عرفان حلقه ; رحمانی یا شیطانی !؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

حقیقت رحمانی بودن یا شیطانی بودن «عرفان حلقه» را باید از آسیب دیدگانی پرسید که به واسطه فرادرمانی نزد محمدعلی طاهری و مربیان وی رفته و هم اکنون در مراکز مغز و اعصاب در شهرهای مختلف کشور بستری هستند.

 

حجت‌الاسلام محمودرضا قاسمی (پژوهشگر عرفان‌های نوظهور): روزنامه اعتماد اخیراً مقاله‌ای را تحت عنوان «آزادی اندیشه از نگاهی دیگر»(1) به قلم فرهاد رضابیگی -که احتمالاً نام اصلی نیست- منتشر کرده است که بدون ذکر نام عرفان حلقه کیهانی و شخص مؤسس آن محمدعلی طاهری؛ سراسر بیان و اندیشه‌های وی و این فرقه است که در اینجا به نقد این مقاله پرداخته می‌شود:

مقاله:

«انعکاس جمعی یا روح جمعی، کالبدی مشترک و مانند یک آیینه کروی است که هر فردی در مرکز آن قرار دارد و از طریق آن، برآیند اندیشه‌ها و تشعشعات مختلف بر او منعکس می‌شود و تشدید پیدا می‌کند از این رو برآیند نوع تفکرات هر جامعه، به عنوان یک ویژگی عمومی در آن جامعه بروز می‌کند و حتی به نسل بعد هم منتقل می‌شود، روح جمعی یک خانواده، یک روستا، یک شهر، یک کشور و کره زمین هم به طور مستقل عمل می کند و هم در نهایت یک انعکاس کلی دارد و بازتاب آن کل هستی را فرا می گیرد».

نقد: آقای فرهاد رضابیگی بدون ذکر نام عرفان حلقه این مطلب را در جهت اشاعه عرفان حلقه از صفحه 54 کتاب مدیریت کل نگر تالیف محمد علی طاهری نقل می‌کند که اصل مطلب بدین صورت است:

 



 

و منظور از روح جمعی در اینجا بر اساس آنچه طاهری در صفحه 59 کتاب انسان از منظری دیگر می‌گوید عبارتست از:

«- افکار، احساسات و بیماری انسان (تشعشع سلولی) نیز دارای تشعشعات شعوری است.

- مجموعه‌ شعور تشعشعاتی افراد «روح جمعی» آن مجموعه را تشکیل داده، به این ترتیب روح جمعی خانواده، جامعه و بشریت را خواهیم داشت».

و بر این اساس که از برآیند شعور تشعشعاتی افراد روح جمعی شکل می‌گیرد، افراد می‌توانند از طریق تشعشات مثبت یا منفی با این شبکه متصل شوند.

طاهری از این شبکه تحت عنوان شبکه شعور کیهانی یا روح القدس تعبیر می‌کند که رحمت عام الهی در دل آن موجود است وی در این باره می‌گوید:

«فرا درمانی که یکی از شاخه‌های عرفان کیهانی (حلقه) است، از حلقه‌هایی است که در محدوده‌ رحمانیت عام الهی، تسهیلاتی را در اختیار ما قرار می‌دهد و تنها شرط تحقق آن، آمادگی برای ایجاد وحدت است، وحدت حداقل با یک نفر دیگر، تا پس از آن عضو سوم که روح‌القدس یا روح‌الامین یا.... بوده، حلقه را تکمیل کرده و با تکمیل حلقه، عضو چهارم آنکه خداوند است نیز، فیض خود را به واسطه‌ روح القدس جاری کند».(انسان از منظری دیگر ص 16)

اما حقیقت رحمانی بودن یا شیطانی بودن آن را باید از آسیب دیدگانی پرسید که به واسطه فرادرمانی نزد طاهری و مربیان وی رفته و هم اکنون در مراکز مغز و اعصاب روانی در شهرهای مختلف کشور از تهران و کرج گرفته تا تبریز، اصفهان و شیراز بستری هستند، حقیقت اتصال به این روح جمعی و شبکه را می‌باید از علیرضایی پرسید که پس از فرادرمانی از خود صداهای حیوانات مختلف در می‌آورد و به واسطه اوج بیماری از دانشگاه کنار گذاشته شده است.

حقیقت این اتصال به شبکه به اصطلاح شعورمند را باید از خانم (ح) پرسید که به واسطه برون‌ریزی‌های همسرش که مستر عرفان حلقه است با پسری 4 ساله در حال طلاق گرفتن است، حقیقت این فرآیند را که آیا رحمانی است یا شیطانی می‌بایست از آقای ی. مدیر مسئول یکی از روزنامه‌های مطرح کشور پرسید که دخترش به واسطه عرفان حلقه از پدر جدا شده است و او سؤال می‌کند به راستی این چه عرفانی است که زن را از شوهر جدا می کند و فرزند را از پدر و مادر.

رحمانی یا شیطانی بودن این اتصال را باید از آقای «ک» کارمند صدا و سیما سؤال کرد که با داشتن دو فرزند دختر هر روز نگران است که مبادا همسرش(خانم ض) در اثر رفتارهای ناشی از اتصال فرادرمانگران یا از هوش رود و یا بی تاب شود، به طوری که کنترل خود را از دست داده و باعث تاثر شدید دختران و جدایی آن‌ها از خانواده شده است.

اگر این عرفان الهی بود باید بر اساس تعالیم انبیاء الهی گام بر می‌داشت آنجا که پیامبر اسلام(ص) به پسر تازه مسلمان که سؤال کرد با والدین مسیحی خود چگونه احترام کنم، فرمودند: تا آنجا که می‌توانی آنان را احترام کن، او آنقدر به آنان احترام کردکه سبب مسلمانی آنان شد. به راستی عرفان حلقه با ادعای اسلامی بودن چه پاسخی برای این جدایی‌ها دارد.

بسیاری از آسیب دیدگان ابراز می‌دارند که در نتیجه اتصال دچار شک‌های شدید و اتفاقات ناگوار در زندگی می‌شوند که وقتی به مسترها اعتراض می‌کنند آنان ابراز می‌دارند این اتفاقات برون‌ریزی موجودات غیر ارگانیک (جن‌ها) و کالبدهای ذهنی (ارواح خبیث گذشتگان) که هر دو در درون افراد از کودکی لانه کرده‌اند، هست، سؤال این است بر اساس کدام دلیل عقلی شما همه انسان‌ها را بیمار می‌دانید، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود ؟! ادیان الهی که همه انسان‌ها را به دید سلامت نگاه می کنند. بر اساس کدام دلیل عقلی این موجودات(جنیان) از بدو تولد در درون افراد لانه می‌گزینند؟! آیا واقعا این اتصال شما برون‌ریزی است یا راه را برای ورود این موجودات و نیرو های شیطانی باز می‌کنید؟!

بر اساس گزارش های آماری از مراکز روانی شهرهای مختلف کشور افراد آسیب دیده پس از اتصال به بیماری‌های روانی دچار می شوند که قبلاً به هیچ وجه دچار نبوده‌اند.

نویسنده در ادامه مقاله خود می گوید:

«تشعشع اندیشه، کلام و رفتار هر فرد نیز در جامعه به همین شیوه منعکس می‌شود، بدون اینکه نیاز به تریبون و رسانه‌ای داشته باشد، حتی لازم نیست راجع به آنچه در پس ذهن و اندیشه او قرار دارد، سخنی بگوید زیرا این انتقال و اثرگذاری توسط عنصری به نام شعور انجام می شود که نه ماده است و نه انرژی و می‌توان آن را معادل آگاهی در نظر گرفت، به عبارت دیگر پشت هر حرکتی آگاهی(شعوری) نهفته است که سرعت حرکت آن بی‌نهایت است؛ یعنی در کسری از ثانیه همه هستی را در بر می‌گیرد.

به دلیل خاصیت فرادرمانی، آگاهی بدون زمان و در همه جا در حال پخش شدن است. نتیجه درک این مهم انسان را به شناختی عمیق‌تر از خود نزدیک می‌سازد که تشعشع اندیشه، کلام و رفتار تک تک انسان‌ها تا چه حد قدرتمند است و برآیند کل این تشعشعات شعوری تعیین کننده وضع موجود جامعه است، بنابراین با ادراک این موضوع ضرورت ارزیابی از خود، مراقبت از خود و حرکت در مسیر خودآگاهی برای تک تک افراد یک جامعه بیش از پیش آشکار می‌شود از طرف دیگر نیز تاثیر جامعه بر فرد نیز با شدت بیشتری قابل لمس خواهد بود».

منظور از تشعشات شعوری در واقع همان اصطلاحاتی است که طاهری در دو حیطه شبکه مثبت و منفی تعریف کرده است، وی این تشعشات را این گونه تعریف می‌کند:

در دوره چهارم مباحث درس‌های عرفانی که شخص محمدعلی طاهری تدریس کرده است، این تشعشع ها در دو گروه طبقه‌بندی شده است

الف) مثبت

شامل:

مثبت 1: به معنای اینکه افراد در هرجا با اعلام کلامی یا اتصالی «مثبت 1» طلب خیر و طلب رشد و کارگشایی برای یکدیگر می‌کنند.

مثبت 2: به معنای پیام روح از طریق شبکه مثبت به کالبد ذهنی (روح سرگردان) رسیده به عنوان مثال پیام برای افراد از دنیا رفته .

ب) شبکه منفی

1. کنترل تشعشع منفی به معنای رفع طلسم و جادو از طریق جن

2. کنترل پارازیت شعوری  که همان تعبیر چشم زخم است

3.کنترل تشعشع منفی در جلوگیری از نفوذ(مسخ کردن، اعمال اراده، فکر خوانی و احضار روح و ..)

4. کنترل تشعشع منفی ناشی از نفرین و دعا(اشتیاق تاثیرگذاری)

و موارد منفی

5 و 6 و 7. در بحث سایمنتولوژی

نفس این تقسیم بندی از اعتقاد طاهری به این موارد(طلسم، جادو، احضار) حکایت دارد، همان طور که خود در جای جای صحبت‌هایش بدان اشاره می‌کند، نکته اصلی در این تشعشعات پذیرش و یا نوعی تسلیم محض در برابر آن است که منطقی پشت آن نیست؛ یعنی از کجا می‌توان تشخیص داد که با گفتن مثبت 1 و پذیرش آن شخص با شبکه‌های منفی و شیطانی ارتباط برقرار نکند؟! و از کجا معلوم که اگر فرد ساحت وجودی خود را در مقابل این تشعشعات(بر فرض صحت) باز گذاشت، امکان نجات در آینده از دست آن‌ها را داشته باشد؟!

آیا شما قرآن را ملاک و شاخص می‌دانید؟ مگر در کتاب خدا بارها از انسان درخواست نشده که به عقل و تفکر و تدبر بپردازد؟ آیا این همه «افلا تعقلون»ها در قرآن گواه نیست؟ به کدام دلیل عقلی و مجوز شرعی شما انسان‌ها را به ناکجا آباد متصل می‌کنید؟ این اجازه را از چه منبعی دریافت کرده‌اید که بیان می‌کنید برای اتصال در مواردی حتماً باید از مدیریت عرفان حلقه اجازه داشت؟ آیا این اتصال، اتصال به اجنه و باز کردن راه ورود شیاطین به زندگی افراد نیست، آنجا که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»(2)  

ضمیرهاى مفرد سه‏گانه به کلمه شیطان بر مى‏گردد و معناى آیه این است که (3) سلطنت و برش شیطان منحصر در کسانى است که او را ولى خود مى‏گیرند تا او به دلخواه خود امور ایشان را تدبیر کند و او هر چه کرد اینان اطاعتش کنند و نیز در کسانى است که به خدا شرک مى‏ورزند و به جاى خدا شیطان را ولى خود مى‏گیرند و او را رب و مطاع خود مى‏پندارند، زیرا اطاعت، خود عبادت است، هم چنان که فرمود: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی»(4)

باید به طاهری گفت: آیا جوابی پیش خدا داری که با انواع ترفندها و اتصالات راهی را به روی انسان‌های بی گناهی باز می‌کنی که رهایی از آن‌ها برایشان به راحتی مقدور نیست؟!! و نمی‌دانند به چه کسی و به کجا متصل می‌شوند! و نمی‌دانند که این اتصال شاید شیطانی باشد!

نکته‌ای دیگر که طاهری در مورد خروج کالبد ذهنی(یا همان ارواح خبیثه) از بدن افراد عنوان می‌کند، اینکه ادعا می‌کند در حین خروج آن‌ها، ابتدائاً کانال‌های نورانی دیده می‌شود و در انتها به تاریکی و ظلمات می‌رسد، سؤال این است که قرآن صراحتاً بیان می‌کند که مؤمنین را از تاریکی‌ها به نورانیت می‌رساند و تنها کفار از نور به تاریکی و ظلمات می‌رسند:

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»(5)؛ خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏اند، آنان را از تاریکی‌ها به سوى روشنایى به در مى‏برد.و [لى‏] کسانى که کفر ورزیده‏اند، سرورانشان [همان عصیانگران‏] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکی‌ها به در مى‏برند، آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان در این باره می‌فرماید: حق مطلب این است که این گونه امورى که خدا از آن‌ها خبر داده که بندگان هنگام اطاعت و معصیت آن‌ها را ایجاد مى‏کنند، امورى حقیقى و واقعى هستند، مثلاً اگر مى‏فرماید که بنده مطیع را از ظلمت به سوى نور و گناهکار را از نور به سوى ظلمت مى‏بریم، نخواسته است مجازگویى کند، الا اینکه این نور و ظلمت چیزى جداى از اطاعت و معصیت نیست، بلکه همواره با آن‌ها است و در باطن اعمال ما قرار دارد و ما قبلا در این باره سخن گفتیم.(6)

باید از طاهری پرسید اینکه خود اذعان می‌کند، از نور به ظلمت افراد را سیر می‌دهد چیزی جز گمراهی و ضلالت است!

نویسنده مقاله در ادامه قلم فرسایی‌های خود بیان می‌دارد:

«اگر جامعه‌ای در یک آزمون مردود شود، مورد آموزش دوباره قرار می‌گیرد تا آگاهی‌های لازم را بگیرد و به سطح مورد نیاز از آمادگی برسد و در زمانی دیگر مورد آزمون مجدد قرار بگیرد و پس از کسب نمره قبولی، تعالی مورد نیاز آن جامعه صورت پذیرد، به هر میزان که جامعه‌ای نخواهد درس‌ها، پیام‌ها و آگاهی‌های مربوط به تعالی، ارتقا و پیشرفت خود را از راه‌های مسالمت آمیز و کم هزینه بگیرد، اکوسیستمی که آن جامعه را در برگرفته به راه‌های سخت‌تر و پر هزینه‌تر متوسل می‌شود و اگر باز هم درس گرفته نشود با شیوه‌هایی به ظاهر خشن آن قدر ماجراهای مشابه که در حقیقت جنبه آموزشی دارد، تکرار خواهد شد تا درس آن گرفته شود و پرونده مربوط به آن موضوع بسته شود».

باید از ایشان پرسید عبارت «به هر میزان که جامعه‌ای نخواهد درس‌ها، پیام‌ها و آگاهی‌های ....خود را از راه‌های مسالمت آمیز و کم هزینه بگیرد، اکوسیستمی که آن جامعه را در برگرفته به راه‌های سخت‌تر و پر هزینه‌تر متوسل می‌شود»، آیا توسل به نارضایتی‌ها و جنبش‌های اعتراضی نیست و آیا این عبارت دعوت افراد تحت نام و لوای روح جمعی و شبکه شعور برای یک جنبش اعتراضی نیست، همانطور که در روزهای اخیر افرادی از این فرقه در نقاط مختلف جهان مثل لس انجلس و فرانکفورت و حتی در نقاطی از کشورمان دست به تجمعات غیر قانونی زده‌اند و فراتر از یک مؤسسه عرفانی دست به تجمعات غیر قانونی و در حقیقت ضد امنیتی زده و این جریان را سیاسی کرده‌اند!

و باید از نویسنده مقاله پرسید عبارت دیگر «اگر باز هم درس گرفته نشود با شیوه‌هایی به ظاهر خشن آنقدر ماجراهای مشابه که در حقیقت جنبه آموزشی دارد، تکرار خواهد شد»، آیا دعوت افراد به خشونت در جامعه نیست، مسلم است که از این عبارات چنین درخواستی برداشت می‌شود.

نویسنده ادامه می دهد:

«در این میان ممکن است تاخیری به وجود بیاید و سال‌ها زمان صرف شود، اما در نهایت این فرآیند گذار صورت می‌پذیرد، به عنوان مثال اگر روح جمعی جامعه‌ای از پیچیدگی و سخنان سخت خسته شده باشد و تشنه شنیدن اندیشه و سخنی ساده باشد، این به منزله دادن یک سفارش به هستی است، چنانچه آموزش، آمادگی و ظرفیت‌های لازم در روح جمعی آن جامعه ایجاد شده باشد به این خواسته با ظهور اندیشمند، تفکر، گفتمان و قرائتی ساده پاسخ داده خواهد شد. بنابراین اگر گفتمانی در سپهر عمومی آشکار می‌شود و به شکلی فراگیر جامعه‌ای را در بر می‌گیرد، باید متوجه بود که ریشه ظهور و حضور این گفتمان از خواست عمومی آن جامعه نشات می‌گیرد که با قانونی به نام بازتاب(هر خواسته و اشتیاقی مطابق عدالت حاکم بر هستی پاسخی دارد) به این اشتیاق جامعه پاسخ مثبت داده شده است».

نویسنده که به عنوان یک مبلغ عرفان حلقه بدون اینکه نامی از این فرقه انحرافی بیاورد، نقش مربی و مستر ایفا می‌کند قانون بازتاب را به نقل از کتاب انسان از منظری دیگر صفحات 195 تا 197 نقل می‌کند، می‌توان فهمید که بر چه اساسی به کمک شبکه‌ها ترتیب گمراهی انسان داده می‌شود و چگونه بر انسان شیطان گمارده می‌شود.

و در واقع منظور ایشان از این انعکاس و بازتاب اشتیاق جامعه به دریافت مباحث شخص طاهری است که به صورت اشتیاق در شبکه شعور کیهانی منعکس می‌شود، حال سؤال اینجاست که چگونه در یک رسانه رسمی که از بودجه عمومی این کشور ارتزاق می‌کند از فرقه‌ای تبلیغ می‌شود که گمراهی رهبریت این فرقه و تعارض آموزه‌های او با قرآن کریم آشکار شده و تا به حال مقالات و کتب متعددی در این راستا به رشته تحریر در آمده است؟

نویسنده در ادامه می‌افزاید:

«اینگونه نیست که هر اندیشه‌ای که عرضه شود، فوراً مورد استقبال عمومی قرار گیرد. بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که باید فضای طرح اندیشه‌های مختلف را در جامعه ایجاد کرد و در کرسی نقد و ارزیابی قرار داد، در نهایت این جامعه است که از این روند بهره‌مند می‌شود، به دیگر بیان طرح اندیشه‌ها به ارتقا و رشد فکری جامعه کمک می‌کند، در مقابل اگر تبادل اندیشه متوقف شود یا بخش‌هایی سانسور و سرکوب شود، جامعه با آسیب‌ها و آفت‌های دیگری مواجه خواهد شد.

همین که اندیشه‌ای فرصت طرح آزادانه نداشته باشد، مخفی نگاه داشته شود و نتواند از مواضع خود دفاع کند یا با آن برخورد شود به نوعی در موضع مظلومیت و حقانیت قرار خواهد گرفت. لذا آفت این برخورد، بسیار بیشتر از آن است که به صورت آزادانه و علنی به بحث و بررسی گذاشته شوند. بهتر آن است منتقدین با حضور صاحبان اندیشه و دادن فرصت دفاع، آنان را به نقد و چالش بکشند. در حال حاضر بزرگ‌ترین نیاز جامعه، فراهم کردن بستر رویارویی اندیشه‌هاست. که همان نشست، گفت وگو، نقد، طرح و تبادل اندیشه و انتقال تجربه و ارزیابی‌های بی‌طرفانه است، تا در نهایت جامعه خود تشخیص دهد چه تفکری کارایی دارد و برای آن جامعه مفید است».

اگر منظور نویسنده از عنوان «مظلومیت» بازداشت طاهری است، باید گفت که او هرگز به واسطه اندیشه‌اش بازداشت نشده است، اگر چه جا داشت که به واسطه اندیشه انحرافیش بازخواست شود، بلکه به واسطه شاکیان خصوصی آسیب دیده و  دخالت در امور پزشکی و آسیب رساندن به افراد تحت بازداشت است که این امر با سؤال از دادگاه به راحتی امکان پذیر است.

اما اینکه نویسنده ادعا می کند که هیچ باب نقد و گفت‌وگویی وجود ندارد، نیز کذب محض است، هم اکنون در فضای مجازی این گفت‌وگو صورت می‌گیرد و در عرصه جامعه نیز در چند هفته اخیر در فرهنگسرای فردوس و پژوهشکده باقرالعلوم(ع) این فضا برای نقد و بررسی منصفانه صاحب نظران محیاست، پس این گونه سخن راندن نویسنده مقاله یا از بی‌اطلاعی ایشان است و یا خدای ناکرده غرض ایشان.

در مجموع این سؤال بی جواب می‌ماند که چگونه یک روزنامه رسمی بدون اطلاع از ماهیت مطالبی که منتشر می‌شود اقدام به چاپ آن می‌کند.

باید از نویسنده مقاله که اعتقاد دارد مطالب طاهری اندیشه‌ای است که باید در جامعه گسترش داده شود، سؤالات ذیل را پرسید و بیان داشت که طاهری نه تنها اندیشه مستقلی ندارد، بلکه رهیافت‌های او اندیشه‌های ناقص و التقاطی از فرقه‌های منحرف مختلف است.

1. آیا دخالت در درمان بدون مجوز اندیشه است؟

2. آیا بیرون کردن موجودات غیر ارگانیک(!) از بدن‌ها اندیشه است؟

3. آیا اهانت به مقدسات در جلسات داخلی کمیته عرفان حلقه به همراه خانم نیرو منش و آقای نجفی و... اندیشه باطلی نیست؟

4. آیا برگردان صدای افراد با نرم‌افزارهای خاص و استفاده شیطانی از آن‌ها اندیشه باطلی نیست؟

5. آیا بی‌احترامی به قوانین کشور و اعلام علنی اینکه من مانند گالیه باید از سد قوانین موجود بگذرم، اندیشه باطلی نیست؟

6. آیا انکار ضروریات دین اسلام مثل خمس اندیشه باطلی نیست؟

7. آیا بی احترامی به قبور ائمه اطهار(ع) اندیشه‌ای متأثر از وهابیت نیست؟

8. آیا تمسخر منجی آخر الزمان و امام شیعیان با عنوان «اگر بیاید اول باید برود، امتحان رانندگی بدهد و معلوم نیست در گرفتن گواهی نامه قبول شود»، اهانت به کل شیعیان نیست؟

9. راستی آقای نویسنده می‌داند مثبت 3 و مثبت 4 چیست و چرا طاهری در خصوص آن هیچ صحبتی نمی‌کند؟

والسلام علی من التبع الهدی

 

  • *پی‌نوشت‌ها:
  • 1- روزنامه اعتماد، شماره 2761 به تاریخ 4/6/92، صفحه 12 (دیدگاه)
  • 2- سوره نحل، آیه 100
  • 3- ترجمه المیزان، ج ‏12، ص: 496
  • 4- «آیا اى بنى آدم! با شما عهد نکردیم که شیطان را عبادت مکنید، او براى شما دشمنى آشکار است و اینکه مرا عبادت کنید؟»، سوره یس، آیه 61.
  • 5-سوره بقره، آیه 257
  • 6- ترجمه المیزان، ج‏2، ص: 528
  • فارس

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:12 شهریور 1392 - 10:58

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد