جنّ در قرآن (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

موانع شناخت جنّيان

1. غفلت

غفلت جنّيان؛ مانع استفاده ي صحيح آنان از ابزارهاي شناخت
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛(1)
و در حقيقت بسياري از جنّيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [ زيرا ] دل هايي دارند که با آن [ حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند؛ آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري ] آنها همان غافل ماندگانند. »

2. کوردلي

کوردلي؛ مانع درک حقايق از سوي جنّيان
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛(2)
و در حقيقت بسياري از جنّيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [ زيرا ] دل هايي دارند که با آن [ حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند؛ آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري ] آنها همان غافل ماندگانند. »

ظلم جنّيان

اقرار جنّيان به ظالم بودن گروهي از آنان
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا؛(3)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: راستي ما قرآني گفت آور شنيديم و از ميان ما برخي فرمانبردار و برخي از ما منحرفند؛ پس کساني که به فرمانند آنان در جست وجوي راه درستند. »

جنّيان و انسيان

امکان استفاده ي انسان از جنّيان
« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛(4)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛(5)
بگو اگر انس و جنّ گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ ديگر ] باشند. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيءٍ عَالِمِينَ * وَمِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يغُوصُونَ لَهُ وَيعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ؛(6)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم ] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم، جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم و برخي از شياطين بودند که براي او غوّاصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [ حال ] آنها بوديم. »
« وَحُشِرَ لِسُلَيمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيرِ فَهُمْ يوزَعُونَ؛(7)
و براي سليمان سپاهيان از جنّ و انس و پرندگان جمع آوري شدند و [ براي رژه ] دسته دسته گرديدند. »
« قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيهِ لَقَوِي أَمِينٌ؛(8)
عفريتي از جنّ گفت: من آن را پيش از آنکه از مجلس خود برخيزي براي تو مي آورم و بر اين [ کار ] سخت توانا و مورد اعتمادم. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ؛(9)
و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم. »
« فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيثُ أَصَابَ * وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ؛(10)
پس باد را در اختيار او قرار داديم که هر جا تصميم مي گرفت به فرمان او نرم روان مي شد. »
« وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛(11)
و مرداني از آدميان به مرداني از جنّ پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند. »

پناه بردن انسان ها به جنّيان؛ عامل زياد شدن گناه و سرکشي آنان

« وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛(12)
و مرداني از آدميان به مرداني از جنّ پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند. »

پناه بردن برخي انسان ها به جنّ؛ سبب افزايش گناه و زشت کاري جنّيان

« وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛(13)
و مرداني از آدميان به مرداني از جنّ پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند. »

جنّيان؛ قادر به ديدن انسان ها

« يا بَنِي آدَمَ لَا يفْتِنَنَّكُمُ الشَّيطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ينْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيرِيهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ؛(14)
اي فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان برکند تا عورت هايشان را بر آنان نمايان کند در حقيقت او و قبيله اش شما را از آنجا که آنها را نمي بينيد، مي بينند. ما شياطين را دوستان کساني قرار داديم که ايمان نمي آورند. »

نقش جنّيان اغواگر در گمراهي و فريب انسان ها

« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛(15)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛(16)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »

شياطين جنّي؛ دشمن انسان ها

« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ...؛(17)
و [ ياد کن ] هنگامي را که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد پس [ همه ] جز ابليس سجده کردند که از [ گروه ] جنّ بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد؛ آيا [ با اين حال ] او و نسلش را به جاي من، دوستان خود مي گيريد و حال آنکه آنها دشمن شمايند؟ و چه بد جانشيناني براي ستمگرانند. »

امکان استفاده ي جنّيان و انسان ها از يکديگر

« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ...؛(18)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛(19)
بگو اگر انس و جنّ گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد؛ هرچند برخي از آنها پشتيبان برخي [ ديگر ] باشند. »

وسوسه ي جنّيان

انسان همواره در خطر وسوسه هاي جنّيان
« قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * الَّذِي يوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ؛(20)
بگو پناه مي برم به پروردگار مردم. آن کس که در سينه هاي مردم وسوسه مي کند چه از جنّ و [ چه از ] انس. »

جنّيان و انبياء

جنّيان شيطان صفت؛ دشمن پيامبران
« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛(21)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
استفاده ي شياطين جنّي از سخنان فريبنده در دشمني خود بر ضدّ انبياء
« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛(22)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »

1. جنّيان و سليمان (عليه السلام)

حضور جنّيان (شياطين) در حکومت سليمان (عليه السلام)
« وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّياطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيمَانُ وَلَكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَينِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يفَرِّقُونَ بِهِ بَينَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيتَعَلَّمُونَ مَا يضُرُّهُمْ وَلَا ينْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ؛(23)
و آنچه را که شيطان[ صفت ]ها در سلطنت سليمان خوانده [ و درس گرفته ] بودند، پيروي کردند و سليمان کفر نورزيد؛ ليکن آن شيطان [ صفت ] ها به کفر گراييدند که به مردم سحر مي آموختند و [ نيز از ] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [ پيروي کردند ] با اينکه آن دو [ فرشته ] هيچ کس را تعليم [ سحر ] نمي کردند؛ مگر آنکه [ قبلاً به او ] مي گفتند ما [ وسيله ي ] آزمايشي [ براي شما ] هستيم. پس زنهار کافر نشوي؛ [ ولي ] آنها از آن دو [ فرشته ] چيزهايي مي آموختند که به وسيله ي آن ميان مرد و همسرش جدايي بيافکنند؛ هرچند بدون فرمان خدا نمي توانستند به وسيله ي آن به احدي زيان برسانند و [ خلاصه ] چيزي مي آموختند که برايشان زيان داشت و سودي به ايشان نمي رسانيد و قطعاً [ يهوديان ] دريافته بودند که هرکس خريدار اين [ متاع ] باشد، در آخرت بهره اي ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خريدند؛ اگر مي دانستند. »

اطاعت شياطين جنّي از سليمان (عليه السلام)

« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيءٍ عَالِمِينَ * وَمِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يغُوصُونَ لَهُ وَيعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ؛(24)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم ] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم، جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم و برخي از شياطين بودند که براي او غوّاصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [ حال ] آنها بوديم. »
« فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيثُ أَصَابَ * وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ؛(25)
پس باد را در اختيار او قرار داديم که هر جا تصميم مي گرفت به فرمان او نرم روان مي شد و شيطان ها را [ از ] بنّا و غوّاص. »

جنّيان خدمتگزار در حکومت سليمان (عليه السلام): تحت حفاظت خداوند

« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيءٍ عَالِمِينَ * وَمِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يغُوصُونَ لَهُ وَيعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ؛(26)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم ] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم، جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم و برخي از شياطين بودند که براي او غوّاصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [ حال ] آنها بوديم. »

اجراي کارهاي سخت و طاقت فرساي جنّيان در دستگاه سليمان (عليه السلام)

« فَلَمَّا قَضَينَا عَلَيهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَينَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ الْغَيبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ؛(27)
پس چون مرگ را بر او مقرّر داشتيم جز جنّبنده اي خاکي [ = موريانه ] که عصاي او را [ به تدريج ] مي خورد [ آدميان را ] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [ سليمان ] فرو افتاد، براي جنّيان روشن گرديد که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفّت آور [ باقي ] نمي ماندند. »
حضور عفريت جنّي در ميان اشراف و درباريان سليمان (عليه السلام)
« قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيهِ لَقَوِي أَمِينٌ؛(28)
عفريتي از جنّ گفت: من آن را پيش از آنکه از مجلس خود برخيزي براي تو مي آورم و بر اين [ کار ] سخت توانا و مورد اعتمادم. »

عدم آگاهي جنّيان از مرگ سليمان (عليه السلام): موجب رنج و خفّت آنان

فَلَمَّا قَضَينَا عَلَيهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَينَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ الْغَيبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ؛(29)
پس چون مرگ را بر او مقرّر داشتيم جز جنّبنده اي خاکي [= موريانه ] که عصاي او را [ به تدريج ] مي خورد [ آدميان را ] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [ سليمان ] فرو افتاد، براي جنّيان روشن گرديد که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفّت آور [ باقي ] نمي ماندند. »
اسارت و در بند بودن گروهي از جنّيان در حکومت سليمان (عليه السلام)
« وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ * وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ؛(30)
و شيطان ها را [ از ] بنّا و غوّاص تا [ وحشيان ] ديگر را که جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند، [ تحت فرمانش در آورديم ]. »

2. جنّيان و محمّد (صلي الله عليه و آله)

روي آوردن گروهي از جنّيان به سوي پيامبر (صلي الله عليه و آله) براي استماع قرآن با تدبير الهي
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(31)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
حضور عدّه اي از جنّيان نزد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) براي شنيدن قرآن
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(32)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
« وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يدْعُوهُ كَادُوا يكُونُونَ عَلَيهِ لِبَدًا؛(33)
و همين که بنده ي خدا برخاست تا او را بخواند چيزي نمانده بود که بر سر وي فرو افتند. »
جنّيان و دعوت گروهي از هم نوعانشان براي گرويدن به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛(34)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »

3. جنّيان و موسي (عليه السلام)

آگاهي و اعتقاد برخي جنّيان به شريعت موسي (عليه السلام)
« قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ؛(35)
گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. »

هدايت جنّيان

تلاش جنّيان مؤمن براي هدايت هم نوعان خود
« قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛(36)
گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا؛(37)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [ که ] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد. »

دعوت از جنّيان

دعوت جنّيان مؤمن به قرآن از قوم خود براي گرويدن به پيامبر (صلي الله عليه و آله)
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛(38)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »
دعوت جنّيان مؤمن از قوم خود براي ايمان به خدا
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛(39)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم و ما چون هدايت را شنيديم، بدان گرويديم؛ پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش ] و سختي بيم ندارد. »

جنّيان و توحيد

اعتقاد گروهي از جنّيان به خداي يگانه
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا؛(40)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [ که ] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و اينکه او، پروردگار والاي ما، همسر و فرزندي اختيار نکرده است. »
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(41)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛(42)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم [ که ] به راه راست هدايت مي کند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و ما چون هدايت را شنيديم، بدان گرويديم؛ پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش ] و سختي بيم ندارد. »
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(43)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا؛(44)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم [ که ] به راه راست هدايت مي کند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد. »
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(45)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا؛ (46)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم [ که ] به راه راست هدايت مي کند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد. »
« وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛(47)
و ما چون هدايت را شنيديم، بدان گرويديم؛ پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش ] و سختي بيم ندارد. »

دين جنّيان

اعتقاد برخي جنّيان به شريعت موسي (عليه السلام)
« قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ؛(48)
گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. »

پذيرش اسلام از سوي گروهي از جنّيان

« وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا * وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا؛(49)
و ما چون هدايت را شنيديم، بدان گرويديم؛ پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش ] و سختي بيم ندارد و از ميان ما برخي فرمانبردار و برخي از ما منحرفند؛ پس کساني که به فرمانند آنان در جست و جوي راه درستند. »

سفيهان جنّيان

نسبت سخنان ناروا از جانب سفيهان جنّ به خدا
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا * وَأَنَّهُ كَانَ يقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا؛(50)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم و اينکه او، پروردگار والاي ما، همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت ] آنکه کم خرد ما درباره ي خدا سخناني ياوه مي سرايد. »
سفاهت و کم خردي برخي جنّيان
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنَّهُ كَانَ يقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا؛(51)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم [ شگفت ] آنکه کم خرد ما درباره ي خدا سخناني ياوه مي سرايد. »

شرک جنّيان

شرک ورزي برخي جنّيان؛ با اعتقاد به همسر و فرزند داشتن خداوند
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا * وَأَنَّهُ كَانَ يقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا؛(52)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم و اينکه او، پروردگار والاي ما، همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت ] آنکه کم خرد ما درباره ي خدا سخناني ياوه مي سرايد. »

شناخت جنّيان

جنّيان؛ موجوداتي با شعور و شناخت
« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛(53)
اي گروه جنّ و انس آيا از ميان ما، فرستادگاني براي ما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛(54)
بگو اگر انس و جنّ گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ ديگر ] باشند. »
« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا؛(55)
و [ياد کن] هنگامي را که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد پس [ همه ] جز ابليس سجده کردند که از [ گروه ] جنّ بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد؛ آيا [ با اين حال ] او و نسلش را به جاي من، دوستان خود مي گيريد و حال آنکه آنها دشمن شمايند؟ و چه بد جانشيناني براي ستمگرانند. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ * فَلَمَّا قَضَينَا عَلَيهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَينَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ الْغَيبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ؛(56)
و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر بر مي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم. پس چون مرگ را بر او مقرّر داشتيم جز جنّبنده اي خاکي [ = موريانه ] که عصاي او را [ به تدريج ] مي خورد [ آدميان را ] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [ سليمان ] فرو افتاد براي جنّيان روشن گرديد که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفّت آور [ باقي ] نمي ماندند. »
« أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ؛(57)
آيا شما با مردها درمي آميزيد و راه [ توالد و تناسل ] را قطع مي کنيد و در محافل [ انس ] خود پليدکاري مي کنيد و [ لي ] پاسخ قومش جز اين نبود که گفتند: اگر راست مي گويي عذاب خدا را براي ما بياور. »
« وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ؛(58)
و جنّ و انس را نيافريديم جز براي آنکه مرا بپرستند. »
« وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ * فَبِأَي آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛(59)
و جنّ را از تشعشعي از آتش خلق کرد. پس کدام يک از نعمت هاي پروردگارتان را منکريد؟ »
حقايق قرآن؛ قابل فهم و شناخت براي جنّيان
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ؛(60)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. »
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛(61)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [ که ] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد. »

پي‌نوشت‌ها:

1- سوره ي اعراف (7)، آيه ي 179.
2- همان.
3- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 14.
4- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
5- سوره ي اسراء (17)، آيه ي 88.
6- سوره ي انبياء (21)، آيات 81 و 82.
7- سوره ي نمل (27)، آيه ي 17.
8- همان، آيه ي 39.
9- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 12.
10- سوره ي ص (38)، آيات 36 و 37.
11- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 6.
12- همان.
13- همان.
14- سوره ي اعراف (7)، آيه ي 27.
15- سوره ي انعام (6)، آيه ي 112.
16- همان، آيه ي 128.
17- سوره ي کهف (18)، آيه ي 50.
18- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
19- سوره ي اسراء (17)، آيه ي 88.
20- سوره ي ناس (114)، آيات 1 و 5 و 6.
21- سوره ي انعام (6)، آيه ي 112.
22- همان.
23- سوره ي بقره (2)، آيه ي 102.
24- سوره ي انبياء (21)، آيات 81 و 82.
25- سوره ي ص (38)، آيات 36 و 37.
26- سوره ي انبياء (21)، آيات 81 و 82.
27- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 14.
28- سوره ي نمل (27)، آيه ي 39.
29- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 14.
30- سوره ي ص (38)، آيات 37 و 38.
31- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 29.
32- همان.
33- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 19.
34- سوره ي احقاف (46)، آيات 31-29.
35- همان، آيه ي 30.
36- سوره ي احقاف (46)، آيات 30 و 31.
37- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 2.
38- سوره ي احقاف (46)، آيات 29-31.
39- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 13.
40- همان، آيات 1-3.
41- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 29.
42- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 2 و 13.
43- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 29.
44- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 1 و 2.
45- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 29.
46- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 1 و 2.
47- همان، آيه ي 13.
48- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 30.
49- سوره ي جنّ (72)، آيات 13 و 14.
50- همان، آيات 1 و 3 و 4.
51- همان، آيات 1 و 4.
52- همان، آيات 1 و 3 و 4.
53- سوره ي انعام (6)، آيه ي 130.
54- سوره ي اسراء (17)، آيه ي 88.
55- سوره ي کهف (18)، آيه ي 50.
56- سوره ي سبأ (34)، آيات 12 و 14.
57- سوره ي عنکبوت (29)، آيه ي 29.
58- سوره ي ذاريات (51)، آيه ي 56.
59- سوره ي الرحمن (55)، آيات 15-16.
60- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 29.
61- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 2 و 13.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي موعود عصر (عجل تعالي فرجه الشريف)؛ (1390)، جنّ « مطالعات قرآني و روايي درباره ي جنّ » ، تهران: موعود عصر (عجل تعالي فرجه الشريف)، چاپ اوّل.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:17 آذر 1393 - 19:13

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد