چرا اهل بیت را به چند نفر اختصاص می‌دهید؟!

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پرسش
چرا اهل بیت را به چند نفر اختصاص می‌دهید؟!
پاسخ اجمالی
اختصاص «اهل بیت» به چهارده معصوم(‏ع) اختصاص بشرى و انسانى نیست. انحصارى است که از کلام الهى در آیه تطهیر و روایات نبى مکرم اسلام(ص) به دست می‌آید.
در اثبات این مدعا می‌توان به دلایل دلالتى و روایق متعددى استناد کرد.
دلایل دلالتى (متنى)
الف. قرآن کریم، کلام الهى است که به زبان عربى بر پیامبر خود، نازل کرده است. کلام خدا چون فعل او، از هر گونه عیب و نقصى مبرا است و هیچ‌گونه خطاى ادبى مخالف قاعده در آن راه ندارد.
حال اگر قرار باشد تا آیه تطهیر و اهل بیت در آن آیه، راجع به تمامى منتسبین به رسول خدا(ص) باشد، امرى مغایر با قوانین زبان عرب حادث شده است که به صحت و یا فصاحت کلام الهى ضربه خواهد زد؛ زیرا تعداد زنان سراى پیامبر(ص) بسى بیشتر از مردان بود. با چنین فرضى ارجاع ضمایر مذکر در آیه تطهیر بر جمعیتى که اکثریت آن‌را زنان تشکیل می‌دهد، واقعه‌اى برخلاف قواعد محاوره عرب رخ خواهد داد.
ب. در تعیین معناى یک کلمه باید به قراین ملازم با صدور آن توجه داشت تا به معناى دقیق و حقیقى کلمه پى برد. در آیه شریفه تطهیر نیز کلمه اهل مورد بحث ما است. این کلمه دایم الاضافه معنوى است؛ یعنى بدون تکیه‌گاه و مضاف الیه، کامل نمی‌شود. در این آیه نیز به «البیت» اضافه شده و می‌دانیم که جز خانه فاطمه(س) هیچ خانه دیگرى داخل در این مقوله نیست. اگر منظور از بیت خانه مسکونى بود - تا دیگر زنان پیامبر، داخل این عنوان شوند – می‌باید ام سلمه که آیه در خانه او نازل شده است اولین فرد و مصداق آیه باشد. ولى واقعیت بر خلاف آن است؛ زیرا پیامبر(ص) با تأیید ام سلمه وى را تحت عنوان اهل بیت ندانستند.
دلایل روایى:
الف. گروهى از روایات که از قول پیامبر اسلام(ص) صادر شده و هدف از آنها، انحصار و تبیین معناى اهل بیت در آیه تطهیر بوده است. از این‌رو، پیامبر(ص) می‌فرماید این آیه در حق پنج نفر نازل شده است: من، على، فاطمه، حسن و حسین.
ب. گروه دیگر از روایات، رفتار نبوى را در این‌باره متذکر می‌شوند؛ چرا که تعالیم فعلى، ماندگارتر از تعالیم قولى هستند. لذا راوى می‌گوید که پیامبر(ص) شش ماه، در هنگام نمازها به در خانه فاطمه(س) آمده و می‌فرمودند: «الصلاة اهل البیت» و آیه تطهیر را می‌خواندند.
ج. دسته سوم از روایات، داستان‌هایى هستند که شیوع این انحصار و شناخته شدن اهل بیت را نزد مردم، نشان می‌دهند. که تفصیل این دست در کتب تفسیرى آمده است.
 
 
پاسخ تفصیلی
در اثبات انحصار کلمه «اهل البیت» در آیه تطهیر، به پنج تن آل عبا(ع)، می‌توان دلایل دلالتى[1] و روایتى متعددى را که مورد پذیرش عموم اهل سنت و شیعه است اقامه کرد. از این جهت، به تبیین هر یک از ادله به نحو جداگانه، خواهیم پرداخت.
دلایل دلالتى (متنى)
الف. قرآن کریم، کلام الهى است و جنبه‌هاى اعجاز در آن فراوان است. اما آنچه که راحت‌تر از دیگر موارد، در دسترس ما است، موضوع فصاحت و بلاغت آن است؛[2] یعنى هیچ‌گونه خطاى ادبى در چینش و اسلوب، انتخاب واژه‌ها و یا به کار بردن کلمات در این مصحف شریف موجود نیست.
می‌دانیم که در زبان عربى - برخلاف فارسى - مخاطبین مؤنث ضمایر و کلمات خاص خود را دارند. و در ارجاع یک ضمیر جوانب فراوانى را در نظر می‌گیرند.[3] مثلاً در جمعى که تعداد مؤنث به نحو قابل توجه بیشتر از مذکرها باشد، ضمیر مؤنث آورده می‌شود.
حال اگر خلاف آن رخ داد؛ یعنى در خطاب به جمعى که اکثراً مؤنث هستند ضمیر مذکر به کار رفت، کارى است غلط و مغایر با قوانین زبان عرب. و کسى که مرتکب چنین چیزى شود؛ یعنى ضمیر مؤنث را مذکر و مذکر را مؤنث به کار بَرَد مورد استهزا قرار می‌گیرد چه رسد به قرآن کریم که کلام الهى و معجزه جاوید[4] پیامبر اسلام(ص) است.
در متن آیه تطهیر آمده است: «... عنکم... یطهرکم...» که ضمایر آن مذکر می‌باشد. این در حالى است که خداوند خوب می‌داند که تعداد زنان سراى پیامبر(ص) بسى بیشتر از مردان[5] آن است. با چنین فرضى، اگر بخواهیم آیه فوق را، راجع به تمام خاندان و عموم اهل بیت پیامبر بدانیم؛ باید بگوییم که یک خطاى ادبى محرز را در فرمایشات خداوند علیم و حکیم و در لابه ‏لاى آیات قرآنى، یافته‌ایم که آن استفاده دو ضمیر مذکر، به جاى مؤنث است. خطایى که بسیار واضح و غیر قابل انکار می‌باشد.
مشخص است که این امر، با کلیت باورهاى یک مسلمان مبنى بر اعجاز قرآن، علم و حکمت الهى و... مغایرت داشته و پذیرفتنى نیست. پس باید مرجع ضمیر، طورى باشد که ارجاع دو ضمیر مذکر به آن، مشکلى ایجاد نکند. و این نمی‌شود مگر این‌که ضمایر در آیه تطهیر را، راجع به اهل بیت پیامبر در خانه فاطمه‏(س) بدانیم؛ یعنى محمد، على، فاطمه، حسن و حسین(ع).
ب. کلمه «أهل»[6] در زبان عربى همانند لغت أهالىِ - با کسره - در زبان فارسى، دایم الأضافه معنوى است؛ یعنى باید تکیه‌گاه و مضاف الیه داشته باشد تا معناى لغوی‌اش مشخص شود؛ مثل «اهل الکتاب»،[7] «أهل الأیمان»، و «أهل النِّفاق».
پس قسمتى از بار معنایى کلمه اهل را مضاف الیه آن به دوش می‌کشد. در آیه شریفه تطهیر نیز، اگر بخواهیم منظور از اهل را بدانیم، می‌باید که در ابتدا معناى البیت برایمان مشخص شود.
بیت؛ یعنى خانه، سرا، کاشانه و... که همه برگرفته از کلمه مأوى به معناى جایگاه است. حال این‌که منظور از مأوى و جایگاه در کاربردهاى گوناگون چیست؟! را باید قراین ملازم کلام، اعم از قراین داخلى یا خارجى، تبیین کند.
درباره موضوع مورد بحث؛ یعنى اهل البیت نیز این مطلب جریان دارد؛ یعنى اگر قرینه‌اى براى تخصیص، تعمیم و یا تبیین مراد الهى از البیت، به دست نیامد با فرض چشم‌پوشى از اشکال ادبى در کلام، می‌توان معناى اهل البیت را تمام منسوبان به پیامبر، در خانه‌هاى حضرتش دانست. که در این صورت منظور از بیت، خانه‌هاى زندگانى، یا منازل مسکونى خواهد بود.
اما با کمى دقت در برخى قراین خارجى، مثل احوال نزول آیه، پى به بطلان مطلب فوق، خواهیم برد؛ زیرا با وجود این‌که آیه در منزل ام سلمه نازل شده است، به تصریح خود پیامبر(ص) او، داخل در عنوان اهل بیت نیست. در حالی که اگر منظور از بیت، همان منزل مسکونى بود، ام سلمه که آیه در منزل وى نازل شده است می‌باید اولین مخاطب آیه باشد و از هر کس دیگر در کسب این عنوان اولویت داشته باشد.
اما پیش‌تر، ثابت شد که این ادعا برخلاف واقعیت است. شایسته است تا در این‌باره به روایتى که واحدى نیشابورى نقل کرده است، اشاره کنیم:
ام سلمه می‌گوید: پیامبر در خانه [من] بود و خوراکى [مقابل خویش] داشت، تا این‌که فاطمه‏(س) داخل شد و پیامبر(ص) فرمودند: «[اى فاطمه!] همسر و پسرانت را به سوى من فرا خوان». پس على، حسن و حسین(ع) آمدند و نشستند. در حالی که [از آن خوراک] می‌خوردند؛ پیامبر(ص) به خواب رفت.
در آن هنگام، زیر پیامبر(ص) یک عباى خیبرى بود و من [ام سلمه] نیز در اتاق [مجاور] در حال نماز بودم.
سپس خداوند، آیه تطهیر را نازل کرد.
و بعد، پیامبر(ص) با اضافه عبا، روى ایشان (على، فاطمه، حسن و حسین) را نیز پوشانید.
سپس دستان مبارک را بیرون آورده، روى به آسمان کرده و فرمودند: «الهى! اینان اهل بیت من و مختص به من هستند، پلیدی‌ها را از ایشان دور کن و پاکیزه بدارشان».
من در آن زمان سَرم را داخل اتاق آنها کرده و پرسیدم:
من هم با شما هستم یا رسول الله؟! وى فرمودند: «تو برخیر تو برخیر».[8]
بدین وسیله، پیامبر(ص) در ضمن تأیید ام سلمه وى را داخل در جرگه اهل بیت(ع)[9] ندانستند.
روایات متعددى با مضمون فوق، در مجامع حدیثى اهل تسنن وجود دارد. این همان روایت معروفى است که نزد تشیع، به حدیث کساء شهرت دارد و در بیشتر کتب حدیثى و ادعیه، به چشم می‌خورد.
دلایل روایى
روایاتى که به تبیین مراد الهى از کلمه اهل البیت در آیه تطهیر پرداخته‌اند کم نیستند، اما با توجه به تفاصیل و بیان جنبه‌هاى متفاوت در این روایات، ما آنها را به سه گروه تقسیم کردیم و از هر یک نمونه‌اى را ذکر خواهیم کرد. شایان ذکر است که منابع روایات ذیل صرفاً از کتب اهل سنت استفاده شده‌اند. هر چند که معادل آنها در منابع حدیثى شیعه، بسیار وجود دارد.
الف. گروه اول روایاتى هستند که فرمایشات و اقوال پیامبر را نسبت به مدلول کلمه اهل البیت در آیه شریفه تطهیر، بیان می‌دارند.
محمد بن المثنى، با رساندن سند به سعید خدری، می‌گوید که رسول خدا(ص) فرمودند: «این آیه  إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجسَ اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" در حق پنج نفر نازل شده است: من، على، حسن، حسین و فاطمه».[10]
ب. گروه دوم، روایاتى هستند که پس از تبیین قولى مراد از کلمه اهل البیت، وارد شده‌اند و به بیان فعلى آن مطلب در سیره رفتارى پیامبر(ص) پرداخته‌اند.
ابن وکیع با رساندن سند روایت به أنس می‌گوید که وى می‌گفت:
«پیامبر(ص) در طول مدت شش ماه پس از نزول آیه تطهیر، هرگاه که براى نماز، خارج می‌شدند، در مقابل خانه فاطمه(س) می‌فرمودند: الصلاة اهل البیت؛ إنما یرید الله...».[11]
گروه سوم روایاتى هستند که جنبه تاریخى داشته و افعال و تفکرات مردم آن دیار را نسبت به آیه تطهیر و مخاطبین آن بیان می‌کند. با توجه بدان روایات باید گفت به قدرى این مطلب - انحصار آیه تطهیر به پنج تن آل عبا(ع)- میان مسلمین شهرت پیدا کرده بود که هرگاه یکى از ایشان را می‌دیدند، می‌گفتند فلانى را که از اهل بیت است دیدم. و یا به هم اشاره کرده و می‌گفتند که فلانى از اهل بیت است. به عنوان مثال، می‌توان در این‌باره به داستان أبى مجلز اشاره کرد که تفصیل آن در کتب تفسیرى[12] اهل تسنن آمده است.
 

[1]. دلایل دلالتى، همان خود گواهى لفظ است که در فهم معناى متون به کار می‌رود و گاهى ملازم با قراین کلامى و احوالى خاصى شده و در بیان منظور و مراد از متن به درجه صراحت، نص و عدم احتمال خلاف می‌رسد.
[2]. ابراهیم، محمد اسماعیل، القرآن و اعجازه العلمى، ص 21 - 22.
[3]. غلایینى، مصطفى، جامع الدروس العربیه، ج 2، ص 9.
[4]. متولى شعراوى، محمد، معجزة القرآن، ص 9.
[5]. ر. ک: ابن جریر طبرى، تاریخ الأمم و الملوک، ج 2، ص 410.
[6]. چرا که کلمه اهل، براى بیان رابطه نسبى و اختصاص گروهى خاص نسبت به شخص یا جایى به کار می‌رود. عسکرى، ابوهلال، معجم فروق اللغویة، ص 85.
[7]. «وقالت طائفةٌ من اهلِ الکتاب»؛ آل عمران، 72.
[8]. واحدى النیسابورى، ابى الحسن على ابن احمد، اسباب نزول الآیات، ص 240.
[9]. أبو جعفر نحاس، معانى القرآن، ج 5، ص 349.
[10]. ابن جریر طبرى، محمد، جامع البیان فى تفسیر آیات القرآن، ج 22، ص 12 - 19.
[11]. همان.
[12]. همان، ج 25، ص 70.

- لینک کوتاه این مطلب

» اسلام کوئست
تاریخ انتشار:27 مرداد 1396 - 0:28

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد