سختی و ناراحتی های پیش از ظهور امام زمان (عج)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

باب - 15 (آنچه در باره سختی و ناراحتی که پیش از ظهور صاحب علیه السّلام واقع خواهد شد رسیده است)

1- بشیر بن أبی أراکه نبّال روایت کرده- و لفظ حدیث طبق روایت ابن عقده است- گوید:
هنگامی که به مدینه آمدم به منزل امام باقر علیه السّلام که رسیدم با استر آن حضرت روبرو شدم که زین شده بر در خانه آماده بود، پس جلوی خانه نشستم، آن حضرت از منزل بیرون آمد، من به او سلام کردم حضرت از استر پیاده شده و به سوی من آمد و فرمود: از کجائی؟ گفتم: از مردم عراق هستم، فرمود: از کجای آن؟ گفتم: از اهل کوفه هستم، فرمود: چه کسی در این راه همدم و همراه تو بود؟ گفتم: گروهی از محدثه، فرمود:
محدثه کدام است؟ عرض کردم: همان مرجئه، پس فرمود: وای بر این مرجئه فردا بدان هنگام که قائم ما قیام کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: ایشان قائلند: اگر چنان واقعه ای رخ دهد ما و شما در میزان عدالت یکسان خواهیم بود، فرمود: هر کس توبه کند خداوند بر او توبه پذیر است، و هر که در نهان نفاق ورزد خداوند جز او را از رحمت خود دور نسازد (فقط اوست که از رحمت خدا به دور افتاده)، و هر کس اندک مخالفتی ابراز کند خداوند خونش را خواهد ریخت، سپس فرمود: آنان را سر خواهد برید- سوگند به آنکه جانم به دست اوست- بدانسان که قصّاب گوسفندش را سر می برد- و در این حال با دستش به گلوی خویش اشاره فرمود- عرض کردم: [آنان ]می گویند:
چون آن امر روی دهد همه کارها برای او درست و برقرار می شود و به اندازه یک حجامت هم خون مردم نخواهد ریخت، فرمود: هرگز چنین نیست، سوگند به آنکه جانم به دست اوست کار به آنجا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته شده را (که ناشی از دشواریهائی است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین می شود) پاک کنیم- و در این هنگام با دست خود به پیشانیش اشاره فرمود-».
2- موسی بن بکر واسطی نیز از بشیر نبّال روایت کرده که گفت:
آنگاه که به مدینه رسیدم- و همانند حدیث گذشته را ذکر کرده است- جز اینکه گوید: هنگامی که به مدینه رسیدم به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: آنان می گویند که مهدی اگر قیام کند کارها به خودی خود برای او برقرار می شود و به اندازه حجامتی خون نمی ریزد، پس فرمود:
هرگز چنین نیست، سوگند به آنکه جانم به دست اوست اگر کارها به خودی خود برای کسی برقرار و رو به راه می شد مسلّما برای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آنگاه که دندانهای پیشین آن حضرت شکست و صورتش را زخم رسید درست می شد، نه هرگز، سوگند به آنکه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آنکه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک کنیم، سپس آن حضرت پیشانی خود را- به عنوان نمودار آن حالت- پاک کرد».
3- مفضّل بن عمر گوید:
«در حضور امام صادق علیه السّلام از قائم علیه السّلام یاد شده عرض کردم: من امیدوارم که کار او به آسانی صورت پذیرد، پس شنیدم از آن حضرت که فرمود: آن امر واقع نخواهد شد تا آنکه (شدائد و مشکلات به پایه ای برسد که) خون بسته شده و عرق را (از خویشتن) بزدائید».
4- یونس بن رباط گوید:
شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود: «همانا اهل حقّ از آن هنگام که در سختی و شدّت بوده اند پیوسته در آن به سر خواهند برد، هان بدانید این کار تا مدّت کوتاهی است، امّا به عافیتی طولانی خواهد انجامید». و نیز از طریق دیگری از یونس بن رباط روایت شده که گفت: شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:- و همانند حدیث پیشین را نقل کرده است-.
5- معمّر بن خلّاد گوید:
«نزد امام ابی الحسن الرّضا علیه السّلام از قائم یاد شد پس فرمود:
شما امروز آسوده تر از آن روز هستید، عرض کردند: چگونه؟ فرمود: اگر قائم ما علیه السّلام خروج کند جز خون بسته شده و عرق و بر روی زین های اسبان خفتن چیزی در کار نخواهد بود و لباس قائم علیه السّلام جز جامه خشن و خوراک او جز غذای ناگوار و نامطبوع نخواهد بود».
6- احمد بن محمّد بن عیسی به واسطه یکی از رجال خود از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«نوح علیه السّلام از پروردگار خود درخواست کرد که بر قومش عذاب فرو فرستد، و خداوند به او وحی فرمود که دانه خرمائی را در زمین بکارد و چون آن دانه رشد کرد و بارور شد و نوح از آن خورد آنگاه قوم او را هلاک سازد و برای شان عذاب فرو فرستد پس آن دانه را کاشت و اصحاب خود را از آن ماجرا آگاه ساخت، هنگامی که آن دانه درخت شد و رشد کرد و میوه داد و نوح از آن برچید و خورد و به اصحاب خود نیز خورانید، آنان به او گفتند: ای پیامبر خدا اینک وعده ای را که به ما داده بودی وفا کن، نوح پروردگار خویش را خواند و انجام وعده ای را که خداوند به او داده بود درخواست کرد، خداوند به او وحی کرد برای بار دوم عمل کاشتن را تکرار کند تا هنگامی که نخل رسید و میوه داد و نوح از آن خورد آن وقت بر ایشان عذاب نازل کند، پس نوح علیه السّلام یاران خود را از آن قضیه آگاه کرد، و آنان سه دسته شدند: دسته ای از دین برگشتند و دسته ای دیگر نفاق ورزیدند و دسته ای با نوح پا بر جا ماندند، نوح نیز آن دستور را اجرا کرد تا آنگاه که آن نخل رسید و میوه داد و نوح خود از آن میوه خورد و به یاران خود نیز خورانید آنان گفتند: ای پیامبر خدا آن وعده ای که به ما داده بودی وفا کن، پس نوح پروردگار خود را خواند، خداوند به او وحی فرمود که آن نهال را برای بار سوم بکارد، تا هنگامی که آن درخت رسید و بارور شد قوم او را هلاک کند، نوح آن را به یاران خود خبر داد، پس آن دو دسته که مانده بودند خود سه دسته شدند:
یک دسته از دین برگشتند و فرقه ای منافق شدند و یک دسته با نوح پا برجا باقی ماندند، تا آنکه نوح ده بار این عمل را تکرار کرد و خداوند با یاران نوح که با او باقی مانده بودند همچنان رفتار می کرد و هر دسته ای به همان ترتیب به سه دسته تقسیم می شد، چون بار دهم شد عدّه ای از یاران خاصّ و با ایمان نوح نزد او آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا آنچه به ما وعده دادی ه انجام دهی و چه انجام ندهی تو راستگو و پیامبر و فرستاده خدا هستی و ما در مورد تو شکّی نداریم هر چند با ما چنان رفتار کنی، آن حضرت فرمود: در آن هنگام که چنین گفتند خداوند به خاطر گفته نوح آنان را هلاک ساخت و خاصّان نوح را همراه او به کشتی در آورد و خدای تعالی پس از آنکه ایشان صافی و پاک شدند و تیرگی از آنان رفت نجاتشان داد و نوح را نیز با آنان نجات بخشید».
7- مفضّل بن عمر گوید:
«در طواف نزد امام صادق علیه السّلام بودم، پس به سوی من نگریست، و به من فرمود: ای مفضّل چرا تو را اندوهگین و رنگ برگشته می بینم؟
گوید: به او عرض کردم: فدایت شوم به وضع بنی عبّاس می نگرم و به آنچه از این حکومت و قدرت و جبروت موجود که در جلوگیری و بازداشتن از تعیین وقت ظهور و نام بردن صاحب الأمر علیه السلام رسیده است).
اختیارشان است، که اگر آنها برای شما فراهم بود مسلّما ما نیز در آن همراه شما می بودیم، فرمود: ای مفضّل بدان که اگر چنان می شد چیزی (در کار) نبود جز پرداختن در شب به کار سیاست و تدبیر امور و روز درگیر و دار کار مردم بودن (و به مهمّات زندگی و وضع مردم پرداختن) و خوردن غذای ناگوار و پوشیدن جامه خشن همانند امیر المؤمنین علیه السّلام و در غیر این صورت آتش (در انتظارمان) بود، پس آن کار از ما روی برتافت و بگردید، و ما اکنون می توانیم بخوریم و بیاشامیم، آیا تو این چنین دیده ای که خداوند ستمی را نعمت قرار دهد؟!».
8- عمرو بن شمر گوید:
«در خانه امام صادق علیه السّلام خدمت آن حضرت بودم و خانه از جمعیّت پر بود و مردم به آن حضرت روی آورده از او پرسش می کردند، و آن حضرت از چیزی مورد سؤال قرار نمی گرفت مگر اینکه بدان پاسخ می گفت، من از سوئی از خانه (مجلس) گریستن آغاز کردم، آن حضرت فرمود: ای عمرو چه چیز تو را به گریه واداشت؟ عرض کردم: فدایت گردم چگونه گریه نکنم مگر در این امّت کسی همانند تو وجود دارد، ولی در به روی شما بسته شده و پرده بر چهره شما افتاده است، پس فرمود: ای عمرو گریه مکن، (در شرایط کنونی) ما بیشتر غذای خوشگوار می خوریم و لباس نرم می پوشیم، اگر وضع چنان بود که تو می گوئی چیزی در کار نبود جز خوراک ناگوار خوردن و لباس خشن پوشیدن همچون امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام که در غیر این صورت سر و کارمان با زنجیرها در دوزخ بود».

- لینک کوتاه این مطلب

» غیبت نعمانی - باب 15
تاریخ انتشار:13 دی 1396 - 1:07

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد