریننده نظام هستى و خالق موجودات است، از این‌رو؛ تعهد الهى با تعهد مخلوقى که جزئى از همین نظام می‌باشد و تحت تأثیر موجودات این نظام است، تفاوت دارد. شناختن فعل خدا و رزّاقیت او، شناخت نظام عالم است. ما خود جزو عالمیم و مانند سایر اجزاى آن وظیفه‌اى داریم. البته وظایفى هم که ما درباره ارزاق و حقوق داریم و قانون خلقت یا قانون شریعت ما را به آنها موظف ساخته است از شئون رزّاقیت خداوند است. قوه جذب و تغّذى که در گیاهان است، نیز جهازات تغذیه، میل‌ها و غریزه‌هایى که در جانداران است و آنها را به سوى مواد غذایى رهنمون می‌سازد، همه از مظاهر رزّاقیت حضرت حق است. خداست که هر جاندارى را به وسیله مجموعه‏اى از میل‌ها و رغبت‌ها مسخّر کرده تا به دنبال هر آنچه نیاز دارد برود و براى ارضاى این میل‌ها در تلاش باشد. همین اندیشه و تلاش و کوشش زمینه‌ساز رزّاقیت خداوند است و رزّاقیت اوست که روزى و روزی‌خوار، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر قرار نموده و در پى هم روانه کرده است. پیوستگى خاصى بین اجزاى هستى وجود دارد که آنها را به یکدیگر مرتبط می‌سازد. تا زمانى که شخص در مرحله طفولیت است و قدرت به دست آوردن روزى خود را ندارد، روزى او به صورت آماده و مهیّا در اختیار او قرار می‌گیرد و به تدریج که قدرت بیشترى پیدا می‌کند و با کنجکاوى می‌تواند رزق خود را به دست آورد، روزى او به آسودگى در اختیارش نخواهد بود، مثل این‌که روزى او را برداشته و در نقطه‌اى دور دست می‌گذارند تا به سوى آن برود و آن‌را پیدا کرده و استفاده نماید. به‌طور کلى؛ میان آمادگى روزى و مقدار توانایى روزی‌خوار و اندازه هدایتى که براى رسیدن به روزى نصیب او شده است، تناسب وجود دارد و به همین جهت نسبت به گیاهان و حیوانات موجودى عالی‌تر و راقی‌تر است و آنچه براى زندگى گیاهان و حیوانات کافى است براى او کافى نمی‌باشد. مسئله تحصیل روزى او به گونه‌اى دیگر خواهد بود. فاصله میان روزى و روزی‌خوار در عرصه زندگى انسان بیشتر است، از این‌رو؛ وسائل افزون‌ترى در اختیار او قرار داده شده و دستگاه هدایت در وجودش تقویت گشته است. به او عقل و علم و فکر داده شده، وحى و نبوت به یاری‌اش آمده است و براى او وظایفى مقرّر شده و همه اینها از شئون رزّاقیت خداوند است. از این‌رو؛ این‌که گفته شده:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
هر آنکس که دندان دهد نان دهد
توانا است آخر خداوند روز
که روزى رساند تو چندین مسوز
نگارنده کودک اندر شکم
نویسنده عمر و روزى است هم
سخن درستى است اما نه به این معنا که دندان داشتن کافى است که تا نان پخته و آماده بر سر سفره انسان مهیّا شود، بلکه به این معنا است که اگر نان نبود، دندان هم نبود، نیز اگر دندان و صاحب دندان نبود، نان نبود. به سخن دیگر؛ در متن آفرینش میان روزى و روزی‌خوار و وسائل تحصیل روزى و وسائل خوردن و هضم و جذب روزى و وسائل هدایت و راهنمایى به سوى روزى رابطه وجود دارد. آن‌کس که انسان را در طبیعت آفریده و به او دندان داده است، نان یعنى مواد غذایى قابل استفاده را هم در طبیعت آفریده است. اندیشه و فکر و نیروى عمل و تحصیل و حس انجام وظیفه را نیز در اختیار او قرار داده است و همه اینها - همراه هم - مظهر رزّاقیت خداوند است.[2]
مقدمه دوم: رزق و روزى بر دو قسم است؛ رزقى که به سراغش می‌رویم و رزقى که به سراغمان می‌آید.[3]
«رزق طالب» (که به سراغ ما می‌آید) رزقى است که همواره ما را تعقیب می‌کند حتى اگر از آن فرار کنیم. ما را رها نمی‌سازد چنان‌که رهایى از چنگال مرگ ممکن نیست. «لو اَنَّ ابن آدم فرّ من رِزقه کما یفر من الموت لادرکه کما یدرکه الموت».[4] این‌گونه رزق، ریشه در قضاى الهى دارد و هیچ‌گونه تغییر و تحوّلى در آن صورت نمی‌گیرد. در این زمینه مرحوم علامه طباطبایى می‌فرماید: روزى و روزی‌خوار متلازم یکدیگرند و معنا ندارد که روزی‌خوار در مسیر زندگى طالب بقا باشد اما رزقى براى او نباشد، نیز ممکن نیست رزقى تحقق پیدا کرده باشد و روزی‌خوارى در بین نباشد و نیز رزق از مایحتاج روزی‌خوار افزون باشد، از این‌رو؛ رزق بخشى از قضاى الهى است.[5]
«رزق مطلوب» (که به سراغش می‌رویم) رزقى است که براى طالب آن مقدّر شده است. اگر آن‌را طلب نماییم و شروط و علل لازم وصول به آن‌را مراعات نماییم، چنین رزقى را به دست می‌آوریم. و در واقع تلاش ما در جهت رسیدن به این روزى، «جزء العلة» است و اگر در کنار دیگر علت‌هاى آماده شده از عالم غیب قرار گیرد، مسلّماً دست‌یابى به آن حتمى است. در این‌باره امیرالمؤمنین على(ع) می‌فرماید: «طلب نمایید رزقی را که مضمون و متعدّد است اما براى طالب آن».[6]
همان‌گونه که طلب بدون ضمانت بی‌معنا است، تضمین رزق نیز بدون طلب (در روزى مطلوب) ناممکن است. و به همین جهت از دو قسم روزى که از ناحیه خداى بزرگ براى بندگان معیّن گشته است، قسمى بدون قید و شرط و (رزق طالب) و قسمى دیگر مشروط است (روزى مطلوب). روزى بی‌قید و شرط در هر شرایطى انسان را طلب می‌نماید و تا پیمانه قابلیت انسان از این‌گونه رزق پُر نگردد، اجل و مرگ وى فرا نمی‌رسد. به فرموده رسول مکرم اسلام(ص): «هیچ‌کس نمی‌میرد تا آن‌که رزقش کامل شود».[7] ولى روزى مطلوب و مشروط، حتمیّت و ضرورتش مشروط به انجام برخى امور و در نظر گرفتن بعضى مسائل است که بدون ترتیب و انجام شرایط محقق نمی‌گردد.[8]
روزى طالب و محتوم همان روزى وجود و هستى، عمر، امکانات و محیط خانواده و استعداد و... است که از ناحیه این قسم روزى، توان و نیروى لازم و دقت و هوشیارى براى تلاش و انجام کار پدید می‌آید و در سایه این امور دَرِ روزى مطلوب و مشروط گشوده می‌گردد. در روزى مطلوب هرکس به شکلى باید دست نیاز - همراه با جدیّت و تلاش - به سوى رزّاق مطلق (حضرت حق) بلند کند؛ حتى طفل شیرخوار که تلاشش همان گریه و ناله و فریاد است. در پس این‌گونه افعال به روزى مطلوبش (شیر مادر) دست پیدا می‌کند. اما چون در بستر رشد بالید و به مقطعى بالاتر رسید، تلاش و جدیّت او شکلى دیگر پیدا می‌کند و به صورت تفکر و اندیشه و فعل و حرکت اعضا و جوارح نمود می‌یابد و کمیّت و کیفیت روزى نیز تغییر می‌کند.
حاصل سخن این‌که؛ در پى روزى طالب و محتوم و بی‌قید و شرط، تلاش و اندیشه و کار و فعالیت آفریده می‌شود و در پى تلاش و فعالیت و طلب، روزى مطلوب و مشروط پدیدار می‌گردد. روزى محتوم و طالب، قابل تغییر و تحوّل و کاهش و فزونى نیست. نه حرص انسان حریص آنها به جریان می‌اندازد و نه افسردگى انسان بی‌میل آن‌را باز می‌دارد.[9] اما بسته به چگونگى انجام مقدماتِ روزى مطلوب و کیفیت ترکیب و چینش آنها روزى مطلوب را می‌توان کاهش یا افزایش داد. براى نمونه حُسن نیّت و دوام بر طهارت از جمله امورى است که روزى مطلوب را افزایش می‌دهد.
فردى از رسول مکرم اسلام(ص) سؤال نمود که دوست می‌دارم که روزى من توسعه یابد، آن‌حضرت فرمودند: «دوام بر طهارت داشته باش تا روزى تو افزون گردد».[10]
امام على(ع) فرمودند: «کسى که نیّتش نیکو باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود».[11]
پس بر ما لازم است بعد از آن‌که رابطه روزى و روزی‌خوار را دانستیم و آشنا شدیم که وسایلى براى رسیدن روزى به روزی‌خوار آفریده شده و وظیفه‌اى نیز براى تحصیل آن متوجه ماست، کوشش کنیم و دریابیم که بهترین و سالم‌ترین راه براى رسیدن به روزى چیست و قواى خود را در آن راه بکار گیریم و به خداوند که خالق این راه است توکل کنیم.
این زمین و سختیان پرده‌ست و بس
اصل روزى از خدا دان هر نفس
چون بکارى در زمین اصل کار
تا بروید هر یکى را صد هزار
گیرم اکنون تخم را گر کاشتى
در زمینى که سبب پنداشتى
چون دو سه سال آن نروید چون کنى
جز که در لابه و دعا کف در زنى
دست بر سر می‌زنى پیش إله
دست و سر بر دادن رزقش گواه
تا بدانى اصل اصل رزق اوست
تا همو را جوید آنکه رزق جوست
رزق از وى جو مجو از زید و عمر
مستى از وى جو مجو از بنگ و خمر
توانگرى زو خواه نه از گنج و مال
نصرت از وى خواه نه از عمّ و خال[12]
 

[1]. هود، 6.
[2]. مطهرى، مرتضى، بیست گفتار، گفتار ششم، ص 127.
[3]. نهج البلاغه، نامه 31.
[4]. محمدى رى شهرى، حسینى، سید حمید، منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 2564.
[5]. طباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 18، ص 377.
[6]. «اطلبوا الرزّق فانه مضمون لطالبه»؛ منتخب میزان الحکمه، روایت شماره 2555.
[7]. همان، روایت شماره 2561.
[8]. رزق در لغت به معناى چیزى است که از آن بهره برده می‌شود (الرِزقُ ما یُنتفع به)؛ اقرب الموارد.
[9]. بحار الانوار، ج 77، ص 68.
[10]. منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 2574.
[11]. همان، روایت شماره 2579.
[12]. مولوى، مثنوى.

- لینک کوتاه این مطلب

» اسلام کوئست
تاریخ انتشار:10 اردیبهشت 1396 - 0:10

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد