سُبْكى، ابن تيميّه را بدعت گزار مى داند

 

(بسم الله الرحمن الرحیم)

سُبكى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان بلند آوازه اهل سنّت و معاصر «ابن تيميّه» مى نويسد: او در پوشش پيروى از كتاب و سنّت، در عقايد اسلامى بدعت گذاشت، و اركان اسلام را درهم شكست، او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت بر خاست، و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آنجا كه ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با اين سخنان حتى از 73 فرقه نيز بيرون رفت

 (( لمّا أحدث ابن تيميّة ما أحدث في أصول العقائد، ونقض من دعائم الإسلام الأركان والمعاقد، بعد أن كان مستتراً بتبعيّة الكتاب والسنّة، مظهراً أنّه داع إلى الحقّ، هاد إلى الجنّة، فخرج عن الاتّباع إلى الابتداع، وشذّ عن جماعة المسلمين بمخالفة الإجماع، وقال بما يقتضي الجسميّة والتركيب في الذات المقدّسة، وأنّ الافتقار إلى الجزء ليس بمحال، وقال بحلول الحوادث بذات اللّه تعالى ... فلم يدخل في فرقة من الفرق الثلاثة والسبعين التي افترقت عليها الأمّة، ولا وقفت به مع أمّة من الأمم همّة. طبقات الشافعيّة، ج 9، ص 253، السيف الصقيل: 177، نشر مكتبة زهران، مقدمة كتاب الدرّة المضيئة في الردّ على ابن تيميّة ص 5،. )).



حصنى دمشقى

(( خير الدين الزركلي وهابي در شرح حال حصنى دمشقى، مى گويد: او امام و پيشوايى است  فقيه، و باتقوى و پرهيزكار، داراى تأليفات زيادى است كه يكى از آن ها «دفع شبه من شبّه وتمرّد» مى باشد. الأعلام: ج 2، ص 69.

شوكاني مى گويد: در تشييع جنازه او با اين كه خيلى ها مطلع نشده بودند بقدرى جمعيت آمده بود كه تعداد آنها را جز خدا نمى داند. البدر الطالع: ج 1، ص 166. ))

 او را زنديق مى داند:

حصنى دمشقى مى نويسد: ابن تيميه را درياى علم توصيف مى كنند، ناآشنا نيست كه برخى از پيشوايان، او را زنديق (ملحد) مطلق مى شمارند.

و علت گفتار اين پيشوايان هم اين است كه تمام آثار علمى ابن تيميه را بررسى كرده و به يك اعتقاد صحيحى برخورد نكرده است مگر اين كه وى در موارد متعدد برخى از مسلمانان را تكفير مى كند و برخى ديگر را گمراه مى دادند.

با اين كه كتابهاى وى آميخته به تشبيه حق به مخلوقات و تجسيم ذات بارى تعالى و همچنين جسارت به ساحت مقدس رسول اكرم صلى اللّه عليه وسلّم و شيخين و تكفير عبد اللّه بن عباس است.

وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گزار مى داند، اين سخنان نا روا را در كتاب خود «الصراط المستقيم» بيان كرده است

(( أنّ ابن تيمية الذي كان يوصف بأنّه بحر في العلم، لا يستغرب فيه ما قاله بعض الأئمة عنه: من أنّه زنديق مطلق وسبب قوله ذلك أنّه تتبّع كلامه فلم يقف له على اعتقاد، حتى أنّه في مواضع عديدة يكفّر فرقة ويضلّلها، وفي آخر يعتقد ما قالته أو بعضه.

مع أن كتبه مشحونة بالتشبيه والتجسيم، والإشارة الى الازدراء بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم والشيخين، وتكفير عبد اللّه بن عباس رضي الله عنه، وأنّه من الملحدين، وجعل عبد اللّه بن عمر رضي الله عنهما من المجرمين، وأنّه ضالّ مبتدع، ذكر ذلك في كتاب له سمّاه «الصراط المستقيم والرد على أهل الجحيم. دفع الشبه عن الرسول  ص 125، تحقيق جماعة من العلماء، سنة 1418، دار إحياء التراث العربي ـ القاهرة. )).

آنگاه مى گويد: من در كتابهاى ابن تيميه به مواردى برخورد كردم كه ائمه مذاهب اربعه را تكفير كرده است و برخى از طرفداران ابن تيميه در توجيه اين عمل مى گفت: از آنجايى در طول تاريخ  امت اسلامى پيرو اين پيشوايان بودند، هدف ابن تيميه اين بود كه با بيان انحرافات ائمه مذاهب، امت اسلامى را اصلاح كند.

پس با توجه به اين توجيه، عمل ابن تيميه بالاترين زندقه و الحاد است

 (( قد وقفت في كلامه على المواضع التي كفّر فيها الأئمة الأربعة، وكان بعض أتباعه يقول: إنّه أخرج زيف الأئمة الأربعة يريد بذلك إصلاح هذه الأمة، لأنّها تابعة لهذه الأئمة في جميع الأقطار والأمصار، وليس وراء ذلك زندقة. دفع الشبه عن الرسول: 126. )).

حصني دمشقي در جاى ديگر مى نويسد: «وقال (ابن تيميّة): «من استغاث بميّت أو غائب من البشر... فإنّ هذا ظالم، ضالّ، مشرك»، هذا شيء تقشعرّ منه الأبدان، ولم نسمع أحداً فاه، بل ولا رمز إليه في زمن من الأزمان، ولا بلد من البلدان، قبل زنديق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزنديق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضي اللّه عنه دعامة للتوصّل بها إلى خبث طويّته في الإزدراء بسيّد الأوّلين والآخرين وأكرم السابقين واللاحقين، وحطّ رتبته في حياته، وأنّ جاهه وحرمته ورسالته وغير ذلك زال بموته، وذلك منه كفر بيقين وزندقة محقّقة»

 (( دفع الشبه عن الرسول : 131. )).

«ابن تيميّه» گفته است: هر كس به مرده و يا فرد دور از نظر استغاثه كند... ظالم، گمراه و مشرك است.

از اين سخن «ابن تيميّه»، بدن انسان مى لرزد، اين سخن، قبل از زنديق حرّان «ابن تيميّه» از دهان كسى در هيچ زمان و هيچ مكان بيرون نيامده است، اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيله اى براى رسيدن به نيّت نا پاكش در بى اعتنايى به ساحت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) قرار داده و با اين سخنان بى اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است، و مدعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است.


  • وهابیت و اسلام
 

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:30 بهمن 1392 - 15:43

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد