تایمز چه کسی را آغازگر بیداری اسلامی معرفی کرده بود؟!

(بسم الله الرحمن الرحیم)

تایمز اقرار کرده است: دعوت به سوی بیداری اندیشه و فرهنگ اسلامی در جهت مقابله با خطر غرب را سیدجمال‌الدین افغانی پایه‌ریزی کرد. او سرسلسله اندیشمندان نوگرای مسلمانی است که در رشد و تحول اندیشه فلسفی، علمی و سیاسی سهیم بود.

 

مرتضی باقیان،‌ سید جمال‏الدین اسدآبادی معروف به‏‏ «افغانی‏» از نخستین کسانی است که ندای وحدت‏ و فریاد همبستگی اسلامی را در جوامع مسلمانان سرداد، تا بلکه این امت را که در خواب بی‏خبری‏ و اختلافات داخلی فرو غلتیده و آخرین رمق خویش را از دست می‏دهد بیدار ساخته و از عواقب خطرناک چنین بلیه خانمانسوزی هشدارشان دهد.

نقش و تاثیر سید جمال الدین با ماهیت دیدگاه تحلیلی، انتقادی، فکری و سیاسی او که درباره جهان اسلام عرضه کرد، در ارتباط است.

این دوره یکی از حساس ترین و خطرناک ترین ادوار جهان اسلام محسوب می­شود. دولت عثمانی با این که سمبل جامعی از وحدت جهان اسلام به شمار می­آمد، در مرکز خود دچار سستی شدیدی شده بود و مشکلات و اختلافات بسیاری، نقاط پیرامونی آن را فرا گرفته بود.

از سوی دیگر، اروپاییان در تکاپوی سیطره بر منطقه و تقسیم بازمانده دولت عثمانی بین خود بودند. این امر دگرگونیهای شدیدی در معادلات سیاسی، تغییرات در جغرافیای منطقه، و همچنین وقوع تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت.

 

دیدگاهی که سید جمال درباره این دوره ارائه داد، شاید بارزترین و مهم ترین دیدگاه فکری و سیاسی برای توصیف و ارزیابی وضعیت آن دوره سرزمینهای اسلامی باشد. این دیدگاه از این حیث دارای ارزش و اهمیت است که از طریق تجربه و برخورد مستقیم وی با واقعیت­ها و تعامل زنده و پویای با میدان گسترده مبارزه، شکل­گرفته بود. در چنین عرصه گسترده­ای، او به عنوان عنصری تاثیرگذار و کارآمد حضور داشت و همواره بین مراکز این تحولات در  ترکیه، ایران و مصر در حال حرکت بود و با عوامل موثر و کارآمد در سطح دولت­ها و نظام های سیاسی و نهادها و شخصیت­های داخلی ارتباط برقرار می­کرد. مجموعه این عوامل سبب گردید که دیدگاه سید جمال الدین از تحرک، عینیت­گرایی و توانمندی درک و تفسیر وضع عمومی جهان اسلام و مشکلات و چالش‌های داخلی و خارجی دامنگیر آن برخوردار باشد.

در آن زمان، این دیدگاه بیشترین تاثیر و حضور را داشت و جای تعجب نیست که محمود قاسم بگوید: «او در زمانی جنبش اصلاحی را یادآور گشت که در همه کشورها و سرزمین‌ها[اسلامی] چاره‌ای جز روی آوردن به آن وجود نداشت»

سید جمال با مسافرت‌ها، رفت و آمدهای بسیار و شبکه گسترده ارتباطی خود و با استفاده از فعالیت‌های بسیاری که بارزترین آنها نشریه عروه الوثقی بود، نقشی بزرگ در گسترش شعاع این تاثیر ایفا کرد. این نشریه که در سوم مارس 1884 پنجم جمادی الاولی 1301 با همکاری شیخ محمد عبده در پاریس منتشر شد، بنا به نظر کارل بروکلمان « علیرغم عمر کوتاه خود، بر دورترین نقاط نیز تاثیر گذار بود».

 

در اینجا با شرح اندیشه سید جمال، و بیان نقش مهم او در شکل‌گیری حرکت‌های فکری و سیاسی معاصر در جهان اسلام، نظریه اتحاد اسلام وی را بعنوان اولین نمونه از نظریات وحدت گرای معاصر بررسی و سپس به برخی انتقادات وارد بر آن اشاره خواهیم داشت.

 

زندگینامه

 

سید جمال الدین بن سید صفدر بن سیدعلی (1254 - 1315 ق / 1838 - 1897 م) در روستای اسدآباد همدان به دنیا آمد. وی آموزش ابتدایی را در مدارس دینی مختلفی نزدیک کابل در افغانستان و قزوین و تهران در ایران فراگرفته است و در سن هفده یا هجده سالگی (56 - 1855 م) برای ادامه تحصیل به هند رفت.

سیدجمال در طول اقامتش در هند تا سال 1882، از نزدیک با اندیشه‏های تحصلی (پوزیتیویستی) سیداحمد خان آشنا شد و رساله معروف «حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان» را در رد سیداحمد خان و پیروان او نوشت، که نخست در سال 1881 در حیدرآباد منتشر شد. این کتاب را بعداً محمد عبده به زبان عربی ترجمه و در سال 1886 با عنوان الرد علی الدهریین منتشر کرد.

 

سیدجمال در سال 1870 به مصر و استانبول سفر کرد و در آن جا روشنفکران و مقامات عثمانی که در ایجاد اصلاحات تنظیماتی مفید و مؤثر بودند از وی استقبال گرمی کردند.

سیدجمال بار دوم (در سال 1871 م) به مصر رفت و در آن جا هشت سال اقامت کرد و شروع به انتشار اندیشه‏های فلسفی و سیاسی خود در کلاس‏ها و سخنرانی‏های عمومی کرد. سیدجمال در آغاز سال 1883 مدت کوتاهی را در لندن گذراند و سپس به پاریس رفت. او در پاریس با همکاری نزدیکِ دوست و شاگرد خود محمد عبده - که او را از لبنان به پاریس دعوت کرده بود -  به انتشار روزنامه معروفِ العروة الوثقی - عنوانی که از قرآن گرفته شده بود - پرداخت. انتشار العروة به دلیل مشکلاتی پس از هجده شماره در سپتامبر 1884 متوقف شد. سیدجمال از طریق مقالات و به ویژه مباحثه با ارنست رنان، فیلسوف، مورخ و پیرو مکتب تحصلی فرانسوی، در محافل روشنفکری پاریس شهرت چشمگیری به دست آورد.

سید در سال 1886 به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و سِمت مشاوره خاص را به شاه پیشنهاد کرد و این پیشنهاد پذیرفته شد. در عین حال، او از سیاست‏های شاه در مسأله مشارکت سیاسی انتقاد می‏کرد.

این اختلاف عقیده باعث شد که سیدجمال ایران را به مقصد روسیه ترک کند (1886 - 1889 م). او در سال 1889 در مسیر راه خود به پاریس در مونیخ با ناصرالدین شاه ملاقات کرد و سمت صدر اعظم به او پیشنهاد شد؛ اما انتقادهای کاهش نیافته سیدجمال از حکومت و رفتار شاه، منجر به تبعید دوباره او از ایران در زمستان 1891 گردید و در سال 1896 به دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه متهم شد.

 

سیدجمال بقیه عمر خود را در استانبول تحت حمایت و بعداً تحت نظر سلطان عبدالحمید دوم به سربرد. عبدالحمید که به احتمال زیاد در اجرای برنامه سیاسی پان اسلامیزم یا اتحاد اسلام با سیدجمال همکاری داشت، تقاضای مقامات ایرانی برای تحویل سیدجمال به اتهام دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه را رد کرد.

در حالی که برای تثبیت بنیان‏های تجدید روابط متقابل میان شیعه و سنی تلاش می‏کرد، تعدادی نامه به رهبران و کشورهای مختلف اسلامی فرستاد تا آنها را علیه حکومت بریتانیا بسیج و متحد کند. از نظر برخی مورخان، عبدالحمید به ملاقات‏های سیدجمال با برخی از رهبران عرب و مقامات بریتانیا در استانبول ظنین شد و اجازه ترک کشور را به او نداد. سیدجمال در نهم مارس 1897 [مطابق با هجدهم اسفند ماه 1276] به بیماری سرطان در گذشت و در استانبول به خاک سپرده شد.

سید جمال الدین توانست نهضت خود را در بین امتی که از مذاهب، اقوام و زبان های گوناگون برخوردارند، از ترکیه تا ایران، هند، افغانستان، مصر و عراق به حرکت درآورد. او را بیدارگر شرق و حکیم شرق نیز نامیده اند. مالک بن نبی او را وجدان بیدار جهان اسلام توصیف کرده است. قدر و منزلت او به جایی می رسد که بن نبی گفته است: باید این مرد را ناظر صادق و حکم قاطع برای جامعه ای در نظر گرفت که استعمار چنگ اندازی به سرزمین آن را آغاز کرده است و این جامعه به آرامی به سوی فروپاشی پیش می رود.

 

*سید جمال پیشگام حرکت بیداری اسلامی

 

سید جمال اولین کسی بود که قیام ضد غربی شرق را تشکیل داد و از همه ملت های اسلامی خواست به صورت جدی علیه سلطه غرب مبارزه کنند... . تایمز اقرار کرده است: دعوت به سوی بیداری اندیشه و فرهنگ اسلامی در جهت مقابله با خطر غرب را سید جمال الدین افغانی پایه ریزی کرد. او سرسلسله اندیشمندان نوگرای مسلمانی است که در رشد و تحول اندیشه فلسفی، علمی و سیاسی سهیم بودند.

سید جمال که از بزرگترین و تاثیرگذارترین شخصیت های اسلامی در سده سیزدهم هجری است، سلسله جنبان نهضت های اسلامی در این دوره به شمار می‌رود.

وی اولین و مهمترین نو گرای دینی در ایران وجهان اسلام است که سعی داشت با بازگرداندن مسلمانان به کتاب (قرآن) و اخذ جنبه­های مثبت تمدن غرب، دین را از چهرگان افراطی، غیرسازگارانه، خرافی ، جهل و بدفهمی برهاند و آن را به صورت چهره­ای مدرن، سازگار، جهانی و اسلامی دعوت کند تا بدین وسیله هم سرزمین های اسلامی از استبداد و عقب ماندگی رهایی یابند و هم استثمارگران را که حامی اصلی استبداد و عقب ماندگی در این سرزمین­ها بودند و قصدی جز ثروت اندوزی و چپاول اقتصادی ملل مسلمان نداشتند و در این راستا بر جهل مسلمانان و تفرقه میان آنها دامن می زدند،  بیرون رانند. بیشترین توجه و نگرانی های سید جمال به مسئله عقب­ماندگی کشورهای اسلامی و درماندگی آنان در مقابل غرب بود، که روز به روز بر پریشانی، فقر و وابستگی شان افزوده می شد. او رهایی از چنگال عقب ماندگی را امری ممکن تلقی نموده  و تمام تلاش خود را نیز در جهت رفع آن معطوف ساخت.

 

سید با سفر به کشورهای مختلف اسلامی و غربی و آشنایی نزدیک با مشکلات مسلمانان و دستاوردهای جدید غرب و نقش آن در پیشرفت و سلطه آنان، چاره کار را در سازش میان اسلام و مدرنیته می­دانست.

از نگاه نواندیشانه سید جمال، مسلمانان باید مطابق با مقتضیات و نیازهای جدید، دست به نوسازی و اصلاح دینی می­زدند. در همین راستا وی همزمان با اصلاح مذهبی، مدرنیته را نیز به صورت اصلاح شده برای جوامع اسلامی توصیه  می­کرد. سید جمال در حالی که برخی مظاهر تجدد بویژه در ابعاد اقتصادی- سیاسی و پیشرفت دانش و معرفت جدید آن را می­پذیرفت، به برخی عناصر آن چون مادی­گریی و اصالت طبیعت بشر انتقاد می­کرد  اما در مجموع، اخذ آگاهانه تجدد را لازم می­دانست.

وی به عنوان نخستین اصلاحگر و نوگرای دینی، از طریق چاپ روزنامه، برپایی جلسات بحث و مناظره بویژه با اندیشمندان غربی، گفتگو با حاکمان بویژه سلاطین اسلامی و... بر بیداری مردم مسلمان دنیا به خصوص ایران، تاثیری شگرف گذاشت. سید جمال در مقایسه با دیگر اصلاحگران، نقش بسزایی در آگاهی علمای دینی شیعه نسبت به پیشرفتهای غرب، قانون خواهی، ظلم ستیزی و عقب ماندگی مسلمانان داشت و اینان را بیشتر از دیگران مستعد مبارزه با استعمار و استبداد می دانست.   

 

از این­رو نقش سید جمال علاوه بر بیداری مسلمانان و آگاهی از وضعیت عقب ماندگی آنان بیشتر در این راستا بود که وی توانست در مقابل جهل و خرافه و تعصب الگویی از اسلام ارائه دهد که پاسخگوی نیازهای زمان باشد و از دین اسلام  نیز تصویری صلح طلب و مترقی به ملل غربی ارائه کند.

همچنین وی به جای ستیز با تجدد، آن را با اصلاحاتی در راستای بومی سازی، برای جبران عقب ماندگی و سعادت دنیوی، به شکل آراسته شده ای به جهان اسلام ارائه کرد.

وی به این نتیجه رسید که مذهب اسلام تنها راه ممکن در مقابل استثمار غرب است. سید جمال در رساله معروف خود (رساله نیچریه) استدلال می کند که مذهب، انسانهای تنبل، آزمند و خیانت­پیشه را به افراد همبسته و یکپارچه تبدیل می­کند که می­توانند در مقابل غرب ایستادگی کنند.

سید جمال اسلام را یک دین اجتماعی می دانست قلمرو دین از نظر او گسترده است. دین عهده دار امور دنیا و آخرت است. در اسلام میان دین ودنیا وعبادت و سیاست واخلاق فردی واجتماعی فاصله و شکافی وجود ندارد و برای نیل و سعادت باید به همه­ی این ابعاد توجه کرد. به اعتقاد او مفسران باید به آیات اجتماعی وسیاسی قرآن توجه بسیار داشته باشند.

 

در واقع سید جمال الدین اسدآبادی را می­توان بنیانگذار و مدافع جریانی دانست که هدفش برقراری هماهنگی میان مذهب و محیط های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود. تلاش او معطوف به این بود که تعارض و تناقضی میان روح حاکم بر تحولات جاری در جوامع توسعه یافته و مذهب وجود ندارد.

سید جمال کار خود را در جهت طرح مجدد اسلام حقیقی بر پایه محوریت بخشیدن به عقلانیت قرار داد؛ نوعی عقلانیت که در ترکیب با دین می تواند «سعادت تامه و رفاهیت کامله» دانسته شود. او در مقاله «لکچر در تعلیم و تربیت» ضرورت بازنگری در علوم اسلامی را متذکر می شود و تاکید کرد که مسلمانان نباید از اخذ علوم جدید و تکنولوژی بهراسند.

 

وی حکومت­های وابسته به استعمار در کشورهای اسلامی را به شدت نقد و رد می کرده است. او به نیکی می دانست که استعمار بدون استبداد داخلی نفوذناپذیر خواهد بود. بنابراین، ریشه درخت استعمار همان استبداد داخلی است.

 

بازگشت به خویشتن اسلامی ، مخالفت با غرب گرایی، زدودن خرافات از چهره نورانی اسلام، توجه جدی به اجتهاد و استنباط احکام مترقی متناسب با وضعیت زمان در اتحاد مسلمانان و علمای اسلامی از مهمترین محورهای فکری سیدجمال است.

سید جمال الدین اسدآبادی از معدود متفکرانی است که در زمان غفلت و خاموشی شرق، بیدار شد و جهان اسلام را به بیداری فرا خواند.

دردهایی که سیدجمال در جامعه اسلامی تشخیص می­داد عبارت بود از:

 

1- استبداد حکام

 

2- جهالت و بیخبری توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن

 

3- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین

 

4- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی

 

5-  نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی

 

سید برای چاره این دردها و بدبختیها، از همه وسایل ممکن ـ مسافرتها، تماسها، سخنرانیها، نشر کتاب و مجله، تشکیل حزب و جمعیت و حتی ورود به ارتش ـ بهره جست. او در عمر شصت ساله خود، ازدواج نکرد و تشکیل عایله نداد; زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت و هر از گاهی در کشوری به سر میبرد و در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمیتوانست مسؤولیت تشکیل خانواده را برعهده بگیرد.

 

ارتباط وسیع و مستحکم او با جامعه و دولت در سرزمین های مختلف اسلامی, اعم از پایتخت یا نواحی پیرامون، از ترکیه تا ایران، مصر، عراق، هند و افغانستان امری واضح است.

او در این کشورها در زمان ها و دوره های مختلف اقامت گزید و علاوه بر ارتباط تنگاتنگ با جامعه داخلی، با حکومت های این کشورها نیز رفت و آمد داشت.

او از این دولت ها می خواست که به اصلاح سیاسی تن در دهند و به نظام شورایی از طریق مجالس قانون گذاری مقید شوند و به مطالبات مردم گردن نهند. او سعی داشت مواضع این دولت ها را در برابر تهدیدات اروپا مستحکم سازد. این ارتباط زنده و تاثیرگذار سبب گردید تا او به عنوان یک کارشناس، اندیشه ها، مفاهیم و نظریات رجال «اندیشه اسلامی نوگرا» را امتحان، آزمایش و ارزیابی کند. اصل همین است که اندیشه نمی تواند جز از طریق داشتن رابطه ای فعال و پویا و تعامل با واقعیت ها، به نقش اساسی خود در امر رشد، نوسازی و پیشرفت دست یابد.

سید، چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در قالب موارد ذیل گنجانیده بود: 1- مبارزه با خودکامگی مستبدان، از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است

 

2- مجهز شدن به علوم و فنون جدید

 

3- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه ها و ساز و برگهایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است؛ از نظر وی، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است.

 

4- ایمان و اعتماد به مکتب و اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد

 

5-  مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی;

 

6- اتحاد اسلام

 

7- دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی؛ او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد

 

8- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب.»

برجستگی جایگاه سید جمال در تحولات سیاسی و فکری ایران معاصر، از نقش ویژه وی در آغازگری نهضت احیا و بازگشت برخاسته است.

هر چند سید جمال متفکری اصلاحگر بود، اما هیچگاه فرصت آنرا نیافت تا  اندیشه­های خود را به صورت یک دستگاه فکری عرضه کند. در واقع او مرد عمل بود، نه یک نظریه پرداز محض. با این همه به خوبی می دانست که بدون اندیشه های نظری شفاف نمی توان در جهت بیدار گری ملت ها دست به عمل زد. از آن روی اندیشه­های خود را به صورت مقاله یا سخنرانی و یا نامه نگاری هایی که با طیف های مختلف داشت ارائه کرد.

  • فارس

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:19 اسفند 1392 - 11:11

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد