(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش
چرا از کلمه «القربى» در آیه 23 شورى، اهل بیت(ع) را استنباط میکنید؟
پاسخ اجمالی
در هر گزاره و جملهاى اگر مراد گوینده از جمله یا واژههایى که در آن بکار برده است معلوم نباشد، باید به سراغ قرینههایى رفت که مقصود وى را از آن کلام روشن نماید؛ و در رابطه با آیه 23 سوره شورى «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودة فى القربى» قراین و نشانههایى وجود دارد که ما را در دستیابى به مقصود واقعى خداوند از «القربى» یارى میرسانند.
1. به تصریح اهل لغت، واژه «القربى» به معناى خویشاوندى و نزدیکى در نسب است و در قرآن هم به همین معنا آمده است، لکن بجز آیه مورد سؤال، در سایر آیات، کلمات «ذى» یا «ذوى» و یا «اولى» بدان اضافه گشته است و با این اضافه مفاد ذوالقربى، خویشاوند میباشد و از این روى در آیه مورد نظر هم محققین واژه «اهل» و یا «ذوى» و... را در تقدیر گرفتهاند.
پس ما نمیتوانیم تفسیرى را بپذیریم که «القربى» را به معناى قرب الهى یا معانى دیگر گرفتهاند.
2. قراینى گواهند بر اینکه مراد از خویشاوند در آیه خویشاوندان پیامبرند و آیه به این معنا نیست که بر هر مسلمانى لازم باشد که به عنوان اجر رسالت، به خویشاوندان خود مودت بورزد.
3. ذکر فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند و این تعیین صاحب قرابت است از طریق تعیین منسوب الیه و نظیر آن آیات 113 سوره توبه و 7 سوره حشر میباشد.
4. با تعمق در آیاتى که پیرامون اجر رسالت وارد شده است، به این نتیجه میرسیم که مراد از «القربى» اهل بیت پیامبر(ص) میباشند؛ چون قرآن از طرفى طلب اجر را از پیامبر اسلام و سایر پیامبران نفى کرده است و از طرف دیگر در مورد پیامبر اسلام(ص) فرموده است: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم و از سوى دیگر استجابت دعوت پیامبر(ص) و اتخاذ سبیل الهى بهعنوان اجر رسالت قلمداد شده است و از سوى چهارم از پیامبرش خواسته است که به مردم ابلاغ کند: پاداشى که از شما خواستم تنها به سود شماست و اجر و پاداش من بر خداوند است. و با ضمیمه کردن این آیات، به این نتیجه میرسیم که: ذوالقربى سبیل الهیاند و پیروى از این سبیل الهى به نفع مردم است و تبعیت از آنها مصداق بارز پذیرفتن دعوت الهى است.
و در نهایت، از روایات معتبر به دست میآوریم: تنها اهل بیت پیامبرند که از چنین امتیازى بهرهمندند.
5. روایات زیادى از پیامبر(ص) در تفسیر این آیه وارد شده است که مراد از «القربى» را مشخص مینماید که آنها عبارتاند از اهل بیت پیامبر(ص).
1. به تصریح اهل لغت، واژه «القربى» به معناى خویشاوندى و نزدیکى در نسب است و در قرآن هم به همین معنا آمده است، لکن بجز آیه مورد سؤال، در سایر آیات، کلمات «ذى» یا «ذوى» و یا «اولى» بدان اضافه گشته است و با این اضافه مفاد ذوالقربى، خویشاوند میباشد و از این روى در آیه مورد نظر هم محققین واژه «اهل» و یا «ذوى» و... را در تقدیر گرفتهاند.
پس ما نمیتوانیم تفسیرى را بپذیریم که «القربى» را به معناى قرب الهى یا معانى دیگر گرفتهاند.
2. قراینى گواهند بر اینکه مراد از خویشاوند در آیه خویشاوندان پیامبرند و آیه به این معنا نیست که بر هر مسلمانى لازم باشد که به عنوان اجر رسالت، به خویشاوندان خود مودت بورزد.
3. ذکر فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند و این تعیین صاحب قرابت است از طریق تعیین منسوب الیه و نظیر آن آیات 113 سوره توبه و 7 سوره حشر میباشد.
4. با تعمق در آیاتى که پیرامون اجر رسالت وارد شده است، به این نتیجه میرسیم که مراد از «القربى» اهل بیت پیامبر(ص) میباشند؛ چون قرآن از طرفى طلب اجر را از پیامبر اسلام و سایر پیامبران نفى کرده است و از طرف دیگر در مورد پیامبر اسلام(ص) فرموده است: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم و از سوى دیگر استجابت دعوت پیامبر(ص) و اتخاذ سبیل الهى بهعنوان اجر رسالت قلمداد شده است و از سوى چهارم از پیامبرش خواسته است که به مردم ابلاغ کند: پاداشى که از شما خواستم تنها به سود شماست و اجر و پاداش من بر خداوند است. و با ضمیمه کردن این آیات، به این نتیجه میرسیم که: ذوالقربى سبیل الهیاند و پیروى از این سبیل الهى به نفع مردم است و تبعیت از آنها مصداق بارز پذیرفتن دعوت الهى است.
و در نهایت، از روایات معتبر به دست میآوریم: تنها اهل بیت پیامبرند که از چنین امتیازى بهرهمندند.
5. روایات زیادى از پیامبر(ص) در تفسیر این آیه وارد شده است که مراد از «القربى» را مشخص مینماید که آنها عبارتاند از اهل بیت پیامبر(ص).
پاسخ تفصیلی
در هر واژه و جمله اگر مراد گوینده کلام را ندانیم باید به سراغ قراین و مسائلى برویم که مقصود وى را بر ما روشن کند، در آیه مورد سؤال،[1] قراینى[2] وجود دارد که ما را به مراد خداوند تعالى از واژه «القربى» نزدیک میکند.
1. واژه «القربى» به تصریح اهل لغت به معناى قرب و نزدیکى در نسب است،[3] و در قرآن هم در مورد اشخاصى بهکار رفته است که داراى قرب و نزدیکى و عمدتاً داراى قرابت خویشاوندیند و لذا گاهى کلمه «ذى» بدان اضافه شده است[4] و گاهى «ذوى»[5] و زمانى دیگر هم لفظ «اولى»[6] و تنها در یک مورد بدون اضافه آمده است، و این یک مورد همان آیهاى است که مورد سؤال و پرسش واقع گردیده است «... الّا المودة فى القربى». و از این روى لازم است که لفظى همچون «اهل»[7] یا «ذى» و یا «ذوى» و... قبل از «القربى» در تقدیر گرفته شود. و معناى «المودة فى القربى»، مودتِ قرابت و خویشاوندى (پیامبر که همان عترت و اهل بیت پیامبر میباشند) خواهد بود.
و با این بیان، تفسیر آن عده که «قربى» را در آیه به معناى قرب الی الله گرفتهاند،[8] صحیح نخواهد بود؛[9] زیرا بر اساس این تفسیر، واژه قربى به معناى نزدیک کننده خواهد بود نه قرب و نزدیکى و این مخالف آن چیزى است که ارباب لغت گفتهاند.
افزون بر اینکه، چنین معنایى موجب ابهام در آیه گردیده، در نتیجه، مشرکان نمیتوانند مخاطبان آیه باشند؛ زیرا آنان منکر تقرب الى الله نبوده، بلکه عبادت بتها و خدایان را به منظور تقرب به خداوند میدانستند.[10]
ممکن است گفته شود که «القربى» مصدر است و این مصدر به معناى قرابت و خویشاوندى است نه خویشاوند و «فى» هم به معناى سببیّت میباشد و طبق این نظر، سه احتمال در مفاد آیه وجود دارد:
الف. خطاب آیه به قریش است که از آنها میخواهد: اگر به پیامبر(ص) ایمان نمیآورید، لااقل بخاطر قرابت و خویشاوندى، دوستش بدارید و اذیتش نکنید.
ب. خطاب آیه به انصار است و از آنها خواسته میشود که به خاطر فامیلى و خویشاوندى پیامبر(ص) با آنها،[11] دوستش بدارند و... .
ج. خطاب آیه به قریش است و مراد از «المودة فى القربى» مودت پیامبر(ص) است نه قریش؛ یعنى من از شما «قریش» اجرى نمیخواهم ولى حب من به شما بخاطر خویشاوندى شما به من است و این به من اجازه نمیدهد که نسبت به شما بیتفاوت باشم و به هرحال، فامیلى مرا وادار میکند که هدایتان کنم نه مزد گرفتن از شما.
این سه احتمال گرچه ممکن است در ابتداى امر معقول و زیبا جلوه کند، اما با کمى تأمل روشن میگردد که هیچکدام صحیح نمیباشد؛ زیرا اگر مراد آیه کفار قریش باشد، آنها چیزى از پیامبر(ص) اخذ نکردند تا لازم باشد که اجرت آنرا، بپردازند. و اگر مقصود افرادى از قریش باشند که به پیامبر ایمان آوردهاند، در این صورت بُغضى تصور نمیشود تا از آنها خواسته شود که به عنوان مزد و اجر رسالت، از آن بغض دست بردارند، پس احتمال اول مردود خواهد بود.
همچنین دوستى انصار نسبت به پیامبر اکرم(ص) بحدى روشن بود که بر کسى پوشیده نیست. از اینرو، معنا ندارد که پیامبر(ص) به خاطر آن قرابت دورى که وجود داشته است از آنها بخواهد که دوستش بدارند. وانگهى عرب چندان اعتنایى به خویشاوندان مادرى نداشته است[12] و این اسلام است که اینگونه قرابت را مورد توجه قرار داده است، و لذا احتمال دوم هم توجیه معقولى ندارد.
اما در نقد احتمال سوم میتوان گفت: آیا چنین احتمالى با شأن پیامبر(ص) و آیات قرآن منافات ندارد؟ مگر قرآن بارها نفرموده که وظیفه تو تنها دعوت است و هدایت به دست خداست و پیامبر(ص) نباید بخاطر کفار اندوهگین شود و چگونه میتوان باور کرد که پیامبر(ص) بخاطر خویشاوندى، عدهاى را هدایت کند و به جهت بغض و کراهتى که از عدهاى دیگر دارد، از هدایت آنها، روى برگرداند.[13]
2. حال که مراد از «القربى» در آیه معلوم گشت جاى این سؤال است که پرسیده شود، مراد از اقرباء و صاحبان خویشاوندى و نزدیکى در نسب، چه کسانى میباشند؟ پاسخ این است که اهل بیت پیامبر(ص) مقصود اصلى این آیه شریفه میباشند؛ زیرا:
اوّلاً، تعیّن منسوب الیه، خود قرینهاى است براى تعین صاحب قرابت. گاهى، منسوب الیه در کلام آمده است و این خود میتواند نشانهاى باشد بر اینکه مراد از نزدیکان چه کسانى میباشند؛ مثلاً در این آیه قرآن: «ما کان للنبى و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى»،[14] ذکر «نبى» و «الذین آمنوا»، گواه بر این نکتهاند که مراد از «اولى قربى» نزدیکان هر انسانى، میباشد. و یا در آیه «ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى»،[15] «على رسوله» قرینه است که مراد از «لذى القربى» اقرباى رسولند. و در آیه شریفه «قل لا اسألکم علیه اجراً...» نیز تقدم فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند.[16]
پس در خود آیه قرینهاى است که گواهى میدهد مراد از «القربى» اهل بیت و اقرباى رسول گرامى اسلام(ص) هستند و لذا نمیتوان این احتمال را داد که در آیه دوست داشتن نزدیکان به عنوان اجر رسالت تلقى شده و آیه از مسلمانان میخواهد که بستگان خود را دوست داشته باشند.[17]
ثانیاً، آیاتى که پیرامون اجر رسالت در قرآن وارد شده است، شامل مطالب ذیل میباشند:
1. طلب اجر و پاداش از طرف انبیا[18] و همچنین پیامبر اکرم(ص)[19] را نفى میکنند.
2. درباره شخص پیامبر(ص) آمده که: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم.
3. نیز بیان شده است که: مزد من کسانى هستند که دعوت مرا به اختیار خود بپذیرند.[20]
4. و از سوى چهارم در آیهاى دیگر آمده که: پاداشى که از مردم خواسته شده تنها به سود آنهاست و اجر و پاداش پیامبر(ص) تنها بر خداست.[21]
از ضمیمه کردن این آیات میتوان نتیجه گرفت که پیامبر گرامى اسلام(ص) هم مانند سایر پیامبران، پاداشى براى خود نخواسته است، بلکه مودّت خویشاوندان (عترت و اهل بیت) او راهى است به سوى خدا و در واقع به نفع خود مردم است چون این مودت دریچهاى است به سوى مسئله امامت و خلافت و جانشینى پیامبر(ص) و هدایت مردم. و این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت میکند.[22]
از یک سو؛ «اجر» واژهاى است که هم بر «اجر دنیوى» اطلاق میشود و هم بر «اجر اخروى» و آنچه در این آیات نفى شده، اجر دنیوى است؛ زیرا در این آیات آمده که از شما مردم مزدى نمیطلبم و طلب مزد ننمودن، ظهور در اجر دنیوى دارد و زندگى آن پیامبر عظیم الشأن شاهد و گواه این معنا است[23] که به دنبال پاداش دنیایى نبوده است. از سوى دیگر؛ پاداش و اجر واقعى، زمانى تحقق مییابد که فایده پاداش به گیرنده پاداش برسد، در حالی که مودت و محبت ذوالقربى، به نفع محبّ است نه پیامبر(ص)؛ چون محبت به ذوالقربى باعث خواهد گشت که محبت، در زندگى خود از ذوالقربى پیروى نموده و آنها را الگوى خود قرار دهد و خود را از دام شیطان برهاند.[24]
پس پیامبر(ص) از مردم اجر دنیوى نخواسته و اگر از آنان خواسته که به ذوالقربایش مودت و محبت بورزند، این اجر واقعى نیست چون قرآن فرموده که نفع این به خود مردم میرسد.
حال باید بپرسید که محبت به چه کسانى و پیروى از چه کسانى به نفع مردم میباشد؟ و مودت به چه کسانى از مصادیق استجابت دعوت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) میباشد؟ و آیا مودّت و محبت کسانى که خود در گرداب جهل و گمراهى به سر میبرند، میتواند عامل نجات دیگران شوند؟ و آیا در صورتى که کورى عصاکش کور دگر شود، انسانها به سر منزل مقصود رهنمون میگردند؟
هدایت الهى انسانها پاداش رسالت است و یقیناً این به نفع مردم است و این امر هم در پرتو هدایت افرادى محقق میشود که نفس و جان پیامبر(ص)،[25] چراغ هدایت،[26] کشتى نجات،[27] باب علم[28] و سبیل حق[29] و... باشند و آیا چنین افرادى غیر از اهل بیت پیامبر(ص) میباشند.
ثالثاً، روایات زیادى که از فریقین در این باب وارد شده است به طور روشن و صریح، مراد از «قربى» را بیان مینمایند که به پارهاى از آنها اشاره میگردد:
1. حاکم حسکانى در ذیل این آیه روایاتى را نقل میکند که بیان میدارند منظور از «ذوالقربى» چه کسانى هستند.[30] مانند: ابن عباس میگوید: وقتى آیه «قل لا اسالکم علیه اجراً الاّ المودة فى القربى» نازل شده، اصحاب از ایشان سؤال کردند، کسانى که خداوند ما را به دوستى آنان امر کرده است، چه کسانى هستند، فرمود: على و فاطمه و فرزندان این دو.
2. سیوطى در ذیل این آیه روایتى را از پیامبر(ص) میآورد که بیان میکند: مراد آیه این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید.[31]
3. احمد بن حنبل در فضایل الصحابة و قرطبى در تفسیر آیه از پیامبر(ص) روایت نقل کردهاند که منظور على و فاطمه و دو پسران او میباشند.[32]
4. زمخشرى[33] و فخر رازى[34] هم با استناد به روایاتى از پیامبر(ص) آیه «ذوالقربى» را به على و فاطمه و فرزندان این دو، اختصاص میدهند.
البته پیرامون تفسیر «المودة فى القربى» به مودت اهل بیت(ع) اشکالاتى مطرح گردیده است. از جمله اینکه نمیتوان قبول کرد که مراد از «المودة فى القربى» اهل بیت(ع) باشد؛ زیرا آیه مذکور در سوره شورى است و این سوره، مکّى است و در مکّه، فاطمه زهرا و حسنین(ع) نبودند تا مودت آنان مزد رسالت باشد!
پاسخ این است که: اوّلاً بسیارى از مفسران گفتهاند که این چهار آیه سوره شورى مدنى است نه مکّى. ثانیاً روایات فراوانى است که نزول این آیه را در مدینه میدانند. ثالثاً مکى بودن غیر از قبل از هجرت بودن است، ممکن است بعد از هجرت در مکه نازل شده است، مثل اینکه در حجة الوداع و بعد از ولادت فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده باشد.[35]
پرداختن به دیگر اشکالات و پاسخ آنان، مجال دیگرى را میطلبد.
1. واژه «القربى» به تصریح اهل لغت به معناى قرب و نزدیکى در نسب است،[3] و در قرآن هم در مورد اشخاصى بهکار رفته است که داراى قرب و نزدیکى و عمدتاً داراى قرابت خویشاوندیند و لذا گاهى کلمه «ذى» بدان اضافه شده است[4] و گاهى «ذوى»[5] و زمانى دیگر هم لفظ «اولى»[6] و تنها در یک مورد بدون اضافه آمده است، و این یک مورد همان آیهاى است که مورد سؤال و پرسش واقع گردیده است «... الّا المودة فى القربى». و از این روى لازم است که لفظى همچون «اهل»[7] یا «ذى» و یا «ذوى» و... قبل از «القربى» در تقدیر گرفته شود. و معناى «المودة فى القربى»، مودتِ قرابت و خویشاوندى (پیامبر که همان عترت و اهل بیت پیامبر میباشند) خواهد بود.
و با این بیان، تفسیر آن عده که «قربى» را در آیه به معناى قرب الی الله گرفتهاند،[8] صحیح نخواهد بود؛[9] زیرا بر اساس این تفسیر، واژه قربى به معناى نزدیک کننده خواهد بود نه قرب و نزدیکى و این مخالف آن چیزى است که ارباب لغت گفتهاند.
افزون بر اینکه، چنین معنایى موجب ابهام در آیه گردیده، در نتیجه، مشرکان نمیتوانند مخاطبان آیه باشند؛ زیرا آنان منکر تقرب الى الله نبوده، بلکه عبادت بتها و خدایان را به منظور تقرب به خداوند میدانستند.[10]
ممکن است گفته شود که «القربى» مصدر است و این مصدر به معناى قرابت و خویشاوندى است نه خویشاوند و «فى» هم به معناى سببیّت میباشد و طبق این نظر، سه احتمال در مفاد آیه وجود دارد:
الف. خطاب آیه به قریش است که از آنها میخواهد: اگر به پیامبر(ص) ایمان نمیآورید، لااقل بخاطر قرابت و خویشاوندى، دوستش بدارید و اذیتش نکنید.
ب. خطاب آیه به انصار است و از آنها خواسته میشود که به خاطر فامیلى و خویشاوندى پیامبر(ص) با آنها،[11] دوستش بدارند و... .
ج. خطاب آیه به قریش است و مراد از «المودة فى القربى» مودت پیامبر(ص) است نه قریش؛ یعنى من از شما «قریش» اجرى نمیخواهم ولى حب من به شما بخاطر خویشاوندى شما به من است و این به من اجازه نمیدهد که نسبت به شما بیتفاوت باشم و به هرحال، فامیلى مرا وادار میکند که هدایتان کنم نه مزد گرفتن از شما.
این سه احتمال گرچه ممکن است در ابتداى امر معقول و زیبا جلوه کند، اما با کمى تأمل روشن میگردد که هیچکدام صحیح نمیباشد؛ زیرا اگر مراد آیه کفار قریش باشد، آنها چیزى از پیامبر(ص) اخذ نکردند تا لازم باشد که اجرت آنرا، بپردازند. و اگر مقصود افرادى از قریش باشند که به پیامبر ایمان آوردهاند، در این صورت بُغضى تصور نمیشود تا از آنها خواسته شود که به عنوان مزد و اجر رسالت، از آن بغض دست بردارند، پس احتمال اول مردود خواهد بود.
همچنین دوستى انصار نسبت به پیامبر اکرم(ص) بحدى روشن بود که بر کسى پوشیده نیست. از اینرو، معنا ندارد که پیامبر(ص) به خاطر آن قرابت دورى که وجود داشته است از آنها بخواهد که دوستش بدارند. وانگهى عرب چندان اعتنایى به خویشاوندان مادرى نداشته است[12] و این اسلام است که اینگونه قرابت را مورد توجه قرار داده است، و لذا احتمال دوم هم توجیه معقولى ندارد.
اما در نقد احتمال سوم میتوان گفت: آیا چنین احتمالى با شأن پیامبر(ص) و آیات قرآن منافات ندارد؟ مگر قرآن بارها نفرموده که وظیفه تو تنها دعوت است و هدایت به دست خداست و پیامبر(ص) نباید بخاطر کفار اندوهگین شود و چگونه میتوان باور کرد که پیامبر(ص) بخاطر خویشاوندى، عدهاى را هدایت کند و به جهت بغض و کراهتى که از عدهاى دیگر دارد، از هدایت آنها، روى برگرداند.[13]
2. حال که مراد از «القربى» در آیه معلوم گشت جاى این سؤال است که پرسیده شود، مراد از اقرباء و صاحبان خویشاوندى و نزدیکى در نسب، چه کسانى میباشند؟ پاسخ این است که اهل بیت پیامبر(ص) مقصود اصلى این آیه شریفه میباشند؛ زیرا:
اوّلاً، تعیّن منسوب الیه، خود قرینهاى است براى تعین صاحب قرابت. گاهى، منسوب الیه در کلام آمده است و این خود میتواند نشانهاى باشد بر اینکه مراد از نزدیکان چه کسانى میباشند؛ مثلاً در این آیه قرآن: «ما کان للنبى و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى»،[14] ذکر «نبى» و «الذین آمنوا»، گواه بر این نکتهاند که مراد از «اولى قربى» نزدیکان هر انسانى، میباشد. و یا در آیه «ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى»،[15] «على رسوله» قرینه است که مراد از «لذى القربى» اقرباى رسولند. و در آیه شریفه «قل لا اسألکم علیه اجراً...» نیز تقدم فعل «لا اسألکم» نشانهاى است بر اینکه مراد از «القربى» اقرباى سائل میباشند.[16]
پس در خود آیه قرینهاى است که گواهى میدهد مراد از «القربى» اهل بیت و اقرباى رسول گرامى اسلام(ص) هستند و لذا نمیتوان این احتمال را داد که در آیه دوست داشتن نزدیکان به عنوان اجر رسالت تلقى شده و آیه از مسلمانان میخواهد که بستگان خود را دوست داشته باشند.[17]
ثانیاً، آیاتى که پیرامون اجر رسالت در قرآن وارد شده است، شامل مطالب ذیل میباشند:
1. طلب اجر و پاداش از طرف انبیا[18] و همچنین پیامبر اکرم(ص)[19] را نفى میکنند.
2. درباره شخص پیامبر(ص) آمده که: من از شما پاداشى نمیخواهم مگر دوستى خویشاوندانم.
3. نیز بیان شده است که: مزد من کسانى هستند که دعوت مرا به اختیار خود بپذیرند.[20]
4. و از سوى چهارم در آیهاى دیگر آمده که: پاداشى که از مردم خواسته شده تنها به سود آنهاست و اجر و پاداش پیامبر(ص) تنها بر خداست.[21]
از ضمیمه کردن این آیات میتوان نتیجه گرفت که پیامبر گرامى اسلام(ص) هم مانند سایر پیامبران، پاداشى براى خود نخواسته است، بلکه مودّت خویشاوندان (عترت و اهل بیت) او راهى است به سوى خدا و در واقع به نفع خود مردم است چون این مودت دریچهاى است به سوى مسئله امامت و خلافت و جانشینى پیامبر(ص) و هدایت مردم. و این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت میکند.[22]
از یک سو؛ «اجر» واژهاى است که هم بر «اجر دنیوى» اطلاق میشود و هم بر «اجر اخروى» و آنچه در این آیات نفى شده، اجر دنیوى است؛ زیرا در این آیات آمده که از شما مردم مزدى نمیطلبم و طلب مزد ننمودن، ظهور در اجر دنیوى دارد و زندگى آن پیامبر عظیم الشأن شاهد و گواه این معنا است[23] که به دنبال پاداش دنیایى نبوده است. از سوى دیگر؛ پاداش و اجر واقعى، زمانى تحقق مییابد که فایده پاداش به گیرنده پاداش برسد، در حالی که مودت و محبت ذوالقربى، به نفع محبّ است نه پیامبر(ص)؛ چون محبت به ذوالقربى باعث خواهد گشت که محبت، در زندگى خود از ذوالقربى پیروى نموده و آنها را الگوى خود قرار دهد و خود را از دام شیطان برهاند.[24]
پس پیامبر(ص) از مردم اجر دنیوى نخواسته و اگر از آنان خواسته که به ذوالقربایش مودت و محبت بورزند، این اجر واقعى نیست چون قرآن فرموده که نفع این به خود مردم میرسد.
حال باید بپرسید که محبت به چه کسانى و پیروى از چه کسانى به نفع مردم میباشد؟ و مودت به چه کسانى از مصادیق استجابت دعوت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) میباشد؟ و آیا مودّت و محبت کسانى که خود در گرداب جهل و گمراهى به سر میبرند، میتواند عامل نجات دیگران شوند؟ و آیا در صورتى که کورى عصاکش کور دگر شود، انسانها به سر منزل مقصود رهنمون میگردند؟
هدایت الهى انسانها پاداش رسالت است و یقیناً این به نفع مردم است و این امر هم در پرتو هدایت افرادى محقق میشود که نفس و جان پیامبر(ص)،[25] چراغ هدایت،[26] کشتى نجات،[27] باب علم[28] و سبیل حق[29] و... باشند و آیا چنین افرادى غیر از اهل بیت پیامبر(ص) میباشند.
ثالثاً، روایات زیادى که از فریقین در این باب وارد شده است به طور روشن و صریح، مراد از «قربى» را بیان مینمایند که به پارهاى از آنها اشاره میگردد:
1. حاکم حسکانى در ذیل این آیه روایاتى را نقل میکند که بیان میدارند منظور از «ذوالقربى» چه کسانى هستند.[30] مانند: ابن عباس میگوید: وقتى آیه «قل لا اسالکم علیه اجراً الاّ المودة فى القربى» نازل شده، اصحاب از ایشان سؤال کردند، کسانى که خداوند ما را به دوستى آنان امر کرده است، چه کسانى هستند، فرمود: على و فاطمه و فرزندان این دو.
2. سیوطى در ذیل این آیه روایتى را از پیامبر(ص) میآورد که بیان میکند: مراد آیه این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید.[31]
3. احمد بن حنبل در فضایل الصحابة و قرطبى در تفسیر آیه از پیامبر(ص) روایت نقل کردهاند که منظور على و فاطمه و دو پسران او میباشند.[32]
4. زمخشرى[33] و فخر رازى[34] هم با استناد به روایاتى از پیامبر(ص) آیه «ذوالقربى» را به على و فاطمه و فرزندان این دو، اختصاص میدهند.
البته پیرامون تفسیر «المودة فى القربى» به مودت اهل بیت(ع) اشکالاتى مطرح گردیده است. از جمله اینکه نمیتوان قبول کرد که مراد از «المودة فى القربى» اهل بیت(ع) باشد؛ زیرا آیه مذکور در سوره شورى است و این سوره، مکّى است و در مکّه، فاطمه زهرا و حسنین(ع) نبودند تا مودت آنان مزد رسالت باشد!
پاسخ این است که: اوّلاً بسیارى از مفسران گفتهاند که این چهار آیه سوره شورى مدنى است نه مکّى. ثانیاً روایات فراوانى است که نزول این آیه را در مدینه میدانند. ثالثاً مکى بودن غیر از قبل از هجرت بودن است، ممکن است بعد از هجرت در مکه نازل شده است، مثل اینکه در حجة الوداع و بعد از ولادت فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده باشد.[35]
پرداختن به دیگر اشکالات و پاسخ آنان، مجال دیگرى را میطلبد.
[1]. «قل ما اسألکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى»؛ شورى، 23.
[2]. قراین به دو گونهاند: قراینى که در خود گزاره و جمله وجود دارند و یا در خارجاند ولى کلام محفوف به آنهاست، که از اینگونه قراین، به قرینه متصله تعبیر میشود، و قراینى که در همان کلام جاسازى نشده و گوینده در جاى دیگرى مقصود خود را از القا کرده، است و به چنین قرینهاى، قرینه منفصله میگویند.
[3]. مقاییس اللغة گفته: «فلان ذو قرابتى هو من یقرب منک رحما». وی در ادامه میگوید: «القربى و القرابة به یک معنا میباشند». لسان العرب در این باب بیان میدارد: «قرابت و قربى به معناى نزدیکى نسبى میباشند» و دیگرى میگوید: «و (القربى) فى الرحم و (القربة) فى المنزلة و الاصل واحد»؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 978.
[4]. «و بالوالدین احساناً و ذى القربى و الیتامى»؛ بقره، 83.
[5]. «و آتى المال على حبّه ذوى القربى و الیتامى»؛ بقره، 177.
[6]. «ما کان للنبى و الذین آمنوا ان سیتغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى»؛ توبه، 113.
[7]. زمخشرى در این باب میگوید: «القربى مصدر کالزلفى و البشرى، بمعنى القرابة و المراد فى الآیة اهل القربى»؛ الکشاف، ج 3، ص 81، ذیل تفسیر آیه 23 سوره شورى.
[8]. این تفسیر «دوست داشتن امورى که انسان را به قرب الهى دعوت میکند» مفاد آیه میداند.
[9]. البته این نظریه اشکالات دیگرى هم دارد که در جاى خود بدان پرداخته شده، مثلاً تعبیر به محبت و مودت تناسبى با این معنا ندارد؛ زیرا آنچه که موجب قرب الهى است عمل کردن به نماز و... است نه مودت و محبت آنها و علاوه مگر در میان مخاطبین پیامبر(ص) کسى بود که به این امور علاقهاى نداشت و آیه در شأن او نازل شده... . ر. ک: طباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 18، ص 45 - 46؛ مکارم شیرازى، تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 - 237.
[10]. ر. ک: تفسیر المیزان، ج 18، ص 45 - 46.
[11]. چون پیامبر(ص) از جهت مادر و از جهت سلمى بنت زید النجاریة با انصار قرابت داشته است.
[12]. مثلاً اعراب میگفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الأباعد
یعنى فرزندان دختران ما فرزندان مردان بیگانهاند.
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الأباعد
یعنى فرزندان دختران ما فرزندان مردان بیگانهاند.
[13]. ر. ک: المیزان، ج 18، ص 43 - 45؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج 9، ص 225 – 237.
[14]. «شایسته نیست که پیامبر و مؤمنان براى مشرکان [از خداوند] طلب آمرزش کنند هر چند از نزدیکانشان باشند»؛ توبه، 113.
[15]. «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسولش و خویشاوندان او... است»؛ حشر، 7.
[16]. ر. ک: سبحانى، جعفر، مفاهیم القرآن، ج 10، ص 268 - 269.
[17]. این احتمال نه تنها در خود آیه مؤیدى بر آن نیست، بلکه تناسبى هم با اجر رسالت ندارد وانگهى مگر تمامى افراد قریش (اگر خطاب آیه به قریش باشد) یا تمامى افراد بشر (اگر خطاب آیه بر عموم مردم باشد) خویشاوند مؤمن دارند که از طریق مودت آنها اجر رسالت را بدهند. ر.ک: المیزان، ج 18، ص 45؛ پیام قرآن، ج 10، ص 225 - 237.
[18]. هود، 29 و 51؛ شعراء 109، 127، 145، 164 و 180.
[19]. انعام، 90.
[20]. فرقان، 57: «قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلاً»؛ بگو: من در برابر ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمیکنم مگر کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند و این یعنى مزد من همین است که یکى از شماها بخواهد راهى به سوى پروردگارش اتخاذ کند و دعوت مرا اختیاراً بپذیرد پس به جز دعوت، مزد و اجرى در کار نیست.
[21]. سباء، 47: «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الاّ على الله و هو على کل شىء شهید».
[22]. ر. ک: المیزان، ج 18، ص 42 - 49؛ مفاهیم القرآن، ج 10، ص 261 - 274؛ پیام قرآن، ج 9، ص 225 - 237.
[23]. السیرة النبویة، ج 1، ص 293 – 294؛ شیخ مفید (ره) در این باب میفرماید: «عمل باید براى خدا و خالص باشد و آنچه که براى خدا است، اجرش هم بر خداست نه بر غیرش و پیامبر در تمام زندگى خود اینگونه بوده است»؛ تصحیح الاعتقاد، ص 68.
[24]. امام صادق(ع) در روایتى میفرماید که: «ما احب الله عزوجل من عصاه» و آنگاه این شعر را قرائت فرمود:
تعصى الآله و انت تظهر حبه
هذا محال فى الفعال بدیع
لو کان حبک صادقاً لا طعته
ان المحبّ لمن یحب مطیع
(سفینة البحار، ماده حبّب)؛ یعنى محبت به منظور اطاعت است و اطاعت، به منظور هدایت و این است استجابت دعوت که در آیه 57 سوره فرقان آمده است.
تعصى الآله و انت تظهر حبه
هذا محال فى الفعال بدیع
لو کان حبک صادقاً لا طعته
ان المحبّ لمن یحب مطیع
(سفینة البحار، ماده حبّب)؛ یعنى محبت به منظور اطاعت است و اطاعت، به منظور هدایت و این است استجابت دعوت که در آیه 57 سوره فرقان آمده است.
[25]. در آیه مباهله از على(ع) به جان پیامبر(ص) تعبیر شده است.
[26]. «ان الحسین مصباح هاد و سفینة النجاه»؛ سفینة البحار، ج 1، ص 387.
[27]. سنایى:
بحر پر کشتى است لیکن جمله را گرداب خوف
بى سفینه نوح نتوان چشم معبر داشتن
پیامبر(ص) فرمود: «مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح، من رکبها نجا»؛ کنزل العمال، ج 6، ص 216؛ ر. ک: اهل البیت مقامهم، منهجهم، مسارهم، ص 44 - 46.
بحر پر کشتى است لیکن جمله را گرداب خوف
بى سفینه نوح نتوان چشم معبر داشتن
پیامبر(ص) فرمود: «مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح، من رکبها نجا»؛ کنزل العمال، ج 6، ص 216؛ ر. ک: اهل البیت مقامهم، منهجهم، مسارهم، ص 44 - 46.
[28]. پیامبر(ص) فرمود: «انا مدینة العلم و علىٌ بابها....».
چون همى دانى که شهر علم را حیدر در است
خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن (سنایى)
چون همى دانى که شهر علم را حیدر در است
خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن (سنایى)
[29]. در دعاى ندبه آمده است: «فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الى رضوانک».
[30]. شواهد التنزیل، ج 2، ص 130 و 135 - 131 و 141.
[31]. الدر المنثور، ج 6، ص 7.
[32]. احقاق الحق، ج 3، ص 2؛ غایة المرام، تفسیر آیه.
[33]. تفسیر کشاف، ج 4، ص 220 - 221.
[34]. تفسیر کبیر فخر رازى، ج 27، ص 165 - 167.
[35]. ر. ک: جوادى آملى، عبدالله، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، ص 341.
- لینک کوتاه این مطلب
»
اسلام کوئست
تاریخ انتشار:27 تیر 1396 - 0:40
مطالب مرتبط...
نظر شما...