(بسم الله الرحمن الرحیم)
روزگار
زیست امام باقر (ع) دارای پیچدگی خاص بود؛ آشفتگی اوضاع سیاسی وکاهش
اقتدار با اقتدار درهم آمیخته است ؛هرگاه در حاکمیت سیاسی ، قیام وشورش
واقتدار حاکم درهم آمیخت ، آن جامعه از جهتی روبه افول وفرو ریختن پایه های
مشروعیتی واز جهت دیگر با توان نیروهای مسلح که به نوعی اختناق آمیز است ؛
این وضع بسیار شکننده تر از فضایی است که آرامش نسبی همراه با آزادی های
سیاسی درآمیخته باشد ؛ دوره امام باقر(ع) آغاز اضمحلال اقتدار وقدرت سیاسی
حاکمیت اموی بود ؛ اگرچه درظاهر نشانه هایی درآن چندان محسوس نبود ؛ اما
درعمل ریزش دیوار اعتماد اجتماعی امویان آغاز شده بود ؛
دراین فضای
پیچده وبغرنج امام(ع) به وظایف امامت مسلط بوده وکشتی اسلام اصیل را
ناخدائی بسیار زیبا می کرد وپایه های فکری مکتب اهل بیت را مستحکم ودر
مسیری هموار ترفیع می داد ؛
براین اساس اقدامات امامان به خصوص امام
باقر ـ عليه السّلام ـ باعث پيدايش مكتبي با فرهنگ غني خاصّ خود گرديد كه
بعدها به مكتب جعفري شهرت يافت. اگر چه اشتهار آن به مكتب باقري هم گزاف
نبود. اين مكتب فكري كه در تمام زمينهها، علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ
را به طور منظم ارائه ميدهد نتيجهي نزديك به 55 سال ( 94 ـ 48 ) تلاشهاي
پيگيرانهي اين دو امام ـ عليهما السّلام ـ ميباشد.
انتخاب چنين موضعي
در جامعهي سياسي آن روز كه امويها و بعدها عباسيها براي بقاي حكومت
خويش هر مخالفتي را به شدت سركوب ميكردند، طبعاً نميتوانست همراه با شركت
در اقدامات سياسي مهم باشد و لذاست كه ما با مراجعه به تاريخ زمان امام
باقر ـ عليه السّلام ـ مييابيم كه در اين زمان قيام خاصّي رخ نداده و
البته به نظر شيعه ـ به خلاف زيديها كه امامت را منحصر در كساني ميدانند
كه با شمشير قيام كند ـ همواره و همه جا ارزش اين نيست كه شخص در هر صورت و
به هر قيمت ولو به قيمت چشم پوشي از معارف حقه در يك حركت سياسي شركت كرده
و راه براي هميشه به روي يك امّت ببندد.
امام باقر ـ عليه السّلام ـ
موضع اصلي خويش را بيان معارف ديني و تدوين فرهنگ اسلام ناب محمدی قرار
دادند، و مقدمات تأسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامي را كه در دوران فرزندش امام
صادق ـ عليه السّلام ـ به اوج خود رسيد پيريزي كردند. البته اين بدان معنا
نبود كه ايشان هيچ وقت بر عليه زورگويان حاكم موضعگيري نكردند. از اين رو
شيعيان خود را از همكاري با حكّام جز در مواردي كه به طور استثنايي و بنا
به دلائل خاصّي تجويز ميشد منع ميكردند. امّا اين مسئله در شكل يك مبارزه
رسمي، پيگير و مسلحانه و شركت در قيامهاي انقلابي تحقق نيافت. بنابراين
مخالفت و دعوت به عدم همكاري و مبارزهي منفي از مواضع روشن و مشخص امام ـ
عليه السّلام ـ بود.
امام باقر ـ عليه السّلام ـ به شکلهای گوناگون،
مردم را تشويق به اعتراض و نصيحت حكّام ميكردند. در روايتي از آن حضرت
آمده: كسي كه نزد سلطان ظالم رفته و او را دعوت به تقواي الهي كرده و موعظه
كند، و از قيامت بترساند، براي او همچون پاداش جنّ و انس خواهد بود.[1]
در
مورد ادعاي امامت در خاندان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شواهد تاريخي زيادي
وجود دارد و اين مسئله براي اغلب مردم روشن بوده است و همه ميدانستند كه
ائمه شيعه امامت را حق منحصر به فرد خود ميدانند و لذا با فرمايشات خود
سعي در سوق دادن مردم به سوي اهل بيت و روشن ساختن آنها نسبت به ظلم و جور و
ستم ولات حاكم بر مردم بود. تكيههاي مكرر امام ـ عليه السّلام ـ بر اينكه
ولايت در كنار نماز، روزه، حج، زكات پنج حكم اساسي اسلام ميباشد بر همين
اساس بوده «خدا مردم را به چيزي فرا نخوانده كه به پايه ولايت برسد، با اين
حال مردم چهار تا را گرفتند ولايت را رها كردند.»[2]
روايت شده كه روزي
امام باقر ـ عليه السّلام ـ بر هشام بن عبدالملك وارد شد و به او به عنوان
خليفه و اميرالمؤمنين سلام نكرد. هشام ناراحت شد و به مردمي كه در اطرافش
بودند دستور داد تا امام ـ عليه السّلام ـ را در اين زمينه سرزنش كنند، در
اين حال امام ـ عليه السّلام ـ رو به مردم كرده فرمودند: «ايها الناس اين
تذهبون و اين يراد بكم بنا هدي الله اوّلكم و بنا ختم آخركم فان يكن لكم
ملك معجّل فان لنا ملكا موجلا و ليس بعد ملكنا ملك لانا اهل بيت العاقبة
يقول الله و العاقبة للمتقين.»[3]
يعني: مردم به كجا ميرويد؟ به كجا
رانده ميشويد شما در آغاز به وسيلهي ما اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ هدايت
شديد، و سرانجام كار شما نيز با ما پايان ميپذيرد اگر شما زودتر زمام امور
را به دست گرفتيد در پايان كار ادارهي امت اسلامي و امور آن بدست ما
خواهد بود براي اينكه ما خانوادهاي هستيم كه عاقبت با آنان است خدا
ميفرمايد: عاقبت كار از آن پرهيزگاران است.
در مسير اصلاحگري هر چند
حركت فرهنگي و ايجاد تحول فكري مقدم بر اتخاذ روشهاي قهرآميز است ولي
نبايد همواره در مقام موعظهگر باقي ماند و دل به امر و نهي كردن خوش داشت،
بلكه پند و اندرز تا زماني ارزش دارد و سبب ايفاي مسئوليت ميشود كه منشأ
تأثير و تحول آفرين و مايهي اصلاح باشد آنگاه كه رهنمودها، پندها و
اندرزها، در مفسدان و ستمگران كارساز نيفتاد، بايد شيوهي مبارزه را تغيير
داد و در صورت ضرورت از روشهاي قهرآميز نيز استفاده كرد. امام محمد باقر ـ
عليه السّلام ـ در ترسيم اين بينش ميفرمايد: «در برابر عمل ناشايست
مفسدان و ظالمان با قلب و زبان به مبارزه و انكار برخيزيد، و بر پيشاني
ستمكاران بكوبيد در مسير خدا از ملامت ملامتگران نهراسيد. اگر پند واندرز
شما اثر بخشيد و آنان به سوي حق بازگشتند، دست از ايشان برداريد، همانا
اهرم قهر و قدرت را بايد نسبت به كساني روا داشت كه به مردم ستم ميورزند و
در زمين سركشي ميكنند. آنان مستحق شكنجهاي دردناكند.[4]
در همين
راستا و در بيان مذمت سلاطين جور امام ـ عليه السّلام ـ در تفسير آيهي «و
قال الذين اتبعوا لو انّ لنا كرةً فنتبرأ منهم كما تبرؤا منا ...[5]» (در
روز قیامت پیروان میگویند کاش باردیگر ما به دنیا بر میگشتیم تا از این
پیشوایان گمراه بیزاری جوییم آنچنان که آنها امروز از ما بیزاری جستند.)و
بيان مصداق اين پيشوايان و پيروان فرمودند: به خدا سوگند اين پيشوايان همان
رهبران، ستمگرند كه در روز قيامت و مشاهده عذاب الهي از پيروان و حاميان
خود دوري و بيزاري ميجويند.[6] این موضع سریع امام راه ومکتب اهل بیت را
از کژراهه خلافت جدا می نمود وآنرا به سویی مب برد که فرزند رشیدش حضرت
جعفر بن محمد با برجستگی چشمگیر مکتب اهل بیت را به رسمیت بنام مکتب جعفری
درتاریخ به ثبت رساند واز آنروز مکتب اهل بیت (ع) درجایگاهی درخشان
ونورافشان خورشید وار به بشریت روشنایی می دهد ودر تلاءلوء جمیل روز افزون
است.
پینوشتها:
[1] . شيخ حرّ عاملي، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، 1409، ج16، ص 134.
[2] . احمد بن محمّد بن برقي، المحاسن، قم، دار الكتب الاسلاميه، 1371 ق، ج1، ص 286.
[3] . ابن شهر آشوب، المناقب، قم، علامه، 1379 ق،ج 4، ص 289.
[4] . كليني، كافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 هـ ش، ج5، ص 55.
[5] . سورة بقره 167.
[6] . علامه مجلسی، بحار الانوار،تهران،اسلامیه، بی تا،ج23،ص359.