خصوصیات جسمی امام‌ زمان‌، هنگام ظهور چگونه است؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
خصوصیات جسمی امام‌ زمان‌، هنگام ظهور چگونه است؟

مطابق برخی از روایات سنی و شیعه، امام‌ زمان‌ هنگام ظهور دارای صفات و خصوصیات جسمی خاصی است؛ از جمله:
۱. آجلی الجبهه؛ یعنی پیشانی او وسیع و عریض است؛[۱]  
۲. اقنی الانف: وسط بینی او برآمده، ولی دو سوراخ آن تنگ است؛[۲]
۳. کأنّ وجهه کوکب درّی: گویا صورت او همانند ستاره‌ای درخشان است؛[۳]
۴. اللون لون عربی: با چهره‌ای گندم‌گون؛[۴]
۵. افرق الثنایا: دندان‌های پیشین وی گشاده است؛[۵]
۶. اکحل العینین: چشم‌هایش مشکی است؛[۶]
۷. براق الثنایا: با دندان‌های سفید؛[۷]  
۸. أزج الحاجبین: با ابروانی کشیده و باریک؛[۸]
۹. مربوع القامة: قامتش متوسط؛[۹]
۱۰. الجسم جسم اسرائیلی: جسم او تنومند است؛[۱۰]
۱۱. علی خدّه الایمن خال اسود: بر گونه راست او خالی سیاه است؛[۱۱]  

پی‌نوشت‌ها 
۱. سنن ابی‌‌داوود، ج۲، ص۴۲۲.
۲. همان.
۳. الفصول‌ المهمة، شریف رازی، ص۳۱۷.
۴. شرح الأخبار، ابن‌حیون، ج۳، ص۳۷۸.  
۵. کشف الغمه، علی‌بن‌عیسی اربلی، ج۲، ص۴۷۰.
۶. الزام‌الناصب، علی یزدی حائری، ج۱، ص۴۲۰.
۷. الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۹۸.
۸. الحاوی الفتاوی، سیوطی، ج۲، ص۱۴۷.
۹. الغیبة، نعمانی، ص۲۸۱؛ الارشاد، شیخ مفید، ص۳۴۲.
۱۰. شرح الأخبار، ابن‌حیون، ج۳، ص۳۷۸.
۱۱. الفصول‌المهمة، شریف رازی، ص۳۱۷.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:3 دی 1393 - 2:45

نظر شما...
    • shahram

      پدرم تا نه سال پیش در منطقه ای واقع در شمال تهران یک تعمیرگاه تلویزیون داشت که انواع و اقسام تلویزیون را تعمیر میکردیم.خانواده ما اصلا مذهبی نبوده ونیستند اما من خودم شخصا به مذهب و انجام فرایض دینی گرایش داشته و دارم که باید هم داشته باشم چرا که از واجبات است.اما متاسفانه تا قبل از مصدومیتم یعنی نه سال پیش این واجبات را درست و مثل الان سفت و سخت به جا نمیآوردم یعنی علاوه بر اینکه یک خط درمیان نماز میخواندم و روزه میگرفتم شیطان نیز وارد جلد من میشد و هرازگاهی گناهی غیر اخلاقی مرتکب میشدم.درست نه سال پیش اواخر شهریور 89 دو سه روز قبل از مصدومیتم یک روز صبح ساعت هشت که تازه مغازه را باز کرده و مشغول گردگیری و مرتب کردن دستگاهها بودم ناگهان مردی وارد مغازه شد و گفت که من یک تلویزیون دارم که ایرادش چنین است و چنان است.من برای اینکه به اصطلاح مشتری از دستم نپرد علت ایراد دستگاه را به او توضیح دادم و حول و حوش هزینه را به او گفتم همچنین گفتم که باید دستگاهش را بیاورد و آنرا ببینم.اما آن مرد ناگهان در حالیکه به عامل گناه من اشاره میکرد خیلی آمرانه و استادانه بحث خرابی و هزینه دستگاه را با عامل گناه من ادغام کرد و درهم آمیخت.من درحالیکه زبانم بند آمده بود وچیزی نمیگفتم فقط حرفهای او را تایید میکردم، اما در دل خیلی عصبانی شده بودم. احساس میکردم که این مرد مشتری نیست و انگار فقط برای خوار و بی ارزش کردن من به عنوان یک تعمیرکار و صاحب مغازه وارد مغازه ام شده بود.او پس از اتمام حرفهایش خیلی مودبانه خداحافظی کرد و از مغازه خارج شد.به محض رفتن او من در حالیکه بسیار مارگزیده و عصبانی شده بودم کمی بعد از او از مغازه خارج شدم که در اینوقت یکی از دوستانم بدیدنم آمد و من که خواستم به آنمرد که بیست سی قدم از مغازه دور شده بود اشاره کنم ناگهان آنمرد برگشت و مرا نگاه کرد. من که کمی ترسیده بودم رویم را برگرداندم و بحث را عوض کردم و دوستم نیز پا پی قضیه نشد.آن مرد بین چهل تا چهل و هشت سال سن داشت اما نسبت به سنش بسیار پخته تر و باتجربه تر به نظر میرسید.صدایش کلفت و آمرانه بود اما بم خش دار نبود.هر چند چهره اش اصلا یادم نیست اما میدانم که ظاهری مذهبی نداشت.حتی نمیدانم که ریش داشت یا نه اما مطمئنا یادمه که سبیل داشت و چهره ،تیپ و پرپشتی موهایش شبیه به شهرام صولتی خواننده بود منتهی بدنش سرحال و ورزیده بود با قامتی متوسط.موهایش پرپشت و مشکی و از پشت شانه های پهنش مانند رزمی کارهای حرفه ای بود.شلوار پارچه ای کرم رنگ و پیراهن سفیدی به تن داشت.خلاصه اینکه سر و وضع عجیبی مانند جهانگردها داشت و هنگامی که داشت دور میشد به طور غریزی احساس کردم که این مرد یک آدم معمولی نیست به مکان خاصی تعلق ندارد و جهانگردی میکند.خلاصه دو روز بعد از آن ملاقات،بر اثر یک اشتباه حرکتی زانویم به شدت صدمه دید به طوری که دیگر با عمل جراحی قابل درمان نشد.به علت از دست دادن روحیه و نداشتن تمرکز در کارم،پدرم مجبور شد مغازه را بفروشد.اکنون نه سال از آن ماجراها میگذرد.حالا 44 سال سن دارم که پس از نه سال تازه دوزاریم افتاده که نکنه آنمرد عجیب همان حضرت مهدی عج بوده و از آنجا که به اذن خدا از تمام شئونات زندگی من با خبر بوده بعنوان مشتری وارد مغازه ام شده و به طور غیر مستقیم اشتباه و گناه غیر اخلاقیم را به من گوشزد نموده.
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد