از اخراج حضرت آدم (ع) از بهشت تا ازدواج پیامبر (ص) با زینب بنت جَحش

(بسم الله الرحمن الرحیم)
در نخستین روز از ماه ذی القعده چند مناسبت مهم به وقوع پیوسته است که عبارتند از:

اخراج حضرت آدم (ع) از بهشت
بنا به روایتی از امام جعفر صادق (ع)، در نخستین روز ماه ذی قعده، حضرت آدم (ع) از بهشت رانده شد و به أمر پروردگار متعال، به زمین هبوط کرد و چون در آن استقرار یافت، از کردار خویش و تبعات منفی آن بسیار ناراحت و اندوهگین شد و به مدت چهل شبانه روز در بالای تپه «صفا» در کنار خانه خدا، به سجده رفت و از فراق بهشت و دور شدن از جوار رحمت الهی، بسیار گریست. تا این که جبرئیل امین بر وی نازل شد و توبه کردن را به وی آموخت و او را به غسل و طهارت و احرام و تلبیه و سایر أعمال حج آموزش داد و آدم (ع) از روز نهم ذی حجه به أعمال حج پرداخت.
پیامبر گرامی اسلام فرمود: هنگامی که آدم در اطاعت از فرمان خداوند مرتکب خطا شد، خداوند را به حق ما (پنج نور مقدس) قسم داد تا توبه‌اش را بپذیرد و از خطایش درگذرد، و خداوند هم خواسته او را اجابت نمود، توبه‌اش را پذیرفت و گناهش را بخشید.
سپس فرمود: «ای آدم، بر تو بشارت باد که این‌ها از فرزندان تو هستند.» پس آدم، خدای عزوجل را سپاس گفت و به خاطر وجود ما، بر ملائکه مباهات نمود.
در روایت دیگری از ابن عباس آمده است: از پیغمبر پرسیدم کلماتى که آدم از پروردگار خود دریافت نمود و ببرکت آن کلمات خداوند توبه آدم را پذیرفت چه بود؟
فرمود: از خداوند درخواست کرد که بار الها بحقّ محمّد و على و فاطمة و حسن و حسین که توبه‏ ام را بپذیر؛ و خداوند توبه‏ اش را پذیرفت.
خداوند سبحان، در چند جا از آیات قرآن مجید، به مسئله هبوط حضرت آدم (ع) و توبه وی اشاره کرد، از جمله در سوره بقره، آیات 35 تا 38.

آغاز میقات موسی بن عمران (ع) در کوه طور
حضرت موسی (ع) پس از رهاندن بنی اسرائیل از استبداد فرعون مصر و تشکیل نظام توحیدی، جهت عبادت و دریافت کتاب مقدس تورات، به کوه طور رفت.
خداوند سبحان، وی را وعده داد که او به کوه طور رود و در آن جا چهل روز اقامت گزیند و به راز و نیاز با پروردگارش بپردازد و در همان جا، موفق به دریافت «الواح آسمانی» و یا کتاب مقدس تورات گردد.
حضرت موسی (ع) شادمان شد و برادرش هارون (ع) را جانشین خویش نمود و خود به سوی طور رهسپار شد و از اوّل ذی قعده تا دهم ذی حجه، به مدت چهل شب و روز، در آن جا به عبادت پرداخت.
قرآن کریم در چند آیه، به این داستان اشاره کرد، از جمله:
1- وَ اِذْ واعَدْنا مُوسی أربَعینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ و اَنْتُمْ ظالِمُونَ.
2- و واعَدْنا مُوسی ثَلثینَ لَیْلَهً و اَتْمَمْنها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَهً …
با این که حضرت موسی (ع) به هنگام رفتن به کوه طور، به برادرش هارون (ع) سفارش‌های لازم را نمود و او را به صلاح و سداد و اصلاح امت و مبارزه با فساد و فتنه فرا خواند، ولی پس از بازگشت وی به میان مردم، مشاهده کرد که تعداد زیادی از آنان، به جای پرستش خدای یگانه، گوساله زرین سامری را می‌پرستند و مجدداً به شرک و کفر روی آوردند.
این ماجرا را قرآن مجید در چند سوره، از جمله سوره بقره و سوره اعراف تشریح کرده است.


ازدواج پیامبر (ص) با زینب بنت جَحش در سال پنجم هجری قمری
زینب بنت جَحش بن رئاب، که مادرش امیمه دختر عبدالمطلب (ع) بود، پیش از ازدواج با رسول خدا (ص)، بنا به درخواست آن حضرت، با پسر خوانده اش زید بن حارثه ازدواج کرد و از او فرزندی به دنیا آورد، که نامش را اسامه گذاشتند. وی، در حدود یک سال و یا مقداری بیشتر در خانه زید بود، ولی پس از آن، میانشان اختلاف افتاد و تصمیم به جدایی گرفتند.
بدین جهت، زید بن حارثه به نزد رسول خدا (ص) رفت و از همسر خود در نزد آن حضرت، شکوه و گلایه کرد و از آن حضرت، اجازه خواست که همسرش را طلاق دهد. پیامبر (ص) وی را به خویشتن داری و تفاهم اخلاقی با همسرش دعوت نمود و به وی فرمود: إتّق الله و امسک علیک زوجک.
گفتنی است که زید بن حارثه، برده ای بود، که پیامبر (ص) در مکه معظمه وی را خریداری کرد و سپس در راه خدا آزاد نمود و آن گاه، وی را پسر خوانده خود کرد و در خانه خود نگه داشت. زید به مقدار ده سال از پیامبر (ص) کوچکتر بود.
پیامبر (ص) پس از مهاجرت به مدینه منوره، دختر عمه خود، زینب بنت جحش را به عقد خویش درآورد. پیش از اسلام، رسم جاهلیت بر این بود، که ازدواج با همسر پسرخوانده، همانند همسر پسر واقعی، بر انسان حرام بود و این رسم، پس از ظهور اسلام نیز تداوم داشت. در ماجرای اختلاف زید و همسرش زینب، این رسم جاهلیت، به امر پروردگار سبحان باطل و ازدواج با همسر پسرخوانده، مباح اعلام گردید.
به هر روی، علی رغم تلاش پیامبر (ص) و برخی از صحابه در ایجاد تفاهم میان زید و زینب، کارشان به جدایی و طلاق انجامید. زینب، ایام عده طلاق را سپری کرد و پس از آن به وی بشارت داده شد، که خداوند سبحان، وی را به عقد پیامبر (ص) درآورده است. در آن زمان، سی و پنج سال از عمرش گذشته بود و بنا به نقل علامه مجلسی، ازدواجشان مصادف بود با اوّل ذی قعده سال پنجم قمری در مدینه منوره.
زینب، از این ازدواج بسیار شادمان شد و به خانه آن حضرت، نقل مکان کرد. وی، در میان همسران پیامبر (ص) افتخار می‌کرد که او را خدا به ازدواج پیامبر (ص) درآورد و به آنان می‌گفت: زوّجکن أهلیکن و زوّجنی الله من فوق سبع سماوات؛ شما را خانواده تان به عقد پیامبر (ص) درآورده، ولی مرا خداوند متعال از بالای هفت آسمان به نکاح آن حضرت، مفتخر نموده است.
شایان ذکر است، که پس از رحلت پیامبر (ص)، از میان همسران آن حضرت، تنها زینب و سوده بنت زمعه، به احترام آن حضرت، از مدینه خارج نشده و حتی به مکه معظمه نرفتند. آیه‌های 37 و 38 سوره احزاب درباره ازدواج زینب با پیامبر (ص) نازل شد.


آغاز غزوه حدیبیه در سال ششم هجری قمری
پیامبر خدا (ص) در رویای صادق خویش دید که وارد بیت الله، در مکه معظمه شد و سر خود را تراشید و کلید در کعبه را گرفت و در عرفه، وقوف نمود.
پس از آن رویای صادق و شیرین، در حالی که مکه معظمه در استیلای قریش و کانون دشمنان اسلام بود، آن حضرت، تصمیم به عمره مفرده گرفت و به اصحاب خود و سایر مسلمانان اعلام نمود که بدون همراه داشتن ساز و برگ جنگی، آماده حرکت به سوی مکه معظمه، جهت انجام عمره باشند.
آن حضرت در نخستین روز ذی قعده سال ششم قمری از مدینه منوره خارج گردید و تعداد 600، یا 1400 و یا 1525 تن از مسمانان نیز با وی حرکت نمودند، که چهار تن از بانوان نیز در میان آنان دیده می‌شدند، که یکی از آنان امّ سلمه، همسر مکرمه رسول خدا (ص) بود.
آن حضرت جهت آشکار کردن قصد خویش مبنی بر این که این سفر، سفر زیارتی و تنها برای انجام عمره است، نه برای جنگ و جدال با دشمنان، از مدینه منوره، محرم شد و لباس احرام پوشید و تمام مسلمانان همراه وی نیز محرم شدند.
قریش در محذور سختی گرفتار شده بودند، از طرفی ورود مسلمانان را به مکه که دشمنان سر سخت‏ خود می‏دانستند و بزرگان و پهلوانان نامی آنها به دست ایشان کشته شده بودند برای خود بزرگترین ننگ و شکست می‏دانستند و حاضر نبودند به چنین خفت و خواری تن دهند و زبان شماتت عربها را به روی خود باز کنند، از سوی دیگر روی هیچ قانونی حق نداشتند از زایرین خانه خدا - هر کس که باشد - جلوگیری کنند و او را از انجام مراسم عمره یا حج ‏باز دارند، از این رو در کار خود سخت متحیر بودند.

از این سو خبر به مسلمانان رسید که عثمان را کشته ‏اند! و به دنبال این خبر هیجانی در مسلمانان پیدا شد و رسول خدا (ص) نیز که در زیر درختی نشسته بود فرمود: از اینجا برنخیزم تا تکلیف خود را با قریش معلوم سازم و به دنبال آن از مسلمانان برای ‏دفاع از اسلام بیعت گرفت و چون این بیعت در زیر درختی انجام شد به همین جهت آن را «بیعت ‏شجره‏» نیز گفته ‏اند.
گفتنی است، سوره مبارکه فتح (سوره 48) در بازگشت از غزوه حدیبیه بر رسول خدا (ص) نازل گردید و آن حضرت درباره نزول آن، فرمود: اُنزِلت علیَّ سورﺓ، هی أحبُّ إلیَّ ممّا طلعت علیه الشمس؛ سوره ای بر من نازل گردید، که برای من از هر چیزی که خورشید بر آن بتابد، دوست داشتنی‌تر و با ارزش‌تر است.

  • منبع:‌شبستان

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:16 شهریور 1392 - 21:10

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد