GOD OF WAR؛ خداوندگاران جنگ و كودكاني كه خشونت مي آموزند

(بسم الله الرحمن الرحیم)


برخی کودکان طی تنها سه تا چهار روز بازی را تمام می کنند و این امر یعنی یک کودک یا نوجوان چند روز را باید به دور از خانواده و به تنهایی با انسان‌هایی عجیب، هیولاهایی منزجر کننده و ...



چندی پیش در جمع کودکانی زیر ده سال شاهد صحنه بسیار عجیبی بودم. پسری که هنوز 8 سالش تمام نشده بود، در بازی پانتومیم فردی را به نمایش گذاشت که در حال دیدن فیلم های مستهجن است.سپس به دیگر شبکه های تلویزیونی! رفته فیلم جنگ ستارگان را مشاهده می کند.


جالب اینجاست که در این پانتومیم دست و پا شکسته، آنچه که از فیلم جنگ ستارگان مد نظر این کودک قرار گرفت، خشونت و درگیری های درون فیلم بود. پس از این پانتومیم سه بار از وی سن و سالش را پرسیدم. باورم نمی شد سکس و خشونت عناصر بازی کودکی 8 ساله باشد...
کودکانی که می جنگند تا کشته شوند. این امری است که هر سال مادرانی را در آمریکا داغدار می کند. مور، هریس و کلبولد، هر سه دانش آموزانی بودند که در مدارسشان به کشتار دوستانشان پرداختند و هر سه بازیکنان حرفه ای بازی های GTA و Doom بوده اند.
خشونت و سکس را کودکانمان از فیلم، کارتون های انیمیشنی و بازی های رایانه ای، به صورت افسار گسیخته ای دریافت می کنند. خشونتی که در بازی GOD OF WAR شدت می گیرد و در صحنه هایی، چندش آور می شود و عجیب آن است که برای کودکان و نوجوانان این خشونت ها عادی است.


من خود با نوجوانانی که این بازی را انجام می داده اند، همراهی کرده ام. چهره و حرکاتشان سرشار از هیجاناتی بود که احتمالاً روانشناسان آن را اختلال می دانند، اما ... هیچ نشانه ای از رنجوری، دلزدگی، چندش و یا حتی تأثر قلبی در چهره هایشان مشهود نبود.
میت ها و خدایان یکدیگر را می کشند، مردم را چون مورچگانی ضعیف له می کنند، به همدیگر نارو می زنند تا سرزمین تحت نظر دیگر خدایان را تصاحب کنند و ... در میانه این بحبوحه، فرزندی نامشروع از خدای خدایان، زئوس در مقابل این ظالمان قد علم می کند تا زمین را از لوث وجودشان پاک کند.




سیر هبوط از الله به اسطوره
در ابتدا باید چند سطری را به تاریخ اسطوره ها و شیوۀ به وجود آمدن آنها اختصاص دهیم تا ببینیم منشأ این میت ها، اسطور ها، رب الانواع و خدایان چیست؟ در اینجا مطلبی از عطاء الله ییگدلی در رابطه با منشأ این اسطوره ها بیان می کنیم. البته احتمالاً با آنچه تا کنون در رابطه با اسطوره ها شنیده اید، متفاوت است.



هبوط مغربی، عطاء الله ییگدلی
یک نظریة تمدنی ديني می‌گوید هیچ باطلی، باطل محض نیست؛ تمام باطل‌ها انحرافی از حق هستند، اساطير حقشان چه بوده است که اکنون در يونان منحرف شده‌اند؟ ... این رب‌النوع‌ها ملائکی بودند که يونانيان این ملائک را مستقل فرض کرده‌اند؛ ما ملک آب داریم، ملک باران داریم، مدبرات امر داريم که کارهای جهان را اینان انجام می‌دهند، امر باران را ملکی سامان مي‌دهد.


به عبارتي در سير هبوطي و نزولي، انسان‌ها از «الله» پرستي يک گام هبوط مي‌کنند و ملائک مي‌پرستند و در گام بعد ملائک را با نماد عوض مي‌کنند و ميت و اسطوره مي‌پرستند، اما غرب در سير تايخي خود نمي‌خواهد به دو مرحلة قبل اعتراف نمايد و تاريخ را از عصر ميتولوژيک آغاز مي‌کند.
البته بنده نظر ديگري نيز در ماهيت اين ميت‌ها دارم، اصرار ندارم. صرفاً يک نظر است، ظاهراً میت‌های اصلی دوازده میت هستند، قرآن می‌فرماید که این بت هايي که مي‌پرستيد: «أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ» هستند. این بتها و میت‌ها و اسطوره‌هايي که شما می‌پرستید انحرافی است از دوازده نور بزرگ امام و مدبر عالم که از ابتدای تاریخ بوده‌اند و مورد شناسایی قرار گرفته بودند؛ در زمان آدم(فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)، در زمان نوح، این یک انحرافی از آن اصل ولايت و امامت است.


 




به هر حال عصر، عصر شعر است؛ شعرا که به نظر هايدگر وجوداندیش‌ترین اندیشمندان طول تاریخ بوده‌اند در این دوران زندگی می‌کردند، خدای خدایان مورد شناسایی قرار می‌گیرد، مشرکان الله را مي‌شناسند: «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» آنها معتقد بودن که یک خدای خدایانی هست، خدای خدایان در یونان کیست؟


اتیمولوژی کنیم تا ببینیم ریشه چه بوده است؛ Ζεύς(دئوس)، خدای خدایان بوده است، در فرانسه خداوند را Dieu مي‌گويند، در هند ديوا، مرحوم فرديد معتقد بود طاغوت جامد اسمي است و مشتق از طغي نيست، طاغوت با دیوا، با دی‌وس، با دی‌ئو و با دیوا هم ریشه است؛ یعنی «طاغوت» خدای به اشتباه گرفته شده.


طاغوت اسم خاص جامد است که از زئوس آمده است، زئوس و طاغوت و دی‌ئو، یعنی خداوند و دیوا و دیو در فارسی مساوی و هم‌ريشه هستند؛ دیو و طاغوت یکی‌اند و با خداوند هم‌ریشه است، یعنی خدايي که به اشتباه خدا گرفته شده است، منحرف شده از اصلش و پرستش می‌شود.



داستان بازی GOD OF WAR
کریتوس فرزند نامشروع زئوس خدای خدایان است که در تمام طول قسمت اول بازی، از این امر بی خبر است. وی که از پدرش اطلاعی ندارد و به همین سبب در دوران کودکی مورد آزار و تمسخر همسالان قرار می گیرد، به آموزش های نظامی و جبران سرخوردگی های کودکی از این طریق رو می آورد.


در جوانی پهلوانی نام آور و فرماندهی قوی می شود. در یکی از جنگ ها که فرماندهی گروهی 50 نفره را بر عهده دارد، به نبرد با شرقیان بیابان نشین (بخوانید ایرانیان) می رود. کریتوس در شرف شکست و مرگ است که از خدای جنگ «اریس» کمک می خواهد. خدای جنگ نیز به ازای اعطای روح کریتوس، دو شمشیر از اعماق جهنم به وی می دهد که به وسیله آنها در جنگ پیروز می شود.


 


 



از این پس داستان فتوحات اریس است به وسیله کریتوس. اریس که در فکر فتح دنیا است از کریتوس هیولایی می سازد که صرفاً در فکر قتل و کشتار است. از هیچ عمل فجیعی ابایی ندارد و به هر کجا می رسد به بدترین وضع ممکن قتل عام می کند، اما در این میان کریتوس با ورود به معبد یک روستا به اشتباه زن و فرزند خود را می کشد.
این اشتباه موجب می شود اتحادش را با اریس قطع کند؛ بنابراین اریس خود وارد میدان می شود و به فتح شهرها می پردازد تا به شهر آتن مهمترین شهر جهان می رسد. طبق قوانین، خدایان اجازۀ جنگ با یکدیگر ندارند؛ بنابراین از کریتوس که سرخورده و افسرده در دریاها سرگردان سده بود، کمک می خواهند. کریتوس نیز که خاطرات قتل زن و فرزندش آزارش می داد به شرط پاک کردن این خاطرات حاضر به همکاری با خدایان می شود.


خدایان نیز با قبول این شرط و ارسال کمک هایی وی را به جنگ با اریس می فرستند. کریتوس در میانه بازی متوجه می شود برای شکست اریس باید جعبه ای به نام پاندورا به دست آورد، اما زمانی که با گذشت از مراحل سخت و مختلف به این جعبه می رسد، اریس به وسیله ستونی که از سمت دیگر جهان روانه کریتوس کرده است، او را از پا در می آورد.


در ادامه، کریتوس که به دنیای مردگان نازل شده اما با انگیزۀ نابودی کریتوس خود را با تلاش فراوان به صخره ای رساند که با بالا رفتن از آن به دنیای زندگان راه می یافت. بر روی این صخره با موجودی شبیه به خود به مبارزه می پردازد و سپس به دنیای زندگان بازگشت.
زمانی که کریتوس به آتن رسید، شهر فتح شده بود و جعبه پاندورا در دست اریس بود، کریتوس جعبه پاندورا را تصاحب و با باز نمودن آن به اندازۀ خود اریس شد و در نبردی او را از بین می برد، اما آتنا یکی از خدایان به او می گوید نمی توانند او را از خاطرات گذشته نجات دهند. کریتوس نا امید از زندگی، قصد خود کشی دارد، اما در لحظه آخر آتنا به او می گوید در ازای کمک ها، او را جانشین خدای جنگ می کند.


 


 



در قسمت دوم بازی زئوس که از قدرت کریتوس واهمه دارد، با یک برنامه ریزی قبلی به وی نارو زده، او را می کشد، اما گایا او را باز هم از دنیای مردگان نجات داده برای فرار از مرگ واقعی، به سراغ سه خواهر سرنوشت می فرستد.


کریتوس پس از طی مراحل گوناگون و با به دست برخی قدرت های از دست رفته به جزیرۀ خلقت! محل سه خواهر می رسد و در آنجا با هر سه مبارزه کرده، خود با تارو پود سرنوشت دست می یابد. سپس زمان را تا قبل از مرگش به دست زئوس به عقب بر می گرداند و در نبردی سخت، زئوس را تا آستانه مرگ می راند، اما در لحظه آخر گایا به آنجا آمده و او را از قتل پدرش باز می دارد؛


یعنی در اینجای بازی است که کریتوس متوجه می شود فرزند نامشروع زئوس است؛ بنابراین گایا کریتوس را از کشتن پدرش منع می کند تا سنت پدر کشی در خاندان خدایان پایان یابد، اما کریتوس که از پدرش کینه به دل دارد، به او حمله می کند که به علت ممانعت گایا، اشتباهاً گایا کشته می شود،


اما در نهایت کریتوس تصمیم می گیرد با حمله به اُلمپ که همان مقر خدایان است زمین را از لوث وجود این خدایان پاک کرده و تایتان ها را که نسل قبل از خدایان بوده اند را دوباره حاکمان زمین گرداند.
قسمت بعدی بازی، ماجرای درگیری کریتوس و تایتان ها با خدایان کوه المپ و حقه زدن تایتان ها به کریتوس و در نهایت مرگ دردآور المپیان است. در این قسمت که استیگ آسموسن (Stig asmussen) کارگردان بازی خشونت را به اوج خود رسانده، به فجیع ترین وضعیت ممکن خدایان کشته می شوند.



  خون خوار وحشی
«میدونی چیه ؟ زندگی مثه یه بازیه! یه بازی ویدئویی...هرکسی باید یه روزی توش بمیره...»


 


 



این جمله ایست که دیون مور، هنگام قتل مأموران پلیس آمریکا و همچنین هنگام دستگیری اش توسط پلیس ایالت آلاباما تکرار می کرد.
نمی دانم کودکی که تمام تلاشش در یک بازی جمع کردن خون مردگان است، در آینده چه نگرشی به خشونت خواهد داشت. در بازی خدای جنگ کریتوس با کشتن هر فرد، مقداری از خون آن فرد را جذب می کند که حکم پول در دیگر بازی ها دارد؛ یعنی هرچه بیشتر بکشد خون بیشتری جذب می کند (بخوانید خون خوارتر می شود) و با جمع نمودن هر چه بیشتر خون مردمان و هیولاها، در مقاطعی از بازی می تواند قدرت ها و نیروهای جدیدی خریداری!! کند.



این در حالی است که خشونت و کشتار بی رحمانه (به معنای واقعی بی رحمانه) جزو لاینفک این بازی است. کریتوس نمی کشد که دشمن را کشته باشد، می کشد که از قتل آن فرد لذت ببرد. می کشد تا به وسیله درد و ناله مردم عادی (مردمی که دشمن نیستند و فقط مردم یک شهر هستند) عقده های دوران کودکی و خاطرات قتل همسرش تسلی یابد.


شمشیر را به شکل عادی که در دیگر بازی ها رواج دارد در بدن دشمنانش فرو نمی کند. انگار عمد دارد آموزش دهد که خشمتان را جز با غیض و کینه به کار نبرید.
از جهت دیگر هرکس (هرچند پدر یا نجات بخشش باشد) به کریتوس کوچکترین خیانتی کرده باشد، قطعاً از تیغ شمشیرهایش در امان نخواهد بود. بخششی در کار نیست. هر چه التماس کنند نیز فایده ای ندارد. حتی اگر گایا از او بخواهد نیز تفاوتی نمی کند. برای هدفش، هیچ مانعی وجود ندارد.


 




در بخشی از بازی، کریتوس برای عبور از یک در مجبور است یک سرباز که زخمی است و نیاز به کمک دارد را به میان چرخ دنده ها بیاندازد تا آنها را متوقف کند. این سرباز بارها التماس می کند اما بازیکن راهی ندارد جز قتل فجیع و صبعانه این سرباز. این سرباز باید بمیرد. باید بمیرد تا جنایت و بی رحمی در جان بازیکن بنشیند.
خشونت، وحشی گری، خون خواری، کینه و نبخشیدن کوچکترین اشتباهات دیگران ودیعه ایست که بازی خدای جنگ برای کودکان و نوجوانان به ارمغان می آورد.



خدای سکس
عجیب است کودکانی که چنین بازی هایی می کنند، در آینده ...؟
زمانی که در مراحل گوناگون، بدن تماماً برهنه زنان را می بینند در آینده ...؟
زمانی که با شخصیت اول بازی به عنوان فرزندی نا مشروع مواجه می شوند، در آینده...؟
زمانی که عنصر اولیه بازی های کودکان 8 ساله مان فیلم پورن است ... (خواستم بنویسم تکلیف آینده اش مشخص است، اما نیست)
کودکان امروزمان در آینده ...؟



انسان محوری و تفکرات عجیب اومانیستی
«گایا: ناظر جزیره خلقت باش کریتوس ... اینجا، راه اصلی سرنوشت تو معلوم خواهد شد ...این جزیره مملو از خطر است...طوری ساخته شده تا جلوی تمام کسانی را که می خواهند به خواهران سرنوشت برسند را بگیرد...قدرت خواهران به تو اجازه خواهد داد تا به زمانی که زئوس به تو خیانت کرد برگردی...در نتیجه سرنوشت خودت و سرنوشت همه ما را تغییر خواهی داد...
کریتوس: اگر تمام المپ جلوی انتقام من را بگیرند پس تمام المپ سقوط خواهند کرد ... من به اندازه ی کافی در زیر سایه خدایان زندگی کرده ام ... زمان حکمرانی خدایان به پایان رسیده ...»



این دو جمله به خوبی انسان مداری بازی را نشان می دهد؛ انسانی که می تواند سرنوشت خویش را تغییر دهد از دنیای مردگان به وسیله قدرت خویش رهایی یابد، خدایان را قتل عام!! کند و حتی به جایگاهی خداوندگاری دست یابد، تبلور تام و کامل اومانیسم است.
در این بازی انسان محور همه چیز است. «فعال ما یشاء» است و هیچ قدرتی فراتر از او نیست؛ بنابراین انسان است که می تواند هر عملی که بخواهد انجام دهد.


 


 



نماد شناسی
در بازی، متأسفانه در خصوص این بازی عموماً تنها به نمادهایش پرداخته می شود و این امر به دلیل کثرت نمادهای به کار رفته در این بازی است. به سبب همین پرکاری در این زمینه از طرفی وجه اصلی متن حاضر وجه نماد شناختی نسیت، از طرفی نیز به دلیل کثرت نمادها، از این وجه نتوانستیم کناره بگیریم.
اولین و مهمترین نماد به کار رفته در این بازی جعبه پاندورا می باشد که در بسیاری از بازی ها نیز به صورت نمادی از تابوت عهد حضور دارد.
دومین نماد نماد امگا می باشد که در آرم بازی و جایجای مراحل، بکار گرفته شده است. امگا آخرین حرف از الفبای یونانی است و در دیکشنری به معنای نهایت و فرجام نیز آمده است. همچنین امگا در انجیل صراحتاً در معنای فرجام در مقابل لفظ آغاز آمده است؛ بنابراین به نظر سازندگان این بازی قصد داشته اند تفکر فرجامین جهان را و احتمالاً تفکر آخرالزمانی را به ذهن مخاطب القا کند.
همچنین نمادهای دیگری همچون خط قرمزی که بر چشم چپ کریتوس نمایان است، مبارزه با هیولاهایی تک چشم، وجود مارهایی بر سردر ورودی های تالارها، وجود ابلیسک در مراحل گوناگون و ... هر لحظه نمادهای ماسونی را در ذهن مخاطب زنده می کند.


طرح های اسلیمی ایرانی نیز گاه گاهی در مراحل مقرهای دشمنان کریتوس استفاده شده است که مخاطب را ناخودآگاه به سمت اسلام ستیزی رهنمون می شود.


اگر بخواهیم از نمادهای به کار رفته در این بازی سخن بگوییم، سخن به درازا خواهد کشید، اما مهم است که بدانیم در این بازی با استفاده از نمادهای گوناگون، سعی در القای تفکراهای ماسونی و ضد اسلامی دارد.


 




سخن آخر   برخی کودکان طی تنها سه الی چهار روز بازی را تمام می کنند و این امر به این معنی است که این کودک تمام طول 3 – 4 روزش را به این بازی اختصاص داده است؛ یعنی یک کودک یا نوجوان چند روز را باید به دور از خانواده و حمایت هایشان و به تنهایی با انسان هایی عجیب، هیولاهایی منزجر کننده و خدایانی خودخواه دست به گریبان شود.


چنین کودکی در آینده چگونه خشمش را بروز خواهد داد؟ این کودک سه یا چهار روز تمام در فضایی وهم آلود، معمایی و خشن غرق خواهد شد. قطعاً اگر امروز به فکر نباشیم آیندۀ نامعلومی گریبانمان را خواهد گرفت.


و در نهایت لازم است اشاره کنیم که بازی خدای جنگ آنقدر در جهان طرفدار پیدا کرده است که مانند تمام بازی ها و فیلم های مشهور، لوازم جانبیش در بازار به وفور یافت می شود، اما آنچه که از شهرت فراوان این بازی خبر می دهد شایعات مربوط به ساخت فیلم مربوط به این بازی است، البته هنوز خبری در رابطه با زمان انتشار این فیلم گفته نشده، اما همین مطلب محبوبیت این بازی را نشان می دهد.




  • منبع: خبرگزاری دانشجو

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:5 شهریور 1391 - 22:44

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق