مشرکان در رد وحی بودن قرآن کریم میگفتند که «چرا این قرآن بر یکی از ثروتمندان و بزرگان مکه و طائف نازل نشد»؛ و این در حالی است که سخنان یکی از همان بزرگان مورد نظر آنها درباره قرآن بسیار شنیدنی است.
«ولیدبن مغیره» و «عروة بن مسعود ثقفی» به ترتیب ثروتمندترین افراد شهرهای مکه و طائف در زمان بعثت رسول اکرم(ص) بودند و مشرکان در رد وحی بودن قرآن کریم از سوی نبی مکرم اسلام میگفتند: «لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ؛ چرا این قرآن بر مردى بزرگ از [آن] دو شهر فرود نیامده است». (زخرف/ 31) که اغلب تفاسیر منظور مشرکان از بزرگان را نامهای مذکور دانستهاند.
آنگونه که در تاریخ ذکر شده است؛ ولید خود یکی از ثروتمندان با نفوذ و سخنسنجان برجسته عرب بود که پس از شنیدن آیات نخستین سوره مبارکه «غافر» در اثر زیبایی دلکش آن بیاختیار از قرآن ستایش کرده است.
او در این باره میگوید: «به خدا سوگند هماینک از محمد گفتاری شنیدم که نه از جنس گفتار انسان است نه از جنس گفتار جن، گفتاری است بس شیرین، با طراوت و زیبایی دلنشین، بسان درختی است که شاخش پر میوه و ریشهاش پر آب است، گفتاری که بر همه کلامها سرور است و گفتاری بر آن چیره نیست».
این سخن در زمانی که اعراب در اوج سخنسرایی و توان ادبی بودند گفته شده است و قرآن نیز در همان موقع مدعیان را به مقابله و آوردن سخنی همانند قرآن به میدان رقابت طلبیده است و این دعوت قرآن که در اصطلاح «تحدی» نامیده میشود تاکنون نیز ادامه دارد اما هنوز کسی را توان این مقابله نیست تا همانند آن را حتی به اندازه سوره مبارکه «کوثر» که کوچکترین سوره قرآن است بیاورد.