روح وقتى از بدن مفارقت كند باطل مى شود اما نفس به هنگام مفارقت ، اعمال او در بدن با طل مى شود و خود فى ذاته باطل نمى گردد.
نفس به توسط روح ، بدن را به حركت در آورده و حيات را به او مى رساند و اما روح اين كار را بدون واسطه انجام مى دهد.
نفس بدن را به حركت درآورده و حس و حيات را به او مى رساند به طورى كه نفس
اولين علت براى آن است و اما روح به نحو علت ثانى ، اين كار را انجام مى
دهد.
پس روح براى حيات انسان و براى حركت و ساير افعال او، علت قريب ، و نفس ، علت بعيد آن است .
بدن انسان چون مركب است از يك سلسله اجزاى سخت مثل استخوان ها و غضروفها و
اعصاب و عروق و مانند آن و يك سلسله رطوبات ، چون خون و بلغم و سودا و
صفرا؛ و از روحى كه در حفره هاى مغز و شريانات و اعصاب قرار دارد، و چون
روح در ميان اين اجزا از همه دقيقتر و لطيف تر و خالص تر است.
افعال نفس را از ساير اجزاى بدن ، بهتر و شديدتر قبول مى كند و به اندازه دقت و لطافت و صفاى خويش افعال نفس را پذيرا مى شود.
- شرح عيون مسائل نفس ، ج 1، ص395
- پندهاى حكيمانه جلد 3/علامه حسن زاده آملی