نزدیک بود حداقل حجابم را هم باد ببرد!

(بسم الله الرحمن الرحیم)
ابتدا حجاب را دوست نداشتم و بالاجبار روسری و مانتو می پوشیدم چون آن را دست و پا گیر می دانستم تا اینکه در دبیرستان با دختری مومن دوست شدم او مرا به چادر تشویق می کرد و می گفت تو که مادرت هم چادری است چرا اینطوری هستی؟!

 

نزدیک بود حداقل حجابم را هم باد ببرد!

 

آن وقتها حتي عقیده ای به پوشاندن موهایم هم نداشتم دوستم بهم می گفت اینکار حرامه اگه موهات بیرون باشه چه یه تاره مو چه یه وجب فرقی نمی کنه، بالاخره مخالفت با امر خداست. با همين حرفهاي دوستم و تشويق هايش حجابم اصلاح شد ولی کماکان زیر بار چادر نمی رفتم.

 

تا اینکه تحت تاثیر دوستم نذر کردم در صورت ورود به دانشگاه چادر بپوشم. ولی پس از ورود به دانشگاه هم به نظرم آمد چادر خيلي سخت است و با بررسی در رساله مرجع ام متوجه شدم که من چون صیغه نذر نخوانده بودم نذرم الزام آور نبوده براي همين به نذرم توجهی نکردم.

 

يك روز با یکی از دوستانم که به تازگی از طرح ولایت برگشته بود و چادری شده بود از دانشگاه به خانه برمی گشتیم. در راه او انتخاب چادرش را به ذبح اسماعیل تشبیه کرد و کلی راجع به آن با هم صحبت کردیم. در همان مسیر برگشت بودیم که باد شدیدی وزید و باعث شد مقنعه ام تقریبا از سرم بلند شود که من  به سختی مانع از بیرون آمدن کامل مقنعه از سرم شدم ولی دوستم چون چادر بر سر داشت راحت حجابش را کنترل کرد.

 

وقتي اين اتفاق افتاد با خودم فكر كردم که اگر  انسان در حلال و حرام خدا همیشه به حداقل قناعت کند و روي مرز حركت كند با كمترين لغزشي به وادي مخالفت با خدا وارد مي شود و احتمال اينكه روزی همین حداقل هم به راحتی از دستش برود زياد مي شود.

 

تصمیم گرفتم با انتخاب چادر به عنوان حجاب برتر در زمینه پوشش به حداقل قانع نشوم. اوایل متلک از هم کلاسی ها و برخی فامیل می شنیدم ولی این امر در تصمیم من خللی وارد نمی کرد. بلکه دلم برای جهل مخالفین  می سوخت.

 

در آخر، از اینکه در این دوره ای که پوشش همه به سمت پوشش به شیوه غربی می رود خوشحالم که پوشش من علاوه بر حجاب کامل و مرضی حضرت زهرا بودن، بیانی از ایرانی بودن من هم هست.

 

  • منبع: وبلاگ من و چادرم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:7 اردیبهشت 1393 - 20:46

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد