خط مشی اقتصادی حضرت زهرا (س)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
او مثل پيامبر مى انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روزگار گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه ام ترا بخوانم و تضرع و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم.

خط مشی اقتصادی حضرت زهرا (س)

 

تقارن ایام آغازین سال نو شمسی و ایام فاطمیه و نامگذاری آن به عنوان سال"فرهنگ و اقتصاد با مدیریت جهادی" توسط مقام معظم رهبری، گویا اهتمام هر چه بیشتر مردم و مسئولین به این دو اصل همراه با کار و مدیریت جهادی است.

 

 اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین آینه تمام نمای زندگی سعادتمندانه برای بشر در تمام زمینه ها هستند از مسائل دنیوی و مقوله اقتصاد گرفته تا مسائل اخروی و مقولات اعتقادی.

 

 این ایام بهانه ای شد تا نگاهی هر چند گذرا به خط و مشی اقتصادی اولین شهیده راه امامت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها داشته و با الگوگیری از سیره آن حضرت، آن را در زندگی خود به نحوه احسن پیاده کرده و از برکات دنیوی و اخروی آن هر چه بیشتر بهرمند شویم.

 

مقدمه

از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفت آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنها اين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست.

 

اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، بهنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد و با دلبستگى به زرق و برق و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خودنمائى و خودآرائى، فخرفروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زنان طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر.

 

تلقى از دنيا

همگان مى دانند كه حيا چند روزه بشرى روزى بسر مى آيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مى شود. و همگان در عمل نيكو دريافته اند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه، امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مى ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى گويد انسان است.

 

در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن. و اين همان رذيله اى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست.

 

چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذراندند و اندوخته اى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته اند. مال و ثروت خوبست به شرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها و بندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مى كند.

 

فاطمه و دنيا

فاطمه عليهاالسلام زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مى شناسد. خوب مى داند كه پديده ها سير فنائى و اضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر.

 

او دنيا را دار فنا مى شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مى شناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند ، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمت ها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مى شناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.

 

در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو لعب كه كار كودكان است. مهم اين است اين سرگرمى ها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند.

 

موضع او در دنيا

او مى داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قَسَمَتَ الاَرزاقَ بَيْنَ الحَدايِقَ فَسَوَّيتَ بَيْنَ الذَّرَةِ وَالْعَصْفُورِ [دعاهاى فاطمه عليهاالسلام]) بدين سان از خداى مى خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللَّهمَ قَنِعّنى بِما رَزَقَتَنى) [مناجاتهاى او] و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.

 

فكر و انديشه فاطمه عليهاالسلام به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مى كند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مى انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روزگار گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه ام ترا بخوانم و تضرع و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم [السيرة النبويه.]

 

كار فاطمه

فاطمه عليهاالسلام اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى دارد به توليد بيشترى دست يابد، درآمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم.

 

با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مى كوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد درآمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه عليهاالسلام و ذوق و علاقه اش، با شرط تأييد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مى رشت، پارچه مى بافت و گاهى هم بصورت كارمزد براى ديگران گندم آرد مى كرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.

 

بى نيازى مادى او

اگر فاطمه عليهاالسلام هم به مثل ديگران مى انديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مى كرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مى كرد مى توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مى شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى نشست.

 

درآمد فدك براى او چيز اندكى نبود او مى توانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمه اى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على عليه السلام هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبود و او هم با آباد كردن زمين، ابعاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدى هاى كلانى بدست مى آورد كه فاطمه عليهاالسلام مى توانست از آنها بهره گيرد.

 

غنائم چنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مى داد و على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام مى توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند ولى فاطمه عليهاالسلام اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل را بر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.

 

مسأله فدك

از ممرّ عايدى خوب فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام فدك بود، مسأله اى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عده اى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است؛

- بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود فدك مزرعه اى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد. [پيشواى اسلام] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن [آيه 26 سوره اسراء] از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آتِ ذَالقُربى حَقَّهُ نازل شد پيامبر فاطمه عليهاالسلام را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم و فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيد. [تفسير عياشى ج 3 ص 287] برخى هم نوشته اند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه عليهاالسلام بازمانده او بخشيد. [تفسير دارالمنثور ج 4 ص 177.]

 

البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر فاطمه عليهاالسلام را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه عليهاالسلام عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم [تفسير مجمع البيان] و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد. [شواهد التنزيل ج 1 ص 443.]

 

پيامبر مالكيت آن را با خط على عليه السلام نوشت، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، على عليه السلام، ام ايمن، و خادم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر آن شهادت دادند. [خرائج راوندى ص 9] پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مى آيد [درالمنثور ج 4 ص 177] و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند. [ص 97 مناقب شهر آشوب ج 1.]

 

درآمد فدك

در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت [خرائج ص 9] سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشته اند و همانگونه كه ملاحظه مى شود رقم درشتى بحساب مى آمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه اى در سايه آن بوجود مى آيد.

 

اما على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مى دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى شد و فاطمه عليهاالسلام خود همانگونه كه مى دانيد با چادرى و جامه اى وصله دار زندگى مى كرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى بردند.

 

تصرّف فدك

پس از وفات رسول الله صلى اللَّه عليه و آله فدك را از فاطمه عليهاالسلام گرفتند و كارگزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه عليهاالسلام را از فدك اخراج كرد. [ص58- احتجاج طبرسى.]

 

فاطمه عليهاالسلام به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسنين، اسماء ام سلمه و ام ايمن را كه مورد تصديق رسول الله بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!! [سليم بن قيس] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى دهد! [كشكول عاملى] ام سلمه هم فاطمه عليهاالسلام را دوست مى دارد و طرفدار اوست. [اللمعة البيضاء ص 38] ام ايمن هم زبانش مى گيرد و نمى تواند درست حرف بزند!! [سليم بن قيس.]

 

ابوبكر در برابر سخنان فاطمه عليهاالسلام مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل نداد بدان خاطر بود كه اوّلاً عقل منفصل او يعنى عمر نمى گذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه عليهاالسلام فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه عليهاالسلام شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى پسنديد. در كل او مالكيت فاطمه عليهاالسلام را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه عليهاالسلام هم نداد. [ابن ابى الحديد ج 16 ص 216.]

 

موضع مقاومت فاطمه

اينكه فاطمه عليهاالسلام درباره فدك ايستادگى مى كرد و با ابوبكر محاجه مى نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى خواست حق به حق دار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.

 

فدك مزرعه اى بيش نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه عليهاالسلام جواهر مى كردند او همچنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرّر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟ ابوبكر هم مدعى بود كه مى خواهد درآمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند.

 

- در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه عليهاالسلام بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مى كردند و واقعاً حق را به حق دار مى سپردند فاطمه عليهاالسلام گله اى نمى كرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او خانه نشين سازند و فاطمه عليهاالسلام براى اين مسأله بود كه فرياد مى زد.

 

روح قناعت فاطمه

فاطمه عليهاالسلام در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد و البته زندگيش در اغلب موارد پائين تر از حد متوسط بود.

 

آنهمه درآمدى كه از فدك نصيب او مى شد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرده و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آنهمه غنائمى را كه على به خانه مى آورد در خانه بند نمى ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مى شد.

 

فاطمه عليهاالسلام حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مى كرد و يا على براى او وسيله زينتى را مى خريد آن هم سريعاً در راه خدا صرف مى شد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه عليهاالسلام رفت و دستبند و گوشواره اى در او و پرده اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه عليهاالسلام مسأله را دريافت آن را براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود پدرش فداى او باد

- او آنچه را كه بايد بكند كرد

- دنيا براى محمد و آل محمد نيست [ص 20 بحار ج 43] و يا ديديد كه نوعروس بود و در راه رفتن به خانه شوهر در مسير خود جامه نو را به فقير داد و خود با جامه كهنه به خانه على رفت.

 

بخشش او

كسى كه اين همه زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند. [آيه 9 سوره حشر] او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى كند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى خوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.

 

ميزان بخشش او گاهى رقم هاى درشتى را تشكيل مى داد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه در خواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله او را به سوى فاطمه عليهاالسلام اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سرانداز خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى نشست. گاهى دستبند خود را هديه مى كرد، زمانى گوشواره اش را، گاهى هديه هاى گرانقيمتى را كه براى ا و مى آوردند و رقم هاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كرده اند تا چهل هزار دينار [حليه الاولياء ابونعيم ج 1 ص 68] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مى نمايد فاطمه عليهاالسلام چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد)


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:5 فروردین 1393 - 20:26

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد