مروری بر راهبردهای تربیتی معرفت امام زمان(عج) با تأکید بر خانواده

(بسم الله الرحمن الرحیم)

چکیده

با نگاهی به جامعه اسلامی و بنا به مستندهای متعدد می توان دریافت که یکی از اهداف رسیدن به جامعه ای ایده آل، هدایت نسل ها به سمت انتظار حضرت« مهدی موعود»(ع)، است. این امر در جامعه شیعی ایران اسلامی بیشتر نمود پیدا می کند؛ زیرا این جامعه درصدد فراهم کردن زمینه های ظهور است و تحقق ظهور را در گرو تربیت نسل منتظر می داند.
نسلی که با تمام وجود منتظر ظهور بر حقش را است تا پذیرای وجود مقدسش باشد. از این رو برنامه های راهبردی بسیار دقیق و عالمانه به خصوص در حیطه تربیتی، لازم است، تا بتوان بر اساس آن به هدف والای تحقق آرمان های متعالی انقلاب اسلامی به رهبری«امام خمینی»(ره)و مقام معظم رهبری دست یافت. اولین بعدی که توجه به آن در تربیت دینی اهمیت دارد، بعد فردی است که توجه به خانواده، به عنوان اولین بستری که شاکله فرد را ایجاد می کند از اهمیت بسزایی برخوردار است. این مقاله مقدمه ای است برای تبیین راهبردهای تربیتی معرفت «امام زمان»(عج)با رویکردی که در بالا گفته شد.

مروری بر راهبردهای تربیتی معرفت امام زمان(عج) با تأکید بر خانواده

 

مقدمه

درباره تربیت، تربیت دینی، معرفت امام و معرفت«امام زمان»(ع) بسیار سخن گفته شده و در بسیاری از این آثار، ضرورت معرفت امام از لحاظ عقلی و نقلی اثبات شده است؛ اما آنچه نیازمند تحقیق و تفحص است و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، کشف و شناسایی ارتباط معرفت و تربیت به خصوص در حیطه امام شناسی است. یک پژوهشگر در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی از این حقیقت غافل نیست که امید به آینده ای روشن تا چه حد می تواند روان آدمی را آرام و ذهن وی را متمرکز بر امور روزانه نماید و او را از تشویش های نگران کننده روحی و روانی که قدرت هرگونه عمل مثبت را از وی می گیرد رها نماید.
در میان تمام امیدها به آینده، امید به ظهور امام معصومی که درهای جهالت، ناامیدی، غفلت، گناه و سیه روزی را از بین می برد، تا حد فراوانی به تربیت نسلی سالم و با نشاط کمک می کند. بنابراین معرفت به «امام زمان»(عج)در هر دوره ای، به خصوص معرفت به امام «مهدی»(عج)در عصر غیبت، آثار تربیتی مهمی دارد که پرداختن به آنها برای داشتن جامعه ای سالم، لازم است. اما نکته مهم تری که قبل از پرداختن به آثار منبعث از معرفت، باید به آن پرداخت، آن است که چگونه این معرفت و لزوم آن باید از سوی نسل ها پذیرفته و حاصل شود؛ چه برنامه هایی لازم است تا بتوان با توجه به آن ها نسل ها را به سمت معرفت «امام زمان»(عج)هدایت کرد و با ایجاد معرفت به امام عصر(عج) و محبت به ایشان، نسلی منتظر بار آورد.
بنابراین ما با دو بعد تربیتی در این زمینه روبرو هستیم: تربیت نسلی که عارف به «امام زمان»(عج) شود و بررسی آثار تربیتی نسلی که به این معرفت دست یافته اند. در حیطه نظری بعد دوم، یعنی بررسی آثار تربیتی منبعث از امام(عج) مقدم بر بعد اول است؛ چرا که با بررسی آثاری که مترتب بر معرفت به «امام زمان»(عج) می باشد به این نتیجه می رسیم که باید در فکر ارائه راهبردهایی باشیم که بتواند جامعه را به آن سمت سوق دهد. اما در حیطه عملی بعد اول مقدم است و باید ابتدا راهبردها بررسی شود تا بتوان به هدف مدنظر که همان تربیت نسل منتظر است، رسید. بنابراین در این مقاله سعی داریم ضمن بررسی معنای تربیت و معرفت، به خصوص در حیطه دینی، این راهبردها را در حوزه خانواده، مرور کنیم.
برای رسیدن به این منظور لازم است ابتدا مروری داشته باشیم بر کلید واژه های اصلی موضوع راهبردهای تربیتی معرفت« امام زمان»(ع) تا بتواند ما را در درک صحیح این موضوع کمک کند.

مفهوم تربیت

تربیت(2) در اصل کلمه ای عربی از ریشه«ربو» است که در باب تفعیل صرف شده و مصدر آن بر وزن تفعله آمده است.
در لغت معنای مشخصی برای این ریشه ذکر نشده است، اما در مشتقات آن معنای فزونی و زیادت در مال، جسم و پرورش کودک دیده می شود(انیس، 1392ق: 321؛ الفیروز آبادی، 1420ق: 321؛ المنجد: 247؛ فرهنگ مصادراللغه: 175)و می توان نتیجه گرفت تربیت به معنای فراهم آوردن موجباتی است که باعث فزونی یافتن پرورش کودک می شود.(دهخدا، 1377).
واژه تربیت واژه ای عام است که با رویکردهای مختلف مقید می شود؛ برای نمونه، «دهخدا» زیر واژه ترکیبی «تربیت روانی»، این نوع خاص تربیت را این گونه تعریف می کند:«اصولی که بر اساس آن می توان روان کودک را تا سرحد کمال از انحراف و گرفتار شدن به عقده های روانی و جزو آن بازداشت و استعدادهای مختلف آنان را در جهت صحیح هدایت کرد.»(دهخدا: 1377، ج5: 6602).
تربیت را گاهی از ریشه مضاعف «ربّ» نیز می دانند که بیشتر به معنای سیادت، ریاست، برتری و صاحب بودن است و گاه در معنای جمع کردن و یا تطهیر کردن روغن به کار می رود.(انیس: 1392ق: 82)
این معنا از تربیت، با معنای مصطلح، قرابت چندانی ندارد.
گاه تربیت مترادف تزکیه دانسته شده و معنای یکسانی به این شرح برای آن دو ذکر می شود:‌پاک گردانیدن، به صلاح آمدن و رشد یافتن نفس، مال و کشت و زرع و همچنین به معنای ستودن نفس و خودستایی و به ناز زیستن در فراوانی است. تربیت مترادف با تهذیب هم گرفته شده است که به معنای زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی و فزونی مقام و منزلت معنوی است.(رحیمی، ج7: 297).
با توجه به معانی ذکر شده مفهوم تربیت بار معنایی مثبتی دارد و به معنای ایجاد، پرورش و یا افزایش صفات نیکو در فرد است.
تربیت در حوزه های مختلف و با معانی گوناگون به کار می رود که ما به بررسی برخی از آن ها که با موضوع مورد بحث مرتبط است می پردازیم.

تربیت در قرآن و عرفان اسلامی

واژه تربیت با ریشه ربو، در قرآن معنای محدودی دارد و بیشتر رشد و نمو جسمی را شامل می شود(مثلاً اسراء:24) اما با ریشه رب که به معنای مالک و صاحب مدبر است در قرآن بسیار به کار رفته که تنها بر خداوند متعال منطبق است. بنابراین تربیت قرآنی نیز چیزی نیست جز تن دادن به این حقیقت که خداوند متعال تنها ربّ حقیقی همه ابنای بشر است و جز او کسی صلاحیت این مقام را ندارد.(باقری، 1386: 54-45).
با این بیان، موارد استعمال رب در قرآن، قابل تأمل در امر تربیت است. انسان ابتدا باید به مقام شناخت برسد و آگاه شود که چرا ربوبیت در شأن خداست و چرا باید انحصاراً او را یگانه رب هستی دانست و سپس در راستای شناخت خویش عمل کرده و از راه تطهیر و تزکیه، تن به این ربوبیت دهد. بنابراین شناخت، تطهیر و تزکیه از لوازم بحث تربیت است. با این تعریف، تربیت در کودکی میسر نخواهد شد و در این دوره تنها مقدماتی و تمهیداتی فراهم خواهد شد تا در دوره های بعد، تربیت اسلامی به بهترین شکل نمود پیدا کند.(باقری، 1386: 55)
به علت قرابت معنایی شدید تزکیه با تربیت، در کتب دینی، این دو به جای هم استعمال می شوند و معنای واحدی از آن ها اراده می شود. کلمات هم خانواده تزکیه در قرآن بسیار به کار رفته اند و به معنای پالایش نفس از گناه و خوی های ناپسند یا پالایش مال از چیزهای حرام و فاسد است که جز به فضل خداوند امکان پذیر نیست.(نساء: 49)(رحیمی، ج7: 279) در عرفان نیز منظور از تربیت همان تزکیه است، به معنای زدودن نفس و تخلیه آن از عقاید باطل و اوصاف مذموم، میراندن هوای نفس، تربیت کردن و به صلاح آوردن نفس و از صفت اماره به مطمئنه رسانیدن آن. هیچ سالکی بی نیاز از تزکیه نیست، چرا که اشراق انوار الهی از طریق تطهیر قلب و تزکیه امکان پذیر است.(شمس، ج7: 281).

تربیت در روانشناسی و فلسفه تعلیم و تربیت

تعاریف متعددی از تربیت در این حوزه ارائه شده است که می توان با توجه به عواملی مثل، اختیاری بودن، آگاهانه بودن، رشد در جهت مطلوب، هدفدار بودن و... که در امر تربیت مؤثر بوده و در کتب تعلیم و تربیت بسیار از آن صحبت شده، این تعریف را ذکر کرد: «فراهم کردن زمینه ها و عوامل به فعالیت رساندن یا شکوفا کردن استعدادهای شخص در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدف های مطلوب و بر اساس برنامه های سنجیده شده. این برنامه ریزی باید آگاهانه باشد و برای رسیدن به هدفی که همان وضع نهایی، مطلوب و سودمند است، از روی قصد صورت گیرد.»(داوودی، 1383: 23)
تربیت در حوزه های دیگر نیز معانی خاصی می یابد: مثلاً در سیاست، تربیت سیاسی واجد اهمیت بوده و تربیتی است که به موجب آن می توان به اهداف سیاسی نایل شد. در اقتصاد نیز، تربیت اقتصادی، در فرهنگ، تربیت فرهنگی و... بحث می شود که چون از موضوع بحث ما خارج است، از پرداختن به آن ها صرف نظر می کنیم و به سراغ تربیت در حوزه دین می رویم.

مفهوم تربیت دینی

یکی از حوزه هایی که تربیت به طور مستقیم با آن ارتباط دارد، دین است که با سرشت آدمی در هر زمان و مکانی عجین بوده است؛ از این رو همیشه و همه جا تربیت دینی مدنظر متفکران بوده است.
با توجه به عواملی که در امر تربیت مطرح است، دین، الهی یا غیرالهی، بهترین بستری است که تربیت می تواند در آن به اهداف خود نائل شود، چرا که با فرهنگ مردم عجین می شود و به زندگی آن ها سمت و سو می دهد، در نتیجه، تربیت دینی از مهم ترین ابعاد تربیتی است. دین اگر الهی باشد، با منبع وحیانی که دارد، هدفش چیزی جز سعادت انسان ها نیست، سعادتی که زندگی دنیوی و اخروی را تحت الشعاع خود قرار می دهد. بنابراین درست و خوب زندگی کردن در دنیا و آخرت و انسان پروری، مآل ادیان الهی است و با هدف تربیت که رسیدن به وضع مطلوب متعالی است، یکی می شود.(باقری، 1386: 82-42).
بنابراین دین می تواند بسیاری از راهبردهای تربیتی را به جوامع ارائه دهد، کما اینکه با مروری بر نظام های تربیتی جوامع، این امر به وضوح دیده می شود و نظام های سکولار و لاییک نیز، فراتر از لفظ، در عمل نتوانسته اند خود را بی نیاز از راهبردهای تربیتی دینی بدانند، چرا که دین با فطرت انسان ها عجین شده است و هیچ گاه و هیچ کجا نمی توان انسان را از فطرتش جدا کرد.
به طور کلی تربیت دینی را اینگونه می توان تعریف کرد:« مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر، به نحوی که آن فرد در عمل و نظر به آن آموزه ها متعهد و پایبند گردد(داودی، 1383: 26)این تعریف از تربیت دینی در همه ادیان صادق است.
معارف اسلامی عمدتاً در سه محدوده کلی اعتقادها، اخلاقیات و احکام قرار می گیرند. اعتقادها و عبادها مهم ترین بخش های تربیت دینی را شامل می شوند که پژوهش ما معطوف به تربیت دینی در بعد اعتقادها، در قسمت امامت و منحصراً امام دوازدهم، حضرت «مهدی»(ع)می شود.

ضرورت تربیت دینی

با توجه به بستر کلامی- فلسفی که جامعه تربیتی اسلامی ما با آن خو گرفته است، نفس انسان حادث است و با حدوث بدن حدوث می یابد، بنابراین در آغاز ولادتش فاقد هرگونه علم و ادراکی است و برای زندگی کردن در کنار دیگران نیازمند تعلیم و تربیت است.(نحل: 78).
تربیت صحیح می تواند فرد را به اوج ارزش ها برساند و اگر به غلط صورت گیرد وی را به سقوط می کشاند. از این رو مکتب اسلام در تمام مراحل و مقاطع زندگی، از قبل از ولادت تا سنین رشد و بعد از آن دستورهای ویژه ای داده است تا انسان سازی به بهترین شکل صورت گیرد.
تربیت آنقدر مهم است که تعلم به خاطر آن صورت می گیرد و این امر مختص مکتب اسلام و دین خاصی نیست و هیچ کس خود را بی نیاز آن نمی بیند. به عنوان مثال« افلاطون» از مدینه فاضله صحبت می کند و «ارسطو» اخلاق نیکوماخوس را می نگارد و در دوره یونانی مآبی( چهار قرن قبل از میلاد «مسیح»تا قرن پنجم میلادی)، اخلاق و مکارم اخلاقی به قدری واجد اهمیت می شود که علم منطق و طبیعیات، فقط به خاطر اخلاق مطالعه می شود و فلاسفه هم در نظر و هم در عمل به اخلاقیات بسیار پایبند بودند. پس از آن، در دوره قرون وسطی و حتی رنسانس، مسائل اخلاقی جزو اهم مباحثی بود که فیلسوف خود را ملزم به بحث از آن می دانست. بنابراین تربیت، ویژه قوم و ملت خاص نیست. هر کس با هر عقیده، سلیقه و طرز تفکری، لااقل به اهمیت آن در زندگی اجتماعی خود اذعان دارد و آن را وسیله ای می داند برای آسوده زیستن در کنار دیگران.
تربیتی که مبنای آن دین نباشد جز برای اهداف مادی و گاه سودجویانه به کار نمی آید و حتی برای تأمین زندگی اجتماعی نیز به کار نمی آید، چه رسد به تأمین زندگی معنوی و سعادت اخروی. زندگی سراسر ماشینی امروزی و بحران های روحی فراوان که نتیجه تحرک نداشتن جسم و عقل است، نیاز انسان امروزی به تربیت را چند برابر می کند. اما ناکامی مکاتب تربیتی موجود در رفع این نیاز سبب شده است که روز به روز جایگاه تربیت دینی، تربیتی که سرچشمه آن وحی است، پررنگ تر و نیاز به آن بیشتر شود و انسان ها اذعان کنند که تمام دستورهای اخلاقی و تربیتی که ریشه وحیانی نداشته اند، کامل و وافی نبوده اند و اینجاست که ضرورت تربیت جای خود را به ضرورت تربیت دینی می دهد.
از طرفی یکی از اهداف انسان تشبه به عللی است که از آن ها آفریده شده است و سر سلسله این علل، ذات باری تعالی قرار دارد. لذا انسان دائم در تلاش است تا خود را به این سرچشمه برساند و این امر جز با تربیت دینی و پذیرش آن توسط عقل امکان پذیر نیست. اگر انسان در این تلاش فطری و طبیعی اش به خوبی رهنمون شود، راه را می یابد و اگر به حال خود رها شود و یا تحت تربیت ناصحیح قرار گیرد، نه تنها راه هدایت را نمی یابد که به گمراهی نیز کشیده می شود. هدف از تعلیم و تربیت، رستگاری انسان است که جز از طریق تربیت دینی میسر نخواهد شد.
متفکران عصر رنسانس که به ظاهر می خواستند خود را از اسارت دین برهانند و درصدد رواج بی دینی و شکوفا کردن علم بودند، هرگز نتوانستند به نقش دین در تربیت صحیح افراد جامعه با بی اعتنایی نظر کنند و لازمه تربیت صحیح و همه جانبه را تربیت انسان در ابعاد سه گانه عقلانی، اخلاقی و دینی دانستند؛ چنین تربیتی صحیح و شایسته است نه هر تربیتی و انسان ها باید تلاش کنند وسایل تحقق چنین تربیتی را فراهم کنند. از این رو تربیت انسان ها از قبل از ایجاد نطفه، بررسی و مورد دقت واقع شد تا طبیعت انسان با چنین تربیتی خو گرفته و رشد نماید. بنابراین راهنمایی هایی برای ازدواج، تشکیل خانواده و بارداری؛ تربیت کودک در دوران طفولیت، بلوغ و نوجوانی، جوانی، دوران بزرگسالی و پیری مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت.
دین اسلام به دلیل غنای کتاب آسمانی خود، قرآن، بی نیاز از هرگونه مکتب فلسفی و عقلی، به روشنی به اهمیت اخلاق و ضرورت تربیت و مصداق های تربیت صحیح می پردازد. «پیامبراکرم»(ص)، الگوی حسنه ای است(احزاب:21)که واجد تمامی مکارم اخلاقی است و هدف بعثت ایشان از ابتدا کامل کردن مکارم اخلاقی( مجلسی، 1404ق، ج67: 372)و یک انسان تربیت یافته در دامان حق و مربی واقعی و مکتب یکتاپرستی است. فردی که سواد خواندن و نوشتن نداشت(جمعه:62)و در دنیای سراسر توحش و جاهلیت عرب دیده به جهان گشود( آل عمران: 103)و به رشد و بالندگی رسید و توانست تربیت دینی را به بهترین نحو در بین آحاد مردم که بویی از ادب و تربیت نبرده بودند به منصه ظهور رساند.(آل عمران:110)

هدف از تربیت دینی

هدف از تربیت در جوامع مختلف، گوناگون است؛ زیرا نوع نگرش جوامع به امر تربیت، به فرهنگ آن جوامع و نظام ارزشی آن ها بستگی دارد و این وابستگی به حدی است که کمتر می توان به تعریف و برداشت واحدی از تربیت در تمامی جوامع رسید و تلقی فرهنگ های جوامع از ارزش و ضد ارزش بسیار متفاوت است و حتی در یک نظام فرهنگی نیز گاه مفهوم تربیت متغیر می شود. ملاک ارزش در فرهنگ اسلامی، عقل و وحی است.
تربیت دینی و تربیت عقلانی بر هم منطبق است. اما به هر حال باید در نظر داشت که هدف تربیت فقط ساختن عضوی از یک گروه و پرورش کارگری در جامعه مورچگان نیست، بلکه پرداختن به موجودیست که از زمان حال و حتی از خود تجاوز کند و اهداف متعالی تری را داشته باشد.(شاتو، 2535، شاهنشاهی:6)
هدف زندگی از نظر قرآن، عبودیت و در نهایت قرب الی الله است(ذاریات: 56)این امر منطبق بر تربیت دینی است و با توجه به معنای رب در قرآن می توان گفت، هدف از تربیت، شناخت خدا و تن دادن به حاکمیت مطلق اوست. ایجاد انسان های متدین، با تقوا، دین باور، مسئولیت پذیر و مردم گرا راه رسیدن به قرب الی الله و از اهداف ثانوی است.
از آنجا که شناخت امام معصوم، به خصوص امام «مهدی»(ع) نیز از مهم ترین هدفی است که در تربیت دینی باید به آن اهمیت داد و نبود آن مصداق بی دینی و جهالت است و مرگ در آن شرایط معادل مرگ جاهلی برشمرده شده است(مجلسی، 1404ق، ج2: 316) در واقع مقدمه ای است برای رسیدن به هدف نهایی که شناخت خدا و قرب اوست، جا دارد که به این امر پرداخته شود.

مفهوم معرفت

معرفت در لغت به معنای شناخت، آشنایی و شناخت تفصیلی معلوم مجمل آمده است.(دهخدا، 1377).
معرفت از سنخ علم است، اما علمی که مسبوق به فکر باشد و به یقین بیانجامد. در چنین علمی جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست و با علمی که به اجمال یا از روی تقلید صورت گیرد فرق دارد.(جوادی آملی، 1378: 347-340).
ذکر این نکته لازم است که معرفت و علم از امور بدیهی و غیرقابل تعریف هستند و آنچه در تعریف آن ذکر می شود تنها حالت تنبیهی و تقریب به ذهن خواهد داشت. زیرا همه مجهولات به واسطه علم معلوم می شوند و خود علم بی واسطه معلوم ذهن انسان است.(صدرالمتألهین، 1419ق، ج3: 278).

معرفت در اصطلاح فلسفه و قرآن

فلسفه ارتباط تنگاتنگی با معرفت و مسائل معرفت شناسی دارد. فلاسفه دائم در تلاش بودند تا علاوه بر تبیین معنای معرفت به تبیین مکانیسم ایجاد آن در نفس بپردازند. فلاسفه اسلامی معرفت را عبارت از هرگونه ادراکی، اعم از حسی، خیالی، وهمی و عقلی می دانند. در واقع معرفت از حس شروع می شود و در مراتب بالاتر، با قوی تر شدن قوای نفسانی، به تخیل، توهم و سرانجام تعقل می انجامد. تعقل آخرین و قوی ترین مرتبه تعقل است که در آن، نفس با موجود مجرد خارج از خود ارتباط پیدا کرده و فنای در او می شود و به دیدن و تجربه موجودات جهان هستی در عالم مجردات منجر می شود. این مرتبه از ادراک برای همه انسان ها حاصل نمی شود و غالب انسان ها در همان مراتب خیال و وهم باقی می مانند.(صدرالمتألهین، 1419ق، ج6: 155-153؛ ج3: 365؛ ج9: 99-96).
در قرآن واژه علم به معنای معرفت به کار رفته است، یعنی علم توأم با تفکر و علمی که به یقین بیانجامد. خداوند به این نوع علم بسیار بها می دهد و انسان را به آن فرا می خواند. (محمد: 19؛ انفال:‌24؛ حدید:17؛ جوادی آملی، 1386: 214-193؛ 1387: 346).

ضرورت معرفت در دین

در قرآن و روایات، انسان دائماً به تفکر، تعقل و معرفت دعوت شده است. چرا که انسان زمانی می تواند در مسیر مستقیم قرار گیرد و واجد مکارم اخلاق شود که بتواند نسبت به کاری که می کند یقین داشته باشد و یقین هم جز با معرفت حاصل نمی شود(جوادی آملی، 1387: 349-340).
ایمان از یقین و یقین از معرفت حاصل می شود. بنابراین بدون معرفت، ایمان حاصل نخواهد شد. هر چقدر معرفت کامل تر و متعالی تر باشد، ایمان نیز قوی تر می شود.(جوادی آملی، 1386: 277)بنابراین ضرورت معرفت در دینداری بر کسی پوشیده نیست.

لزوم معرفت امام در تربیت دینی

شناخت امامان در مقام جانشینی پیامبر(ص) و ایمان به آن ها، از اصول اعتقادی شیعیان است. در روایات، ایمان به امامان از مهم ترین ارکان اسلام به شمار می رود:« اسلام بر پنج رکن استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و بر هیچ یک از این ارکان به اندازه ولایت تأکید نشده است.»(کلینی، 1365، ج2: 18).
«پیامبراکرم»(ص) می فرمایند:«بر دوستی معرفت ما اهل بیت ثابت باشید، قسم به کسی که جان«محمد» در اختیار او است، سودمندی عمل هر بنده ای در گرو معرفت ماست.»(مجلسی، 1404ق، ج27: 193).
و نیز می فرمایند:« کسی که بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.»(عاملی، 1409ق، ج16: 246، باب 33، حدیث 21475؛ کلینی، 1365، ج1: 372)این حدیث به شکل های مختلف و از منابع مختلف روایت شده است و مورد اجماع شیعه و سنی است.(حسینی طهرانی، 1422ق، ج3: 13).
هر عاملی که باعث جهالت شود و هر عملی که از جهالت سر زند؛ نتیجه نشناختن ولی زنده است. امام زنده و معرفت او و پشتیبانی از وی سبب رهایی از جهالت و آثار شوم آن است(حسینی طهرانی، 1422ق، ج3: 33).
مراد از معرفت امام نیز معرفت به امام زنده مشخصی است که از سوی امام ما قبل خود به این منصب منصوب شده است، نه اعتقاد کلی به وجود امامی در هر زمانی و یا اعتقاد به امامی که مردم آن را تعیین کرده اند.(حسینی طهرانی، 1422ق، ج3: 35-39).
و چون براساس اجماع شیعیان، امام دوازدهم حضرت «مهدی»(ع) در قید حیات است ولی در غیبت به سر می برد و ظهور او منوط به وجود امتی است که شایستگی پذیرش وی را داشته باشد، شناخت وی در حال حاضر از وظایف مؤمنان است تا هم به واسطه شناخت وی به شناخت خدا و ایمان به او برسند و هم بتوانند از طریق معرفت به وجود مبارکش، خود را در صف منتظران واقعیش قرار دهند و زمینه حضور وی را آماده کرده و پرده های غیب را یکسره بدرند.
باید اذعان داشت که مهدویت و انتظار، نه از حیث عقیدتی، نه از حیث اندیشه و تفکر و نه از حیث سلوک و رفتار، عمق چندانی در بین توده مردم، خصوصاً جوانان ندارد. علت این مشکل، نداشتن معرفت و برخورد سنتی مردم با موضوع مهدویت و انتظار است، نمونه بارز آن در عملکرد احساسی، گذرا و ناپایدار مردم در جشن های نیمه شعبان نمود پیدا می کند. اگر معرفت نباشد، محبت هم حاصل نخواهد شد. ثمره معرفت به امام، محبت و در نتیجه اطاعت و تأسی در تقوا، عبادت، سخت کوشی، جهاد، زهد، عدالت، سخاوت، موضع گیری در برابر بدعت ها، نصیحت، خیرخواهی، صبر، بردباری و... است. باید تلاش کرد تا مردم بیشتر از این با عوام زدگی خو نگیرند. چرا که عادت کردن به وضع موجود، آفت بزرگی است که می تواند در مقابل رشد و بالندگی یک جامعه قد علم کند. بنابراین باید تربیت را به نحوی سوق داد که بتوان به معرفتی که نهایتش حب اهل بیت(ع)، بالاخص«امام زمان»(ع)می باشد رسید.
معرفت «امام زمان»(ع) ابعاد مختلف تربیتی را تحت الشعاع خود قرار می دهد که مهم ترین آنها تربیت در حوزه خانواده است که می تواند تربیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را متأثر از خود سازد و ما در این مقاله سعی داریم تا در حد توان به این مقوله بپردازیم.

عوامل مؤثر بر تربیت دینی فردی در حوزه خانواده

ظهور حضرت «مهدی»(ع) نیازمند تحقق شرایط متعددی است که می توان گفت از همه مهم تر منوط به تربیت و ظهور یک نسل منتظر است، نسل منتظر، نسلی است که از هر جهت پذیرای وجود مبارک «امام زمان»(عج)است، با جان و دل او را شناخته و به او ایمان دارد و هر لحظه ظهورش را انتظار می کشد تا بتواند در کنارش آرام گیرد.
برای تربیت چنین نسلی، به خصوص در عصر حاضر که تربیت دینی با موانع و آسیب های فراوان روبروست، لازم است طراحی های راهبردی صورت گیرد، به نحوی که نسل ها خود به خود و خودجوش به سمت پذیرش ولایت «مهدی موعود»(ع)پیش روند و برای یاریش، هم آمادگی جسمی داشته باشند و هم آمادگی روحی.
فرد از وقتی که چشم به جهان می گشاید، وارد جامعه می شود. اولین جامعه ای که فرد در آن قدم می گذارد، جامعه کوچکی است که خانواده نام دارد، گروهی خاص از خویشاوندان که در برآوردن نیازهای اصلی اعضا، مسئولیت اصلی را برعهده دارند. این گروه ترکیبی از افرادند که از طریق خون، ازدواج و یا فرزندخواندگی به هم مربوط می شوند.(بروس کوئن، 1372: 151).
خانواده، هسته مرکزی جامعه است و شکل گیری جامعه از خانواده شروع می شود. تزلزل جامعه از تزلزل خانواده ها شروع می شود. هرگاه در جامعه ای خانواده از سلامت بهره مند باشد، جامعه نیز سالم و استوار خواهد بود، در غیر این صورت جامعه ثباتش را از دست می دهد و از هم فرو می پاشد.
خداوند برای نجات و رهایی خانواده از گمراهی و توجه به تعلیم و تربیت به سرپرست خانواده چنین می فرماید:« قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(تحریم:6) و یا «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا »(طه: 132) و یا در جایی که به «پیامبراکرم»(ص)، خطاب می کند که «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‌ »(شوری: 214).
بنابراین نقش خانواده از دیدگاه قرآن، تنها در برآوردن نیازهای اقتصادی خلاصه نمی شود، بلکه وظیفه اصلی آن تربیت صحیح نسل است.(جوادی آملی، 1388: 50).
نقش خانواده را می توان در ابعاد زیر در نظر گرفت:
1. نقش سازندگی: خانواده می تواند عوامل ناشی از وراثت را تحت الشعاع قرار دهد. خانواده، شخصیت کودک و خط مشی او را در حال و آینده مشخص می کند و به او جهان بینی می دهد.
2. نقش فرهنگی: همه مسائل فرهنگی و تربیتی در خانواده به طور عملی به کودک آموزش داده می شود. مفاهیمی چون عشق ورزیدن، محبت، همکاری، همدردی، شرافت، عزت نفس، صداقت و...در کانون خانواده، در قلب کودک نهادینه می شود.
3. نقش اجتماعی: خانواده مسئول صلاح یا فساد جامعه ای است که از خانواده ها و افرادی که در خانواده ها پرورش داده شده اند، است.(قائمی، 1368: 43-40).
برای داشتن نسلی منتظر و واجد مکارم اخلاق، توجه به خانواده و تربیت دینی والدین بسیار مهم است. والدین اگر خودشان واجد مکارم اخلاق نباشند و یا سعی خود را در داشتن این صفات مبذول نکنند، هیچ گاه نمی توانند صفات حسنه را به فرزندانشان انتقال دهند. اعتقاد به امام معصوم و زنده که ولی مطلق تمامی انسان هاست و به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب و به فرمان خداوند متعال در غیبت به سر می برد، زمانی با گوشت و خون کودک عجین می شود و ظهورش در هر لحظه دغدغه او می شود که والدین خود به این باور رسیده باشند و آن را به فرزندان خود منتقل کنند. در پرده خفا بودن چیزی نیست که مرضی«امام زمان»(عج) باشد و خود ایشان از باب تسلیم شدن به فرمان الهی، راضی به رضای او گشته اند و هر آن انتظار ظهور را می کشند. از این رو عشق و حب امام معصوم(ع)، باید ما را به آن سمت بکشاند که هرچه زودتر موانع ظهور را که همگی از جانب ماست، برداریم و بیش از این موجبات اندوه امام(ع) و خسران خودمان را فراهم نکنیم. اولین کاری که باید انجام دهیم توجه به تربیت دینی خود، فرزندانمان و تهیه محیطی امن برای رشد و بالندگی کودکانمان است.
از این رو یکی از مهم ترین برنامه های مدیران سیاسی و اجتماعی جامعه فراهم نمودن برنامه ای اصولی و راهبردی و آگاه کردن آحاد مردم از این برنامه هاست تا بتوان با ارائه و اجرای این برنامه ها، هرچه سریع تر به هدف والای جامعه اسلامی که به بهای گرانی به دست آمده و حفظ شده است، رسید. امید است که بتوان به نحوی عمل نمود که انقلاب اسلامی ما به انقلاب اسلامی جهانی حضرت«مهدی»(ع) متصل شود.
خانواده، هم بر رشد جسمی کودک نقش مستقیم دارد و هم بر رشد صحیح روحی و روانی او. این حقیقت که از پدر و مادر مجنون، ضعیف العقل و شرابخوار فرزندانی ناسالم و ناصالح به وجود می آید امری است غیرقابل انکار.(فلسفی، بی تا: 82).
بنابراین تربیت نسل سالم، صالح و مؤمن که از پذیرش حق ابا نداشته باشند و ذاتشان با ایمان به حق و حقیقت عجین شده باشد و لجاجت و عنادی با دین اسلام و مبادی بنیادین و احکام آن نداشته باشند از اولین و مهم ترین وظایف پدر و مادر است. پدر و مادر اساس یک خانواده هستند و هرگونه عیب روحی، اخلاقی و ایمانی در آن ها می تواند مانع از تحقق اهداف عالیه تربیتی شود. اگر کودک در خانواده با مشکل جدی روبرو نباشد و خوب تربیت شود، اجتماع، تأثیر کمتری بر انحراف او دارد. آغوش باز والدین در هر مرحله از زندگی کودک، عکس العمل های عالمانه و سنجیده آن ها در برخورد با تجربیات مختلف کودک در دوره های مختلف، همیشه خانواده را محیطی امن، دلنشین و صمیمی برای کودک ترسیم می کند، به طوری که مأوا و پناهگاه کودک در تمام ناملایمات زندگی می شود.
یکی از علل مهم سلب توفیق خانواده ها در تربیت و پرورش نسل دین دار، بی توجهی آن ها نسبت به آموزه های دینی و آدابی است که در شرع مقدس برای پرورش یک نسل دین دار آمده است. برخلاف این که از مکتبی غنی برخوردار هستیم که برای تمام مراحل زندگی ما دستورالعمل های ریز و جزیی دارد، متأسفانه اکثر مردم یا از آن ها آگاهی ندارند و یا اگر آگاهی داشته باشند، برای عمل به آن ها کوشش نمی کنند؛ از این رو به هر صورت که بخواهند، همسر برمی گزینند و بدون رعایت نکات لازم که در شرع به آن ها سفارش شده است، دارای فرزند می شوند و با تأمین تمام امکانات رفاهی، بی توجه به نیازهای روحی و عاطفی کودک، او را به حال خود می گذارند تا با هرچه که می خواهد خود را سرگرم کند و مدعی هستند که در حق فرزندشان هیچ کوتاهی نکرده اند.
وضعیت کنونی خانواده های جامعه اسلامی ما گویای این مطلب است که اگرچه اکثر قریب به اتفاق خانواده ها در آرزوی تربیت فرزندی سالم و صالح هستند، ما کمتر کوششی در این زمینه صورت می گیرد. انتخاب ناآگاهانه و عجولانه همسر، فرزنددار شدن بدون برنامه صحیح، کوتاهی کردن در تربیت کودک، پر کردن برنامه کودک با ابزارهای نامناسبی چون انواع نرم افزارها، بازی های کامپیوتری و اسباب بازی های غیراستاندارد و ناسالم، سپردن آن ها به مهدکودک هایی که با کادری بی تجربه و تحصیلات ناکافی، مملو از انواع آموزش های غیرصحیح با عناوین گمراه کننده هستند و نتیجه آن ها چیزی جز تخریب روح کودکان نیست، خستگی والدین و بی حوصلگی آن ها در ابراز محبت به کودک و ناآگاهی آن ها در برخوردهای صحیح با کودک از جمله آسیب هایی است که خانواده ها و تربیت دینی صحیح کودکان با آن مواجه هستند.
با شناسایی وضع موجود و آگاهی از تمام هنجارها و ناهنجاری ها، بهتر می توان برنامه های راهبردی را طراحی و اجرا کرد. از این رو نهادهای برنامه ریز در زمینه تربیت، بدون مطالعه وضع موجودی که خانواده و فرزندان با آن روبرو هستند، نمی توانند طرحی را ارائه دهند و آن را اجرا کنند و اگر برنامه ارائه دهند، جز شکست و دامن زدن به مشکلات خانواده ها، چیزی به همراه نخواهند داشت.
ابواب مختلف جلد صدم بحارالانوار و نیز جلد چهاردهم مجموعه ارزشمند وسائل الشیعه برای مطالبی که از این پس خواهیم گفت روایات متعدد، مهم و قابل توجهی دارند که دسته بندی مجدد و هرچه بیشتر کاربردی کردن آنها مجال دیگری می طلبد. با توجه به مشکلاتی که در بالا ذکر شد، می توان به موارد زیر اشاره کرد تا بتوان با توجه به آن ها نسل ها را به سمت اصلاح، دینداری و ولایتمداری و در نتیجه نسل منتظر هدایت کرد.

راهبردهای تربیتی معرفت امام زمان(ع) در بعد خانواده

برای داشتن افرادی با تربیت مهدوی و به عبارت دیگر برای تربیت نسل منتظر باید راهکارهای متعددی را در پیش گرفت که جز با شناخت وضع موجود و چالش ها و آسیب های پیش رو نمی توان به این راهکارها دست یافت. بنابراین ما نیازمند تدوین و تهیه استراتژی خاص در زمینه تربیت نسل عارف به امام هستیم که با توجه به مواردی که در بالا به طور خلاصه به آن ها اشاره شد می توان راهکارهای زیر را اتخاذ کنیم تا دچار آسیب های پیش روی تربیت مهدوی نشویم.

انتخاب و پذیرش همسر شایسته:

خانواده کانون مقدسی است که در سایه پیوند زناشویی پایه گذاری می شود. تشکیل خانواده فقط برای ارضای غرایز جنسی نیست تا به هرگونه ای صورت گیرد، بلکه بقا و تربیت نسل مهم است و خانواده فقط براساس دو رکن مودت و رحمت شکل می گیرد و استوار می ماند(جوادی آملی، 1388: 68)نه بر اساس میزان مهریه، ثروت، زیبایی و یا عوامل ظاهری و زودگذر دیگر.
آنچه کانون خانواده را گرم می کند و روابط دو همسر را صفا و صمیمیت می بخشد و سعادت آن ها را تأمین می کند، پیوند قلبی و امتیازهای مشترک روحی و اخلاقی است. هم کفو بودن(3) ملاک بسیار مهمی است که در دین اسلام به آن تأکید شده است. متعادل بودن رفتار زن و مرد، دین دار بودن، ایمان داشتن، برخورداری از اصالت خانوادگی بر اساس ایمان و تقوا، عفت و حیا و... از مواردی است که باید رعایت شود و زن و مرد باید بدانند که متمم و مکمل همدیگرند و باید در همسان سازی و هم شأن سازی هم در سیر تعالی و رشد به سوی صراط مستقیم بکوشند.
با توجه به تأثیر پدر در تربیت فرزند، مادرانی که طالب تربیت یک نسل مهدی باور و مهدی یاور هستند، باید هنگام انتخاب همسر، به این مسئولیت تربیتی توجه داشته باشند و فردی را برگزینند که تربیت دینی، عشق و محبت به «امام زمان»(ع)در او نهادینه شده باشد؛ زیرا پدری که خود برخوردار از عشق و محبت به امام زمانش نباشد، نمی تواند در ایفای رسالت تربیت نسل مهدی باور توفیقی داشته باشد. از سوی دیگر، تقید پدر در رعایت حلال و حرام الهی، به ویژه تقید به تهیه روزی حلال برای خانواده، در دین دار کردن فرزندان و تربیت نسل ولایی، فوق العاده مؤثر است.(معین الاسلام، 1386: 60-37؛ قائمی، 1368: 47). پدر اگرچه از لحاظ وراثتی فقط در انعقاد نطفه موثر است، اما به لحاظ تربیتی و الگوپذیری کودک تا پایان عمر در فرزند خود تأثیرگذار است.
مرد نیز برای انتخاب همسر باید نکات اخلاقی و دینداری را در کنار زیبایی، مهم بداند و فقط چهره ظاهر را عامل خوشبختی نداند. او باید بداند، همسری که برمی گزیند، مادر فرزندانش است و باید خوب باشد تا بتواند خوب تربیت کند. مادر بیشترین تأثیر را بر تربیت فرزند دارد. تمام حالات روحی و روانی مادر در طول 9 ماه بارداری قبل و بعد از آن بر کودک تأثیر مستقیم می گذارد. بعد از تولد، به خاطر قانون طبیعت، کودک مؤانست بیشتری با مادر دارد و تمام حرکات او در ذهن کودک نقش می بندد.(قائمی، 1368: 108-54؛ شعاری نژاد، 1364: 72).
بنابراین دختران و پسران باید ازدواج را صرفاً وسیله ای برای ارضای غرایز ندانند، بلکه آن را امری مقدس بدانند که طی آن می توانند به تداوم نسل بپردازند و موظفند در نگهداری و تربیت صحیح فرزندان نهایت تلاش خود را مبذول دارند. «رسول اکرم(ص)می فرمایند:«در انتخاب همسر دقت کنید، زیرا ویژگی های پدران و مادران به ارث می رسد.»(عاملی، 1409ق، ج14: 29).
اگر پدر فقط در انعقاد نطفه نقش وراثتی دارد، مادر، هم در انعقاد نطفه و هم در 9 ماه بارداری و هم در دو سال شیردهی، رابطه وراثتی و خونی با فرزندش دارد و همه رفتارهای جسمی و روانی وی تأثیر مستقیم بر فرزند دارد. در احادیث بسیار آمده است که مردان را به انتخاب زنی نیکوسرشت، با ایمان و پاکدامن دعوت می کنند، صفاتی که بهتر از زیبایی ظاهری، مرد را واله و حیران خود می سازد.(عاملی، 1409ق: 20- 35 از ابواب مقدمات نکاح ح7؛ 48 ب 13 ح4؛ 20/ 33 ب 6 ح 16؛ 20/ 38 ب9 ح2؛ 20/ 39 ح6؛ 20/ 56 ب18 ح1؛ مجلسی، 1404ق: 235-103).

حقوق همسر:

زن و مرد نه تنها باید در انتخاب همسر تلاش کنند، بلکه باید تمام سعی خود را در رعایت حقوق همدیگر بکنند تا کانون خانواده از گرمی و ثبات بهره مند شود، حقوقی که همسران باید تا پایان عمرشان، خود را ملزم به رعایت کنند. پس باید همسران در کانون خانواده وظایف خود را بشناسند و در انجام صحیح آن اهتمام ورزند. نه از هم انتظارات بیش از حد و اندازه داشته باشند، به طوری که باعث خستگی و یأس شوند و نه آنکه هیچ انتظاری از هم نداشته باشند و هیچ تکاپو و امیدی در خانه وجود نداشته باشد. پس باید حقوق و وظایف و حد آن ها به خوبی روشن شود و هر یک از زن و مرد قبل از ازدواج با آن آشنا شوند.
پایه گذاری زندگی بر اساس محبت، احترام، اخلاق خوش، قدردانی، کاستن توقعات، تقسیم کار، پرهیز از عیب جویی و بدگمانی، رازداری، سازگاری، همیاری، میانه روی، تدبیر و... از حقوقی است که زن و مرد بر هم دارند که به دلیل جلوگیری از اطاله کلام از پرداختن به آن ها پرهیز می کنیم.(اسماعیلی یزدی، 1385: 281-244).
از جمله حقوقی که زن و مرد در کانون خانواده نسبت به هم دارند این است که همدیگر را به اصلاح و اطاعت خدا و درست زندگی کردن فرمان داده و ارشاد کنند و در این زمینه از هیچ تلاشی دریغ ننمایند و سعی کنند با انجام صحیح و به موقع وظایف، آرامش لازم را برای پذیرش اوامر الهی فراهم کنند و همدیگر را در پذیرش و ثبات در امر ولایت پذیری تشویق کنند تا بتوانند فرزندان ولایت مدار تربیت کنند.

انعقاد نطفه:

یکی از مراحلی که می تواند در تکوین شخصیت دینی و ولایی فرزندان موثر باشد، مرحله انعقاد نطفه است؛ از این رو در شرع، دستورهای زیادی برای این مرحله صادر شده است که توجه به آن ها می تواند گامی مؤثر برای تربیت نسل ولایی باشد.(مجلسی، 1404ق، ج100).
زندگی یک موجود جاندار از لحظه لقاح آغاز می شود. از همین لحظه است که مرد و زن، عنوان پدر و مادر یافته و ایفای نقش حساس و جدیدی را برعهده می گیرند. دوره 9 ماهه پس از آن در حیات آدمی، بسیار مهم و تعیین کننده است. هرگونه کوتاهی والدین، به ویژه مادر، عواقبی غیرقابل جبران دارد.
پدر و مادر باید از همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک و مراسم عروسی به فکر باشند که اگر لحظه ای اشتباه کنند، این اشتباه و گناه دامن نطفه ای را خواهد گرفت که آن ها در صدد تشکیل آن هستند.
حالت هیجانی و عاطفی در لحظه انعقاد نطفه، رؤیاها و خیال پردازی های مادر، وجود گناه در محل انعقاد نطفه، پراکندگی و آشفتگی فکری زن و مرد، در جنین تأثیر مستقیم دارد. انتخاب زمان و شرایط روحی و روانی مناسب و توجه به خدا هنگام انعقاد نطفه می تواند در تشکیل نطفه ای سالم کمک کند.(مظاهری، 1387: 63؛ معین الاسلام، 1386: 60-37).

دوران بارداری:

یکی دیگر از مقاطع و مراحل تأثیرگذار در تربیت نسل مهدی باور، دوران بارداری مادر است. تحقیقات به خوبی نشان می دهند که دامنه تأثیرگذاری مادر بر جنین بسیار فراتر از ابعاد مادی است و از گفتار و رفتار گرفته تا نیت، انگیزه، صفات و اخلاقیات او، طفل را متأثر از آثار نیک و بد خود می نماید. بنابراین دین داری و توجه مادر به رعایت نکات لازم در مسائل ریز و درشت اعتقادی، به خصوص ولایت پذیری، مستقیماً بر افکار کودک و شکل گیری آن تأثیرگذار است. احادیث زیادی وجود دارد که بر این امر صحه می گذارند و اکثر بانوان متدین ما سعی می کنند به دستورهای وارده از طریق احادیث، به خوبی عمل کنند. در تحقیقات روانشناسان غربی این نتیجه به دست آمده که کودکان موسیقی هایی را که در دوران جنینی شنیده بودند در دورانهای کودکی و نوجوانی آن را به یاد آورده و با شنیدن مجدد، آن را یک موسیقی آشنا می دانستند، بی آنکه به یاد آورند آن را کی یا کجا شنیده اند. هر صفت رذیله ای که مادر داشته باشد، مثل غیبت، دروغ، تهمت، حسادت، سخن چینی و ... همگی در روح و روان جنین تأثیر مستقیم دارد.(مظاهری، 1387: 74).
از این رو مادری که خود علقه عاطفی و فکری با مولای خود «امام زمان»(ع) داشته و این علقه، نمود عملی در زندگی او دارد، قطعاً این عاطفه را به فرزند هم منتقل خواهد کرد. (معین الاسلام، 1386: 60-37).
خواندن دعاها و زیارت هایی چون زیارت جامعه کبیره، زیارت عاشورا، دعای عهد و دعای فرج در این دوران به مأنوس شدن طفل با یاد ائمه اطهار(ع)، به خصوص حضرت «ولیعصر»(عج)کمک می کند.
ارتزاق مادر از لقمه حلال نیز از نکات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد، به خصوص از سوی پدر. لقمه حلال در تمامی مراحل زندگی کودک در صلاحیت وی، مستقیماً تأثیرگذار است و باید همیشه مدنظر پدر باشد.(عبس: 24).
نقش پدر در دوران بارداری مادر بسیار مهم است. فراهم نمودن محیطی آرام، بدون نگرانی، سرشار از عاطفه و محبت و نیز فراهم کردن رزق کافی، لازم و حلال از وظایف مرد است که قصور از آن عواقب بدی خواهد داشت که نه تنها دامن گیر آن خانواده خواهد شد، بلکه جامعه نیز از اثرات سوء آن بی بهره نخواهد ماند.

تولد نوزاد:

لحظه تولد نوزاد شیرین ترین تجربه ای است که برای مادر حاصل می شود. تجربه ای که توأم با سخت ترین دردهایی است که مادر می توانست تجربه کند. این لحظه بهترین لحظه در عمر مادر در نزدیکی به خدا و توسل به نایبان بر حقش است که ممکن است به دلیل اضطراب و ناراحتی فراموش شود و یا حتی به ناشکری و گفتن الفاظ ناروا منجر شود. صبر مادر، توکل او بر خدایی که شیرین ترین لحظه را در پس سخت ترین لحظات قرارداد و استمداد از او و توسل به اولیای الهی به خصوص امام حی و حاضر، حضرت «مهدی»(ع)، نه تنها از اضطراب مادر می کاهد و تحمل درد را برای او آسان می کند، بلکه باعث ایجاد روحیه ای می شود که تأثیر مستقیم آن بر نوزاد غیرقابل انکار است. نوزادی که با یاد و نام حضرت«مهدی»(ع)، پا به عرصه هستی بگذارد و در گوش او اذان خوانده شود، همیشه با این یاد مأنوس خواهد بود.
مرحله بعد، انتخاب نام مناسب است که بهتر است قبل از تولد و زمانی که طفل در رحم مادر است، انجام شود. نامی پرمعنی که همیشه طفل از داشتن آن نام به خود ببالد و سعی کند شخصیت خود را با آن نام مطابق نماید. بهترین نام، نامی است که علاوه بر معنای زیبا و محتوای عالی، موزون باشد و خود کودک توان تلفظ آن را داشته باشد. نام های مبارک «محمد»، «علی»، «مهدی» و... که برگرفته از اسامی و القاب ائمه اطهار(ع) است، بهترین نام هایی است که می توان انتخاب کرد و کودک را در تمام لحظات با این بزرگواران مأنوس کرد. کودکی که نامش «مهدی» و سایر القاب حضرت «مهدی»(ع) باشد، مدام از والدین، معنا و مفهوم نامش را سؤال می کند و وقتی بفهمد نامش از آن«مهدی موعود»(ع)است، سعی می کند خود را به شخصیت مبارک ایشان نزدیک کند.
تحنیک(آشنا کردن کام کودک، برای اولین بار، با چیزهایی نیکویی چون تربت«امام حسین»(ع)، تراشیدن سر، تصدق برای کودک، ختنه پسران، دادن ولیمه و سفارش های مختلف دیگر که در کتب اسلامی، با توجه به روایات وارده، توصیه شده است از کارهایی است که مستحب است والدین انجام دهند.(قائمی، 1368: 96).

دوران شیردهی:

تأثیر شیر مادر در پرورش شخصیت معنوی فرزندان، امری مسلم و غیرقابل انکار است و در احادیث نیز اهمیت آن ذکر شده است.(4)مادرانی که توفیق دارند از شیر خود که محصول لقمه حلال است فرزند خود را بهره مند سازند، همچنین مادرانی که با وضو، ذکر و یاد خدا و ائمه اطهار(ع)، به فرزند خود شیر می دهند، قطعاً در تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور توفیق بیشتری خواهند داشت.(معین الاسلام، 1386: 60-37).
فرزندی که از شیر مادر بهره مند می شود و از شیره جان او می مکد، محبت، عطوفت و ایثار را وارد تک تک سلول های اعضای خویش می کند. این مهر و عطوفت اگر همراه با یاد امام غایب از نظر باشد، زیباتر و مؤثرتر خواهد بود. هرچه که خدایی باشد و به کودک القا شود، کودک در پذیرش آن مهیاترین است؛ چرا که امری مطابق با فطرت خدایی او است.
پدر نیز موظف است تا با فراهم کردن محیطی آرام و بدون دغدغه و تهیه مواد غذایی لازم و حلال، نیازهای جسمی و به خصوص روحی مادر را تأمین نماید تا مادر بتواند به خوبی از عهده وظیفه اش برآید. اگر مادر مجبور شد، بنا به دلایلی، از لقمه شبهه ناک ارتزاق کند، با استغفار و گفتن بسم الله الرحمن الرحیم و توسل به خدا، آلودگی غذا را رفع کند. در این دوران نیز مادر موظف است نه تنها خود را از صفات رذیله دور سازد، بلکه وجود و نفسش را مزین به صفات حسنه نماید تا روح کودکی که از شیره جان او ارتزاق می کند در امان بماند.(مظاهری، 1387: 71).
غم و غصه، نه تنها مادر را دچار سستی و رخوت و به اصطلاح دچار فلج روحی می کند، بلکه بر کودکی که در کنار او آرمیده است نیز تأثیر شدیداً مخربی می گذارد که حتی غیرقابل جبران است. برقراری ارتباط با خدا، دوری از شیطان و وسوسه هایش و توکل به خدا بهترین و ساده ترین راهی است که والدین می توانند در برابر سختی ها و مصایب در پیش گیرند. (مظاهری، 1387: 85).

دوران کودکی(1 تا 12 سالگی):

در نظام تربیتی اسلام، این نکته مورد تأکید قرار گرفته که دوران کودکی، دوران شکل گیری شخصیت دینی، عاطفی، عقلی و... کودک است. دوران کودکی دوره فطرت و عمل است و کودک بر اساس فطرت خود و عملکرد اطرافیانش، به تقلید رفتارها و گفتارها می پردازد، از این رو کلیه رفتار پدر و مادر، به ویژه مادر که در این دوره، بیشترین ارتباط را با فرزند دارد، در شکل گیری شاکله شخصیتی فرزندی که تمام اعمال والدین خود را زیر نظر دارد و الگوگیری می کند، مؤثر است.(قائمی، 1386: 31؛ معین الاسلام، 1386: 60-37) تأکید بر یگانگی گفتار و کردار، در همین سیر می باشد.
پس استنتاج، دلیل آوردن و ارائه مدرک، تأثیر چندانی بر عملکرد کودک ندارد.(فضل الله، 1379: 132) احساسات کودک قبل از عقل وی رشد می کند و بهره برداری از سرمایه های عاطفی طفل بسیار زودتر از ذخایر عقلی او شروع می شود.(فلسفی، بی تا: 226) از این رو باید سعی شود کودک را در خلال بازی و با ترفندهای کودکانه تربیت کرد و اعتقادها و احکام دینی را با شیرین ترین روشها به او القا کنیم و القای محبت به ولی خدا را با داستان و بازی در او ایجاد کنیم.(5)
فرایند تربیت در اسلام، فقط به کارگیری الفاظ، عبارت ها و قاعده های دستور زبانی نیست؛ بلکه عرصه عمل نیز دارای اهمیت ویژه ای است. چه بسا فهم دقیق دستورهای اخلاقی، در ابتدا نیازمند عمل آدمی است. اگر انسان به بعضی دستورهای اخلاقی عمل نکند، نمی تواند معنای حقیقی آن را دریابد. به بیان دیگر، مادر باید خود به اصول و مبانی تعلیم و تربیت و همینطور تربیت یک نسل ولایی، علاوه بر شناخت التزام داشته باشد.
مادر، باید فرصت طلایی شکل گیری شخصیت فرزند را غنیمت شمرده و پایه ها و بنیان های اعتقادی فرزندش را با ارائه رفتارهای برگرفته از مبانی دینی و اخلاقی، تقویت نماید. او، اگر بنا دارد فرزندی مهدی باور تربیت کند، باید بداند هرچه محبت، دل باختگی و ارتباط قلبی خود او با آن حضرت بیشتر باشد و این علقه، در رفتار وی که فرزند، شاهد آن است، نمود عینی داشته باشد، به همان میزان می تواند این محبت را بدون آموزش رسمی به فرزند خود انتقال دهد. وقتی فرزند، عشق سرشار مادر، به «امام زمان»(ع) را مشاهده می کند و فضای خانه را آکنده از عشق و محبت به ائمه اطهار(ع) می بیند، خود به خود به سمتی پیش می رود که چیزی جز عشق به ولایت به همراه نخواهد داشت.
نقش پدر در این دوره بسیار مهم است. کودک پدرش را سمبل قدرت و عامل تأمین امنیت و مرکز تصمیم گیری می داند و لذا خود را به او نزدیک می کند و نه تنها از او الگوگیری می کند، بلکه به او تکیه می کند.(قائمی، 1386: 51).

دوران نوجوانی(12 تا 18 سالگی):

دوره نوجوانی مهم ترین مرحله در مسیر شکل گیری هویت دینی به شمار می رود. فرد در این سال ها درباره خودش، جهانی که در آن زندگی می کند و روش زندگی می اندیشد و پرسش هایی در ذهن خود می پروراند و سعی می کند به استقلال برسد و کمتر تقلید کند. در پی تعارض شدید ذهنی که برای او حاصل شده است، به همه چیز شک دارد و از همه چیز سؤال می کند و می خواهد همه چیز را بداند. قوه ادراکش قوی شده است و طوطی وار تقلید نمی کند. هویت طلب است و در پی تشخص طلبی مستقل عمل می کند و نیاز به توجه دیگران دارد. به شدت علاقمند به دوست یابی است و به دنبال الگو می گردد.(فرهادیان، 1385: 60).
از نظر عاطفی زودرنج و شکننده است و زود خشمگین می شود. بی حوصله، پرخاشگر و کم طاقت است. ثبات عاطفی ندارد و نیاز شدید به محبت دارد. وجدان اخلاقی در او رو به رشد است.
در نظام تربیتی، دوران نوجوانی، دوران انتقال است. در این دوره که با سن تکلیف همراه است، باید آموزه های دینی، به صورت آمیزه ای از احساس و عقل به فرزندان ارائه شود؛ زیرا در این دوره، فرزندان، نه دارای احساس و عواطف محض هستند و نه برخوردار از قدرت عقلانی کامل؛ از این رو متولیان تربیت باید هنرمندانه با آمیختن عقل و احساس و گره زدن اندیشه، عاطفه و محبت، در پی تعمیق محبت نوجوانان به «امام زمان» شان باشند. (معین الاسلام، 1386: 60-37؛ فضل الله، 1379: 134؛ اسماعیلی یزدی، 1385: 327).
در نظام تربیتی اسلامی، نوجوان مشاور و وزیر است و می توان با مسئولیت دهی، هویت وی را تثبیت کرد و به او اعتماد به نفس داد.
این دوره از سخت ترین دوران هایی است که فرزندان با آن مواجه هستند، چرا که مرحله کودکی سپری شده و کودک با تغییرات فیزیکی و روحی جدی، وارد دوره جوانی می شود.(قائمی، 1364: 13).
اگر پدران و مادران توفیق یابند که در این دوره، عشق همراه با معرفت را در فرزندان خود ایجاد کنند، تا حدود زیادی توانسته اند به رسالت خود در تربیت نسل ولایی عمل نمایند. پدر و مادر باید تمام سعی خود را مبذول دارند تا بتوانند با به کارگیری اصول صحیح تربیتی و ایجاد فضایی صمیمانه، نوجوان را که در خطرناک ترین مرحله عمر خود، به سر می برد به سمت خود جلب نموده و با رعایت سطح درک و فهم او مسایل را با او در میان گذاشته و حل کنند.
توجه به تغذیه کافی و مناسب، توجه به استراحت و ورزش برای تخلیه انرژی های روانی و فشارهای روحی، توجه به مسائل جنسی و بلوغ او و توضیح آن به شیوه ای که برای او قابل فهم باشد، اهمیت دادن به شخصیت او، داشتن سعه صدر در مقابل رفتارهای زودگذر او از جمله مواردی است که باید والدین به آن اهتمام ورزند.(فرهادیان، 1385: 61).
در این دوره نیز می توان از این روش های تربیتی کمک گرفت و ولایت مداری را با این روش ها به نوجوان آموخت: روش قصه گویی، روش مشاهده مستقیم، تمرین و تکرار، روش الگویی و روش پرسش و پاسخ.

دوران جوانی(16 تا 25 سالگی):

دوره جوانی در نظام تربیتی اسلام، دوره وزارت و همراهی است.(محمدی ری شهری، 1384: 52).
در این دوره جوان با عقل و منطق پیش می رود و چندان دنباله رو احساسات و عواطف نیست. اگر پدر، مادر و متولیان تربیتی توفیق یافته باشند تمام مراحل قبلی را با موفقیت طی کنند، جوان آنان، در این دوره به بالاترین مرحله تکامل اخلاقی می رسد که مرحله اخلاق مستقل و خودپیرو می باشد. در این مرحله تکامل، قوانین حاکم بر رفتار اخلاقی از درون فرد سرچشمه می گیرد؛ در حالی که در مراحل کودکی و نوجوانی، جامعه بیرونی غالب است. در واقع جوانی که تحت تربیت اصول صحیح قرار گرفته است، به مرحله ای می رسد که به صورت خودجوش و با الهام درونی، به دنبال ولی خدا حرکت می کند.(معین الاسلام، 1386: 60-37).
هیچ چیزی به اندازه وجود مبارک «امام زمان»(ع) و برپایی حکومت جهانی آن حضرت برای جوان پاک طینت جاذبه ندارد، زیرا تحقق تمام آرمان ها و آرزوهای بلند خود را در پناه برپایی حکومت جهانی حضرت می بیند؛ از این رو اگر صحیح تربیت شده باشد، به یک جریان قدرت مند برای زمینه سازی حکومت آن حضرت تبدیل می شود. زیرا جوان از سرمایه و امکاناتی چون قدرت بدن، هوش بالا، میل و رغبت به تزکیه نفس و احیای شخصیت معنوی خود بهره مند است.(قائمی، 1364: 13).
جهت دهی این سرمایه ها و استفاده از این نیروی شگفت، کاری بسیار حساس و مشکل است. مربی باید با شناخت، ایمان، هم فکری، هم گامی با جوانان و با ادبیاتی جوان پسند و صبر بسیار و نیز با حفظ جنبه الگویی خود، به رسالت خطیر خود عمل کند.
ضمناً متولیان تربیتی جوانان، باید به این نکته توجه داشته باشند که کوچک ترین اشتباه و بی توجهی آن ها می تواند سبب خارج کردن آن ها از مسیر«امام زمان»(ع) شود؛ به ویژه در دنیای امروز که دشمن در کمین آنان است.
خانواده می تواند با فراهم نمودن فرصت گردش و تفریح سالم، روحیه جوان را برای پذیرش معیارهای دینی حاکم بر خانواده آماده کند. مسئولیت دادن به آن ها و مهم شمردن آن ها در تصمیمات زندگی نیز در مهار کردن روح طغیان در جوانان بسیار مهم است.
از مهم ترین وظایف والدین در این دوره، توجه آن ها به مسأله ازدواج جوانان است که با راهنمایی های آنان می تواند به بهترین شکل صورت گیرد. والدین با ارشاد به موقع و نظارت های غیرمستقیم خود و نیز با تحمیل نکردن نظر خود، باید جوان را در انتخاب صحیح یاری کنند. پس باید والدین به موقع به این مهم مبادرت ورزند و با بهانه های واهی، مثل نبودن وسع مالی، کار مناسب نداشتن، سربازی نرفتن، درس نخواندن، ‌دانشگاه نرفتن، خانه و ماشین نداشتن و هزاران دلیل دیگر، این امر را به تأخیر نیاندازند و تا حد امکان کمک مالی و فکری به آن ها بکنند.
کودکی که با سرشت پاک پا به عرصه وجود بگذارد و در محیط سرشار از مهر و عطوفت به رشد و بالندگی برسد، در دوره جوانی آن چنان از تعادل برخوردار است که به راحتی می تواند خود را در مسیر حق که با فطرت او عجین شده است، قرار دهد.

دوره بزرگسالی:

دوره ای که معرفت دینی از طریق فقه و شریعت کسب می شود.(فضل الله، 1379: 134) و فرد به میوه چینی و برداشت آنچه در این مدت کشت کرده است، می پردازد. اگرچه می توان به اندوخته های فرد در این دوره اطمینان کرد، ولی باز هم نمی توان او را بی نیاز از تربیت دانست. فرد تا پایان عمرش به مراقبت نیاز دارد تا در دام شیطان گرفتار نشود و آنچه کسب کرده است، به یکباره از دست ندهد.
در این دوران است که فرد ثمره تربیت خانوادگی اش را به عینه می بیند و در همسر و فرزندانش و سایر افرادی که هر روز با آن ها در تعامل است تأثیر می گذارد و جامعه پیرامون خود را شکل می دهد.

نتیجه گیری

نتایج آنچه را که در این نوشتار با هم مرور کردیم می توان به اجمال در سطور زیر بیان کرد:
بدون شناخت کامل، ایمان و یقین حاصل نمی شود و دین بدون معرفت، ارزشی ندارد.
معرفت«امام زمان»(ع)، پس از معرفت خدا و«پیامبراکرم»(ص) یکی از مهم ترین اهداف تربیت دینی است و بدون آن تربیت دینی به هدف نهایی اش که همان قرب خداوند متعال است نایل نمی شود.
برای طراحی برنامه های راهبردی تربیتی موفق و قابل اجرا، باید ابتدا به مطالعه و آسیب شناسی وضع موجود و سپس به ارائه راهبردها برای رسیدن به وضع مطلوب بپردازیم. در این راستا خانواده، مهم ترین رکن در تربیت دینی در بعد فردی محسوب می شود. فرد اگر در دامان خانواده به خوبی تربیت شود، به راحتی می تواند در اجتماع در مسیر مطلوب پیش رود و کمتر در معرض مخاطره قرار گیرد. در خانواده نیز مادر نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و می تواند در سرشت کودک و هماهنگ کردن آن با اهداف تربیت دینی دخیل باشد. علاوه بر آن، والدین باید نهایت سعی خود را بنمایند تا فرزندشان با خوی مهدی باوری و مهدی یاوری بار بیاید و این امر مستلزم داشتن شناختی کامل از امام«مهدی»(ع)، است. آن ها باید خود از این شناخت بهره مند باشند تا بتوانند آن را به کودکشان منتقل کنند.
برای دست یافتن به تربیت مهدوی فرزندان، باید در تمام مراحل ازدواج، انعقاد نطفه، بارداری، تولد، شیردهی، کودکی، نوجوانی و جوانی انتظار و محبت به امام عصر(ع) مورد اهتمام خانواده باشد.
  • نویسنده: مریم سالم(1)
--------------------------------------------------------------------------
  • پی‌نوشت‌ها:
  • 1. دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس/ عضو هیئت علمی گروه مطالعات راهبردی مهدویت، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات mismsalem@yahoo.com
  • 2.Education
  • 3. امام صادق علیه السلام می فرمایند: الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار(هم شأن کسی است که پاکدامن بوده و بر تأمین زندگی توانا باشد)(وسائل الشیعه، 20/ 78ب 28 ح4 و5).
  • 4. میزان الحکمه، ج4، ص 138.
  • 5.در حدیث آمده که باید با کودک کودکانه رفتار کرد.(وسائل الشیعه، ج1: 486)(من کان عنده صبی فلیتصاب له).
  • منابع و مآخذ تحقیق:
  • -قرآن کریم.
  • - ابراهیم انیس و سایرین؛ 1392ق، المعجم الوسیط، ج1، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم.
  • -اسماعیلی یزدی، 1385، عباس؛ فرهنگ تربیت، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم.
  • - الفیروز آبادی، محمد بن یعقوب؛ 1420ق، القاموس المحیط، بیروت: دارالفکر، چاپ جدید.
  • -باقری، خسرو؛ 1386، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران: وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول.
  • - جوادی آملی، 1388، جامعه در قرآن. قم: نشر اسراء، چاپ دوم.
  • -جوادی آملی؛ 1378، شریعت در آینه معرفت، ویرایش حمید پارسانیا، قم: نشر اسراء، چاپ دوم.
  • - جوادی آملی؛ 1387، مراحل اخلاق در قرآن، قم: نشر اسراء، چاپ هشتم.
  • -جوادی آملی؛ 1386، معرفت شناسی در قرآن، قم: نشر اسراء، چاپ چهارم.
  • -حر عاملی، 1409ق، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: مؤسسه آل البیت.
  • -حسین طهرانی؛ 1422ق، امام شناسی، 18 جلد. مؤسسه ترجمه و نشر دور و علوم و معارف اسلام مشهد.
  • - داوودی؛ محمد؛ 1383، سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، جلد 2، تربیت دینی، زیرنظر علی اعرافی؛ قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
  • - رحیمی، فاطمه، دانشنامه جهان اسلام: واژه تربیت؛ ج7، ص 279؛ تهران: بنیاد دائره المعارف. سال
  • -شاتو، ژان؛ 2535 شاهنشاهی مربیان بزرگ؛ ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران: دانشگاه تهران.
  • -شعاری نژاد، علی اکبر؛ 1364، روان شناسی رشد، تهران:‌اطلاعات.
  • -شمس، محمدجواد، دانشنامه جهان اسلام، تزکیه؛ ج7، ص 281؛ تهران: بنیاد دایره المعارف، سال.
  • -صدرالمتألهین، 1419ق، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ پنجم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  • -علی اکبر دهخدا؛ 1377، لغت نامه، زیر نظر دکتر محمد معین و دکتر سید جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره جدید.
  • - فرهادیان، 1385، رضا، مبانی تربیتی و شاخه های مهم در برنامه ریزی مدارس. قم: جمکران. چاپ اول.
  • - فضل الله، 1379، محمدرضا؛ درآمدی بر تربیت دینی با توجه به پیشرفت دراکات دینی در کودکان و نوجوانان؛ ترجمه اسدی، فرزدق، معلم تربیت اسلامی(ویژه تربیت دینی)، به کوشش حاجی ده آبادی- محمدعلی و صادق زاده- علیرضا: تهران، نشر تربیت اسلامی وابسته به وزارت آموزش و پرورش. کتاب سوم. پاییز.
  • -فلسفی، محمدتقی، بی تا، کودک از نظر وراثت و تربیت، مجموعه سخنرانیهای محمدتقی فلسفی، تهران: هیئت نشر معارف اسلامی، چاپ پانزدهم.
  • - قائمی، علی، 1368، نقش پدر در تربیت، تهران: انتشارات امیری، چاپ سوم.
  • -قائمی، علی، 1368، نقش مادر در تربیت کودک، تهران: انتشارات امیری، چاپ پنجم.
  • -قائمی، علی، 1386، علی، خانواده و تربیت کودک، تهران.
  • -قائمی، علی، 1364، مجموعه بحثها در زمینه شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، امیری، چاپ دوم.
  • -کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، 1365ش، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  • -کوئن، بروس؛ 1372، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضلی. تهران، سمت. چاپ اول.
  • -مجلسی، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
  • -محمدی ری شهری، محمد، 1384ش، حکمت نامه جوان، ص 52، دارالحدیث.
  • -مظاهری، 1387، حسین، تربیت فرزند در اسلام، تهران: شرکت چاپ و نشر بین المللی، چاپ هشتم.
  • -معین الاسلام، مریم، زمستان 1386، فصلنامه انتظار، شماره22،(سایت مرکز تخصصی مهدویت).
  • -1383، فلسفه تعلیم و تربیت؛ تهران: سمت، چاپ ششم.
  • -1362، فرهنگ مصادراللغه، تصحیح عزیزالله جوینی؛ تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  • - 1992م، المنجد، بیروت: دارالمشرق، چاپ سی و سوم.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:8 تیر 1392 - 6:22

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد