آينده گرايی در فرهنگ های عامی و جنبش های بومی

(بسم الله الرحمن الرحیم)
در فرهنگ هاي مختلف و متون مربوط به آنان مي توان رد پاي آينده گرايي را مشاهده کرد. بر اساس همين نگاه، نمونه هاي زيادي يافت مي شود که نشان از نگرش آخرالزماني در ميان انسان ها دارد. در اين جا چند نمونه بيان خواهد شد.
مردم جزاير آندامان (1) زلزله اي را پيش بيني کرده اند که با فرمان الهه ي پلوگو، (2) زمين و پل بهشت را ويران خواهد کرد و جان ها و ارواح مردگان برخواهند خواست و با هم يکي خواهند شد. در نهايت انسان ها زندگي توأم با اقتدار، بدون بيماري، مرگ و ازدواج خواهند داشت. بر اساس نگرش اين قوم، ارواح ناآرام در دنياي تبه کاران در دوران معاصر در حال تکان دادن ريشه هاي درخت نخلي هستند که نگه دارنده ي زمين است تا به دنياي کنوني پايان دهند و رستاخيز برپا شود؛ پاياني که بيش تر، شبيه قيامت است تا پايان جهان، اما شري بزرگ همراه با نجات در پي آن پيش گويي شده است.
پيگمه هاي سمانگ (3) در مالاکاداراي از پاياني خبر مي دهند که در آن همه انسان ها مي ميرند و همه چيز با طوفاني که از دميدن ژا پودئو (4) ( بالاترين وجود ) ايجاد مي شود، از بين مي رود و رستاخيز برپا مي شود.
پيگمه هاي گابوني (5) در منطقه ي استوايي غرب افريقا، بر اين باورند که زماني کمووم (6) ( مرد اصلي ) با خلوص نيت با آن ها زندگي مي کرد؛ به دليل انجام گناهان، روز جدايي فرا رسيد؛ اما او دوباره خواهد آمد و با خود خوشي، خوشبختي و فراواني خواهد آورد.
هم چنين بوميان استراليايي مدعي اند پايان دنيا زماني فرا مي رسد که نظم معنوي ايجاد شده از جانب الهه ها ديگر پابرجا نباشد.
تاتارهاي کوه آلتا در آسياي مرکزي (7) اعتقاد دارند که تنگير کايراخان (8) ( امپراتور باوقار بهشت ) که زماني با آن ها زندگي مي کرده، دوباره باز خواهد گشت تا بين مردم طبق کردارشان قضاوت کند. او هنگام ترک زمين، نماينده اي وفادار فرستاد که در پايان دنيا بر اهريمن پيروز خواهد شد.
سرخ پوستان قبايل ساليش (9) ساکن سواحل شمال غربي اقيانوس آرام، واقع در امريکاي شمالي معتقدند خداي خالق، بشارت داده است که پيش از پايان دنيا به زمين بازمي گردد. هنگامي که زمين پير شود، پس از آمدن کايوتي (10) به عنوان نشانه اي از پايان، رئيس (11) به زمين بازخواهد گشت و پس از آن دنيايي نيکو همراه خوشبختي سراسري برپا خواهد شد.
در ميان سرخ پوستان امريکاي مياني، آزتک ها از کتسال کواتل (12) و تولتک ها از سه آکاتل توپيلتسين (13) و از کوکولکان (14) در اساطير خويش ياد مي کنند که احتمالاً منشأ واحدي دارند. اين اقوام بر اين عقيده بودند که اين شخصيت هاي افسانه اي ابتدا انساني بوده اند و با آن ها زندگي مي کردند؛ ولي به مرور به الهه تبديل شدند. ناگهان آن ها به دلايل مبهم و نامعلومي از ميان آنان رفتند؛ ولي در آينده بازمي گردند، مردم را نجات مي بخشند و زندگي جديدي براي شان پديد خواهند آورد. (15)
در اقوام ياد شده و ديگر اقوام بشري در دوره هاي مختلف تاريخ، انسان ها بر اثر فشارهاي محيط زندگي جديدي را تصوير مي کردند. هم چنين اسطوره ي افسانه اي انسان يا انسان نما به عنوان منجي براي تشکيل جهاني جديد تصور مي شد؛ منجي موعودي که دوران تاريکي را به روشنايي پايدار تبديل کند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Andaman Islands.
2. .Semang Pygmies
3. Ketumati.
4. Ja Pudeu.
5. Gabonese Pygmies.
6. Kmvum.
7. The Altaic Tatars of Central Asia.
8. Tengere Kaira Khan.
9. Salish Indian Tribes.
10. گرگ صحرايي که در امريکاي شمالي زندگي مي کند.
11. Chief.
12. Quetzal Coatl.
13. Ce Acatl Topiltzin.
14. Kukulcan.
15. ر.ک: کندري، مهران، دين و اسطوره در امريکاي وسطا، صص 118-125.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:29 فروردین 1394 - 1:15

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد