فتح مكه

(بسم الله الرحمن الرحیم)
پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه كه یكی از مواد آن برقراری آتش بس ده ساله بین مشركان و مسلمانان بود، پیامبر اسلام با استفاده از آرامشی كه با قطع دشمنی ها و كارشكنی های قریش و توقف حملات نظامی آنها به دست آمده بود، گام های بلندی برداشت : هیأت های تبلیغی متعددی به مناطق مختلف فرستاد، رسالت جهانی خود را به اجرا گذاشت، بسیاری از قبایل دشمن را در اطراف مدینه خلع سلاح كرده و یا با آنها پیمان صلح بست و خیبر نیز كه كانون دائمی فتنه و خطر بود سقوط كرد .
پیمان شكنی قریش
پس از دو سال، پیمان صلح حدیبیه توسط قریش نقض گردید . به موجب ماده چهارم این پیمان هر قبیله آزاد بود كه با محمد - صلی الله علیه و آله- یا با قریش هم پیمان شود ؛ در همان هنگام قبیله خزاعه با مسلمانان و بنوبكر (از بنی كنانه) با قریش اعلام اتحاد كردند[1].
در سال هشتم هجرت قبیله بنی بكر، شبانه به قبیله خزاعه حمله كردند . در این حمله قریش با اسلحه و افراد نظامی، با بنی بكر همكاری كردند و گروهی از خزاعی ها را به قتل رساندند . با این كار، پیمان حدیبیه نقض گردید[2]. به دنبال استمداد رئیس قبیله خزاعه از پیامبر اسلام حضرت اعلام بسیج عمومی كرد[3] و تصمیم گرفت با سپاهی به مكه حمله كند و برای آنكه حركت مسلمانان به اطلاع قریش نرسد و دشمن غافلگیر شود و مكه بدون مقاومت و خونریزی سقوط كند، مقصد را پنهان داشت[4] و دستور داد راه مكه تحت مراقبت قرار گیرد[5] و از خداوند خواست كه قریش را از این حركت، بی خبر نگه دارد[6].
پیامبر اسلام با جمع آوری نیرو، با یك سپاه ده هزار نفری[7] به سمت مكه حركت كرد تدبیر آن حضرت مؤثر واقع شد و تا هنگامی كه ارتش اسلام در پشت دروازه مكه (مرّالظهران ) اردو زد، جاسوسان قریش از حادثه آگاه نشدند !‌
عباس عموی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تا آن سال در مكه اقامت داشت و هنگام حركت ارتش اسلام به سوی مكه، رهسپار مدینه بود و در منزل جحفه به حضور پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله- رسید و همراه مسلمانان به مكه بازگشت . او در آخرین شبی كه ارتش اسلام بیرون مكه اردو زده بود، در بیرون شهر به ابوسفیان برخورد و او را به حضور پیامبر اسلام آورد[8]. ابوسفیان با مشاهده ارتش مجهّز و انبوه اسلام سخت مرعوب شد . رسول خدا او را مورد عفو قرار داد و به درخواست عباس فرمود :‌ هر كس به مسجدالحرام پناهنده شود و یا در خانه خود بنشیند و یا به منزل ابوسفیان پناه برد در امان خواهد بود.
پیش از ورود ارتش اسلام به مكه، ابوسفیان خبر امان رسول خدا را به اطلاع مكیان رساند . این تدبیر در جلوگیری از خونریزی و تسلیم بدون مقاومت شهر مؤثر واقع شد و مكه سقوط كرد تنها در یكی از مناطق شهر كه گروهی از افراد لجوج قریش مقاومت كردند، تعدادی كشته شدند[9].
رسول خدا پس از ورد به مكه سوار بر شتر شد خانه خدا طواف كرد و در همان حال با اشاره عصایی كه در دست داشت، بتها را كه با قلع در اطراف كعبه محكم شده بود، واژگون می كرد و می فرمود : حق آمد و باطل نابود شد، آری باطل همواره نابودشدنی است[10].
آن گاه ( چنان كه میان مورخان و محدثان مشهور است ) حضرت علی - علیه السلام- به فرمان پیامبر - صلی الله علیه و آله- بر شانه آن حضرت رفت و بت بزرگی را كه بر فراز كعبه بود، بر زمین افكند و در هم شكست[11].
طبق روایتی از امام صادق - علیه السلام- بتی كه - علی علیه السلام- آن را در هم شكست هبل بود كه به دستور پیامبر اسلام در باب بنی شیبه (یكی از درهای ورودی مسجد الحرام) دفن شد . ( تا زیر پای مردم لگدمال شود!‌) از این رو ورود به مسجد الحرام از این در استحباب یافت[12].

  • [1] - پیش از ظهور اسلام بین این دو قبیله دشمنی و خونریزی وجود داشته است (‌ابن هشام السیره النبویه ج 4 ص 31 ) و از همان زمان خزاعه با عبدالمطلب هم پیمان بودند . (واقدی المغازی ج 2 ص 781 )‌.
  • [2] - ابن هشام السیره النبویه ج 1 ص 33 ؛ واقدی المغازی ج 2 ص 783 ؛ ابن واضح ، تاریخ یعقوبی ( نجف المكتبه الحیدریه ، 1384 ه . ق ) ج 2 ص 47 ابن هشام می گوید : در این حمله یك نفر از خزاعی ها كشته شد ( ج 4 ص 33 ) اما واقدی و ابن سعد تعداد مقتولان را بیست نفر نوشته اند (المغازی ج 2 ص 784 ؛ الطبقات الكبری ج 2 ص 134 ) .
  • [3] - واقدی پیشین ج 2 ص 799 - 800 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ، ص 135.
  • [4] - واقدی پیشین ج 2ص 796 - 802 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ، ص 134.
  • [5] - واقدی پیشین ج 2 ص787 - 796 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ، ص134.
  • [6] - ابن هشام ، پیشین ، ج 4 ص 39 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ص 134 ؛‌ تاریخ یعقوبی ج 2 ص 47 .
  • [7] - ابن هشام ، پیشین ، ج 4 ص 42 و 63 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ص 135 ؛ واقدی پیشین ج 2 ص 801 .
  • [8] - ابن هشام ، پیشین ، ص 42 ، 44 ، 46 ؛ واقدی پیشین ج 2 ص 817 - 819 .
  • [9] - 15 تا 28 نفر . ابن هشام ، پیشین ، ص 50 ؛ واقدی پیشین ج 2 ص 825 ؛ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ص 136 .
  • [10] - جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا اسراء (17 ) : 81 .
  • [11] - ابن هشام ، پیشین ، ج 4 ص 59 ؛ واقدی پیشین ج 2 ص 832 ؛‌ ابن سعد ،‌ پیشین ، ج 2 ص 136 ؛ همچنین ر . ك :‌ طوسی الامالی ( قم دارالثقافه 1414 ه ق ) ص 336 ؛‌ حلبی السیره الحلبیه بیروت دارالمعرفه ج 3 ص 30 ؛ زینی دحلان ، السیره النبویه و الاثار المحمدیه بیروت دار المعرفه ط 2 ج 2 ص 102 ؛‌قسطلانی المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه بیروت دارالمعرفه ط 1 1416 ه ق ج 1 ص 332 ؛ علی بن موسی بن طاووس الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف قم مطبعه الخیام ج 1 ص 80 - 81 ؛ ابن شهرآشوب مناقب آل ابی طالب قم المطبعه العلمیه ج 2 ص 135 و 136 ؛ جار الله زمخشری تفسیر كشاف مكتبه مصطفی البابی الحلبی ج 2 ص 244 .
  • علامه امینی این حادثه را از 41 نفر از محدثان اهل سنت نقل كرده است . الغدیر ج 7 ص 10 - 13 . بر اساس تعدادی از منابع همچون : مناقب خوارزمی وفرائد السمطین و ینابیع الموده تذكره الخواص و نیز طبق برخی از روایات منقول در بحار و غیره این حادثه در یكی از سالهای پیش از هجرت رخ داده و شبانه و دور از چشم قریش صورت گرفته است احتمالا قضیه به هر دو صورت رخ داده است .
  • موضوع صعود علی علیه السلام بر شانه پیامبر اسلام ، از قدیم در اشعار تعدای از شعراء انعكاس یافته است از آن جمله ابن العرندس حلی از شعرای قرن نهم هجری ضمن قصیده بلندی می گوید :
  • و صعود غارب احمد فضل له دون القرابه و الصحابه افضلا
  • الغدیر ج 7 ص 8 .
  • صعود علی علیه السلام بر دوش احمد فضیلتی است بزرگ برای او . این فضیلت غیر از خویشاوندی و صحابی بودن است .
  • همچنین ابن ابی الحدید ضمن یكی از قصاید سبع علویات خود كه مربوط به فتح مكه است می گوید :
  • رقیت باسمی غارب احدقت به ملائك یتلون الكتاب المسطرا
  • بغارب خیر المرسلین واشرف الا نام و ازكی فاعل و طیء الثری
  • به عالیترین دوشی كه فرشتگان تلاوت كننده كتاب ،‌ آن را احاطه كرده اند ؛ بالا رفتی ، به دوش بهترین فرستادگان ، گرامی ترین مردم و پاكیزه ترین كسی كه بر این عرصه خاك گام نهاده است دكتر محمد ابراهیم آیتی بیرجندی تاریخ پیامبر اسلام انتشارات دانشگاه تهران ص 529 - 530 .
  • [12] - حر عاملی وسایل الشیعه بیروت دار احیاء التراث الاسلامی ج 9 ص 323 ابواب مقدمات الطواف باب استحباب دخول المسجد الحرام من باب بنی شیبه حدیث 1 .
  •  مهدي پيشوايي - تاريخ اسلام، ص 281

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:3 اسفند 1390 - 23:04

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق