یهودیان به سبب اینکه خصوصیات پیامبر آخرالزمان به وضوح در تورات آمده بود؛ وقتی که پیامبر اسلام مبعوث شد به خوبی او را میشناختند به طوری که قرآن در این باره میفرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ کسانی که کتب آسمانی به آنان دادهایم او (پیامبر) را همچون فرزندان خود میشناسند (اگر چه) جمعی از آنان حق را آگاهانه کتمان میکنند».
اما اغلب یهودیان دوران بعثت پیامبر اسلام حاضر به ایمان به دین او نشدند که با مطالعه آیات قرآن کریم در این زمینه میتوان دلایل ذیل را برای چنین رویکردی برشمرد.
برخی از یهودیان سابقه تحریف تورات را در بدو نزول و در زمان حیات موسی علیهالسلام دارند
در کتاب «اسباب النزول» آمده است؛ گروهى از یهود هنگامى که از طور بازگشتند، به مردم گفتند: «ما شنیدیم که خداوند به موسى علیهالسلام دستور داد فرمانهاى مرا تا آنجا که مىتوانید انجام دهید و آنجا که نمىتوانید ترک کنید»! و این نخستین تحریف بود.
مؤید قرآنی این موضوع آیه 75 سوره مبارکه بقره است که میفرماید: «أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهای از آنها سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آنرا تحریف میکردند در حالی که علم و اطلاع داشتند».
بدیهی است قومی که از ابتدا در مقابل پذیرفتن حق سرسخت بوده است و در حالی که حقایق کتاب آسمانی را پس از دیدن و شنیدن و علم کامل تحریف کرده است؛ هیچ حقیقت دیگری را نخواهد پذیرفت.
کتمان حق، نتیجه ایمان ضعیف به خداست
قرآن کریم در ادامه و در آیه 76 سوره مبارکه بقره میافزاید: «وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَآجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند میگویند ایمان آوردیم، ولی هنگامی که با هم خلوت میکنند (بعضی به بعضی دیگر اعتراض میکنند و) میگویند چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد به مسلمانان بازگو میکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند؟ آیا نمیفهمید؟».
درباره گروهی از یهود که صفات پیامبر اسلام را که در تورات آمده بود را برای مسلمانان نقل میکردند دو نظر وجود دارد؛
اول اینکه اینها پاکدلان یهود بودند که مورد اعتراض سایر یهودیان قرار میگرفتند
دوم اینکه اینها منافقان یهود بودند که در دیدار مسلمانان اظهار ایمان میکردند اما در غیاب انکار میکردند و حتى پاکدلان یهود را نیز مورد سرزنش قرار مىدادند که چرا اسرار کتب مقدس را در اختیار مسلمانان قرار دادهاید؟
ایمان این گروه منافق درباره خدا آن قدر ضعیف بود که او را همچون انسانهاى عادى مىپنداشتند و تصور مىکردند اگر حقیقتى را از مسلمانان کتمان کنند از خدا نیز مکتوم خواهد ماند! در حالی که وجود ایمان به حضور و علم خداوند، انسان را از خطاها باز میدارد.
لذا آیه بعد، با صراحت مىگوید: «أَوَلاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ؛ آیا اینها نمیدانند خداوند از اسرار درون و برون آنان آگاه است؟»
کتمان حق حاصل عقل منحرفان
انسان وقتى حقیقت را فهمید، باید از آن پیروى کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. «قالوا اتحدثونهم بما ...» اى بسا اگر در آن روز دانشمندان کتمان حقّ نمیکردند، این همه یهودى و مسیحى وجود نداشت.
در نظر منحرفان، نفاق و کتمان حقیقت براى حفظ موقعیّت و تعصّب نابجا، نشانه عقل و عاقلانه عمل کردن است. «أتحدّثونهم... أفلا تعقلون».
برگرفته از تفاسیر شریف نمونه و نور