قوی ترین استدلال به کلمه مولا در حدیث غدیر

(بسم الله الرحمن الرحیم)
بر فرض آنكه از واژه مولي، دو معناي محب (دوست داشتن) و ناصر (يار و ياور) اراده شده باشد، دو صورت دارد. يا مقصود آن است كه پيامبر(ص)، مردم را به محبت و ياري علي(ع) تشويق كند، از اين جهت كه او يكي از مومنان و مدافعان اوست، يا مقصود اين است که...
در اين كه واژه «مولي» در حديث غدير،  تنها بر امامت اميرالمؤمنين(ع) دلالت دارد، هيچ‌گونه شكي وجود ندارد و تفاوتي نمي‌كند كه واژه «مولا» در لغت، صريح در اين معنا باشد يا به خاطر معاني متعدد، با كنايه اشاره به اين معنا داشته باشد. زيرا در آن اجتماع باعظمت و باشكوه روز غدير، برداشت حاضرين در آن روز و افرادي كه پس از گذشت زمان، آن را شنيدند، همگي همين معنا را از اين لفظ فهميده‌اند؛ بدون اينكه هيچ كدام منكر آن شوند و پس از آنها شعرا و شخصيت‌هاي ادبي تا عصر حاضر نيز همين برداشت را دارند، كه اين مطلب قوي‌ترين حجت و برهان بر معناي مورد نظر است.

 

اولي (شايسته‌تر و سزاوارتر) و ولي (سرپرست)؛ دو معناي واژه مولي

كلمه مولي در لغت به معناي شايسته‌تر و سزاوارتر است. يكي از دلايل روشن بر اينكه معناي مولي، سزاوارتر (اولي) است، نظر مفسران و محدثان اهل سنت در تفسير آيه كريمه: «فاليوم لا يوخذ منكم فديه و من الذين كفروا مأواكم النار هي مولاكم و بئس المصير؛ پس امروز نه از شما فديه‌اي پذيرفته مي‌شود، و نه از كافران؛ و جايگاهتان آتش است و همان سزاوارتر است براي شما؛ و چه بد جايگاهي است»(حديد/15) است. در اين آيه، گروهي مولا را تنها (منحصرا) به معناي شايسته‌تر و سزاوارتر تفسير كرده و برخي نيز در آيه، شايسته‌تر و سزاوارتر را يكي از معاني مولا شمرده‌اند. علامه اميني در الغدير، نام 42 نفر از كساني را كه مولا را فقط به معناي سزاوارتر مي‌دانند، نام مي‌برد. از جمله آيات ديگري كه مفسرين اهل سنت، در تفسير آن، واژه مولي را به معناي سزاوارتر به امر (اولي به امر) تفسير كرده‌اند، آيات 286 سوره بقره، 150 سوره آل‌عمران و 51 توبه است.

 

كلمه مولي در اصطلاح اهل لغت، به معناي وليّ نيز آمده است. يكي از مفسرين اهل سنت به نام فراء در كتاب «معاني القرآن» خود مي‌گويد: ولي و مولي در لغت به يك معنا هستند. از طرفي علماي لغت، كلمه سيّد، به معناي آزادكننده برده را از معاني واژه مولي برشمرده‌اند، و از طرف ديگر، امير و سلطان را از معاني ديگر كلمه مولي محسوب نموده‌اند و عده‌اي از ايشان، اتفاق نظر دارند كه ولي و مولي به يك معنا هستند.

 

تحليلي بر معاني مولي

با اينكه معاني مولي به 27 معنا مي‌رسد، ولي ما يقين داريم كه هيچ يك از آنها در حديث غدير نمي‌تواند مراد باشد؛ مگر اينكه با آن دو معنا (سزاوارتر و ولي) مطابقت داشته باشد. آن معاني از اين قرارند:

1-رب (پروردگار)، 2- عمو، 3- عموزاده، 4- فرزند پسر، 5- پسر خواهر، 6-آزادكننده برده، 7- برده آزادشده، 8- برده، 9- مالك، 10- پيرو، 11- نعمت‌گيرنده، 12-شريك، 13- هم‌قسم، 14- همراه، 15- همسايه، 16- مهمان، 17-داماد، 18- خويشاوندان نزديك، 19- ولي نعمت، 20- هم‌پيمان، 21- ولي، 22- سزاوارتر به امور، 23- سيّد (معناي آزادكننده برده)، 24- محب، 25- ياور، 26- تصرف‌كننده در امور، 27- متولي امور.

با بررسي دقيق در مطابقت معاني فوق با حديث غدير درمي‌يابيم كه برخي از معاني فوق قابل مطابقت با معناي حديث نيستند كه به اين موارد در ادامه اشاره مي‌شود.

 

معاني غيرمطابق با حديث غدير

معناي اول: اراده اين معنا در حديث غدير، موجب كفر است. چون جز خداي تعالي، پروردگاري در عالم نيست و هرگز پيامبر نمي‌فرمايد: هركسي من رب و پروردگار اويم، پس علي رب اوست.

 

از معناي دوم تا سيزدهم: به كار بردن هر يك از اين معاني واژه مولي در حديث، مستلزم كذب و دروغ است.

 

از معناي چهاردهم تا هجدهم: هيچ يك از اين معاني به خاطر سبك بودن اراده آنها، امكان ندارد. چرا كه در آن اجتماع باشكوه، آن هم در ميانه مسير و در گرماي سوزان، در حالي كه پيامبر(ص) دستور داده بودند، آنان كه جلوتر رفته‌اند، بازگردند و آنان كه از عقب كاروان مي‌آيند، بايستند، با وجود آنكه آنجا منزلگاه نيز نبوده و در نتيجه اسباب استراحت در آن، فراهم نبوده است، با اين حال اگر بخواهيم يكي از معاني فوق را در حديث غدير اراده كنيم، چه فضيلتي براي أميرالمؤمنين(ع) خواهد داشت، كه همه حاضرين به آن جهت به ايشان تبريك و تهنيت بگويند؟

 

معناي نوزدهم: اين معنا نيز نمي‌تواند مورد نظر باشد؛ چرا كه هيچ ارتباطي بين اينكه پيامبر خدا(ص) به هر كسي نعمتي عطا كرده، أميرالمؤمنين(ع) نيز به او نعمت عطا كرده باشد، وجود ندارد. مگر مقصود اين باشد؛ حقي كه پيامبر(ص) به واسطه نعمت دين و هدايت و تربيت و ارشاد و اعطاي عزت در دنيا و نجات در آخرت بر گردن امت دارد، علي(ع) نيز آن حقوق را دارد؛ زيرا قائم مقام پيامبر(ص) و مدافع او و حافظ شرع و مبلغ دين اوست و از اين رو خداوند به حكم آن آيه آشكار به وسيله او، دين را كامل ساخته است و نعمت را تمام كرد. اين معنا از معاني امامت كه مورد نظر ماست، جدا نيست.

 

معناي بيستم: اگر منظور از آن، عهد و پيمان با برخي از قبايل جهت صلح و تعامل است، اين معنا نيز در علي(ع) راه ندارد؛ چرا كه او در تمام كارهاي خود تابع و پيرو پيامبر(ص) بوده است. از اين رو پيامبر(ص) با هر كسي هم‌پيمان بوده و در حال صلح باشد، علي(ع) نيز با او چنين خواهد بود. ضمن آنكه علي(ع) در معناي هم‌پيمان، با همه مسلمانان برابر است و مطرح ساختن آن درباره خصوص علي(ع)، در آن اجتماع پرشكوه و بي‌نظير و با آن اهتمام ويژه، واقعاً بي‌مورد است.

 

 

معناي بيست چهارم و بيست و پنجم: بر فرض آنكه از واژه مولي، دو معناي محب (دوست داشتن) و ناصر (يار و ياور) اراده شده باشد، دو صورت دارد. يا مقصود آن است كه پيامبر(ص)، مردم را به محبت و ياري علي(ع) تشويق كند، از اين جهت كه او يكي از مومنان و مدافعان اوست، يا مقصود اين است كه پيامبر(ص)، علي(ع) را به دوستي و ياري مردم، فرمان دهد. و اين دو صورت، يا جمله خبري‌اند، به اين معنا كه پيامبر(ص) در صدد اعلام خبري هستند، و يا جمله انشايي‌اند، يعني آنكه پيامبر(ص)، مي‌خواهند دستور و امري را براي مردم واجب گردانند؛ كه در اين صورت بايد هر چهار احتمال را بررسي كنيم:

احتمال اول (پيامبر(ص)، مردم را به محبت و ياري علي(ع) تشويق كنند): اين امر، مطلب تازه و ناآشنايي براي مردم نيست و سابقه فراواني دارد و در مناسبت‌هاي مختلف، پيامبر(ص)، متذكر آن شده‌اند، و اهميت آن تا به اينجا نمي‌رسد كه، طبق بيان صريح قرآن، اگر آنرا انجام ندهد، رسالت خود را ابلاغ نكرده است و نيز بخاطر ابلاغ آن، مردم را در آن مكان رنج آور و نامناسب نگه دارد و آن اجتماع پرشكوه را ترتيب بدهد و دين را با آن كامل و نعمت را با آن تمام و خوشنودي پروردگار را جلب نمايد، به طوري كه گويا امر تازه اي آورده است و قانون جديدي وضع نموده، كه قبلا وجود نداشته و مسلمانان از آن بي خبر بوده اند، و در پي آن مردم بيايند و به علي(ع) تبريك بگويند، آن هم با عبارتي چون:"أصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنه" ( تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ايمان هستي»(2)، عبارتي كه از وقوع حادثه بزرگي خبر مي دهد. از طرفي هر مسلماني، در هر شب و روز، اين آيات را در قرآن مي خواند: «المومنون و المومنات بعضهم اوليا بعض؛ مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند» (توبه/71) و همچنين «انما المومنون اخوه؛ مومنان برادر يكديگرند»(حجرات/10) كه دليل روشن و آشكاري بر وجوب مهرورزي مسلمانان با يكديگر همچون مهر و محبت دو برادر به يكديگر است. پس ابلاغ دوباره آن، با آن شرايط خاص و ويژه، توجيه عقلي و منطقي ندارد و ما نيز ساحت مقدس پيامبر بزرگوار صلي الله عليه وآله را از اين كار بيهوده، دور مي دانيم و پروردگار حكيم را نيز از اين دستور عبث، پاك و منزه مي دانيم.

 

احتمال دوم (پيامبر صلي الله عليه وآله، محبت و ياري علي عليه السلام را به مردم واجب گرداند): اين احتمال نيز در سبكي، كمتر از احتمال نخست نيست. زيرا پيرامون محبت و ياري دادن علي عليه السلام، فرمانِ صادر نشده و قانونِ وضع نشده اي باقي نمانده بود، كه نيازي به ابلاغ داشته باشد. بعلاوه اگر منظور پيامبر صلي الله عليه وآله، فرمان مهر ورزيدن به علي عليه السلام بود، نبايد مي فرمود: "من كنت مولاه..." (هر كس كه من مولاي او هستم...) بلكه بايد مي فرمود:" من كان مولاي، فهو مولي علي" (هركس دوستدار من است، پس دوستدار و ياري كننده علي است). از اين رو، اين 2 احتمال خارج از معناي مولا در حديث غدير مي باشد.

 

احتمال سوم (پيامبر صلي الله عليه و آله از فرمانشان به علي عليه السلام مبني بر وجوب دوستي و ياري به مردم بر او، به مردم خبر دادند): اگر منظور، اين معنا بوده باشد، بايد پيامبر صلي الله عليه و آله اين معنا را به حضرت علي عليه السلام، ابلاغ و تاكيد مي نمود نه به مردم.

 

احتمال چهارم (پيامبر صلي الله عليه و آله، علي عليه السلام را به ياري و دوستي با مردم، فرمان دهند): پيامبر خدا در اين صورت، ديگر از اهتمام ياد شده و ايراد خطبه براي مردم و درخواست شنيدن آنان و از سوگند دادن و گرفتن اقرار از مردم، مبني بر اينكه؛ آيا پيام الهي را به شما ابلاغ كردم، بي نياز مي شد، مگر آنكه ايشان خواسته باشد، عواطف مردم را جلب نمايد و محبت شان را با يادآوري اين امر نسبت به علي عليه السلام، تقويت كند، به طوري كه اگر آنان آگاه شوند كه علي عليه السلام، آنان را دوست مي دارد و يارشان مي باشد، از او پيروي نموده و با او مخالفت نمي كنند و هرگز سخنش را رد نمي نمايند. حال اگر منظور ايشان، جلب عواطف و تقويت محبت مردم باشد، از اينكه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله كلامشان را با جمله "من كنت مولاه..." آغاز كردند مي فهميم كه، منظور حضرت، محبت و ياري معمولي و رايج در ميان افراد مومن نيست. بلكه، محبت و ياري از نوع محبت و ياري ويژه خود پيامبر صلي الله عليه وآله است. و واضح و روشن است كه محبت و ياري پيامبر صلي الله عليه وآله، مانند محبت و ياري ساير مومنان نبوده و قابل مقايسه نمي باشد؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه وآله از آن جهت امتش را دوست دارد و آنان را ياري مي كند كه، رهبر دين و دنياي مردم و صاحب اختيار آنان و حافظ و نگهبان كيان آنها و نسبت به خودشان از آنان سزاوارتر و شايسته تر است؛ زيرا اگر چنين نباشد درندگان وحشي آنان را پاره پاره مي كردند و از هر سو دستهايي به سويشان جهت غارت و تجاوز دراز مي شد. در نتيجه هدف خداي تعالي كه گسترش دعوت حق و ترويج دين مبين و برپايي كلمه الله مي باشد، به خاطر از هم پاشيدن جامعه نقض مي شد. پس براي هر كس حفظ هدف الهي، چنين محبت و ياري كردني ضروري است و هر كس از چنين محبّت و نصرتي برخوردار باشد، بي شك خليفه خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله در روي زمين است. و در اين صورت كه مقصود، جلب عواطف و تقويت محبت مردم باشد، واژه مولي بر غير معناي ياد شده قابل حمل نيست.

 

 

معاني قابل استفاده از واژه مولا در حديث غدير

معناي بيست و يكم و بيست و دوم: در فهم كلمه ولي، فقط معنايي كه از واژه اَولي (سزاوارتر به امور) برداشت مي شود را مي توان اراده كرد، زيرا به كار بردن ساير معاني، صحيح نيست.

 

معناي بيست و سوم: سيّد به معناي ياد شده، جداي از معاني اَولي (سزاوارتر به امور) نيست، زيرا سيد، يعني مقدم بودن بر ديگران؛ به ويژه در جمله اي كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله با آن، ابتدا خود را توصيف نموده و سپس با همان شكل عموزاده اش را وصف مي نمايد. از اين رو محال است كه اين سيادت و آقايي به دست آمده، از راه ظلم و ستم به دست آمده باشد، بلكه سيادت و سروريِ ديني و عمومي است، سيادتي كه پيروي آن بر همه مردم واجب است.

 

معناي بيست و ششم: اراده اين معنا در واژه مولي ممكن نيست، مگر اينكه از آن، به تصرُّف كننده در امور، اراده شده باشد. به معناي آن كسي كه خداوند، پيروي از او را لازم دانسته، تا بشر را به راههاي رستگاري رهنمون نمايد. و از اين رو، او بر هر نوع تصرفي در جامعه انساني سزاوارتر از ديگران است و كسي كه اختيار تصرف در جامعه انساني و همه ابعاد بشري را داشته باشد، جز پيامبر مبعوث، يا امام به عنوان جانشين پيامبر، كه به فرمان الهي از سوي پيامبرش به امامت او تصريح شده، نمي تواند باشد، چنانكه قرآن مي فرمايد: «و ما ينطق عن الهوي* ان هو الا وحي يوحي؛ و [پيامبر] هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد، آنچه مي گويد چيزي جز وحي كه بر او نازل شده، نيست»(نجم/3و4).

 

معناي بيست و هفتم: اين معنا نيز از معناي اَولي جدا نيست. خصوصا به همان معنايي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله خود را بدان وصف كرده است.

بنابراين پس از غواصي در درياي لغت و كتب ادبيّات عرب، معناي حقيقي واژه مولي غير از اولي به شيء (سزاوارتر به امور) نيست و اين معنا، همه معاني ديگر را دربردارد و معناي اَولي به نوعي در هر يك از آنها موجود است. در واقع مولي تنها يك معني دارد و آن اولي به شيء(سزاوارتر به امري) است. و اين اولويت، بسته به موارد كاربردش تغيير مي‌كند.

 

 

قرينه‌هاي تعيين‌كننده معناي مولي در حديث غدير

تا بدينجا براي اهل تحقيق چاره اي جز پذيرش معناي اَولي (سزاوارتر) براي واژه مولي نيست. اما قرينه هايي غير از معناي مولي مي توان يافت كه با آن قرائن و نيز كاوش دقيق در تمام لحظات و آنات قبل و بعد از واقعه غدير، مي توان اثبات نمود كه كلمه مولي، تنها در معناي اَولي به كار رفته است. مرحوم علامه اميني در الغدير 20 مورد از اين قرائن را به دقت واكاوي نموده است، ولي ما تنها به ذكر 6 مورد از آنها اكتفا مي كنيم.

 

قرينه اول: در آغاز واقعه غدير كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:"ألست اولي بكم من انفسكم" (آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم و بر شما ولايت مطلقه ندارم؟) از لفظ اولي به معناي سزاوارتر و ولي و سرپرست استفاده نموده اند، و بعد از آن جمله "من كنت مولاه فعلي مولاه" (هركس كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست) را بعد از جمله فوق به كار مي برند. كه اين مطلب دال بر آنست كه معناي مولي را مانند جمله قبل در اَولي و ولي به كار برده اند. اين مطلب را بسياري از علماي شيعه و اهل سنت نقل كرده اند. علامه اميني در الغدير به 64 مورد از بزرگان اهل سنت كه اين مطلب را نقل نموده اند، اشاره كرده است؛ كه از جمله مهمترين حفاظ و امامان اهل سنت از اين قرارند: ابو عبدالله احمد بن حنبل شيباني (امام حنبليان)، حافظ، محمد بن عيسي ابو عيسي ترمذي (نگارنده صحيح ترمذي، از كتب اصلي و صحيح اهل سنت)، حافظ، ابو عبدالرحمن احمد بن شعيب نسائي (نگارنده سنن نسايي، از كتب اصلي و صحيح اهل سنت)، حافظ، ابو عبدالله محمد بن يزيد قزويني (نگارنده سنن ابن ماجه، از كتب اصلي و صحيح اهل سنت)، حافظ، محمّد بن جرير طبري (نگارنده تفسير و تاريخ طبري).

لذا آغاز كلام پيامبر (ص) از بخش هاي صحيح و ثابت اين حديث است، كه چاره اي جز اعتراف به آن نيست. از طرفي اگر پيامبر خدا صلي الله عليه وآله از اين كلام، غير از معنايي كه در مقدمه بدان تصريح نموده اند، قصد مي كردند، هر آينه كلامشان - كه ما معتقديم از هر لغزشي به دور است – مضطرب و به هم ريخته مي گشت و از بلاغت و زيبايي مي افتاد، در حالي كه آن حضرت أفصح البلغاء (فصيح تر از همه انسان هاي اهل فصاحت كلام) است. پس براي ما كه باور داريم، همه اجزاي كلام پيامبر صلي الله عليه وآله به جهت اينكه از منبع وحي بر زبانشان جاري مي گردد، با هم مرتبط است، راهي نيست جز اينكه بگوييم معناي اَولي با مولي متحد و يكسان است و چون اَولي در آغاز كلام پيامبر صلي الله عليه وآله به معناي سزاوارتر به امر است، پس مولي در كلام بعدي نيز به همين معناست.

 

قرينه دوم: پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در پايان حديث غدير مي فرمايد:"اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " (خداوندا كسي را كه علي عليه السلام را دوست مي دارد، دوست بدار و كسي را كه با او دشمني مي كند، دشمن بدار، ياري كننده او را ياري و خوار كننده او را خوار گردان). به 2 دليل مي توان اثبات نمود كه مولي جز با معناي اولويت و سزاوار بودن بر امامت، سازگاري ندارد؛

دليل اول: هنگامي كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله مقام شامخ امامت را كه خداوند به وصيّش واگذار كرده بود، آشكار ساخت، طبيعتا مي دانست كه تحقق اين امر، نيازمند به ارتش و حامي و اطاعت واليان و استانداران و فرمانداران و كارگزاران است. و نيز مي دانست - آن گونه كه در قرآن آمده(3) - در ميان مردم افرادي هستند كه به او حسادت مي ورزند. و همچنين مي دانست، كساني هستند كه كينه او را در دل خود پنهان مي كنند و افرادي ميان منافقان وجود دارند كه به خاطر خونخواهي هاي جاهلي، دشمني او را در دل پنهان داشته اند و نيز باخبر بود كه پس از او از سوي آزمندان حكومت و مال، فتنه و فسادي برگرفته از حرص و ولع پديد خواهد آمد، و آنان از علي عليه السلام خواسته هايي خواهند داشت، كه شايستگي آن را ندارند و علي عليه السلام نيز طبق به حق، خواسته هاي آنان را به دليل عدم كارآزمودگي و عدم شايستگيشان برآورده نخواهد ساخت و در نتيجه آنان سپرهايشان را در مقابل او خواهند گرفت و در برابرش صف آرايي مي كنند. چنان كه اين مطلب را اينگونه بيان مي فرمايند: «ان تومروا عليا- ولا اراكم فاعلين- تجدوه هاديا مهديا؛ اگر از علي عليه السلام فرمانبرداري كنيد - و البته مي دانم كه انجام نمي دهيد - هر آينه او را راهنما و هدايت شده خواهيد يافت.»(4)

بنابراين به دليل آنكه پيامبر صلي الله عليه و آله از وقايع آينده با خبر بودند، از اين رو براي دوستداران و ياري كنندگان علي عليه السلام شروع به دعا مي نمايند و دشمن و خوار كننده او را نفرين مي كنند. تا آنكه امر خلافت براي او تثبيت گردد و مردم بدانند كه محبت او سبب جلب محبت خداي سبحان، و دشمني با او و خوار ساختن او سبب خشم و غضب خدا خواهد شد. چنين دعائي تنها هنگامي صادر مي شود، كه شخص مورد دعا، از اركان دين و نشانه اسلام و امام امت باشد و روگرداني از او، سبب شكستن بازوي حق و گسستن دستگيره اسلام باشد.

دليل دوم: اين دعا به جهت عموميتي كه دارد، دلالت بر عصمت امام مي كند، به دليل آنكه چكيده معنايش اين است كه، در هر حال و در هر زمان و بر هر كسي، دوستي و ياري علي عليه السلام واجب و دشمني با او و خوار شمردن او حرام است. اين عبارت حاكي از آنست كه علي عليه السلام، در همه احوال، داراي صفاتي است كه مانع انجام گناه از جانب او مي شود، چرا كه او هيچ گاه سخن غير حق نمي گويد و عمل باطل انجام نمي دهد و با غير حق همراه نمي باشد. بنابراين دارنده اين صفات، قطعا امام است و نسبت به مردم، اولويت داشته و سزاوارتر از خودشان به خودشان است.

 

قرينه سوم: سخن پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله كه فرمودند: «يا ايها الناس بِمَ تشهدون؟ قالوا: نشهد ان لا اله الا الله. ثم مَه؟ قالوا: و انّ محمدا عبده و رسوله. قال: فمن وليّكم؟ قالوا: الله و رسوله مولانا؛ اي مردم! به چه چيزي شهادت مي دهيد؟ گفتند: شهادت به لا اله الا الله. فرمود: پس از آن به چه؟ گفتند: به اين كه محمد بنده و فرستاده اوست. فرمود : ولي شما كيست؟ گفتند: خدا و رسولش مولاي ما هستند»(5). در اين لحظه پيامبر صلي الله عليه و آله بازوي علي عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرده و فرمود: "من يكن الله و رسوله مولاه، فان هذا مولاه ..." (هركس كه خدا و پيامبرش مولاي اوست، همانا اين علي مولاي اوست). همين كه ولايت اميرالمومنين در كنار شهادتين و در قالب آن مي آيد، دليل روشني است بر اينكه معناي امامت، اولويت داشتن بر مردم است، همانگونه كه پيامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است، علي عليه السلام نيز بر مومنان از خودشان سزاوارتر است.

 

قرينه چهارم: كلام پيامبر صلي الله عليه وآله پس از پايان حديث غدير كه فرمودند: «الله اكبر علي اكمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي و الولايه لعلي بن ابي طالب؛ الله اكبر بر كامل شدن دين و تكميل نعمت و خوشنودي خدا از پيام رساني و رسالت من و ولايت علي بن ابي طالب» لذا طبق فرمايش نوراني پيامبر صلي الله عليه وآله تنها معنايي كه از ولايت برداشت مي شود، جز امامتي كه تمام كننده برنامه هاي هدايت و كامل كننده تبليغ دين و تثبيت كننده پايه هاي رسالت است، نمي باشد. پس در اين صورت كسي كه عهده دار اين مسئوليت مقدس مي شود، نسبت به مردم سزاوارتر از خودشان است.

 

قرينه پنجم: كلام پيامبر صلي الله عليه وآله بعد از بيان ولايت علي عليه السلام كه فرمودند: «هنئوني، هنئوني ان الله تعالي خصني بالنبوة و خص اهل بيتي بالامامة به من تبريك بگوئيد، به من تبريك بگوئيد، زيرا خداي متعال مرا به پيامبري و اهل بيتم را به امامت برگزيد»(6). اين عبارت به وضوح بيانگر اين است كه امامت، مختص اهل بيت عليهم السلام است و در رأس آنها امير مومنان عليه السلام قرار دارد، و همچنين تهنيت و تبريك گفتن و برگزاري مراسمي جهت بيعت گرفتن از مردم كه تا سه روز هم ادامه مي يابد، با غير خلافت و ولايت سازگاري ندارد؛ به همين دليل است كه شيخين (ابوبكر و عمر) وقتي أميرالمؤمنين عليه السلام را ملاقات كردند، به او تبريك گفتند، و اين مطلب، بيانگر معناي واژه مولي در كلام پيامبر صلي الله عليه وآله است. بنابراين آن كسي كه آراسته به صفت مولي است، كسي است كه نسبت به مردم سزاوارتر از خودشان مي باشد.

 

قرينه ششم: كلام پيامبر صلي الله عليه وآله پس از بيان ولايت علي عليه السلام كه فرمودند: «فليبلغ الشاهد الغائب؛ بايد حاضران به غايبان برسانند»(7). آيا باوركردني است كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله امري را از قبيل دوستي و محبت و ياري كه ميان مسلمانان رواج دارد و براي آنان بر طبق بيان قرآن و روايات، روشن و واضح است را اين چنين مورد تاكيد قرار دهد و اين مقدار اهتمام ورزد؟ لذا حتما پيامبر خدا صلي الله عليه وآله مسئله مهمي را در نظر داشته است كه تا آن لحظه، زمينه را براي ابلاغ ان فراهم نمي ديده اند و حتما بايد افرادي كه در آن اجتماع حضور نداشتند، از آن مطلع گردند. و اين مسئله مهم، جز امامت نخواهد بود. و البته حاضران در آن اجتماع نيز از كلام پيامبر صلي الله عليه وآله غير از اين برداشت نكردند. و اين امر مهم، جز با معني اَولي از معاني واژه مولي مطابقت و مناسبت ندارد.

 

 

احاديث بيان كننده معناي مولي و ولايت

غير از بررسي معاني مختلف واژه مولي در علم لغت و نيز كاوش و تحليل قرائن موجود در واقعه غدير و اثبات اينكه كلمه مولي در معناي امام به كار رفته است، احاديث فراواني از پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام وجود دارد كه به اين مطلب تصريح مي كنند و معناي ولايت و امامت را در حديث غدير به روشني و وضوح از كلمه مولي، تفسير مي نمايند. علامه اميني در الغدير به 10 روايت در اين رابطه اشاره مي نمايد و ما فقط به ذكر 2 مورد از آنها بسنده مي كنيم؛

 

1- علي بن حميد قرشي در كتاب «مسند شمس الأخبار» در صفحه 38 از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي كند؛ كه وقتي از پيامبر معناي عبارت « من كنت مولاه، فعليّ مولاه» را پرسيدند، حضرت فرمود: « الله مولاي، أولي بي من نفسي لا أمر لي معه، و انا مولي المؤمنين، أولي بهم من أنفسهم لا أمرلهم معي، و من كنت مولاه أولي به من نفسه لا أمر له معي، فعليّ مولاه أولي به من نفسه لا أمر له معه» (خدا مولاي من است و از من به خودم سزاوارتر است، و با وجود او، امري به دوش من نمي باشد. و من مولاي مؤمنان هستم و از آنها نسبت به خودشان سزاوارترم، و آنان با وجود من، امري به دوششان نمي باشد. و هركس كه من مولاي او هستم و از او نسبت به خودش سزاوارترم، علي نيز مولاي اوست و از او نسبت به خودش سزاوارتر است و با وجود علي عليه السلام ، امري به گرده اش نمي باشد)

 

2- شيخ الاسلام ابو اسحاق ابراهيم بن سعدالدين بن حمويه(حمويني) در كتاب "فرائد السمطين" جلد 1، صفحه 312، حديث 250 نقل مي نمايد؛ حضرت امير مؤمنان عليه السلام در زمان عثمان در مناشده خود فرمود: آنگاه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در روز غدير، خطبه‌اي ايراد كردند و فرمودند:" اي مردم! آيا مي‌دانيد كه خداي عزّوجلّ مولاي من است و من مولاي مؤمنان و نسبت به آن‌ها سزاوارتر از خودشان هستم؟" گفتند: آري، اي پيامبر خدا! فرمود: "اي علي! بايست" و من ايستادم. آنگاه فرمود: «هركسي من مولاي او هستم، علي نيز مولاي اوست. خدايا دوست بدار دوستدار او را و دشمن او را دشمن بدار». در اين لحظه سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول اللّه! ولايت علي، چگونه ولايتي است؟ فرمود:« ولاء كوِلاي، من كنت أولي به من نفسه فعليّ أولي به من نفسه» ( ولايتي مانند ولايت من؛ هركس كه من بر او أولوّيت دارم، علي نيز بر او أولوّيت دارد).(8)

 

 

 


پی نوشت:

1 - تواتر در اصطلاح بيانگر بسيار گزارش شدن خبري است كه از طريق آن اطمينان به آن خبر حاصل شود. خبرِ برخوردار از اين ويژگي ، متواتِر ناميده مي شود، گويي اين خبر پي درپي آمده است.

2 - جمله اي كه شيخين (ابوبكر و عمر) به عنوان اولين بيعت كنندگان بعد از بيعت با علي عليه السلام گفتند.

3 - آيه 54 سوره نسا، ( يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش عليهم السلام)، بر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشيده، حسد مي ورزند)

4 - مسند احمد بن حنبل، جلد 1، صفحه 109

5 - المعجم الكبير طبراني، جلد 2، صفحه 375، حديث 2505

6 - شرف المصطفي، حافظ ابو سعيد خركوشي

7 - كتاب سليم بن قيس هلالي،جلد 2، صفحه788،حديث 26

8 - برگزيده اي از الغدير علامه اميني جلد 1 صفحات 609 تا 691

 


- لینک کوتاه این مطلب

» جام
تاریخ انتشار:21 مهر 1393 - 3:27

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد