سفیانی از فرزندان معاویه است

(بسم الله الرحمن الرحیم)

« كاش مى ديدى هنگامى را كه كافران وحشت زده اند و گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده اند »

درنامه على(عليه السلام) به معاويه آمده است كه : اى معاويه ! رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من خبر داده است كه بنى اميه محاسنم را از خون سرم رنگين خواهند كرد و شهيد خواهم شد . پس از من ، تو بر امت حكومت مى كنى ، پسرم حسن را با زهر و فريبكارانه مى كشى و پسرت ، پسرم حسين را مى كشد . اين كار توسط زنازاده اى از طرف يزيد انجام مى شود .

 

پس از تو ، هفت نفر از فرزندان ابو العاص ، حكومت خواهند كرد ، نيز پنج نفر از اولاد مروان بن حكم كه دوازده حاكم را تكميل مى كنند .

رسول خدا آنها را در خواب ديد كه مانند ميمون ها از منبرش بالا و پايين مى روند و امتش را از دين خدا به وضع پيشين قهقرايى برمى گرداندند . اينها بدترين عذاب را در روز قيامت خواهند داشت و خداوند خلافت را از آنها با پرچم هاى سياهى خواهد گرفت كه از طرف شرق (= خراسان = ابو مسلم خراسانى) خواهند آمد . خدا بدين وسيله آنان را ذليل و خوار كرده و زير هر سنگى كه پنهان شده باشند ، كشته خواهند شد! مردى از فرزندانت شوم ، ملعون ، نادان و ناآرام ، سنگدل ، درشت خوى است و دلى وارونه دارد . خدا مهربانى و رحمت را از دلش كنده است ! دايى هايش از قبيله كلب اند . گويا وى را مى بينم . اگر بخواهى ، مى توانم نامش را بگويم و توصيفش كنم و بگويم چند سال دارد . سپاهى را به مدينه مى فرستد كه كشتار و كارهاى زشت زيادى در آنجا انجام مى دهند . مردى از از دست آنها فرزندانم مى گريزد كه بى باك و وارسته است و زمين را از عدل و داد پر مى كند ، چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده بود . نامش را مى دانم و اينكه در آن زمان چند سال دارد و نشانه هايش چيست . او از فرزندان پسرم حسين است كه پسرت يزيد وى را مى كشد . او انتقام خون پدرش را مى گيرد و به مكه مى گريزد . سركرده آن سپاه ، مردى از فرزندانم كه وارسته و نيكوكار است را كنار منطقه احجار الريت مى كشد ، سپس آن لشكر به مكه مى رود . نام فرمانده و اسامى سپاهيان و علامت اسبانشان را مى دانم . وقتى وارد بيداء شدند و آرام و قرار گرفتند ، خدا آنها را در همان زمين فرو مى بَرَد . او مى فرمايد :

« كاش مى ديدى هنگامى را كه كافران وحشت زده اند و گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده اند » ( سبأ/51 ) يعنى از زير پايشان (كه زمين فرو مى رود )هيچكس باقى نمى ماند ، مگر يك نفر كه خدا صورتش را به پشت سرش برمى گرداند . خدا گروه هايى را از كره زمين مانند پاره ابرهاى پاييزى براى مهدى گرد مى آورد . به خدا كه نامشان ، نام فرمانده و استراحتگاه اسبانشان را مى دانم . سپس مهدى داخل كعبه مى شود و مى گريد و تضرع مى كند . . .

  • منبع: سليم بن قيس /197

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:15 اردیبهشت 1392 - 14:41

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد