ازدواج امام جواد(عليه السلام) با دختر مأمون و علت آن

(بسم الله الرحمن الرحیم)

«مأمون»  پس از شهادت امام رضا(عليه السلام) در سال 203 هـ ق از خراسان به بغداد آمد، ديد نه تنها اهل خراسان، بلكه شيعيان در بغداد و عراق او را قاتل امام خود مي دانستند؛او را مورد لعن و سرزنش قرار مي دادند، به اين فكر افتاد كه خود را از آن جرم و گناه بيرون آورد و نظر شيعيان و علويان را نسبت به خود جلب نمايد، ازاينروی نامه اي براي امام جواد(عليه السلام) نوشت و با اكرام و احترام او را به بغداد خواست تا با اين دسيسه ذهنيّتي كه مردم از او دارند با تكريم و اكرام فراوان در انظار عمومي نسبت به امام(عليه السلام) خارج سازد.[1]
«شيخ مفيد» به سند خود از «ريّان بن شبيب» روايت كرده كه چون «مأمون» خواست دخترش ام الفضل را به عقد ازدواج امام جواد(عليه السلام)در آورد، بني عباس مطلع شده و بر آنان بسيار گران آمد و از اين تصميم مأمون به شدّت ناراحت شدند و از اين ترسيدند كار حضرت جواد(عليه السلام)بدانجا بكشد كه كار پدرش حضرت رضا(عليه السلام) كشيد و منصب وليعهدي مأمون به آن حضرت ودرنتيجه خلافت به بني هاشم منتقل گردد.
 از اين رو تشکيل جلسه داده و در اين باره به گفتگو پرداختند و به نزد مأمون آمده وبا اعتراض به کاراو،گفتند: اي اميرالمؤمنين تو را به خدا سوگند مي دهيم از تصميم خود درباره تزويج (محمد بن علي) صرف نظر كن، زيرا از اين مي ترسيم كه بدينوسيله منصبي را كه خداوند به ما داده از چنگ خارج ساخته و لباس عزت و شوكتي را كه خدا به ما پوشانيده، از تن ما به در آوري، زيرا تو به خوبي كينه ديرينه و تازه ما را به اين گروه (بني هاشم) مي داني و از رفتار خلفاي گذشته با آنان آگاهي كه (بر خلاف تو) آنان را تبعيد مي كردند و كوچك مي نمودند و ما در آن رفتاري كه تو نسبت به پدرش حضرت رضا(عليه السلام)انجام دادي در تشويش و نگراني بوديم تا اين كه خداوند اندوه ما را از طرف او برطرف ساخت؛ تو را به خدا دست از اين كار بردار دوباره ما را به اندوهي كه به تازگي از سينه هاي ما دور شده، باز مگردان و رأي خويش را درباره تزويج «ام الفضل» با فرزند علي بن موسي الرضا(عليه السلام) تجديد نظر کن. «مأمون» به آنان گفت: (اما بينكم و بين آل ابيطالب ..... و لو انصفتم القوم لكانوا اولي بكم)[2] سزاوارتر از شما هستند (به مقام خلافت و زمامداري) و اما رفتار خلفاي قبل از من نسبت به آن ها (كه يادآور شديد) آنان با اين عمل قطع رحم و خويشاوندي كردند و پناه مي برم به خدا كه من نيز همانند آنان باشم به خدا سوگند من از آن چه نسبت به وليعهدي علي بن موسي(عليه السلام)انجام دادم، هيچ پشيمان نيستم و به راستي من از او خواستم كه كار خلافت را به دست بگيرد و من از خودم آن را دور سازم ولي او قبول نكرد و مقدّرات خداوند همان بود كه ديديد. اما اين كه من محمد بن علي (امام جواد(عليه السلام)) را براي دامادي خود برگزيدم، به خاطر برتري اوست با خردساليش در علم و دانش بر همه دانشمندان زمان و راستي كه دانش او شگفت انگيز است و من اميدوارم آن چه كه من از او مي دانم براي مردم آشكار كند تا بدانند كه رأي صحيح همان است كه من درباره او داده ام.

علت ازدواج:
1- برای علت ازدواج دليل نقلی روشن پيدانشده ؛اما دراين باره سيره ی نبوی وسيره ی انبيای پيشين(مثل لوط ونوح) که ازطريق وحی با خداوند مرتبط بودند ودرعين حال زنان ناشايسته هم داشتند ؛گواه خوبی است ؛برخی از زنان پيامبردختران افرادی بودند که حقوق اهل بيت وخاندان پيامبررا ناديده گرفته وسبب شهادت آنان شدند.
2- پس از شهادت امام رضا در سال 203 هـ ق مأمون به بغداد عزيمت نمود و به خاطر عوض كردن افكار عمومي در مورد قتل آن حضرت وتغيير فضا به سود وتبرئه خود با نيرنگ و تزوير دخترخود را به امام جواد(عليه السلام)تزويج كرد.
2- علت ديگر درباره قبول از طرف امام جواد كه با دختر مامون ازدواج كرد شرايط خاص و اضطرار و اجباری بود که درپيشروی امام بود وامام ناگزير از قبول پيشنهاد مامون گرديد، و آن حضرت از دختر مامون داراي فرزندي نشد (هدف مامون از تزويج دخترش به امام علاوه بر زير نظر گرفتن فعاليتهاي امام و انتقال نسل امامت به خاندان عباسي بود كه به اين هدف نايل نشد.)
امام غير از دختر مامون زنان صالحه‎اي ديگري داشت كه با وفا ديندار بوده و ارادت كامل به امام داشتند داراي اولاد صالحي بودند كه نسل امامت از آنها استمرار يافت.
3- ائمه علاوه براين زنان ،زنان ديگرنيز داشته و از زنان پاك دامن برخوردار بودند؛ اما بر اساس برخي از شرايط عده‎اي با تحميل شرايط به همسري آنها برآمده و دشمني نمودند؛ چنانكه اين مسئله براي تمام انسانها ممكن است. آنها نيز بر اساس اينكه انسان بودند با برخي از گرفتاريها و تلخيها مواجه مي‎شدند تا برخورد آنها براي ما الگو باشد، آنها در زندگي مادي از علوم الهي خويش براي بهبود زندگي مادي سود نجسته‎اند؛تا زيباترين زنان را در اختيار داشته باشند؛ بلكه آنها نيز با ناملايمات زندگي در مقابل خداوند امتحانات سختي را پشت سر گذاشته‎ اند،لذا الگوي كامل براي انسانها هستند.اگرقرار بود؛ ائمه وانبياء با استفاده از علوم خود وبا توجه به امتيازات ديگرکه داشتند ازآنها استفاده کرده وبهترين زندگی را داشته باشند ؛همه برآنها خرده می گرفتند ونمی توانستند بعنوان الگو برای همه ی انسانها مطرح باشند.
درنتيجه ازدواج امام با دختر مامون برخلاف موازين شرعی نبود ؛وامام برای ازدواج با او که به پيشنهاد واصرار مامون صورت گرفت مخالفتی نکرد.


پی نوشت ها:

[1] . شيخ عباس قمي، منتهي الآمال (انتشارات جاويدان علمي) ج 2، ص 370. داود الهامي سيري در تاريخ تشيّع،قم : مكتب اسلام، ص 665 تا 669.
[2] . شيخ مفيد، تاريخ ارشاد (انتشارات علميه اسلاميه) ج 2، ص 269. داود الهامي سيري در تاريخ تشيّع، مكتب اسلام، ص 666.

- لینک کوتاه این مطلب

» اندیشه قم
تاریخ انتشار:31 مرداد 1396 - 1:01

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق