حاکم نيشابوري از انس بن مالک نقل ميکند که پيامبر اکرم به امير المؤمنين فرمود:
أنت تبين لأمتي ما اختلفوا فيه من بعدي.
تو بيانگر اختلافات امت هستي بعد از من؛ يعني تو هستي که براي امت من موارد اختلافي را تبيين ميکني.
حاکم نيشابوري هم ميگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
حديث صحيحي است و شرائط صحيح مسلم و بخاري را دارد.
أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا .
من شهر علم هستم و علي بن ابي طالب هم در آن شهر است.
فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ من بَابِهِ.
هر کس دنبال علم ميگردد بايد از در وارد شود.
المعجم الكبير، ج11، ص65
اسد الغابة ابن اثير جزري، ج 4، ص 22
حاکم نيشابوري هم ميگويد:
ولهذا الحديث شاهد من حديث سفيان الثوري بإسناد صحيح.
المستدرك على الصحيحين، ج3، ص137
هيچ عذري باقي نمي ماند که آقايان بگويند روايت ضعيف است.
ابن حجر عسقلاني در فتاواي حديثه گفته است که حديث:
أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا
رواه جماعة ، وصححه الحاكم ، وحسنه الحافظان العلائي وابن حجر
حديث فوق را جماعتي نقل کرده اند ، حاکم نيشابوري آن را تصحيح کرده و دو حافظ به نامهاي ابن حجر عسقلاني و علائي آن روايت را تحسين کرده اند.
الفتاوى الحديثية، ج1، ص123
از طرف ديگر ابن عباس ميگويد:
لقد أُعطي عليّ تسعة أَعشار العلم ، وأَيم الله لقد شاركهم في العشر العاشر.
امير المؤمنين سلام اله عليه 90 درصد علم را داراست و ويژه خود اوست؛ يعني 90 درصد علوم اسلامي منحصراً در اختيار علي بن ابي طالب است و 10 در صد را ديگران دارند که در آن هم باز علي بن ابي طالب سهيم است.
اسد الغابة، ج4، ص109
و همچنين عبد الملک بن سليمان ميگويد: به عطا (از فقهاي به نام اهل سنت) گفتم:
أَكان في أَصحاب محمد أَعلم من علي؟
آيا در ميان اصحاب پيامبر اعلم تر از علي است؟
قال: لا ، والله لا أَعلمه.
به خدا سوگند من اعلم از علي را نمي شناسم.
الاستيعاب، ج3، ص1104
بخاري در تاريخش از جهدب تيمي نقل ميکند که ميگويد:
قال لنا علي حدثنا يحيى بن اليمان عن سفيان عن جحدب التيمي قال سمعت عطاء قالت عائشة علي أعلم الناس بالسنة.
علي بن ابي طالب عالم ترين انسان ها به سنت پيامبر است.
التاريخ الكبير، ج2، ص255
و همچنين طبري در جامع البيان در تفسيرش ميگويد:
سمعت عليا رضي الله عنه يقول لا تسألوني عن كتاب ناطق ولا سنة ماضية إلا حدثتكم .
امير المؤمنين فرمود: هر آنچه که از کتاب ناطق و سنت گذشته از من سؤال کنيد من به شما بيان ميکنم.
تفسير الطبري، ج26، ص186
آقاي ابن تيميه هم ميگويد: تفسير طبري احاديثش مورد اعتماد است.
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري از ابو الطفيل (که پيرمرد ترين صحابه و تا 110 هجري قمري زنده بوده است) نقل ميکند که ميگويد:
شهدت عليا وهو يخطب وهو يقول:
ديدم علي بن ابيطالب در مسجد کوفه خطبه ميخواند و ميگويد:
سلوني فوالله لا تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة إلا حدثتكم به.
به خدا سوگند تا قيام قيامت هر آنچه که از من سؤال کنيد من به شما جواب ميدهم.
وسلوني عن كتاب الله.
از کتاب خدا سؤال کنيد.
فوالله ما من آية إلا وأنا أعلم أبليل أنزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل.
قسم به خدا هيچ آيه اي نيست در قرآن که من ميدانم شب نازل شده است يا در روز نازل شده است، در شهر نازل شده است يا در بيابان.
فتح الباري، ج8، ص599
عمدة القاري، ج 19، ص 190
تفسيرالسمعاني، ج 5، ص 250
تفسير قرطبي، ج 1، ص35
آقاي ابن حجر اين را به عنوان يک روايت قطعي بدون کوچکترين مناقشه در سند و دلالت آن را نقل كرده است.
تهذيب التهذيب، ج 7، ص 297
ذهبي که شمشير بر عليه اهل بيت را از رو بسته است و در بعضي موارد که ميبيند روايت مشکلي از نظر سند و دلالت ندارد، ميگويد:
يشهد القلب أنه باطل.
قلب من شهادت ميدهد که اين روايت باطل است.
به نقل ذهبي، سعيد بن مسيب (که از فقهاي اهل سنت است) ميگويد:
لم يكن أحد من الصحابة يقول: سلوني إلا علي.
غير از علي بن ابي طالب هيچ کدام از صحابه نتوانستند بگويند: از من هر چه ميخواهيد سؤال کنيد.
تاريخ الإسلام، ج3، ص638
تاريخ الخلفاء سيوطي، ص 188
اگر يک مورد از اين مدارک اشتباه بود به ما بگويند ما اشتباهمان را پس ميگيريم و عذر ميخواهيم و در برابر هر اشتباه، 50 هزار تومان به آقايان جايزه ميدهيم.
آقاي نووي ميگويد:
وسؤال كبار الصحابة له ورجوعهم إلى فتاويه وأقواله في المواطن الكثيرة والمسائل المعضلات مشهور
سؤال کبار صحابه و مراجعه کبار صحابه به فتاوا و اقوال علي، در جاي جاي متعدد و در مشکل ترين مسائل، مشهور است.
تهذيب الاسماء، ج1، ص317
مطالب مرتبط...
- مصداق اهل بيت در کتب اهل سنت
- نمونههايي از كرامات أمير المؤمنين (عليه السلام) در كتب أهل سنت
- شیعیان، بت را بصورت مُهر پرستش میکنند !
- حضرت مهدی عليه السلام غير از حضرت عيسی عليه السلام است
- مقدار صحت حديث ضربت مولا در يوم خندق که در جواني حضرت واقع شد چه اندازه است؟ (با توجه به عدم اعتقاد شيعه در ابتلاء معصوم به آتش خشم)!