آيا داستان كمين كردن ابو عبيدة جراح، عمر و عثمان و ابوبكر، براي رماندن مركب رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كشتن آن حضرت از نظر منابع تاريخي معتبر، مورد تأييد است؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش :

آيا داستان كمين كردن ابو عبيدة جراح، عمر و عثمان و ابوبكر، براي رماندن مركب رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كشتن آن حضرت از نظر منابع تاريخي معتبر، مورد تأييد است؟


پاسخ :

براي روشن شدن موضوع ابتدا گذري كوتاه به فعاليت هاي منافقان و يهود در جلوگيري از پيشرفت و نفوذ اسلام داشته و سپس به جريان جنگ تبوك و نقشه قتل حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ توسط آنان مي پردازيم.
آنچه از گزارش منابع به دست مي آيد اين است كه: هر چه از برقراري حكومت اسلام در مدينه مي گذشت، نقش يهود در تصميم گيري هاي منافقان و كارشكني هاي آنان بيش از پيش جدي مي شد، زيرا مي دانستند آئين بي خدعه و نيرنگ اسلام و روش بدون حيله و خالصانه پيشواي دلسوز آن، اگر هم قصد بر اندازي يهود را نداشته باشد، به خودي خود، به ميان ملّت فريب خوردة يهود كه از حيله هاي پيشوايان مذهبي خود به ستوه آمده بودند، راه يافته موجب گرايش ملّت يهود به اسلام مي شود و لذا پيوسته پيشوايان ديني يهود مي كوشيدند به وسيلة يهوديان به ظاهر مسلمان و يا مسلمانان منافق پيشه،فرصت هاي آرامش خيال را كه آسايش زندگي را به دنبال مي آورد از ميان برداشته، ملت اسلام را به موضوعاتي تازه سرگرم سازند.
اين باركه مركز حكومت اسلامي به وسيله روميان مورد تهديد قرار گرفته است كارگزاران سياست يهود، فرصت را براي لطمه زدن به اسلام مناسب ديدند. به همين منظور با طرح بهانه هاي گوناگون براي كاستن از عظمت و اُبهّت سپاه اسلام تصميم به عدم شركت در اين نبرد گرفتند و نيز در نيمه هاي شب و به دور از چشم مردمان مدينه در خانه«سُوَيلم» يهودي گرد هم آمده، براي جلوگيري از شركت مسلمين در جنگ با روميان نقشه هاي مؤثري را طرح كردند. ولي ديري نپائيد و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از موضوع مطلع شده و دستور آتش زدن خانه نفاق و فساد را دادند.[1]يهود و نيز منافقان باز از حيله هاي خود دست برنداشته و ابتدا تصميم داشتند بعد از خروج لشكر مدينه، در شهر اقداماتي را صورت دهند ولي چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از موضوع آنان مطلع شد و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را در مدينه به جانشيني خود براي مقابله با اقدامات آنان قرار داد در پي طرح نقشه اي ديگر برآمدند و آن نبود مگر قتل حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ . دشمنان هم قسم شده با يهود كه عدة آنان را مورخان به اختلاف دوازده، سيزده، چهارده، پانزده، هفده[2] ونيز بيست و چهار نفر ذكركرده اند، نقشه قتل رسول خدا را كشيدند. و جريان مفصّل اين نقشه و اجراي آن را علامة مجلسي در بحارالانوار ذكر كرده است.[3] و خلاصه ماجر از اين قرار است كه: گروه ترور پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نخبگان رياست طلب عرب از تبار مهاجران، كه برخي فاميل رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم بودند، در يكي از گردنه هاي بين راه تبوك با صورت هاي پوشيده و در مسير گذرگاه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ كمين كردند تا به هنگام عبور آن حضرت در تاريكي شب شترشان را بر مانند و حضرت از بالاي كوه به دره پرت شوند و به شهادت برسند. لكن خداي تعالي پيامبرش را از توطئه طراحي شده آگاه ساخت. حضرت براي پيگيري حادثه، مهار ناقه را به«عمار» دادند و به حذيفه هم دستور دادند از پشت سر، مراقب شتر بوده، تا مركب كاملاً در كنترل باشد، به سپاهيان هم دستور دادند پائين عقبه بروند تا منافقان نتوانند در ميان آنها پنهان شوند و نقشه خود را عملي سازند، هنگامي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آن راه مي گذشتند، در تاريكي شب صداي آمدن گروهي را از پشت سر خود شنيدند، آنها را يك به يك به نام صدا زدند و پرده از راز آنها برداشتند، آنها در حاليكه صورت خود را پوشانده بودند دچار سرگرداني شدند. پيامبر با خشم به آنها نهيب زدند و به حذيفه فرمودند تا آنها را دور كند. منافقان چون فهميدند پيامبر از نقشه آنان آگاه شده است با شتاب خود را در ميان سپاه انداختند ولي حذيفه آنها را از نشانه هاي شتران شناخت[4] و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنجا كه درباره فضائل صحابه اشاراتي دارند، نسبت به حذيفه فرموده اند:«أعْلَمُهُمْ بشأن المنافقين حذيفةُ» يعني حذيفه به حال منافقان آگاه است[5] و در اسد الغابه آمده كه حذيفه صاحب سرّ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به منافقان بوده است.[6] به همين اعتبار بود كه او را منافق شناس مي گفتند. حذيفه به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض كرد«آنها را به شما معرفي كنم تا آنان را به سزاي اعمالشان برساني» رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه به خوبي آنان را مي شناخت حتي موقع كمين گرفتن و قبل از اينكه عمار و حذيفه به مسئوليت حفاظت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مأمور شوند، اسم آنان را بردند و به حذيفه فرمودند: «دوست ندارم بگويند كه محمد اصحاب و ياران خود را كشت.»[7]
ابن اسحاق درباره اين ماجرا از زبان رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطاب به حذيفه نقل مي كند كه فرمود: خداوند مرا به نام آن افراد و نام پدرانشان آگاه ساخته و اگر خداوند بخواهد در روشنائي صبح نام آنان را بر همگان اعلام خواهم كرد.
هر چند كه برخي معتقدند پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، اسامي اين منافقان را به حذيفه گفته اند و از او خواسته كه نام آنان را فاش نكند[8] ولي روايتي كه شيخ صدوق آن را در خصال خويش در همين رابطه آورده، اين است كه جماعتي از بزرگان در آن روايت از حذيفة بن يمان اسامي منافقان را اينگونه ذكر مي كنند: افرادي كه در جريان جنگ تبوك تصميم به رماندن شتر حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را داشتند چهارده نفر بودند كه عبارتند از:
ابوالشرور و ابوالدّواهي و ابوالمعازف، و پدر ابوالمعازف و طلحه و سعد بن ابي وقّاص و أبو عبيدة و ابوالاعور و المغيرة و سالم غلام ابوحذيفه و خالد بن وليد و عمرو بن العاص و ابوموسي الأشعري و عبدالرحمن بن عوف.[9] و اينان كساني هستند كه خداوند درباره آنها مي فرمايند:«..... و همُّوا بما لَم ينالوا ......»[10]
علامه مجلسي پس از نقل اين روايت از «الخصال» شيخ صدوق بيان مي كند كه منظور از: ابوالشرور و ابوالدواهي و ابوالمعازف همان، ابوبكر و عمر و عثمان مي باشند و مراد از پدر ابوالمعازف پدر مجازي است و يا اينكه مراد از ابوالمعازف معاويه است و پدرش ابوسفيان.[11]
زمخشري (متوفي 528 هجري) پس از نقل جريان عقبه ذيل آيه 74 سوره توبه تعداد منافقان را پانزده نفر ذكر كرده است.[12]
برخي از منابع نيز اسامي چند تني از مناففقاني كه در غزوة تبوك همراه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده اند ذكر كرده اند و از جمله منافقاني چون: وديعة بن ثابت، جلاس بن سويه (هر دو از قبيله بني عمرو بن عوف) مخشي بن حميرا شجعي و ثعلبة بن حاطب كه احياناً سخنان كفر آميز نيز مي گفتند.[13] ولي اينكه آيا اين ها در جريان عقبه همراه ساير منافقان بودند يا خير مطلبي ذكر نشده است.
و نيز گفته شده كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسامي اين منافقان را به حذيفه گفته است، ولي از او خواسته كه نام اين منافقان را فاش نكند.[14] از مطالب ذكر شده مي توان نتيجه گرفت كه اسامي منافقان شركت كننده در جريان عقبه را كمين منافقان براي قتل حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ در منابع معتبر تاريخي به هيچ عنوان ذكر نشده و حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خود نيز به بردن اسامي آنان راضي نبوده است و در منابع متأخر از جمله كتاب فروغ ابديّت و ساير كتب متأخر ديگر همان بيان منابع متقدم آورده شده است و البته برخي از منابع اسامي چند تن از منافقاني كه در غزوه تبوك همراه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده اند را ذكر كرده اند از جمله اسامي منافقاني چون: وديعة بن ثابت(از قبيله بني عمرو بن عوف)، جلاس بن سويد(از بني عمرو بني عوف) مخشي بن حميد اشجعي و ثعلبة بني حاطب كه احياناً سخنان كفر آميز مي گفته[15] ولي اينكه آيا اين منافقان نيز در جريان عقبه دست داشتند يا خير مطالبي ذكر نشده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ پيامبر اسلام، دكتر آيتي.
2. بحار الانوار، علامه مجلسي، ج21.
3. فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
  • [1] . ابن كثير دمشقي، البدايه و النهايه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ اول، 1408 هـ. ج 5، ص 7، ابن هشام، السيرة النبوية، بيروت، داراحياء التراث لعربي، ج 4، ص 160.
  • [2] . بدر الدين، حسين، محمد تصوير جمال خدا، تهران، نشر علم، 1380، ج 2، ص1338.
  • [3] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاءِ، چاپ دوم، 1403 هـ ، ج 21، ص 229 ـ 222.
  • [4] . ابن كثير دمشقي، البدايه و النهايه، همان ج 5، ص 24 و 25.
  • [5] . سپهر، ميرزا محمد تقي، ناسخ التواريخ، انتشارات كتابفروشي اسلامي، چاپ دوم، 1363 هـ .ش، ج 3، ص 222.
  • [6] . ابن اثير جزري، اسد الغابه في معرفة الصحابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ اول، 1417 هـ ، ج1، ص 573.
  • [7] . ابن كثير، البدايه و النهايه، همان ج5، ص 25.
  • [8] . ابوزهره، محمد، خاتم پيامبران، ترجمه حسين صابري، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول 1373 ش، ج 3، ص 436.
  • [9] . صدوق، الخصال، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1410 هـ ، ج 2، ص 499.
  • [10] . توبه/74.
  • [11] . مجلسي، بحارالانوار، ‌همان، ج 21، ص 222 و 223.
  • [12] . زمحشري، محمود بن عمر، تفسير الكشاف، بيروت، دارالكتب العربي، ج 2، ص 291.
  • [13] . آيتي، محمد ابراهيم،‌ تاريخ پيامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1364 ش، ص 628.
  • [14] . ابو زهره، محمد، خاتم پيامبران، ترجمه حسين صابري، انتشارات آستان قدس روضي، چاپ اول، 1373هـ .ش، ج 3، 436.
  • [15] . آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366 هـ .ش، ص 628.
  • اندیشه قم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:4 اسفند 1390 - 14:09

نظر شما...
    • ناشناس

      من نمی دانم با این همه آیات در وصف صحابه رسول الله چطور این چنین خود را به کوری می زنید و این چنین در مورد افرادی چون صحابه ی بزرگواری چون ابوعبیده و عبدالرحمن بن عوف صحبت می کنید.
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق