کلیپ / استاد پناهیان - لباس‌های چه‌کسی را تا به حال شسته‌ای؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

استاد پناهیان - لباس‌های چه‌کسی را تا به حال شسته‌ای؟

متن:

می‌فرماید رسول گرامی اسلام: «إِنَّ الْمُومِنَ لَیَسْکُنُ إِلَی الْمُومِنِ کَمَا یَسْکُنُ القَلبُ الظَّمئان إِلَی الْمَاءِ الْبَارِدِ[1]»؛ مؤمن پیش مؤمن آرامش ‏پیدا می‌کند، جگرش حال می‌آید خنک می‌شود، مثل کسی که جگرش تشنه ‏است به آب خنک می‌رسد. آقا ما به مؤمنین می‌رسیم ‏اینجوری نمی‌شویم. آقا در مورد مؤمنین این را توضیح دادند، نه هر امّ قمری ‏که خب عزیز من. ‏

این شاخ غرورت را بکَن بیانداز دور. به چه دلیلی مرید امام زمانت را تحویل نمی‌گیری؟ به چه دلیلی برایش فداکاری نمی‌کنی؟ آقای ‏حاج احمد متوسلیان وقتی که اسیر شدند در لبنان بنده آنجا بودم. منتها یک بچه بسیجی جزء بودم توی بر و بچه‌های لبنانی یک ‏کمی عربی بلد بودم باهاشون گپ می‌‌‌زدیم و اختلات می‌‌‌کردیم و گفتگو می‌‌‌کردیم. به ما گفتند که حاج احمد رفته تهران. ما آمدیم ‏تهران فهمیدیم که حاج احمد اسیر شده. به بچه‌ها نگفتند به نیروهای ساده نگفتند این حرف را که آقا حاج احمد اسیر شده. چون ‏واقعاً بچه‌ها خیلی‌هایشان دق می‌‌‌کردند. خیلی دوستش داشتند. حالا چرا اینجوری بود؟ بابا آن یک آدم حسابی بود، اصلاً یک چیز ‏دیگر بود.‏

پایش مجروح بود آتل گذاشته بودند باید باز می‌‌‌کردند، جراحت پایش را پانسمان می‌‌‌کردند. بعد هر روز باید می‌رفت پانسمانش را ‏عوض می‌‌‌کرد. سر وقت باید می‌‌‌رفت. از بیمارستان زنگ می‌‌‌زدند بابا، آن زمان که در کردستان بوده ظاهراً این اتفاق برایشان افتاده ‏بوده. چرا نمی‌آید حاج احمد؟ حالا الآن حمام است. حمام نباید برود آن! آن پایش فعلاً اینجوری است. خب حالا چیز است شما کاری ‏نداشته باشید می‌‌‌آید، یک ساعت دیگر می‌‌‌آید. یک ساعت دیگر چیه؟ بیاید اینجا پانسمانش را عوض کند، آن پایش خطرناک است. ‏

بعد یک ساعت دیگر آمده می‌‌‌بیند که خب سر و ظاهرش که نشان نمی‌دهد ایشان حمام رفته باشد. دستش را نگاه می‌‌‌کند می‌‌‌بیند اِ! ‏دستش که حمام رفته ولی سر و کله و هیکلش حمام نرفته. خب حالا چیزی که به این نمی‌گوید. بعد از آن رفقایش می‌‌‌پرسد یعنی ‏چی این دیر آمد؟ بعد حمام چه‌جوری رفته بود؟ این که دستش حمامی بود، چروک شده بود از بس آب زده بود ولی سر و صورت. ‏گفت بابا بهش نگویی ها! این برنامه دارد لباس‌های بچه‌ها را برمی‌دارد می‌برد می‌شورد. هیچ‌کس هم حق ندارد اعتراض کند، ‏هیچ‌کس هم حق ندارد این را جایی بگوید. ما هم جرأت نمی‌کنیم برویم جلو. ‏

رفته با همان پای شکسته‌اش همین برنامه گفته من این برنامۀ لباس شستنم را انجام بدهم بلند شوم بیایم. خب یک کاری بکن آخر! ‏لباس کی را تو شستی تا حالا؟! در تشکیلات برای همدیگر فداکاری بکنیم. نه ما چیز است، ما خودمان را نگه‌ داشتیم برای آقا امام ‏زمان(ع) برای ایشان فدا کنیم. این شاخ غرورت را بکن بیانداز دور. به چه دلیلی مرید امام زمانت را تحویل نمی‌گیری؟ به چه دلیلی ‏برایش فداکاری نمی‌کنی؟ ‏

 


منبع و متن روایت

[1] . نوادر راوندی ص8) قال النبی ص : إنّ المؤمنَ لَیَسْکُنُ إلَى المؤمنِ کما یَسْکُنُ قلبُ الظَّمآنِ إلَى الماءِ البارِدِ.

کافی ، ج‏2،ص247) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَسْکُنُ إِلَى الْمُؤْمِنِ کَمَا یَسْکُنُ الظَّمْآنُ إِلَى الْمَاءِ الْبَارِدِ.

- لینک کوتاه این مطلب

» بیان معنوی
تاریخ انتشار:22 اسفند 1396 - 23:56

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد