آیا تبرک جستن به نبى مکرم اسلام (ص) بدعت و شرک است؟!

(بسم الله الرحمن الرحیم)

یکى از شبهاتى که وهابیون درباره نبى مکرم اسلام(ص) مطرح مى کنند این است که تبرک به مزار آن رسول الهى شرک مى باشد.در صدر اسلام امت اسلامى به رسول مکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) به عنوان شخصیتى پاک که مى توان از او شفا گرفت نگاه مى کردند؛ از این جهت حتى به آب دهان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) نیز به عنوان شفادهنده درد توجه مى نمودند.

 

در یکى از جنگ ها، پیغمبر آب دهان خویش را بر چشمان امیر المومنین حضرت على(علیه السلام) مالیدند و رنج و بیمارى چشم آن حضرت بهبود یافت. از دیگر موارد، تبرک جستن به موى پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) بود که در چند مورد از آن روایت شده است. نمونه هاى دیگر، تبرک جستن مسلمانان به تیر و کمان و کف دست رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) است. و حتى قبل از بعثت رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) وقتى یهودیان مدینه با کفار قتال مى کردند، جهت پیروزى به درگاه الهى دعا نموده و به رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) قسم یاد مى کردند. نتیجه این که رسول مکرم اسلام و انبیاى الهى انسان هایى هستند که جنبه روحانى و اتصال آنان به عالم معنا، سبب شده معنویت بر جسم آنان تجلى یافته و این جسم نیز به تبع آن روح مقدس و ملکوتى تقدس یابد.

مقدمه‏

یکى از شبهاتى که درباره نبى مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) بعد از شهادت آن حضرت مطرح مى شود این است که تبرک به مزار آن رسول الهى شرک مى باشد. این شبهه که به عنوان یکى از عقاید وهّابیّت و در واقع یکى از مشهورترین تفکرات و ایده هاى آنان به حساب مى آید در سده هاى اخیر مطرح شده است. آنان عنوان مى کنند که تبرک به آثار انبیا و قبر آنان شرک بوده و اگر کسى در مزار آنان به عبادت خداوند بپردازد نیز مرتکب نوعى شرک شده است. هم چنین اعتقاد دارند که ایجاد بنا بر قبر انبیا در حد شرک است.

ما در این مقاله به بیان صحت و سقم این عقیده پرداخته و آن را در ذیل دو عنوان بررسى مى نماییم: 1- تبرک به رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم)در زمان حیات؛ 2- طلب شفاعت از پیامبر عظیم الشان اسلام.در واقع در زمان رسول مکرم اسلام مسلمانان به آن پیغمبر به عنوان وجودى متبرک توجه مى نمودند و در مسایل خود و ارتباط خویش با خداوند به ایشان توسل مى جستند.

1- تبرک به آثار رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم):

الف) تبرک به بُذاق آب دهان نبى مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم):

در صدر اسلام امت اسلامى رسول مکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) را شخصیتى پاک و مقدس مى دانستند و از این رو حتى آب دهان پیامبر اسلام نیز به عنوان شفا مورد توجه آنان بود. در صحیح بخارى (از منابع درجه یک اهل سنت) آمده است که رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) در جنگ خیبر فرمود: من این پرچم را در روز آینده به مردى خواهم داد که خداوند تبارک و تعالى به دست او خیبر را فتح کند. آن شخص خدا را دوست دارد و پیغمبر خدا را نیز دوست دارد و از آن سو، خدا و رسولش نیز به او علاقه مند هستند.

مسلمانان بعد از سخن رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) خوابیدند در حالى که در این فکر بودند که پیغمبر اسلام این پرچم را در روز آینده به چه کسى خواهد داد، صبح به نزد پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) آمدند تا حضرت پرچم را به یکى از آنان دهد، حضرت فرمود: على(علیه السلام) کجاست؟ به او عرض شد که على(علیه السلام) از بیمارى چشم خویش رنج مى برد، پیغمبر شخصى را به دنبال آن حضرت فرستاد و وقتى حضرت على(علیه السلام) به نزد رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) آمد، پیامبر آب دهان خویش را بر چشمان وى مالید و رنج و بیمارى چشم حضرت کاملًا از بین رفت و گفته شده که حضرت على (علیه السلام )تا آخر عمر خود به هیچ وجه به بیمارى چشم مبتلا نشد.(1)

همان گونه که ملاحظه مى گردد، حضرت امیر المومنین على(علیه السلام) به وسیله تبرک به آب دهان پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) شفا پیدا کرد و این نشان مى دهد که آثار آن حضرت قابلیت تبرک و شفا دارند.

ب) تبرک به آب وضوى پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم)

مردم در عصر رسول مکرم اسلام به آب وضوى پیغمبر تبرک مى جستند و رسول اسلام هیچ گاه آنان را از این عمل نهى ننمود. در صحیح بخارى از انس بن مالک نقل شده که گفت: پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) را دیدم که به هنگام نماز عصر وضو گرفته بود، وقتى دست خود را در ظرف نهاد مردم نیز از آب اضافى وضوى رسول الله وضو گرفتند و حتى از برخى روایت شده که ما برکات آب وضوى رسول مکرم اسلام را در بدن خود ملاحظه نمودیم، زیرا دیگر بیمارى اى نصیب ما نشد.(2)

همان گونه که ملاحظه مى گردد، در عصر رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) مردم به تبرک جستن به وضوى رسول اسلام افتخار مى کردند.

ج) تبرک به موى رسول الله(صلی الله علیه وآله و سلّم):

یکى دیگر از موارد تبرک به آثار رسول گرامی اسلام تبرک به موى آن حضرت مى باشد. روایت شده که وقتى حضرت سر خود را اصلاح مى کرد، مردم موى ایشان را به عنوان تبرک جمع مى کردند و پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) مانع این عمل آنان نمى شد. در صحیح مسلم(از منابع درجه یک اهل سنت) آمده است که پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) وقتى در منا سر خود را تراشید، در پاسخ به درخواست مردم، به یکى از اصحاب خود فرمود: موى سر مرا میان مردم تقسیم کن.(3)

هم چنین از انس بن مالک روایت شده است که: من رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) را دیدم که شخصى سر آن حضرت را در منا تراشید و اصحاب بر گرد آن حضرت حلقه زده بودند و تنها چیزى که انتظار داشتند این بود که بتوانند موى آن حضرت را به تبرک بردارند.(4)و نیز در ترجمه خالد آمده است که: خالد بن ولید در نبردهاى مشهور خویش با روم و ایران که توانست در آن نبردها فتوحاتى نیز داشته باشد، اثرى از رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) در کلاهخود خود داشته است که گفته اند آن اثر، موى پیغمبر اسلام بوده است و گفته شده که او معتقد بود که به وسیله تبرک موجود در این کلاه همواره در نبردها پیروز مى شده و زخمى به او نمى رسید.

از خالد پرسیدند چگونه است که تو در این کلاه موى رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) را قرار داده اى؟ او در پاسخ گفت: در سالى رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) به عمره مشرف شد و سر خود را تراشید و من موهاى او را در این کلاهخود قرار دادم و پس از آن نشد که در جنگى شرکت کنم مگر این که به وسیله این کلاهخود و تبرک به موى داخل آن پیروز شدم و هر جا که با این کلاه در جنگى شرکت مى کردم پیروزى با من بود.(5)

و نیز گفته شده است نزد ام سلمه، همسر پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم)، بعد از شهادت آن حضرت مقدارى از موى پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) بود و هرگاه یکى از آشنایان به بیمارى دچار مى شد به نزد ام سلمه مى آمد و او موى آن حضرت را در داخل ظرفى از آب تبرک مى نمود و آن شخص بیمار از آن استفاده مى کرد و شفا مى یافت.(6)

و از عبیده نقل شده است که: اگر مویى از رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) به نزد من باشد بهتر از تمام ثروت دنیا نزد من است.(7) همان گونه که ملاحظه مى گردد، در مواردى که عنوان شد، اصحاب و یاران و خاندان آن حضرت به موى وى تبرک جسته و به این وسیله خود را متبرک مى کردند و تبرک به آثار آن حضرت به عنوان سیره مسلمانان در صدر اسلام محسوب مى شده است.

د) تبرک به تیر و کمان رسول الله‏:

بخارى مى گوید: در جریان صلح حدیبیه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) به همراه اصحاب خود به منطقه اى در محدوده حدیبیه وارد شدند که در آن جا گرماى زیاد و آب کم، توان همراهان پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) را از بین برده بود. اصحاب ایشان به نزد آن حضرت آمده و از کم آبى و سختى تشنگى شکایت کردند، رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) تیرى از کمان خود درآورد و به اصحاب خود داد، آنان آن تیر را گرفته و به کنار چاه خشکى رفتند تا به وسیله آن تیر تبرک جسته و از چاه آب درآورند. رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) با آن تیر ضرباتى بر چاه خشک شده وارد نمود و آب به جوشش آمده و از زمین فوران نمود.(8)

هـ) تبرک به موضع کف دست رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه آله):

تبرک به آثار رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله )تنها به آثار مستقیم از پیغمبر اسلام ختم نمى شود بلکه به صورت غیر مستقیم و به واسطه نیز از رسول مکرم اسلام تبرک مى جستند. در نقلى از حنظله آمده است: جد من به نزد رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) رفت و عنوان نمود که من داراى دو فرزندى هستم که در ناحیه صورت و بدن خویش دچار تورم هستند، پس از خدا بخواه آنان را از این بیمارى نجات دهد.

پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) دستى بر سر پدربزرگ من کشید و فرمود: خدایا! بر آن برکت ده، و برکت داده شد؛ زیرا ما مشاهده کردیم. وقتى پدربزرگ ما شخص بیمارى را مى دید که در صورت و یا بدن او درد یا تورمى بود، دست بر سر خود و موضع کف دست رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) مى کشید و مى گفت: بسم الله. سپس آن را بر جاى درد و ورم مى گذاشت و آن ورم برطرف مى شد و ما به دفعات این امر را از جد خود ملاحظه نمودیم که به وسیله تبرک جستن به موضع دست رسول اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) توانست بیمارى هایى را شفا دهد.(9)

با این همه دلایل محکم بر جوازتبرک جستن ازپیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم)آیا جایز بود کتک زدن وکشتن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)دختر همان پیامبر؟آیا جایز بود بریدن راس مبارک حضرت سید الشهدا نوه همان پیامبر؟!


----------------------------------------------------------
  • پی‌نوشت‌ها
  • 1. بخارى، 1401، ج 3، ص 35.
  • 2. پیشین، ص 219 و نسایى، 1348، ج 1، ص 25.
  • 3. مسلم، بى تا، ح 323
  • 4. پیشین، ص 1812.
  • 5. ابن کثیر، 1396، ج 7، ص 113 و حاکم نیشابورى، 1406، ج 3، ص 299.
  • 6. بخارى، پیشین، ج 4، ص 27.
  • 7. ابن سعد، بى تا، ج 6، ص 63.
  • 8. بخارى، پیشین، ج 2، ص 81.
  • 9. ابن حنبل، بى تا، ج 5، ص 68
  • منبع: پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:27 آبان 1392 - 11:55

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد