امام علی علیه اسلام از نگاه دیگران

(بسم الله الرحمن الرحیم)

مناقب و فضائل مولي الموحدين اميرالمومنين علي ابن ابيطالب علیه السلام در كتابهای شيعی فراوان است. در اينجا فضایل حضرت را از زبان و منابع اهل سنت بیان می نماییم.

فضايل حضرت در منابع اهل سنت نیز بيش از آن است كه بتوان همه را ذكر نمود، لذا در اين مقال به چند موضوع اشاره كرده و رواياتي را به عنوان نمونه از ميان انبوه روايات ذكر مي‎كنيم:

مراتب زهد
علی علیه السلام مردی بود که بیش از هر کسی وارد اجتماع می‏شد و فعالیت‏ اجتماعی و تولید ثروت می‏کرد، ولی ثروت را انباشت نکرد و احتکار ثروت ننمود، بلکه آن را در راه رفع فقر صرف می نمود و در تحرک جامعه سوق می داد؛ این شیوه زهد حضرت بود که ثروت را اختصاص به خود وانحصار نمی کرد ودربند نمی نمود بلکه آن را در شریان اقتصادی جریان می داد؛ گاهی اموال وباغات وچشمه هایی وچاههای ایجاد نموده و وقف می نمود وبه جامعه بر می گرداند تا دیگران از منافع آن سودمند شوند؛
وجه دیگر از زهدش این بود؛ اتفاق می‏افتاد که می‏رفت در آن باغستانهای مدینه که مربوط به اهل‏ کتاب و غیر مسلمانان بود و برای آنان کار گری می‏کرد، مزد می‏گرفت و بعد مزد او بود که تبدیل به نان می‏شد به خانه اش گندم می‏آورد، جو می‏آورد و صدیقه طاهره سلام الله علیها با دست خودش آنها را آرد می‏کرد، می‏پخت و در عین حال وقتی که به محتاجی، به مسکینی، به یتیمی، به اسیری برخورد می‏کردند فورا او را بر خودشان مقدم می‏داشتند این بود معنی زهد علی علیه السلام، شما این جور زاهد را پیدا بکنید .
یک وجه از زهد علی علیه السلام همدردی بود، انسانیت است او از حق صد درصد مشروع خودش هم استفاده نمی‏کرد برای خودش به اندازه یک سرباز فقط از بیت المال حقوق قائل بود، ولی در همان هم قناعت می‏کرد، حاضر نبود با شکم سیر بخوابد چرا ؟ چون دل و وجدان و قلب زنده اش به او اجازه‏ نمی‏داد می‏فرمود: « او ابیت مبطانا و حولی بطون قرثی، و اکباد حری، او اکون کما قال القائل: و حسبک داء ان تبیت ببطنة و حولک اکباد تحن الی القد
آیا من با شکم سیر بخوابم ( از چه غذائی؟ از غذای مشروع خودش، باز هم‏ حاضر نبود با شکم سیر بخوابد می‏گفت در اطراف من شکمهای گرسنه وجود دارند) در حالی که از اطراف من شکم گرسنه هست ؟ من نمی‏توانم با شکم سیر بخوابم».
نه تنها همسایه دیوار به دیوار را می‏گفت، بلکه می‏گفت: «و لعل‏ بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فی القرص». شاید در حجاز گرسنه‏ ای باشد که این قرص نان گیرش نیاید، شاید در یمامه، کناره های خلیج‏ فارس گرسنه ای باشد که همین قرص نان هم گیرش نیاید، چطور من با شکم‏ سیر بخوابم ؟ این است معنی زهد که نظیر این را اگر پیدا کردید انسانیت‏ به آن افتخار می‏کند، نه این مردگی که ما داریم که اسم بی‏عرضگی و مردگی و بی‏حرکتی خودمان را زهد گذاشته ایم این زهد نیست زهد، زهد علی علیه‏ السلام است.[1]
به سبب کارو تلاش ثروت هم در اختیارش بود؛ حضرت فقیر نبود؛ بنابراین علی اگرثروتمند بود همه این ثروت را در راه خدا وقف کرد و مصرف نمود و چیزی برای خود نیندوخت؛ ثروتمندی علی را نمی توان انکار کرد؛ اما ثروت اندوزی و قارون صفتی و تفرعن در روح الهی علی جایی نداشت؛ وقتی کسی افطار خود را به فقیر و یتیم و اسیر داد و خود با آب افطار کرد واین ایثار را در خانواده خود نهادینه وبه آنان یاد داد و سوره هل اتی درشان این ایثارگری بی نظیر تاریخ انسانیت نازل شد، چنین فردی ثروت اندوز نیست بلکه بخشش او زبان زد و وقف او در راه خدا معروف است .

1. فضايل بی شمار آن حضرت:
عمربن خطاب مي گويد: روزي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هيچ جوينده اي چيزي نخواهد يافت كه مانند برتري و فضل علي ابن ابيطالب باشد چه او طالبان هدايت رابه سوي حق هدايت نموده و از هلاكت دور مي سازدو آن را كه به هلاكت افتاده باز مي گرداند.[2]
احمد بن حنبل، رئيس مذهب حنبلي گويد: در مورد هيچ يك از اصحاب رسول خدا آن قدر فضيلت نقل نشده كه در مورد علي نقل شده است.[3]

2. جریان لیله المبیت درمنابع اهل سنت
با وجود سانسور ها وجعلهایی که در دوره حاکمیت معاویه بر ضد امیرمومنان (ع) انجام گرفت و جعلیاتی در احادیث با حمایت مالی معاویه پدید آمد که فضایل آن حضرت را مخدوش وبی اعتبار جلوه نمایند؛ درعین حال مطالبی از منابع اهل سنت با وجود همه جریان سازی ها گزارش شده است که ذیلا به آنها اشاره می گردد.
1 -مورد اول که حاکم حسکانی از علمای منصف اهل سنت گزارش نموده است: رواه غير الحماني عن قيس، عن حكيم عن علي بن حسين في قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ‏» این آیه وقتی نازل شد که پیامبر (ص) می خواست حرکت کند به سوی غار جهت هجرت وعلی را در جای خود گذاشت تا مشرکان بستر استراحت او را خالی ندیده و تعقیب نکنند؛[4]
2- مورد دوم را قرطبی که او هم از علمای اهل سنت است گزارش نموده است: وَ- مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‏ درباره علی نازل شد وقتی که اورا دربستر خود گذاشت وبه سوی غار حرکت نمود،[5]
3-مورد سوم را میبدی گزارش نموده است: گفته‏اند، كه اين آيه در شأن امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) آمد آن گه كه مصطفى هجرت كرد، و على را بر جاى خواب خود خوابانيد، مورد سوم گفته‏اند، كه اين آيت در شأن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) آمد آن گه كه مصطفى هجرت كرد، و على را بر جاى خواب خود خوابانيد، در این واقعه خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود شما را با هم برادر نمودم کدامیک به جای دیگری مرگ را انتخاب می کنید وکدامیک زندگی را هردو گفتند زندگی خدا فرمود هیچ یک از شما نمی توانید چون علی باشید که زندگی را برای محمد انتخاب وخود را فدای او کرد وبر بستر او خوابید، بروید بر زمین از او نگهبانی بدهید آن دو نازل شدند بر زمین و گفتند آفرین بر تو ای علی که خداوند به ایثار تو به فرشتگانش مباهات می کند[6] در منابع تاریخی و حدیثی نیز این فضیلت گزارش شده است .[7]

3. انتخاب آن حضرت توسط خداوند:
روزي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطاب به فاطمة زهرا (س) فرمود: آيا نمي داني كه خداوند بر تمام اهل زمين نظر كرد و پدرت را به نبوت برگزيدو سپس نظري ديگر نمود وعلي را انتخاب نمود و به من فرمان داد تا تو را به ازدواج او در آورم و وصي خودم قرارش بدهم؟ [8]

4.علی (ع) همسان کعبه:
حاكم نيشابوري مي گويد: اخباري كه در مورد تولد يافتن علي بن ابيطالب در داخل كعبه است، آنقدر زياد است كه به حدّ تواتر (يقين آور) رسيده است.[9]
ابن اثير آورده، روزي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله - به علي بن ابيطالب فرمود: يا علي، تو به منزلة كعبه هستي، همه بايد به سويت بيايند و تو به سوي كسي نمي روي.[10]

5. اولين ایمان آورنده:
متقي هندي نقل كرده، عمربن خطاب مي گفت: هيچ گاه به علي بد نگوئيد چه از رسول خداـ صلّي الله عليه و آله ـ دربارة او فضائلي شنيديم كه اگر يكي از آن فضائل را داشتم برايم با ارزش تر از تمامي چيزهايي است كه آفتاب بر آنها مي تابد چه نزد رسول خدا بودم كه دست به شانة علي گذاشت فرمود: تو اولين كسي هستي كه اسلام آوردي و اولين كسي هستي كه ايمان آوردي و تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسي هستي.[11]

6. جنگ پيامبر(ص) با دشمنان علي(ع):
ابن ماجه و ترمذي در كتاب صحيح خود، كه معتبرترين كتب اهل سنت مي باشد آورده اند كه رسول خدا خطاب به علي و فاطمه و حسن و حسين فرمود: من در جنگم با كسي كه با شما جنگ كند و در صلح و دوستي هستم با كسي كه با شما در صلح و دوستي است.[12]

7. جایگاه عشق به علی(ع):
عشق و مودت به علی و خاندان پیامبر (ص) خواسته پیامبر است در مقابل اجر نبوت «قل لا اسئلکم اجرا الا الموده فی القربی» این رهنمودی است از سوی حق به پیامبر (ص) که از مردم چنین بخواه که دوستی خویشانم را پاداش و مزد رسالتم قرار دادم؛ به هدایت ودلالت آیات دیگر خویشان او دراین زمان که آیه ی مبارکه نازل شد؛ علی فاطمه و حسن و حسین بودند؛ مصداق اتم اظهار مودت اینان بودند آیه تطهیر نیز به تصریح علمای اسلام درباره اینان بود از اینروی علی یکی از مصادیق عشق ورزی ومحبت است؛
بر این اساس ترمزي می گويد: رسول خدا در حاليكه دست حسن و حسين را گرفته بود به مردم گفت: هر كس مرا و اين دو را، و پدر و مادر اينها را دوست بدارد روز قيامت با من و در درجه من خواهد بود.[13]
عبد الله بن مسعود از صحابه پيامبر مي گويد: رسول اكرم مي فرمود: به تمام كساني كه به نبوت من ايمان آورده اند وصيت مي كنم به ولايت علي، چه هر كس او را دوست بدارد و مرا دوست داشته و هر كس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هر كس او را دشمن بداردمرا دشمن داشته و هر كس مرا دشمن بداردخدا را دشمن داشته است.[14]
حذيفه يماني نقل كرد كه پيامبر فرمود: هر كس كه مي خواهد زندگي و مرگي چون زندگي و مرگ من داشته باشد و در جنت عدن ساكن گردد بايد بعد از من علي و دوستان او را دوست بداردو به امامان بعد از من كه همه از عترت من هستند اقتدا كند.[15]
بغدادي نقل كرده كه عايشه مي گويد: رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: يا علي، همين ترا بس كه دوستدارتو موقع مرگ حسرتي نداردو در قبرش وحشتي و در قيامت فزعي.[16]
و همان عالم سني آورده است كه از رسول خداـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: آيا براي آتش دوزخ و عبور از آن جوازي هست؟ فرمود: آري و آن محبت علي است.[17]

8. علم علي (ع)
ابن عبدالبّرسنّي به نقل عبدالله بن عباس گفته است كه اگر علم را ده قسمت كنيم بخدا قسم 9 قسمت مخصوص علي است و در يك قسمت ديگر هم او با ديگر انسانها شريك است.[18]
و آورده اند كه روزي پیامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حاليكه دست علي را گرفته بود فرمود: اين امير نيكان عالم و قاتل ناپاكان است.... و بعد با صداي بلند فرمود: من شهر علمم و علي درب آن شهر، هر كس مي خواهدوارد شهر علم گردد بايد از در آن در آيد.[19]

9. ولايت علي (ع)
خطيب بغدادي آورده است كه ابوهريره مي گفت: هر كس روز هجدهم ذيحجه را روزه بگيرد ثواب شصت ماه روزه را مي‎برد و اين روز غدير است كه رسول خدا دست علي بن ابيطالب را گرفت فرمود: آيا من ولي مومنين نبودم؟ گفتند: بلي يا رسول الله. پس فرمود: هركه من مولاي او بودم علي مولاي اوست، سپس عمربن خطاب به علي گفت: مبارك يا علي كه مولاي من و مولاي هر مسلماني شدي. پس آية شريفه اليوم اكملت لكم دينكم نازل گرديد.[20]

10. اعتراف خلفا به برتری علی (ع):
پس از رحلت پیامبر(ص) اگرچه جامعه وامت خود را از فیض کامل وخلافت وعدالت وعلم جوشان محروم کردند؛ اما در همه معضلات بزرگ اجتماعی وعلمی جز علی کسی نبود که حل این مشکلات از عهده اش برآید؛ ناچار بودند در حل همه این امور با فقدان نبوی به محضر آن حضرت مراجعه کنند؛

اكثر علماي اهل سنّت و شيعه اين جمله را نقل كرده‌اند كه ابوبكر بعد از بيعت مردم با او در ضمن خطبه‌اي گفت: «اقيلوني فلست بخيركم» يعني مرا رها كنيد زيرا من بهترين شما نيستم. ابن ابي الحديد در مورد اين جمله ابوبكر مي‌گويد: اين جمله در نزد كثيري از اصحاب‌ ما (معتزله) درست و واقعيت دارد چون بهترين امّت علي ابن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ بود.[21] امّا بعضي از علماي اهل سنّت در مقام توحيد كلام او بر آمده‌اند كه اين سخن ابوبكر دلالت بر برتري كسي ديگر ندارد و او به منظور ديگر اين سخن را گفته است.[22]
امّا واقعيت اين است كه بر طبق شواهد ديگري غير از اين جملة صريح وجود دارد كه نشان مي‌دهد، او خود را در امر خلافت كاملاً مستحق نمي‌دانست و نوعي دو دلي در وجود او نسبت به اين امر وجود داشت به طوري كه در اواخر عمرش مي‌گويد: سه چيز را مي‌خواستم از پيامبر سؤال كنم يكي اين‌كه اي كاش مي‌پرسيدم امر خلافت پس از او از آن كيست تا اختلاف و نزاع در ميان مسلمانان نمي‌افتاد.[23] مؤيد اين كلام، فرمايش امام علي ـ عليه السّلام ـ در نهج‌البلاغه مي‌باشد كه مي‌فرمايد: فيا عجبأ !! بينا هو يستقيلها في حياته اذ عقدها لاخر بعد وفاته...[24]، شگفتا با اين كه آن شخص (ابوبكر) در دوران زندگي‌اش انحلال خلافت و سلب آن از خويشتن را مي‌خواست حال آن را به شخص ديگري (عمر) واگذار گرد.
علماي شيعه در اين مورد حديثي را از امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ نقل كرده‌اند كه ابوبكر مي‌خواست خلافت را به امام علي ـ عليه السّلام ـ برگرداند و در خلوتي با امام علي ـ عليه السّلام ـ ملاقات كرد و گفت: يا ابا الحسن سوگند به خدا كه مرا در كار خلافت رغبتي نيست و من خود را شايسته اين كار نمي‌دانستم. امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اگر در امر خلافت تو را رغبتي نيست چرا اين امر را قبول كردي؟ تا اين‌كه امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند اكنون بگو كه مستحق اين امر كيست و ابوبكر صفاتي را براي مستحق امر خلافت شمار و امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود اي ابوبكر تو را سوگند به خدا اين خصال را در خود مي‌داني يا در من گفت: در تو يا اباالحسن و سپس ابوبكر براي واگذاري خلافت به امام علي ـ عليه السّلام ـ از او مهلت خواست كه عمر از جريان اين ملاقات آگاه شد و ابوبكر را از اين كار منع كرد.[25]
احمد بن حنبل در كتاب المسند که از معتبرترين كتابها نزد اهل سنت، آورده است: عمربن خطاب مي گفت: اگر علي نبود، عمر هلاك مي شد (در تمامي مسائل درمانده مي گرديد.[26] و نيز عمر بار ديگر گفته است: اي ابوالحسن، خداوند مرا در ميان قومي زنده نگذارد كه تو در ميان آنان نباشي.[27]
ابن سعد از علماي تسنن مي گويد: عمربن خطاب همواره مي گفت پناه مي برم به خداوند از مشكلي كه پيش آيد و ابوالحسن علي (در بين ما) نباشد.[28] و امثال اين سخنان زياد است كه عمربن خطاب موقع درمانده شدن در حل مشكلات سراغ حضرت مي آمد و پاسخ مي گرفت و چنين اعترافاتي مي كرد.

11. آيه تطهير وآل محمد و صلوات بر آنان.
حديث معروف كساء كه در آن پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مولي علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه (س) و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السّلام ـ را در زير عباي خود گرفته و مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا[29] كه بر اساس آن مشخصات اهل بيت پيامبر و آل محمد معلوم مي گرددكه واجب الاطاعت خواهند بوداين روايت در بسياري از كتب اهل سنت آمده است .
بخاري در صحيحه خود كه از كتب معتبر اهل سنت است آورده كه از رسول خدا پرسيدند چگونه بر تو صلوات بفرستيم، فرمود: بگوئيد اللهم صلِّ علي محّمد و آل محّمدكما صلّيت علي آل ابراهيم[30] و آورده اند كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: بر من صلوات تبراء بريده نفرستيد، پرسيدند: صلوات تبراء چيست؟ فرمود: اينكه بگوئيد اللهم صل علي محمد. بلكه بايد بگوئيد اللهم صل علي محمد و آل محمد.[31] باري و هزاران روايت ديگر در موضوعات گوناگون و آيات الهي كه در مورد حضرت علي نازل شده است در لابلاي كتب علماي اهل سنت يافت مي شود كه چندي است دستهايي پنهان و شيطاني در صدد حذف اين گونه روايت از اين كتابها هستند بخصوص كه اكثر اين كتابها كه نامشان ذكر گرديد ساليان درازي معتبرترين و مطمئن ترين كتب اهل سنت بوده است.

12. مزار علی(ع)
قبر مطهر مولي الموحدين اميرالمومنين علي ـ عليه السلام ـ چندین سال پیش از طوفان توسط حضرت نو ح (صل الله علي نبيّنا و آله و عليه و عليهم السلام)آماده شده بوده؛ واین مسئله از اسراری بود که تنها خود آن حضرت به محل قبرش واقف بود و أحدي غير از اين بزرگوار مطلع نبود. وضمن وصيتش رمزي فرمود تا محل آن براي فرزندانش روشن شود.[32]
جريان و نحوة دفن و محل دفن آن حضرت در منابع تاريخي بدون اختلاف اينگونه آمده است كه:
پس از شهادت حضرت علي ـ عليه السلام ـ بر اساس وصيتش فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن بدن را غسل دهند و كفن كنند و به خاك سپارند. پس از انجام غسل و كفن به دستور امام حسن ـ عليه السلام ـ جز فرزندان اميرالمؤمنين و شماري از ياران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئيل و ميكائيل و حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ از كوفه دور شد و به سوي نجف (منطقه غري)رهسپار گرديد.
در نقطه اي از آن سرزمين، جلو تابوت به زمين آمد و فرزندان آن حضرت نيز عقب آن را بر زمين نهادند و امام حسن(ع) همان گونه كه پدر سفارش فرموده بود بر آن پيكر پاك نماز خواند پس از نماز، تابوت را كنار زدند و با جا به جا كردن خاك، آرامگاهي ساخته و پرداخته يافتند كه سنگ نوشته اي نشان مي داد كه آن قبر را حضرت نوح ـ عليه السلام ـ براي بنده برگزيده و شايسته خدا، علي ـ عليه السلام ـ آماده ساخته است.
هنگامي كه برآن شدند تا آن پيكر مقدس را به درون قبر برند نداي منادي را از آسمان شنيدند كه مي گفت: انزلوه الي التربة الظاهر، فقد اشتاق الحبيب الي الحبيب؛ آن بدن پاك را بر زمين پاك نهيد كه دوست مشتاق ديدار دوست است.[33]


پی‌نوشت‌ها:
[1] . رک:شهید مطهری،احیاء تفکر اسلامی.
[2] . حافظ ابو جعفر احمد (محب طبري)، رياض النضره، چاپ اول، مصر، اتحاد مصري، ج2، ص214.
[3] . حافظ ابو عبد الله نيشابوري، مستدرك الصحيحين، حيدر آباد كن (هند)، دايره المعارف نظاميه، 1324هـ ق،‌ج3،ص107.
[4]. حاکم الحسکانی، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏1، ص: 131
[5]. قرطبى محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، ج‏3، ص: 21
[6] .میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏1، ص: 554
[7] . رک:علامه امینی الغدیر
[8] . متقي هندي، كنزالعمال، حيدر آبادكن (هند)، دايرة المعارف نظاميه، 1312هـ ق، ج6، ص153.و مثل آن را هيثمي در مجمع، ابن اثير در اسدالغابه، خطيب در تاريخ بغداد، حاكم نيشابوري در مستدرك.
[9] . حاكم نيشابوري، پيشين، ج3، ص483.
[10] . عزالدين ابن الاثير، اسد الغابه، مصر، وهبيّه،‌1285، هـ، ق. ح3، ص31، و مثل آن را: مناوي در كنوز الحقايق.
[11] . متقي هندي، پيشين، ص395، و مثل آن را: ترمزي در الصحيح، حاكم نيشابوري در مستدرك، نسايي در خصائص و ديگران.
[12] . محمد بن عيسي ترمزي، الصحيح، مصر، بولاق، 1292، ه،ق، ج2، ص301، و ابن ماجه در الصحيح، ابن اثير در اسد الغابه، حاكم در مستدرك و ديگران.
[13] . همان و ابن حجردر تهذيب التهذيب، خطيب در تاريخ بغداد، متقي در كنز العمال و ديگران.
[14] . حافظ ابوبكر خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، مصر، سعادت، 1349،هـ، ق، ج13، ص32، و ديگر علماي اهل سنت مثل ابن اثير در اسد الغابه، ابن حجر در الاصابه، متقي هندي در كنزالعمال.
[15] . ابو نعيم اصفهاني،‌حليله الاولياء‌،‌مصر، سعادت، 1351،‌ه،‌ق،‌ج1، ص86، و متقي هندي در كنزالعمال.
[16] . ابن حجر عسقلاني، الاصابه، مصر، 1853، م، ج3، قسم اول، ص20، و مناوي در كنوز الحقايق، محب طبري در رياض النضره، هيثمي در مجمع.
[17] . حافظ ابوبكر خطيبب بغدادي، پيشين، ج4، ص194، ج3، ص161.
[18] . ابن عبدالبر، الاستيعاب، حيدر آباد هند، دايره المعارف نظاميه، 1336، هـ،ق،ج2، ص462.
[19] . شهاب الدين هيثمي،‌صواعق المحرقه، مصر، ميمنه، 1314 ه، ق، ص73، و مناوي در كنوزالحقايق، خطيب در تاريخ بغداد.
[20] . خطيب بغدادي، پيشين، ج6، ص290، و با عبارتي ديگر: سيوطي در درّالمنثور، شيخ واحدي در اسباب النزول، امام محمدرازي در مفتاح الغيب(تفسيركبير فخر رازي)، مناوي در فيض القدير.
[21] . ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج17، ص158؛ تاريخ طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، ج2، ص 237.
[22] . ابن ابي الحديد، همان منبع، ص 162.
[23] . ابن قتيبه دينوري، الامامة و السباسه، چ مصر، ص18؛ بحارالانوار، ج30، ص 122 و تاريخ طبري، ج2، ص 353.
[24] . نهج‌البلاغه، خطبه 3.
[25] . سیوطی تاريخ خلفاء، ج1، ص 120 و تاريخ طبري، ج2، ص 236
[26] . امام احمد‎بن‎حنبل، مسند حنبل، مصر، ميمنه، 1313ه، ق، ج1، ص140، و بخاري در الصحيح، دارقطني در سنن، ابن حجردر فتح الباري، بيحقي در السنن، ابن عبدالبردر الاستيعاب و ديگران.
[27] . متقي هندي، پيشين، ج3، ص35، و حاكم نيشابوري در مستدرك الصحيحين.
[28] . ابن سعدواقدي، طبقات الكبري، بريل ليدن، 1322، ج2، ص102، و ابن اثيردر اسدالغابه، عسقلاني در تهذيب التهذيب و ديگران.
[29] . احمدبن حنبل،‌پيشين، ج6، ص323ؤ و طحاوي در مشكل الآثار،‌سيوطي در درّالمنثور، متقي در كنزالعمال، مسلم در الصحيح، ترمذي در الصحيح، ابو جعفر طبري در جامع البيان، بيهقي در السنن، و ديگران.
[30] . بخاري،‌الصحيح، مصر، مطبعه الخيريه، 1320، باب صلوات علي النبي، و نيز شعب نسايي در الصحيح، ابو داود در الصحيح،‌احمدبن حنبل در المسند، و ديگران.
[31] . شهاب الذين هيثمي، پيشين، ص87.
[32] .شیخ مفید ارشاد ج1،ص.23و24
[33] . قزويني، سيد كاظم، امام علي ـ عليه السلام ـ از ولادت تا شهادت، مترجم علي كرمي انتشارات دليل ما، چاپ اول تابستان 1380، ص 663 و 664.

- لینک کوتاه این مطلب

» اندیشه قم
تاریخ انتشار:16 خرداد 1397 - 3:36

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد